حمید عمریار، نقاش چیره دست

انسان های چو ن حمید گنج های پرارزش کشور ما استند که در پیآمد جنگ ویرانگر در بیرون از کشور به سر میبرند. امیدواریم میهن ما روزی باز همان گهوارهء پر مهری گردد که بود، تا فرزندان دانشمند و هنرمندش که در غربت به سر میبرند بتوانند دوباره به زادگاه زخم خوردهء خود بازگردند و دستآورد و اندوختهء خویش را در خدمت میهن و مردمشان بگذارند. از حمید برای فرستاندن نمونه های زیبای کارش سپاسگذاری میکنیم و از خداوند برایش آیندهء درخشان و پربار هنری آرزو می نماییم.

زیســـتـنامه و سـبک کار حمید
برگردان از انگلیسی: خراسان زمین
حمید عمریار در سال ١٣٤٨ در شهر کابل چشم به جهان گشود. مکتب را در لیسهء امانی در همین شهر به پایان رسانید و سپس در رشتهء مهندسی ساختمانی در دانشگاه کابل به درس خود ادامه داد. در جریان مکتب حمید در انجمن هنری میر غلام محمد میمنگی نیز به آموزش رسامی و خطاطی میپرداخت. در دانشگاه توجه حمید را رسامی تخنیکی و پرسپکتیف هندسی بیشتر به خود جلب نموده و پسانتر ها اساس سبک هنریش را تشکیل دادند.

حمید پیش از به پایان رساندن دانشگاه در سال ١٣٦٨ به کشور آلمان مهاجرت نمود و تا اکنون در آ نجا به سر میبرد. در غربت نیز، با همه دشواری ها، وی از کار هنریش دست نکشیده و برای پیشرفت دراین کار به سختی کوشیده است.

کاربرد پرسپکتیف در رسم های حمید بیننده را به درون رسم ها میبرد و او را بخشی از آنها ها می سازد. این هنرمند رسم هایش را به شیوهء سنتی با رنگ روغنی، مویک و کرباس می آفریند. برای تاکید بر جنبهء سه بعدی رسم هایش از کرباس های بزرگ کار می گیرد. بزرگترین نقاشی حمید نزدیک به 10 متر مربع را در بر میگیرد.ا گرچه کار های او سوریالیستیک هستند ولی بیننده میتواند سبک ویژه و نوآور خود او را نیز در آنها ببیند. نقاشی های حمید بیشتر ستاره ها، جهان، کهکشان، زمان و در کل هستی را بازتاب میدهند.

همهء نقاشی های حمید عناصر هندسی، به ویژه اشکال کهکشانی را به نمایش میگذارند. اشکال کهکشانی هستهء کار هنری اورا میسازند. "سنگهای درشت و لبه تیز در دریا سرانجام لشم و گرد میشوند. این دومی ها نمایانگر تکامل و پختگی هستند. بنا بر این شکل کهکشانی نشانهء پختگی یا شکل کامل هندسی میباشد. هیچ چیزی جایش را گرفته نمیتواند." (حمید،2003)

بیشتر کارهای حمید متشکل از اشکال هندسی و رنگهای تیز هستند. رنگها اهمیت اشکال را در رسمها کم نمیسازند؛ بلکه تاثیر شان را بیشتر مینمایند. در پاسخ به این پرسش که رنگهای دلخواهش کدامها اند، این هنرمند میگوید: "رنگها آنگاه دلچسپ میشوند که جای ویژهء خود را در نقاشی ها بیابند. اگر رنگهای دلخواه من، هر رنگی هم که باشند، در جایکه من آنها را در تابلو ها میخواهم نباشند، هرگز به چشمم خوشآیند نخواهند آمد."

ویرانگری در کار های هنری زیادی به چشم میخورند –به ویژه شهر های ویران. در پاسخ به این پرسش که آیا رسمهایش احساسات درونی او را بازمیتابند و آیا نیروی ویرانگر در حمید نیز وجود دارد، او میگوید: "من به نیکی و زیبایی باور دارم. همچنان به نگاه من صلح برنده خواهد شد. ولی ما هیچگاه نباید فراموش کنیم که بدی و نیروی ویرانگرش وجود دارند. بدی، بخشی از انسان بود، هست و خواهد بود. من تمدن های ویران شده را نقاشی میکنم تا به یاد داشته باشم و هم به دیگران نشان بدهم که درگیری های نظامی چه بلاهای را میتوانند به سر بشریت بیآورند. ما میدانیم که در پایان کار تنها ویرانه ها خواهند ماند؛ نه برنده یی. پیام من اینست: به هم زدن یک آرامش کار آسانی هست؛ ولی آفریدن یک همبستگی در آرامش، و نگهداشت آن، هنر است."

پندار این هنرمند در بارهء جامعه چیست؟ "دارایی پول و زر نیست؛ فرهنگ است. یک جامعه آنگاه میتواند دارا باشد که در آن برای هنر و رهنگ جای باشد." وقتی در بارهء سیاست از او پرسیدیم، گفت: "همه درگیری ها و ناباوری ها را میشود تنها با گفتگوی سیاسی حل نمود. نیروی نظامی کمکی نخواهد کرد."

حمید تا اندازه یی آدم گوشه گیر است. به زودی با هر کس سر و کار نمیگیرد. کار های هنریش را بیشتر در شب میآفریند. او یکی از بهترین نقاشان سبک "هنر کهکشانی" است ولی دلچسپی زیاد برای فروش کارهای هنریش ندارد. بزرگترین آرزویش اینست که همهء نفاشی هایش را در خدمت مردمش بگذارد و در افغانستان موزیمی بسازد. یک روزنامهء آلمانی دربارهء هنر حمید گفت: "در زیر این خاکستر ها هیجانی نهفته است."