سکوت گلبدین (طنز)
٢٩ قوس (آذر) ١٣٩٠
سکوت گلبدین موج فساد است
تمام فتنه اش دور از جهاد است
الا ای گلبدین راکت انداز
امیر حزب و قتل و غصه پرداز
تو دیدی طالبان پژمرده گشته
به هر جای و مکانی مرده گشته
ترا اکنون بود فکر وطندار
شدی از خواب غفلت یاکه بیدار
تو در فکر وطن از کی فتادی؟
از آن وقتیکه زور از دست دادی
تمام سنگ و چوب و خاک کابل
تمام مردم غمناک کابل
ترا بهتر ز هر کس می شناسد
ترا از پیش و از پس می شناسد
مجاهد از جفایت داغدارند
وطنداران ز جورت اشکبارند
شهیدانی که از راکت شهید اند
همه با خون خود جور تو دیدند
یتیمان را پدر کشتی، تو کشتی
زن و مرد و پسر کشتی، تو کشتی
تمام دفتر و دیوان کابل
به راکت بستی هر انسان کابل
هزاران مرد و زن آواره گشتند
فرار از خانه و بیچاره گشتند
به عید و روزه و نو روز مردم
تو راکت میزدی در سوز مردم
تو دفتر باز کردی تحت پوشش
برای آمدن داری تو کوشش
تو از دوران تحصیل بودی مجنون
دو دستان تو بود آگنده در خون
یقین دارم تو این را هم یقین کن
گذر از قتل و از کشتار و کین کن
درین میهن هوا خواهی نداری
برای رهبری جایی نداری
تو از این بیش مردم را میازار
خدا را شرم کن این قصه بگذار
کنون مردم مجرب تر ز پیش اند
توانا تر ز افکار تو بیش اند
ترا یارانی همچون شهنواز است
که ودکایش برای نشه باز است
کنون دوکان حزبی باز کرده
سیاسی گشته و اعجاز کرده
ز مزدوری کنون سر دار گشتی
امیر و زاهد و پولدار گشتی
ولی این ملک و مالت آتشین است
برای مرگ تو اندر کمین است
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته