والدین چگونه به تفاوت ها و ویژگی های فرزندان خود پی ببرند
٢٥ قوس (آذر) ١٣٩٠
گرچه خودم تجربه ندارم از فرزندانی بیشتر چون یک فرزند دارم ولی میدانم که هر کودکی با کودک دیگر تفاوت دارد این تفاوت ها حتی در میان فرزندان یک خانواده نیز مشهود است. پدر و مادر باید بتوانند این تفاوت ها را بشناسند تا امر تعلیم و تربیت به مسیر مناسب و رو به رشدی برای اطفال نشان بدهد. کشف این ویژگی های منحصر به فرد، حضور والدین تیزبین، علاقه مند و پرحوصله را می خواهد. بخشی از خصوصیات خاص کودکان تنها در وضعیت های ویژه ای خود را نشان می دهد و در شرایط عادی ممکن است از دید پدر و مادر مخفی بماند، فرزندی که نیمی از روز را دور از والدین به سر می برد چقدر احتمال دارد که در چنین شرایطی قرار بگیرد؟ طبعاً این فرصت طلایی و استثنایی از دست والدین میرود. که همراهی و هم گامی با آنها می تواند به اطفال شان نوید بخش باشد و تا مورد رضایت پدر و مادر و اطرافیان شان قرار گیرد. والدین با مسولیت و با احساس نسبت به گریه ها و خنده های کودک (امور ساده و روزمره ی فرزندان) واکنش نشان می دهند و به تعبیر خود در او اعتماد بنیادی ایجاد می کنند، در مقابل والدینی که به هر دلیل نسبت به این پدیده ها، غیر حساس و مسولیت ناپذیرند، در کودک عدم اعتماد به وجود می آورد. ( این حالت ممکن است از سوی مراقبین نامناسب هم به کودک منتقل شود.) نتیجه اعتماد بنیادی آن است که کودک رفتار خود را اثربخش می بیند و می داند با گریه هایش می تواند مادر یا مراقب خودش را صدا بزند ولی کودک بی اعتماد نسبت به این رفتارها، نا امید است و آهسته آهسته در خود فرو می رود. متأسفانه کودکانی که از توجهات لازم در این عرصه برخوردار نیستند در اولین گام های سلطه گری و سلطه پذیری تعاملی با انسان ها، شکست می خورند.
می بینیم که تا چه اندازه عدم حضور والدین می تواند اثرات نامناسب بر اطفال به جا بگذارد. بسیاری از والدین می اندیشند که وقتی از محل کار خود به منزل بازگردند، جبران خواهند کرد و در زمان باقی مانده به امور فرزند رسیدگی می کنند؛ اما چه ضمانتی وجود دارد که در این ساعات محدود تمام نیازهای فرزند به طور کامل از سوی والدین شناسایی و رفع شود؟ و تا چه حد می توان مطمئن بود که خستگی های حاصل از کار برای آنان انرژی کافی باقی گذاشته است؟
ممکن است سؤالات بالا را ناشی از نگاه بدبینانه نسبت به اشتغالِ همزمان والدین بدانید؛ ولی حتی با فرض تامین انرژی فکری، جسمی و حوصله ی کافی از سوی والدین آیا به دامنه ی تأثیرات پنهان و عمیق این نوع اشتغال فکر کرده اید؟ تجربه نشان داده است عدمِ حضور گرم و صمیمی ِ والدین، پرسش هایی را در زمینه ی هویت، تعهد و روابط با افراد در ذهن و دل کودک ایجاد خواهد کرد. اغلب چنین کودکانی در آینده دارای هویت سردرگم خواهند بود.
اینک باید پرسید که تنهاییِ فرزند را در نیمی از روز چگونه می توان برطرف کرد؟ اگر پاسخ، سپردن کودک به مهد، پرستار و یا پدر و مادر باشد که ما با ذکر یک مثال در سطور گذشته به گوشه ای از پیامدهای آن اشاره کردیم. فراموش نکنیم هیچ کس نخواهد توانست جای پدر و مادر را برای فرزند پر کند.اگر آموزه های اشتباه حتی به طور سهوی به فرزند منتقل شود، اولین کسانی که سزاوار سرزنش اند والدین اوهستند.
مهم ترین نیاز عاطفی فرد در دوران کودکی نیاز به مهر و توجه است؛ کودک همانگونه که به شیر مادر نیاز دارد به مراقبت والدین و توجهات آنها نیازمند است. او همواره باید احساس کند که پدر و مادر دوستش دارند و حامی او هستند. برخورداری از این احساس، محیط روانی آرام و قابل اعتمادی برای کودک فراهم می کند که عامل مؤثری در رشد عاطفی او خواهد بود.
والدین نمی توانند نسبت به عادات فرزند بی توجه باشند، به هراندازه که انتظار داریم فرزندما نسبت به آموختن بعضی از رفتارها تلاش بورزد به همان مقدار هم باید از وقت، انرژی و امکانات مادی بگذریم. به عنوان مثال علاقه مند کردن کودک به مطالعه و کتاب خوانی مستلزم حرکتی مستمر است که ظرافت، صبر و توجه زیادی می طلبد. برای اینکه چنین روحیه ای در کودک ایجاد شود والدین باید از همان دوران نوزادی او فعالیت هایی را آغاز و به مرور زمان بیشتر کنند،والدین خسته و مشاغلی که نیمی از روز را هم دور از فرزند به سر برده اند چگونه می توانند به این ظرایف توجه کند؟
و یا نیاز به دقت در رفتارهای غیر کلامی کودکان که به عنوان زبان بدن از آن یاد می شود و فهم اشارات کودک نوپا که هنوز قادر به حرف زدن نیست به حضور مؤثر والدین و به ویژه مادر نیاز دارد. شما تا کنون موفّق به فهم چه میزان از زبان بدن کودکتان شده اید؟ طبیعی است که تنها با حضور مداوم و گفتگوی مناسب است که به درک چنین مفاهیمی نایل خواهید شد.
البته من قصد ندارم یک جانبه و با تندی همه والدین شاغل را محاکمه و متهم کنم؛ بلکه هدف ما بررسی، تبیین و توجه به این شرایط و بررسی و تأثیرات آن بر شیوه های فرزند پروری است. منظور از شیوه های فرزند پروری، روش هایی است که والدین برای تربیت فرزند خود به کار می گیرند که بیان گر نگرش هایی است که آن ها نسبت به فرزندان خود دارند، همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند.
متأسفانه بر شمار زیادی از والدین سنتی این نگرش حاکم است که تربیت فرزند بر عهده ی مادر است و تنها او مسوول تربیه فرزند است. این شاید ناشی از کم رنگی نقش پدر در نخستین روزهای تولد کودک باشد؛ امروزه این نظر قابل پذیرش نیست و نمی توان از نقش بسیار مؤثر پدر در رشد و تکامل شخصیت کودک چشم پوشید.
پدرانی که از صبح تا شب بیرون از منزل به سر می برند چه وقت فرصت برقراری ارتباط عاطفی با فرزند خود را پیدا می کنند؟ در بررسی میان کودکانی که گروهی از آنها به علت داشتن دشواری های رفتاری (رفتار پرخاشگرانه ی شدید) و گروه دیگر به سبب ابتلا به دشواری های شخصیتی(کم رویی، احساس حقارت و...) ، ضعیف و بی اثر این هم از عملکرد دیکتاتورانه منشی فامیل نسبت به فرزندانشان بی توجه بوده اند.
وقتی عدم حضور یکی از والدین چنین پیامدهایی به دنبال دارد، نتایج عدم حضور هردوی آن ها قطعاً قابل تأمل است. پدرانی که گرفتار هستند و ساعت هایی متمادی را صرف شغل خود می کنند به مشارکت کمتر در فعالیت های پدری گرایش دارند. تجربه نشان داده است پدران خانواده های دارای یک نان آور بیش از مادران به بازی با نوزاد گرایش داشته اند؛ اما در خانواده های دارای دو نان آور میزان انجام بازی های اجتماعی مادران بیشتر از پدران بوده است.
از دیگر موضوعات مهمی که با حضور والدین مرتبط است نحوه استفاده فرزندان از اوقات فراغتشان است. حضور کمرنگ پدر و مادر موجب بیشتر شدن ساعات فراغت کودکان می شود و او را ناگزیر می سازد که به تنهایی برای ساعات خود برنامه ریزی کند. ویداست که برای گذراندن اوقات فراغت باید با اعضای خانواده تبادل نظر کرد. اطفال باید بیاموزد که با تفریحات وقت گیر و بی ثمر، زندگی خود را تباه نسازد.
استفاده از وقت را باید از کودکی به فرزند آموخت؛ کودک باید یاد بگیرد که با این که خوابش نمی برد،آرام بگیرد، دراز بکشد،کتاب ورق بزند،به داستان گوش دهد (اگر پدر و مادر حوصله ی خواندن داستان را برای او داشته باشند!) و اگر خودش قادر است داستان و کتاب بخواند. همه ی این رفتارها محتاج توجه و حضور موثر والدین است. اطفال که بدون برنامه، بزرگ شده اند نمی دانند از اوقات فراغت خود چگونه استفاده کنند. اگر نوجوان به حال خود واگذار شود همواره احتمال دارد که به انحراف، بزهکاری و اعتیاد کشیده شود. در حالیکه همراهی با نوجوان در برنامه ریزی تحصیلی، تفریحی و مطالعاتی اثراتی بسیار خوش ایند و مثبت را در رشد فکری و شخصیتی او بر جای خواهد گذاشت.
از اصل اشتغال به خصوص مادر که بگذریم، نوع شغل آن هاست که اهمیت شایانی دارد و تأثیرات بسیار آشکار و و سیعی را بر خانواده بر جای می گذارد. رضایت از کار نکته ی مهمی است که لازم است افراد با توجه به آن خود را از صدمات و آسیب هایی که در اثر نارضایتی از شغل ایجاد می شود، محفوظ نگاه دارند. پس این وظیفه پدر و مادر است که باید توجه کرد که ویژگی های فرزندان خود را شناسایی کرده و با در نظر داشت تفاوت فکری و ذهنی اطفال شان ایشان را رهنمایی نموده و به خوشبختی و کمال سوق بدهند. به امید که چنین شود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
مژگان | 13.11.2015 - 08:59 | ||
بله من با نظر شما کاملا موافق هستم متاسفانه دنیای امروز باعث شده که مادیات وچشمو هم چشمی زن ومرد را به تکاپوبرای مدرن زندگی کردن وادار کند و مسله مهم تر یعنی تربیت فرزندان نادییده گرفت شود در واقع ما فکر میکنیم کار درست را انجام میدهیم اما از عواقب ان بی خبریم بهتراست در این باره بیشتر اطلاع رسانی شود زیرا همین فرزندان هستند که جامعه را میسازند وپروش یک جامعه پویا نیازمند انسانهایی با روان سالم میباشد با تشکر . |