دایرة‎المعارف آریانا سلالۀ پشتو تولنه، جعل اندر جهل - ٣

٥ قوس (آذر) ١٣٩٠

بسیاری از پژوهشگران باور دارند که زبان پارتی، زبان دوره‌ی اشکانیان است و این زبان در شمالِ ایرانِ قدیم مروج بوده است، در حالی که پهلوی‎ساسانی لهجه‌ی جنوب غربی‎ست و هیچ ارتباط مستقیمی ‌با زبان پارسی‎دری ندارد. حسن پیرنیا نویسنده‌ی تاریخ «ایران باستان» در کتاب نهم دوره‌ی پارتی(اشکانیان) درباره‌ی زبان اشکانی‌ها چنین می‌نویسد:

«زبان مادرزاد پارتی آن مرحله‌ی زبان پارسی است که در میان علمای زبان‎شناس معروف به زبان وسطی یا زبان پهلوی است(زبان وسطی نامند، زیرا بین زبان پارسی قدیم معمول دوره‌ی هخامنشی‌ها و تقریباً زبان قرن نهم هجری است که امروز هم معمول است) ولی زبان پارتی زبان شمال ایران است که جزیی تفاوتی با زبان پهلوی ‎جنوبی که معمول دوره‌ی ساسانیان بود، دارد.» 27

هم چنان دکتر محمود افشار یزدی در اثر مهمش «افغان نامه» می‌نگارد که: «طبق نظریه‌ی بعضی از زبان‎شناسان، کلمه‌ی پهلوی گویا عوض شده‌ی کلمه‌ی «پارتی» نام طایفه‌ی اشکانیان می‌باشد که مدت چند قرن در ایران سلطنت کردند.

به هر حال زبان پهلوی از زمان آنان در ایران رواج گرفته است. چون زادگاه پارت‌ها یا اشکانیان در شمال شرقی ایران بوده زبان پهلوی نیز نخست از آن جا در آمده و به دیگر نقاط ایران سرایت کرده است. چون ساسانیان از فارس در جنوب غربی ایران برخاستند و همین زبان را داشتند،

در عصر آنان به مقتضای زمان این زبان اصلاح و تکمیل شد. این زبان است که اکنون علمای زبان‌شناسی آن را( زبان ایرانی میانه) می‌نامند، بدین معنی که واقع است میان زبان‌های ایران باستان و زبان‌های جدید ایرانی، یعنی فارسی دری و غیر آن… دانستیم که زبان پهلوی ساسانی دنباله‎رو پهلوی اشکانی می‌باشد

و زبان فارسی‎دری کنونی هم پیرو زبان پهلوی، زبان پهلوی از انقراض سلوکی‌ها در ایران به دست اشکانیان تا انقراض ساسانیان به دست عرب‌ها، قریب هزار سال در قسمت عمده‎یی از ایران رواج داشته و زبان رسمی و درباری بوده است.» 28

اسناد و شواهدی که در دست است، نشان می‌دهد که زبان عهد اشکانیان، پارتی یا پارثی و رسم‎الخط‎شان آرامی‌بوده است و زمانی که این اسناد کشف شد، فکر می‌شد که زبان پارتی‌ها نیز آرامی ‌بوده، اما بعد روشن شد که پارتی‌ها تنها از رسم الخط آرامی ‌استفاده می‌کردند. 29

بنابراین، پژوهش‌هایی که از سوی دانشمندان ایران، تاجیکستان و افغانستان انجام شده است، همه به این نظر، موافق اند که «پهلوی ‎ساسانی» یا به اصطلاح «فارسی ‎میانه» مادر زبان پارسی‎دری نیست. چون این زبان پارتی بود که در حوزه‌ی نفوذش در باختر، هم در عهد اشکانیان و هم ساسانیان بار دیگر به صورت طبیعی دچار تحول گردید و این زمانی بود که پهلوی‎ ساسانی در تیسفون پایتخت ساسانیان به کار برده می‌شد.

در حقیقت، مولود جدید زبان پارتی، «پارسی‎ دری» بود که در این مرحله از تحولش، در شمال شرق ایران قدیم، به وجود آمد و در آغاز پابه‎پای زبان پهلوی‎ساسانی به کار برده می‌شد. چنان چه، زمانی که اعراب به این سرزمین‌ها آمدند، پهلوی ‎ساسانی هنوز در تیسفون به کار می‌رفت،

حتا که خود این دانش‎نامه‌ها به این واقعیت معترف اند. «فارسی میانه(پهلوی ساسانی) از قرن دوم تا اوایل دوره‌ی اسلامی(قرن هفتم میلادی)دوام داشت.»30 این زمانی بود که زبان پارسی ‎دری از بدنه‎ی زبان پارتی جدا شده بود. به گونه‎یی که سرود آتشکده‌ی کرکوی یکی از نمونه‎های پارسی ‎دری همان روزگار است،

چون زمان سرایش این سرود، زمانی‎ست که اسلام تازه به خراسان رسیده بود و در این وقت، پهلوی‎ ساسانی هنوز در عراق عجم به کار می‌رفت. ریخت تازه‎ی زبان پارسی ‎دری در این سرود کاملاً روشن است.

فرخته بادا روش خنیده گرشاسب هوش همی ‌پر است از جوش انوش کن می‌ انوش دوست بدا گوش به آفرین نهاده گوش همیشه نیکی کوش که دی گذشت و دوش شاها خدای گانا به آفرین شاهی30

پس، از منطق به دور است که این ادعا را بپذیریم، پهلوی‎ساسانی و پارسی ‎دری که تا اوایل دوره‌ی اسلامی ‌هم‌زمان به کار می‎رفتند، مادر و فرزند خوانده شوند. اما متأسفانه، با این همه شواهد و اسنادی که در این نوشته، گوشه‌یی از آن‌ها نمایان شده است، مذبوحانه تلاش شده است که این زبان را به «پهلوی‎ ساسانی» یا به قول خودشان «فارسی ‎میانه» نسبت داده و آن را دنباله‌ی زبان بومی هخامنشی‎ها یا بازهم به قول این دانش‎نامه‎ها «فارسی ‎باستان» نشان دهند.

از همه جالب‎تر این جاست که در پی جدا کردن زبان پارسی دری به زبان‌های فارسی، تاجیکی و دری، استدلال شده است که واکه «مصوت»های ē «یای مجهول» و ō «واو مجهول» در پارسی ایران از میان رفته اند و همین گونه واکه‌های «واو معروف» و «یای معروف» در پارسی تاجیکستان. در حالی که، اگر کسی بویی از زبان‎شناسی برده باشد،

می‌داند که این، تغییر ـ کوتاهی و بلندی، کاهش و افزایش ـ در واکه‌هاست که لهجه‌های یک زبان را به وجود می‌آورند. با آن هم، ادعای این دانش‎نامه‌ها در همین مبحث نیز نادرست است.

چرا که «واو مجهول» و «یای مجهول» در پارسی ایران از میان نرفته اند. هنوز این واکه‌ها در هنگام تلفظ واکه‌های مرکب در آن جا شنیده می‌شوند. مثلاً: واکه‌ی «یای مجهول» را در تلفظ واژه‌ی «مَیmay-» می‌توانیم، ببینیم. به گونه‌یی که همین واژه در ایران به گونه‌ی«مِیْmē-» تلفظ می‌شود،

یا واژه‌ی «دَورْ-dawr» که aw در این جا یک واکه‌ی مرکب است، در پارسی ایران به گونه‌ی«دُورْ-dōr» تلفظ می‌شود. این‌ نمونه‎ها نشان می‌دهند که هنوز این واکه‌ها پا برجاست و فقط جای ادای آن‎ها تغییر یافته است که در هر زبان دیگری، این تغییرات طبیعی اند. تغییرات آوایی در پارسی تاجیکستان هنوز در این حد نیست و کمتر فرقی با پارسی افغانستان و ایران دارد. بنابراین، ادعاهایی که در تغییرات آوایی به ویژه واکه‌ها، در پارسی تاجیکستان، در این دانش‎نامه‌ها وجود دارند، نادرست اند و عدم دقت مدعی آن را نشان می‎دهد.

نکته‌ی دیگری که برای جدا نشان دادن پارسی تاجیکستان در این دانش‎نامه‌ها آمده است، نوعی کاربرد فعل‌های کمکی‎ست که گویا ویژه‌ی زبان پارسی تاجیکستان است. به گونه‌یی که: «در سیستم فعل تاجکی یک نظام گسترده نمود و زمان خاص این زبان است که به فعل معین ایستادن(istādan) ساخته می‌شود، وجود دارد. به طور مثال:

نوشته ایستاده ام(navišta istāda am) در حالت نوشتن هستم،(navišta istāda budam) در حالت نوشتن بودم.» 31 این ادعا چه قدر به واقعیت نزدیک است؟ در حالی که در همین شمالی «کوهدامن و کوهستان» در ساختن چنین جمله‌هایی از واژه‌ی «راهی» استفاده می‌کنند. به گونه‌ی نمونه: نوشته راهی استم. یا نوشته راهی بودم. پس، اگر از این نوع رویکرد دستوری به چنین دریافت‌هایی برسیم، دو زبان دیگر- «زبان کوهدامنی» و «زبان کوهستانی»- را نیز بشناسیم که مضحکه‌یی بیش نخواهد بود.

این ادعاها و استدلال‌ها به آن می‌ماند، ادعا کنیم که حرف«ښ»، چون در پشتوی شرق افغانستان«خ» تلفظ می‌شود و در پشتوی جنوب«ش»، از این رو پشتو دو زبان است و از این که این تغییرات در همخوان «صامت»‌ها رخ داده است، تا جایی ادعای ما را موجه می‌سازد.

اما این هم یک ادعای دروغین و نادرست است. بنابراین روشن است، در تمام پژوهش‌هایی که در زمینه‌های تاریخی و زبان‎شناختی، این دانش‎نامه‌ها از خود بروز داده اند، نوعی نیت‌های شوم قومی ‌پنهان است که از سوی مرجعی چون «اکادمی‌علوم‎افغانستان» خیلی بی‎شرمانه مکتوب شده اند.

بهتر بود، به جای این همه دروغ سرهم کردن‌ها و جعل‌های مضحک، این انرژی را روی کیفیت این دانش‎نامه‌ها به خرج می‌دادند، تا از چاپ غلط‎نامه‌ها در کنار دانش‎نامه‌های آریانا جلوگیری می‌شد، یا این که وقتی گفته می‌شود «پدیده‌های مشترک تاریخی میان زبان تاجکی، فارسی و دری وجود دارد

که آن در ذیل مدخل دری آورده خواهد شد.»32 اما مدخلی به نام دری وجود ندارد. روشن است که تدوین‎گران عزیز این دانش نامه‌ها، مدخل «دری» را فراموش کرده اند. بهتر بود، به جای تهیه‎ی نامتوازنِ ملغمه‎یی از اصطلاحات و نام‎های پشتو و پارسی زیر نام دانش‎نامه، این دانش‎نامه‎ها در دو زبان پشتو و پارسی تدوین می‎شد که کار بهتر و حرفه‎یی‎تری بیرون می‎آمد.

اما، وقتی آدم به این همه جعل و تاریخ‎سازی دقت می‌کند، گاهی به این فکر می‎افتد که نشود این پراگنده‎گی‎ها و ناروش‎مندی‎ها هم جز پروسه‌یی باشد که از صدسال به این سو، علیه زبان‌های دیگر اعمال می‌شود.

پایان

___

پی‎نوشت‎ها:

27- پیرنیا، حسن(مشیرالدوله)، ایران باستان(اشکانیان)، چاپ‌سوم، 1342هـ .خ، ص:2696 تهران:سازمان‌کتاب‌های‌جیبی.

28- افشار، محمود(یزدی)، افغان‌نامه، چاپ‌دوم(جلدسوم)،1380هـ .خ، صص:29-31 تهران:بنیاد‌موقوفات‌دکترمحمود‌افشار 29- غفوروف، باباجان، تاجیکان، برگردانان: جلال‌الدین‌صدیقی‌و‌روشن‌رحمان، 1363هـ .خ، ص:172 کابل:دانشکده‌ی علوم‌اجتماعی.

30- یمین، حسین، تاریخچه‌ی زبان‌پارسی‌دری، چاپ دوم، 1386هـ .خ، صص: 58-63 کابل:بنگاه‌انتشارات میوند. 31- آریانا، دایرة‌المعارف، دور دوم(جلددوم، ب-ت)، 1387هـ .خ، ص:654 کابل:اکادمی‌علوم‌افغانستان. 32- همان‌جا.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

حسن کبیری از ایران14.09.2014 - 10:36

  تاجیک همان فارس است و فارس همان تاجیک. خراسانیان، فارس هستند و فارسها خراسانی. ما در ایران فرقی میان فارس و خراسانی نمیدانیم. خنده دارترین شوخی جهان این است که حضرت فردوسی زنده شوند و از او بپرسیم: شما تاجیک هستی یا فارس؟ خراسانی هستی یا ایرانی؟ افغانستان وطن توست یا ایران؟ پاسخ کاملاً روشن است. او همه ی اینها را یکی میداند. او تمام عمرش را بر سر این یگانگی نهاد. متأسفم که بسیاری از روشنفکران افغان از این حقیقت بسی دورند. این نهایت خواسته ی پشتونها ست که شما را از ریشه ی اصلیتان که همان ایران بزرگ است جدا کنند تا ضعیفتر شوید. وای بر آن کسانی که این توطئه ی پشتونها را نمیبینند و خود نیز آب به آسیاب آنها میریزند. من براستی حیرت زده ام که چرا کسی از روشنفکران تاجیک افغانستان با افتخار از یگانگی خود با ایرانیان سخنی نمیگویند. قدرت ما در اتحاد ماست. آنان که ما را خوار و زبون میخواهند، یگانگی ما را انکار میکنند. اگر سخنان مرا به سعادت خود نمیدانید پس ای تاجیکان افغانستان ، باشید تا صبح دولتتان بدمد.

ش .کابلی28.11.2011 - 10:42

 از مقاله مستند و عالمانه شماسپاسگزارم ،لذت بردم . این به اصطلاح دایرةالمعارف های فرمایشی چنانکه شما خود اشاره کرده اید ، هیچگونه اعتباری ندارند . این نظرات بر اساس تفکر قبیله گرایان به ویژه متعصبانی چون داکتر زیار شکل گرفته است . میخواهند افتخارات حوزه مدنی خراسان را به فارس بسپارند آنگاه زبان پشتو را در این خاک بومی بسازند . جای تاسف است که مزدورانی در اکادمی نشسته اند صرف برای معاش گرفتن . برای اینان حقیقت علمی و خدمت به فرهنگ کشور هیچ ارزشی ندارد . کارهای اینان واقعا جهل و جعل شان را نشان میدهد . واژه پشتون و پختون خود یک واژه مجعول است که تا بیش از نیم قرن ازان نامی و نشانی در دست نیست و در هیچ سند و کتابی از آن نام برده نشده است . جعل پشتو تولنه ها و مقامات سرکاری و گماشتگان فرهنگی آنانست . اینها با تدوین این به اصطلاح دایرةالمعارف ، خیانت خود را به فرهنگ ریشه دار کشور که مایه سرافرازی هر باشنده خاک است ،اثبات کرده اند . منابع شان هم منابع ایرانی است . چون از خود دانش و تفکر مستقل ندارند . کامیاب باشید جبرران عزیز .با احترام ش. کابلی .

بکتاش پامیرزاد26.11.2011 - 09:44

 با جهانی سپاس از جناب جبران میخواستم یادآور شوم که کاربرد فعل کمکی "ایستادن" برای بیان زمان حال جاری و زمان ماضی جاری تنها ویژه ی تاجیکستان نیست که میگویند "من رفته ایستاده ام" و "من رفته ایستاده بودم". همین اکنون در همه ی ولایات بدخشان و تخار، در میان تاجیکان بومی کندز، بغلان و شاید هم جاهای دیگر اشکال کوتاه شده و محاوره یی همین فعل "ایستادن" برای بیان زمان حال جاری به شکل "ایسته" و ماضی جاری به شکل "ایستاد" به کار برده میشوند. مثلاً برای حال جاری فعل رفتن برای شخص اول مفرد گفته میشود: "من رفتیستم"، برای جمع آن "ما رفتیستیم"، برای شخص دوم جمع "شما رفتیستید". حالت ماضی جاری همین جملات چنین اند: "من رفتیستادم"، "ما رفتیستادیم" و "شما رفتیستادید". همین مردمان "میرفتم" را برای ماضی عادتی به کار مبرند "من سابق آنجا میرفتم اما دیگر نمیروم"، در حالی که در کابل "میرفتم" برای بیان ماضی جاری نیز به کار میرود: "ما مکتب میرفتیم که او را دیدیم". در ولایات یادشده در بالا میگویند: "ما مکتب رفتیستادیم که او را دیدیم". با عرض حرمت و به امید دست به کار شدن هرچه بیشتر اهل دانش و پژوهش در افشا کردن جعل تاریخ و بازنویسی واقعیت ها آنچنان که بودند.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



کاوه جبران