دایرةالمعارف آریانا سلالۀ پشتو تولنه، جعل اندر جهل - ٢
٥ قوس (آذر) ١٣٩٠
جعل دیگری که در این دانشنامهها آمده است، دستهبندی زبان پارسی دری به زبانهای تاجیکی، دری و فارسیست که این نیز کار تازهیی نیست. دهها سال است که به رغم تمام واقعیتهای زبانی و تاریخی، این پروسه بهراه انداخته شده است و آگاهانه، تاریخ مکتوب افغانستان را پر از این گونه جعلها کرده اند.
در شرح زبان تاجیکی، در یکی از این دانشنامهها آورده شده است: «تاجکی زبان ملت تاجک و زبان رسمی تاجکستان است و در داخل اتحاد شوروی سابق در چندین منطقه از جمهوری ازبکستان(درهی فرغانه، درهی زرافشان، منطقهی قشقه دریا، مناطق سرخان دریا، چیرچیک و غیره) و نیز در بخشی از جمهوری قرغزستان(جلالآباد و اوش) و همچنین در جمهوری قزاقستان منطقهی بریچ ملا(Brichmulla) رایج است…
زبان تاجکی شاخهی جنوب غربی زبانهای آریانی بوده تاجکی، دری و فارسی معاصر دنبالهی مستقیم فارسی دری یا فارسی نو هستند که آثار مکتوب آن معروف است و به قرنهای نهم و دهم میلادی میرسد.*فارسی باستان در جنوب غرب ایران معمول بوده و کتیبههای شاهان هخامنشی(قرن ششم ق.م تا 331ق.م) به این زبان نوشته شده است.**فارسی میانه از قرن دوم تا اوایل دورهی اسلامی(قرن هفتم میلادی)دوام داشت.
***فارسی کلاسیک یا فارسی نو که فارسی دری هم گفته میشود، در دوران اسلامی رواج یافت، اساساً دنبالهی فارسی میانه یا یکی از گونههای آن است که در اواخر دورهی ساسانی به صورت زبان گفتاری در تیسفون رایج شده بود و فارسی میانه خود دنبالهی زبان فارسی باستان است…با این همه اگر تصور کنیم در این دورهی هزارساله که تاجکی، فارسی و دری را از زبان دورهی فردوسی جدا میکند، هیچ تغییری در زبان پیدا نشده است،
اشتباه کرده ایم. مقایسه میان تاجکی معاصر و متون قدیم تغییرات مهمی را که در این دوره اتفاق افتاده است نشان میدهد! تقلیل نظام مصوت از هشت به شش(i,u,a,ū,e,o) صورت گرفته است. با این همه تغییراتی که در مصوتها به وجود آمده اند.
در تاجکی(منظور تاجکی ادبی و لهجههایی است که مبنای این زبان اند)و فارسی در دو مسیر متفاوت حرکت کرده اند. در زبان فارسی تقلیل تعداد مصوتهای مربوط به ادغام مصوتهای مجهولē ازai و ō از au یا واو مجهول با مصوتهای بلند قدیمі وū یا واو معروف است، در حالی که در تاجکی برعکس، این تقلیل با ادغام مصوتهای بلند قدیم і و ū، با مصوتهای کوتاه قدیم i و u صورت گرفته است. مصوتهای مجهول قدیم در تاجکی ē و ū باقی مانده اند.
مصوتهای کوتاه در تاجکی کیفیت خود را حفظ کرده، اما در فارسی به a,e وo بدل شده اند. تنها بعضی لهجههای تاجکی تقابلهای і i- و u-ū را نگهداشته اند.»16
از شرحی که در این مبحث آمده است و همچنان در جدولهایی که زیر عنوانهای زبان «بلوچی» و «پارتی»، در این دانشنامهها ترسیم شده اند، به خوبی برمیآید که تدوینگران این دانشنامهها ادعا دارند، زبان پارسیدری، دنبالهی فارسیمیانه و آن دنبالهی فرس باستان است. همچنان بر بنیاد تغییرات آواهایی که در بالا آورده اند، گفته شده که در حال حاضر زبان پارسیدری، سه زبان جداگانهی پارسی، دری و تاجیکیست.
حالا اگر سری به اسناد دیگری، غیر از این دانشنامهها بزنیم، باز هم ثابت میشود که این ادعاها جعلهایی بیش نیستند. چنان چه، زبانی را که به نام «فرس باستان» معرفی کرده اند، همان زبان بومی هخامنشیهاست که در پهلوی زبانهای دیگر در آن روزگار به کار میرفت.
نخست باید یادآوری کرد که زبان پارسی دری، شاخهیی از زبانهای جنوب غربی نه، بلکه از شاخهی زبانهای ایرانی شرقی شمرده میشود.17 این باور هم ناشی از آن جاست که تلاش صورت گرفته، زبان پارسیدری را ادامهی زبان پارسیمیانه و آن را دنبالهی فرس باستان نشان دهند.
در حالی که ثابت است، هخامنشیها گروهی از آریاییهایی بودند که از ساحهی زبان اوستایی، یعنی مناطق باختر به سوی غرب و جنوب غرب(فارس) مهاجرت کردند. آنها زبان اوستایی را با خود به سرزمین جدیدی که تازه به دستشان آمده بود، بردند. این زبان «آری» یا «آریک» گفته میشد که بعدها پژوهشگران، این زبان را اصطلاحاً «فرس باستان» نامیدند.
در واقع، هخامنشیها نوادهگان همان مهاجرانی بودند که از باختر به فارس رفته بودند. آنها پس از برپایی امپراتوریشان در فارس «پارسه، پارثه»(550 ق.م) قلمرو گستردهیی را زیر سلطهی خود آوردند، اما زبان بومی آنها به دلایل مختلفی، در حد یک زبان محلی باقی ماند. 18
باباجان غفوروف پژوهشگر تاجیک مینویسد که: «یافت شدن نوشته آرامی در حدود ساتراپیهای«ولایات» شرقی دولت هخامنشی(تکسیل، پل درونته و قندهار) بر آن شهادت میدهد که در عهد هخامنشی زبان و خط آرامی در مضافات هند مقدم و آسیای میانه نفوذ داشته، به عنوان خط رسمیدر دستگاه دولتی آن جا به کار میرفته است. در عهد هخامنشیها به تدریج معیارهای برگردانیدن اصطلاحات منشأات آرامی به زبانهای ایرانی به وجود آمد.» 19
تاریخ شرق باستان مینویسد که: «در زمان کوروش دوم در بخش غربی دولت پارس در دفترها از زبان آرامی استفاده به عمل میآمد و بعداً هنگامی که داریوش اصلاحات اداری را به عمل آورد، این زبان در ساتراپیهای شرقی شکل زبان رسمی را به خود گرفت و برای مکاتبات و تماسها بین تمام دوایر دولتی امپراتوری استفاده میگردید. علاوه بر این که زبان آرامی که در سرتاسر دولت رایج بود
و در آن عمومیت داشت، در ممالک گوناگون مامورین و منشیها برای ترتیب اسناد از زبان محلی نیز استفاده مینمودند. طور مثال در مصر، در ادارهی دولت دو زبان وجود داشت، علاوه بر زبان آرامی همچنان از زبان بعدی مصر(زبان اسناد دموتیک) برای تماس و ارتباط با مردم استفاده میگردید.
در پرسپولیس مرکز پارس برای نیازمندیهای اداری با زبان آرامی از زبان عیلامی نیز وسیعاً استفاده میشد. البته تا سدهی پنجم پیش از میلاد که زبان آرامی کاملاً جای عیلامی را نگرفته بود، این مسأله وجود داشت.» 20
در همین باره، حسن پیرنیا نوشته است که در کتیبهی نقش رستم، در مقبرهی داریوش اول، کتیبهیی به سه زبان پارسی قدیم، آسوری و عیلامی وجود دارد که در نسخهی آسوری آن حتا داریوش خود را پارسینژاد نخوانده است تا دل اتباع غیر پارسی را نیازرده باشد. 21
با استناد به این متنها میتوان گفت که زبان به اصطلاح «فرس باستان» که همان زبان بومی هخامنشیهاست، در کنار سایر زبانهایی چون آرامی، آسوری، عیلامی و دیگر زبانهای دورهی هخامنشی، به کار برده میشد. هخامنشیها با آن که امپراتوری مقتدری داشتند، اما زبانشان هیچگاه به آن اقتدار نرسید
که بتواند مثل امپراتوری آنها، قلمرو گستردهیی را زیر تسلط خود در آورد. حتا خود هخامنشیها زبان رسمیحکومتشان را «آرامی» اعلام کردند و در نتیجه، زبان آنها در حد یک زبان محلی باقی ماند. از این رو زبان بومی هخامنشیها در حدی نبود که از خود سلالهیی بر جا بگذارد.
هخامنشیها با هجوم اسکندر مقدونی در سال 330ق.م، برانداخته شدند و پس از اسکندر، ایران بزرگ میان ژنرالان او پاره پاره شد.
به گونهیی که در شرق، در قسمتهای غربی رود دجله، «سلوکوس» یکی از این ژنرالان، حکومت سلوکی را بنا نهاد. همین گونه در شرق «نواحی باختر»، پس از جنگهای درازی «دیودوتوس» در سال 256ق.م، دولت یونانی باختری را برپا کرد که در همین روزگار «ارشک» بلخی به پارس رفت و در پی یک بلوا، دولت جدیدی را بنیاد نهاد که در تاریخ به نام «ارشکانیان» یا«اشکانیان» یاد شدند.22
در تمام سالهایی که هخامنشی و یونانیها بر ایران بزرگ حکمروایی داشتند، زبان اوستایی در باختر رواج داشت. در حملهی اسکندر متنهای اوستا از بین رفت و از سوی دیگر، این زبان در طول این سالها به صورت طبیعی دچار دگرگونی شده بود.
در اثر این دگرگونی، زبان پارتی در همان ساحهی نفوذ زبان اوستایی به وجود آمد که با به قدرت رسیدن اشکانیان، زبان پارتی به عنوان ادامهی بلافصل زبان اوستایی رواج پیدا کرد.
اشکانیان، همزمان با گسترش امپراتوریشان، زبان پارتی را به عنوان زبان رسمی در سراسر قلمرو حکومتشان به کار بردند. در این روزگار زبان اوستایی«مادر» تا نیمههای دورهی اشکانیان به کار برده میشد، گذشته از آن، موبدان زردشتی زبان اوستایی را در آتشکدهها تا دیر زمانی به کار میبردند. 23
زبان پارتی جز زبانهای دورهی میانهی ایرانی شمرده میشود که آن را «پهلوی» هم میگویند، از این که زبان پارتی، زبان رسمیامپراتوری اشکانیان بود، به آن «پهلوی اشکانی» گفته اند.
این برداشت، ناشی از آن جاست که پارتها را «پرثویها» نیز میگفتند. «پرثوی» با گذشت زمان به «پرهوی»، بعد به «پلهوی» و بعداً به «پهلوی» آلش شده است. چنان چه ابدال «ث» به«هـ» در زبان پارسی خیلی معمول است.
نمونههای دیگر آن را در واژههای«سِپثْر» به «سپهر» یا «مِثْر» به «مهر»(آفتاب) میتوانیم، بیابیم. همین گونه ابدال «ر» به «ل» را در واژهی «دیوار» به «دیوال» که در زبان مردم عادی تا به حال قابل توجه است. از این رو «پارتی=پارثی=پارسی» و هم چنان«پرثوی=پرهوی=پلهوی=پهلوی» است. 24
اشکانیان نزدیک به پنجصد سال حکومت کردند و در تمام این روزگار زبان رسمی امپراتوری آنها «پهلویاشکانی» بود که زبان به اصطلاح فارسیمیانه «پهلوی ساسانی» خیلی بعدتر از «پهلوی اشکانی» به میان آمده است
و انگهی، فارسیمیانه نامیست که به قول دکتر یمین، از سوی «زالمان» در این تازهگیها به پهلوی ساسانی داده شده است.25
پهلویساسانی در واقع یکی از شاخههای زبان پهلوی اشکانیست که در اثر اختلاط لهجهی اِستخْر و سایر لهجههایی که در زمان اشکانیان وجود داشتند، هم چون دنبالهی پهلویاشکانی به وجود آمد و با بر پا شدن امپراتوری ساسانیها در سال 220میلادی، گسترش پیدا کرد.26
___
پینوشتها:
16- همانجا، شرح زبان(تاجکی)، صص:652-654
17- یمین، حسین، تاریخچهی زبانپارسیدری، چاپ دوم، 1386هـ .خ، ص:25 کابل:بنگاهانتشارات میوند.
18- همانجا، صص:16-37
19- غفوروف، باباجان، تاجیکان، برگردانان: جلالالدینصدیقیوروشنرحمان، 1363هـ .خ، ص: 124 کابل:دانشکدهی علوماجتماعی.
20- تاریخشرقباستان(کتابدرسی)، زیرنظر احمدولی، زرغونه و بیرنگکوهدامنی، ص480 کابل:دانشگاه کابل.
21- پیرنیا، حسن(مشیرالدوله)، ایران باستان(داریوشسوم)، چاپسوم، 1342هـ .خ، ص: 1451 تهران:سازمانکتابهایجیبی.
22- یمین، حسین، تاریخچهی زبانپارسیدری، چاپ دوم، 1386هـ .خ، صص:54-56 کابل:بنگاهانتشارات میوند.
23- همانجا، صص48-51.
24- پیرنیا، حسن(مشیرالدوله)، ایران باستان(سلوکیها)، چاپسوم، 1342هـ .خ، ص:2184 تهران:سازمانکتابهایجیبی.
25- یمین، حسین، تاریخچهی زبانپارسیدری، چاپ دوم، 1386هـ .خ، ص: 60 کابل:بنگاهانتشارات میوند. 26- همانجا، صص: 58-63.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
ايرونی | 30.05.2014 - 14:28 | ||
جناب لالا در کتيبه های هخامنشيان و نقاشی هايی که از چهره ی مردم کشور شما در آثار باستانی ايران می بينيم اشاره به اقوام گانداهاری(قندهاری)، اری(هراتی)، باکتريايی(بلخی) و اقوام ديگری به عنوان چند قوم جداگانه شده است. حتی به اعتقاد برخی قوم آواره و دوره گردی که امروز در سراسر جهان به اسم کولی شناخته میشود روزگاری ساکن کشوری به اسم کابلستان بوده اند. تصور اين که يک قوم واحد به اسم آريان با يک زبان در زمان هخامنشی و ماد وجود داشته غير ممکن هست تا بعد بگوييم چرا زبان گاثيگ(کستيج، پارسی باستان) کتيبه های داريوش مشابه زبان آريان ها نبوده است. تنها می توان گفت ساختار زبانشان يکی بوده و در روزگارهای دور منشأ واحدی داشتند. ضمناً تاريخ نشان میدهد خون شاهان قديم ايران در رگ های شما جريان دارد چرا که هم هخامنشيان و هم ساسانيان آخرين نقطه ی شکستشان از يونانيان و اعراب در کشور شما بوده است می توان تصور کرد که بازماندگانشان خاندان های اشرافی و طبقه ی حاکم در مناطق دوردست کشور فعلی شما مستهيل شدند. |
لالا | 06.01.2013 - 05:06 | ||
به این جملات توجه کنید: " در حالی که ثابت است، هخامنشیها گروهی از آریاییهایی بودند... در زمان کوروش دوم در بخش غربی دولت پارس در دفترها از زبان آرامی استفاده به عمل میآمد.....علاوه بر این که زبان آرامی که در سرتاسر دولت رایج بود....در پرسپولیس مرکز پارس برای نیازمندیهای اداری با زبان آرامی از زبان عیلامی نیز وسیعاً استفاده میشد....البته تا سدهی پنجم پیش از میلاد که زبان آرامی کاملاً جای عیلامی را نگرفته بود...حتا داریوش خود را پارسینژاد نخوانده است...حتا خود هخامنشیها زبان رسمیحکومتشان را «آرامی» اعلام کردند..." ----> اگر هخامنشیان آریایی بوده اند٬ پس زبان شان چرا از زبانهای آریایی نبوده است؟ پاسخ به این سوال٬ گرده میخواهد!....چرا در حدود تقریبا ۱۸۰ سال پيش٬ کسی و حتی هیچکسی از هخامنشیان نام نبرده و آنها را نمیشناسد؟ پاسخ به این سوال٬ گرده میخواهد!....رابطه میان زبان پهلوی و هزوارش چیست؟...پاسخ به این سوال٬ گرده میخواهد!....زبان پهلوی با کدام خط نوشته میشده؟ پاسخ به این سوال٬ گرده میخواهد!....آیا کوروش کبیر ایرانی تبار بوده و به فارسی صحبت میکرده؟ پاسخ به این سوال٬ گرده میخواهد!....پس يکی از سه سنگ نبشتهٔ داریوش به فارسی باستان بوده و علمای جهان آنرا عینی خوانده اند؟ پاسخ به این سوال٬ گرده میخواهد!...پس باید تمام قصه های فارسی میانه در دوران اشکانیان در عهد "پارت" رخ داده باشد! اگر اینچنین باشد٬ پس تنها دوازده سکهٔ باقیمانده از ایشان٬ چرا مربوط سلوکی ها میشود؟ پاسخ به این سوال٬ گرده میخواهد!...پس الزما٬ اینهمه پهلوی٬ پهلوی ساسانی٬ پهلوی پارتی٬ ساسانی غربی٬ پارتی٬ پارسی میانه٬ پارث٬ پارثی٬ پرثوئ٬ پورثو٬پرهوی٬ پهله٬ پهله٬ پلهوی٬ پهلاویه٬ هزوارش٬ ارشک٬ اشکان٬ ارشکانیان....در زیر ریش "دیودوتوس" سلوکی٬ اتفاق افتاده باشد؟ پاسخ به این سوال٬ فقط منطق میخواهد!!! |
ش. . کابلی | 28.11.2011 - 09:55 | ||
از مقاله مستند و عالمانه شماسپاسگزارم ،لذت بردم . این به اصطلاح دایرةالمعارف های فرمایشی چنانکه شما خود اشاره کرده اید ، هیچگونه اعتباری ندارند . این نظرات بر اساس تفکر قبیله گرایان به ویژه متعصبانی چون داکتر زیار شکل گرفته است . میخواهند افتخارات حوزه مدنی خراسان را به فارس بسپارند آنگاه زبان پشتو را در این خاک بومی بسازند . جای تاسف است که مزدورانی در اکادمی نشسته اند صرف برای معاش گرفتن . برای اینان حقیقت علمی و خدمت به فرهنگ کشور هیچ ارزشی ندارد . کارهای اینان واقعا جهل و جعل شان را نشان میدهد . واژه پشتون و پختون خود یک واژه مجعول است که تا بیش از نیم قرن ازان نامی و نشانی در دست نیست و در هیچ سند و کتابی از آن نام برده نشده است . جعل پشتو تولنه ها و مقامات سرکاری و گماشتگان فرهنگی آنانست . اینها با تدوین این به اصطلاح دایرةالمعارف ، خیانت خود را به فرهنگ ریشه دار کشور که مایه سرافرازی هر باشنده خاک است ،اثبات کرده اند . منابع شان هم منابع ایرانی است . چون از خود دانش و تفکر مستقل ندارند . کامیاب باشید جبرران عزیز .با احترام ش. کابلی . |