صدایی برای فریادی آفریده شده!
٢٥ میزان (مهر) ١٣٩٠
در طول تاریخ کشور ما پر است از خونریزی ها، قتل های عام، بی عدالتی های ا زقبیل سربریدن ها، نسل کشی ها، تلاش برای از بین بردن فرهنگ وسرکوبهای منطقوی و محلی و تباری که تنوع قومی و محل جغرافیایی آن سبب شده است که اراده افراد قدرت طلب (قومی) برای اعمال اقتدار خود، نخست از زور و سپس از ابزار های دیگر استفاده نمایند و قوم پراگنده را با روش استبدادی، ناگزیر به پذیرش اجباری قدرت منطقه ( قبیله یی) می سازد، تا هیج فردی توان ابراز هویت مستقل خود را نداشته باشد که همین طور شده است. ازین رو استبداد فردی با پایمال ساختن ویژه گی های فرهنگی و منطقوی حق مشارکت سیاسی یک قوم دیگر را نمی پذیرد، درنتیجه فرهنگ شهری و فرهنگ قبیلوی به گونه آشتی نا پذیری در دو قطب متضاد یکی سوی تمدن و دیگری سوی بربریت سیر میکند که با اجبار بشکل تکه پاره های موزایئی که دریک ساحه جغرافیایی پهلوی هم گیر افتاده انند.
سربریدن ها، کشتار های علنی، زندانی کردن افراد بدون کدام جرم، زندان های شخصی در منطقه ، جبر و شکنجه کردن افراد بی گناه، زورگیری و ایجاد فضای ترس و لرز از فرهنگ قبیله وارد شهر می شود و زنده گی آرام ملیت های دیگر را مختل و بگونه یی مسیر زندگی مسالمت آمیز آنها را قربانی خشونت قبایلی خود میکنند. محرومیت های جامعه ازیک فرهنگ مبتنی بر اصالت انسانی سبب شده که یک فرهنگ استبداد زده ی قرون وسطایی آغشته به میراث به جاه مانده بر افکار عمومی غالب و دستمایه ی اصلی فرهنگ تربیتی توده های مردم شوده، فرهنگی آمیخته به ترس، جهل، خرافه که در متن آن استبدادگری، استبداد پذیری واستبدادمنشی در بین مردم رشد و قوام یافت. در دل این فرهنگ، جنایتکاری به عنوان ابزار بقا، بستر مناسب رشد خود را پیداکرد. استبدادگری وجنایت سالاری که با انگیزه های سیاسی، نژادی و یا قومی و مذهبی اتفاق افتید، بقای گروهی را در معرض خطر قرار داده. وهمچنان مسلح ساختن افراد را بدون در نظر داشت سن ، شرایط ، حیثیت و شخصیت شان به شکل اجباری،که قتل های سازمان یافته یی حکومت های محلی و فامیلی شان نیز جنایت بشری شمرده میشود.
شما... که فرزندان مردم گرسنه و پا برهنه ما را به قطعات نظامی و به کشتار گاه فرستاندید ، ایمان داشته باشید که مردم محروم نگهداشته شده ما انتقام خون فرزندان خود را ازشما خواهند گرفت، شما ایمان داشته باشید که از هر قطره خون فرزندان ما صدها فدایی دلیر چون خالق برخواهد خیست و روزی قلب شما را خواهد شگافت، شما ایمان داشته باشید که با فوران گذشته ها و رفتن در اعماق نیمه تاریک ضمیر، خود را ازقید ومنطق زمان رهانیدن ودر فضای غبار آلود سرخ، سیاه و تاریک رها کردن ، رهایی نیست. شما باور داشته باشید که مردم بیدار خواهند شد ، وقتی قامت جوانی ما به خاک و خون می غلتد ، چطور مردم میتوانند آرام و خون سرد در خانه هایشان درون و بیرون منطقه قدم بزنند؟ ،برای هر قطره خونی که میریزد آنها هم مسوولند. به چشم دیدیم که جنازۀ تعداد روشنفکران و متنفذ ما در جاده های پر تلاطم شهر را رنگی ازخون واحساس میزد ازمقاومت سخن میگفت که ظلم راپس میزد از سری میگفت که از تن جدا میشد.
براى وحدت ملی فقط آزادى اندیشه لازم است٠آنها یکه از شکفتگى فکر و تعقل زیان مى بینند جلو اندیشههاى روشنگر دیوارمیکشند ومیکوشند تودههاى مردم قوانین واحکام فریب کارانهى آنانرا به جاى هر سخن بحث انگیزى بپذیرند و اندیشههاى خود را بر اساس همان تابوها واحکام قالبى که برایشان مفید تشخیص داده شده است بازسازی کنند٠
مردمیکه بدین سان قدرت خلاقهى فکرى خود را از دست داده باشد، براى راه جستن به حقایق وشناخت قدرت اجتماعى خویش و پیداکردن شعور و حتی براى دست یافتن به حقوق انسانى خود محتاج به فعالیت فکرى اندیشمندانه جامعهى خویش اند. زیرا کشف حقیقتى که این چنین در اعماق فریب و خدعه مدفون شده باشد تلاش خستگی ناپذیر مى خواهد و به طور قطع میباید با آزاداندیشى،و فقدان تعصب جاهلانه پشتیبانى شود که نیاز به زمان دارد.
انسان متعهد حقیقتجو هیچ دگمى، هیچ فرمولى، هیچ آیهاى را نمیپذیرد مگر اینکه نخست در آن تعقل کند، آنرا در کارگاه عقل و منطق بسنجد، وهنگامى به آن معتقد شود که حقانیتش را با دلایل علمى و منطقى دریابد٠
انسان آگاه فقط به چیزى اعتقاد نشان میدهد که خودش با تجربهى منطقى خودش به آن دست یافته باشد. با تجربهى عینى، علمى، عملى، فلسفى، و با دخالت دادن همهى شرایط زمانى و مکانى اش٠
انسان یک موجود متفکر منطقى است و لاجرم باید مغرورتر از آن باشد که احکام بسته بندى شده ودگم عصر حجر را بپذیرد. تجاوز به حریم فردی وشخصی یکی از شیوه های دیگر ترورشخصیت است که با مطرح کردن راست یا دروغ در باره زندگی خصوصی وروانی افراد برای خدشه دار کردن و بی اعتبار ساختن شخصیت فرهنگی و سیاسی ونظریات مخالفین، درربین مردم با شیوه ای معمول و جاری کار میکند٠ هرچند مسأله استعمار مطلبی آنقدر ها تازه نیست، جنبه های سیاسی و اقتصادی تسلط استعماری به دقت و بار ها تشریح وتوصیف شده است، اما به جنبه ی فر هنگی آن کمتر توجه و پرداخته شده است٠ استعمار یک سیستم اجتماعی است، که چون هر سیستم اجتماعی دارای زیربنای اقتصادی خاص و روبنای سیاسی، ایدیولوژیکی متناسب با آن و درخدمت آن است٠ فرهنگ استعمار، مظهر تسلط ایدولوژی استعمار، در جوامع مستعمره است٠ پس هیچ مبارزه ی ضد استعماری وجود ندارد که در آن مسأله فرهنگی مطرح نباشد. از چنین دیدگاهی مبارزه ی ضد استعماری ابعاد بسیار وسیعی پیدا می کند، واز این روست که مسأله ی مبارزه ی فرهنگی - ایدولوژیکی با استعمار چندی است که به حق در دستور روز پیشگامان جنبش ضد استعماری جهان قرار گرفته است، یعنی مبازره یی است سراسری وکامل، مبازره ایست اقتصادی، سیاسی وهم چنین فرهنگی و ایدولوژیکی که افراد مستبد به پیش میگرد.
در چنین نبردی چگونه می توان سنگری چنین پراهمیت را در دست دشمن باقی گذاشت؟ چطور میتوان دشمن را در جبهه ی اقتصاری وسیاسی منکوب کرد، ولی در جبهه ی فرهنگی کاری به کارش نداشت؟ سنگر فرهنگی محکم ترین و پر مقاومت ترین سنگر استعمار است٠ استعمار امروز سنگر سیاسی را زود خالی میکند و استقلال ظاهری به مستعمراتش میبخشد،اما آنچه مقابله با آن بسیار دشوار و درهرحال بسیار طولانی است، همین سنگر فرهنگی است.
ما هم نمونه از این گونه مثال های را در بین مردم رنج دیده خود داریم که تحت تاثیر فرهنگ استبداد منشی رشد نموده و در چنین یک فضای پرورش یافته وفرهنگ تربیتی مبتنی بر حفظ حرمت حیات ورعایت حقوق فرد بگونه ی مستقل وآزاد ازبندهای استبداد سالاری حاکم هرگز شکل نگرفته و به کلی از بین رفته.
محرومیت های جامعه ازیک فرهنگ مبتنی بر اصالت انسانی سبب شد که یک فرهنگ استبداد زده ی دهه گذشته آغشته به مذهب و ارباب سالاری بر افکار عمومی غالب و دستمایه ی اصلی فرهنگ تربیتی توده های مردم شده، فرهنگی آمیخته به ترس، جهل، خرافه که درمتن آن استبدادگری، استبداد پذیری واستبدادمنشی رشد وقوام یافته٠ در دل این فرهنگ، جنایت کاری به عنوان ابزار بقا، بستر مناسب رشد خود را پیداکرده ومیخواهد جاوید باقی بمانند.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته