سخنی در باره اعتصاب غذایی خانم سیمین بارکزی - سلام به آقای حفیظ بشارت
٢٥ میزان (مهر) ١٣٩٠
مقاله آقای حفیظ بشارت را از سر تاپادر تارنمای کابل پرس خواندم و چند پرسش از اقای حفیظ بشارت داشتم که درهمان تارنما نیز مطرح نمودم واینک باردیګر در اینجا مطرح میسازم .
من نظر خود را از آغاز اعتصاب غذایی خانم سیمین بارکزی تا همین لحظه در فیس بوک بنام باقی نوشته ام وهمچنان در ګفتمان – از اینرو در اینجا نمیخواهم باعث ملال خاطر شما ګردم:
اقای بشارت نوشته اند که:
«...سیمین بارکزی که قبلاً به عنوان برنده درانتخابات پارلمانی رژیم تحت اشغال کابل اعلام گردیده بود، بعد از رانده شدن از پارلمان به اعتصاب غذا دست زده بود. سه شب پیش پولیس به اصطلاح ملی رژیم کرزی با هجوم به خیمه گاه این خانم وی را به مکان ظاهراً نا معلوم منتقل نموده است تا نگذارد در پیش چشم صدها خبرنگار و حامیانش بمیرد »
سوال:
آقای حفیظ بشارت ؟
ایا شما اعتصاب عذایی را یک شکل از مبارزه میدانید یا اینکه مانند شورای علمای اسلامی اعتصاب غذایی را مردود میدانید و از نګاه شرعی رد میکنید وفتل نفس میخوانید؟
ایا شما هجوم پولیس را درهمان شب بالای اعتصاب ګران تایید میکنید و حمایت مینمایید یا خیر؟
اګر خانم سیمین بارکزی در حال اعتصاب بازهم بسر میبرد – آیا در پیش چشمان حامیانش می مرد؟
اګر آری!
این پیشګویی را چګونه انجام میدهید؟
آیا پولیس بخاطر جلوګیری از مردن خانم سییمین بارکزی به خیمه وی وهمه اعتصاب کنندګان هجوم برده بود؟
یولیس هم همچو ادعایی را دارد .
اقای حفیظ بشارت شما نوشته اید که :
«اعتصاب غذایی این خانم امروز 14 اگست 2011 به چهاردهمین روز میرسید»
امشب پایان پانزدهمین روز اعتصاب غذایی خانم سیمین بارکزی بود و برابر به شانزدهم ماه اکتوبر میباشد.
آقای حفیظ بشارت نوشته اند:
«سیمین بارکزی چاره نداشت جز تن دادن به تصمیم دادگاه و کمیسیون انتخاباتی یا مبارزه بر علیه این تصمیم به گفته خودش نا عادلانه»
به نظر سیمین بارکزی تصمیم دادګاه وکمیسیون انتخاباتی نا عادلانه بود اما به نظر شما چه نوع تصمیم بوده است – عادلانه یا غیر عادلانه؟
اقای حفیظ بشارت!
شما نوشته اید:
«درروزهای قبل از دست یازیدن به اعتصاب غذا ممکن خانم بارکزی با سفارت های کشورهای خارجی و یا نمایندگی های ناتو و سازمان ملل در مورد تصمیم اعتصاب غذایی اش مشورت کرده باشد. در صورت که آنان به وی چراغ سبز نشان داده باشد، عدم تمایل آنان به دخالت به معنی زیر پا گذاشتن قول و قرارهای آنان باشد. این موضوع می تواند دلیل دیگر بر بی مهری خارجیان از بعضی عناصر شامل در زد و بند های درونی رژیم باشد»
اینکه شما اعتصاب غذایی را چنین جلوه میدهید که:
«ممکن خانم بارکزی با سفارت های کشورهای خارجی و یا نمایندگی های ناتو و سازمان ملل در مورد تصمیم اعتصاب غذایی اش مشورت کرده باشد»
چه دلیلی برای خود تان دارید که این چنین استدلال مینمایید؟ بهتر است در این موضوع اشاره به ممکن بودن ننموده بلکه فاکت واسناد ارایه دارید.
آقای حفیظ بشارت!
شما بازهم یک نوع شک دیګر را به شک خو د اضافه مینمایید ومینویسیدکه:
«دلیل دیگر که به واژگونی بخت بارکزی کمک کرد، ممکن ارتباط وی با ایران بوده باشد، او ده سال قبل درایران بسر می برده، ممکن در سالیان قبل هم با سفارت و هم با سایر مراکز اطلاعاتی و فرهنگی ایران ارتباط داشته بوده است»
این نوع شک داشتن هم باید بادلیل وبرهانی که برای خود شما موجه است – سنجیده ګردد ـ
آیا هر انسانی که دست به اعتصاب غذا زده بود وتعداد شان در روزهای اخیر از ده نفر بیشتر میشد همه ګویا ارتباط با سفارت های کشورهای خارجی ویا نمایندګی های ناتو و سازمان ملل یا ایران داشتند ؟
اګر آری!
چند دلیل وسند ارایه دارید تا ذهن من روشن ګردد .تاهمین اکنون از موضع وموقف رسمی شما هیچ ګروهی چنین اتهامی را به خانم سیمین بارکزی نبسته است.
در اخرین پراګراف شما مینویسید که:
«آنچه اتفاق افتاد، به نوبه خود کاری نیکی بود. از یگ جانب این حادثه نشان میدهد که واقعیت ها را در یک کشور تحت اشغال تنها با زور می توان تغیر داد و از جانب دیگر نشان میدهد که نه اشغالگران و نه رژیم دست نشانده به این خواست ها ولو هرچه عادلانه و انسانی هم باشد، بصورت صلح آمیز گوش فرا نمیدهند.
بدون انقلاب کردن و بدون بیرون راندن اشغالگران و مزدوران افغانستانی اش نمی توان از انسانیت و عدالت حرف زد. بدون مبارزه رهبری شده و متداوم و قهری رسیدن به عدالت یک سرآب است»
بس دیده میشود که به تایید رژیمی شما برامده اید که خود تان همو رژیم را «رژیم تحت اشغال کابل» میدانید و به حمایت از همچو رژیمی برضد خانم سیمین بارکزی قرار ګرفته اید.
شما نوشته ایدکه:
«از یک جانب این حادثه نشان میدهد که واقعیت ها را در یک کشور تحت اشغال تنها با زور می توان تغیر داد و از جانب دیگر نشان میدهد که نه اشغالگران و نه رژیم دست نشانده به این خواست ها ولو هرچه عادلانه و انسانی هم باشد، بصورت صلح آمیز گوش فرا نمیدهند»
این نظر شما را من مطلق ګرایی میخوانم. واقعیت ها هیچ ګاه ثابت نمانده وثابت نمی مانند– واقعیت ها هم همیشه در حال تغییر وتبدل اند – تغییر کمی و یا تغییر کیفی در هر پدیده ای نیاز به شرط ها یا شرایط دارد. پیش شرط های عینی وپیش شرط های ذهنی (ابژکتیف و سوبژکتیف) برای تغییر در هر پدیده ای بایست مد نظر ګرفته شوند.
شما خود تان در اسناد و کتاب ها حتمن از دوکشوری که در همسایګی یک دګر قرار دارند – یکی هند ودیګری چین مطالب ای خوانده اید.
در کشور چین نود سال پیش حزب کمونیست ایجاد شد و در اثر انقلاب ۱۹۱۱ میلادی پیش از ایجاد حزب کمونیست چین و بوسیله دکتر سون یاتسن یک بخش از انقلاب صورت ګرفت و بعدن در جریان جنګ توده ای طولانی ومارش طولانی جنګ ضد فاشیسم جاپان وچانکایشک – انقلاب دیموکراتیک نوین به رهبری حزب کمونیست چین به پیروزی رسید ـ این انقلاب مسلحانه بود و به ګفته ماوتسه دون« قدرت سیاسی از لوله تفنګ بیرون» شد .
اما در کشور همسایه چین یعنی در کشور هند – مبارزه مسالمت آمیز به پیروزی رسید .
در آثار کلاسیک مارکس – انګلس هم از مبارزه قهر آمیز وهم از مسالمت آمیز سخن ها رفته است . البته این موضوع را من عمدن وقصدن برای شما مینویسم .
اقای حفیظ بشارت !
شما مینویسیدکه :
« بدون انقلاب کردن و بدون بیرون راندن اشغالگران و مزدوران افغانستانی اش نمی توان از انسانیت و عدالت حرف زد. بدون مبارزه رهبری شده و متداوم و قهری رسیدن به عدالت یک سرآب است »
من از شما می پرسم :
چه نوع انقلاب ؟
مضمون انقلاب شما چیست ؟
نیروهای محرکه انقلاب شما کدام نیروها اند ؟
نقش شهر و ده درانقلاب شما چیست ؟
استراتیژی و تاکتیک های انقلاب شما کدام ها اند ؟
رژیمی را که بعد از انقلاب ودرجریان انقلاب جایګزین رژیم موجود میسازید کدام رژیم خواهد بود ؟ وسوال های دیګر درهمین مورد وجود دارد که اګر مایل باشید برایتان طرح خواهم کرد ؟
رهبری انقلاب شما را کدام نیرو- کدام حزب خواهد داشت ؟
متحدین نزدیک و دور شما در انقلاب شما کدام نیروهای سیاسی و اجتماعی خواهد بود ؟
برنامه حد اقل وحد اکثر انقلاب شما چیست ؟
آقای حفیظ بشارت !
من بنام خودم – باقی سمندر مینویسم و شما بنام مستعار ـ ارزودارم بازهم با همین افکاری که دارید بنام مستعار بنویسید وبخاطر بسپارید که اګر از متن نوشته شما خط فکری شما برایم سخن نمیګفت – هیچ علاقه ای نمیګرفتم تا چند جمله ای بنویسم – زیرا وقت محدود بمن متاسفانه اجازه نمیدهد تا بیشتر ازده دقیقه در هر ۲۴ ساعت به نوشته های ای که در سایت ها یا تارنماها منتشر میګردند – تبصره یا اظهار نظر نمایم .
در پایان میخواهم به همه آنهاییکه در دوهفته پیشتر با نوشته های من با فحش ودشنام برخورد نموده اند – بنویسم که حالا بازهم زمینه برای دشنام سرایان بازتر ګردید – بازهم دشنام سرایی نمایند تا اینکه همه دشنام ها را ګرداننده یا ګردانندګان کابل پرس مانند اینکه از پایان مقاله الحاج بیکار پامیر خذف کردند –بازهم حذف نمایند ،
یار زنده و صحبت باقی
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته