ترور استاد ربانی و ضرورت مبارزۀ تمدن با توحش
٣١ سنبله (شهریور) ١٣٩٠
دم کشی و ترور شخصیتها در تاریخ تمدن بشری هماره مورد نکوهش و تنفر اکثریت مردم بوده است. دانشمندان، علما، هنرمندان، سیاستمداران پرتجربه و شخصیتهای برازنده بمانند چراغ در بین اقوام، ملیتها، فرهنگها و جوامع گوناگون می درخشند. این درخشش در اثر سعی و تلاش، فهم و دانش، تجربه و عمل شبانه روزی بدست می آید. شخصیتها و نخبگان سرمایه های معنوی یک جامعه اند. مبارزۀ تمدن با توحش به بهای خون شخصیتهای متمدن و آگاه تداوم یافته می تواند.
آدم های وحشی، بی تمدن و جاهل به ارزش و اهمیت این شخصیتها در تاریخ و مدنیت بشری پی نبرده، با سنگدلی و خشونت بدوی چراغ فروزان ملتها و جوامع را خاموش می کنند. ما در طول تاریخ بشری شاهد قتل عام مردم متمدن توسط قبایل وحشی و بدوی بوده ایم. این قتلهای دسته جمعی، خفه سازی نخبگان و انهدام تمدنها حرکت جامعۀ انسانی را بسی کند و حتی در برشهایی از زمان متوقف کرده است و به جامعۀ انسانی و ملل متمدن ضربات جبران ناپذیری زده است. تاریخ شاهد این ویرانگریها در شرق و غرب بوده است.
در دورۀ قرون وسطی در جهان غرب ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی و فلسفی در فضای استبداد و دیکتاتوری مشترک مذهبی کلیسا و نظام سیاسی متحجر و پر اختناق صورت گرفت. در این مرحله هزاران دانشمند، هنرمند و فیلسوف به زیر تیغ خونریز جلادان متعصب و ظالم افتادند. از برکت خون علما، دانشمندان و آزادیخواهان بود که بنیان استبدادی قرون وسطی فروپاشید و زمینه برای رشد و انکشاف فرهنگ، اقتصاد، سیاست، علم و تکنولوژی فراهم شد.
در شرق هم مقابلۀ تمدن با توحش قبایل بدوی همیشه ضربات کاری به ملل با مدنیت شرق زده است. در عهد باستان تمدنهای بزرگی با تهاجم قبایل وحشی برباد رفت. بعد از ظهور دین مبین اسلام در صحاری خشک عرب زمین امواج دیگری از مبارزات قبایل بدوی عرب با مدنیتهای پرآوزۀ شرق درازدامن شد. در خراسان قتلهای دسته جمعی، گردن زدن نخبگان و شخصیتهای بزرگ ملی به رسم روز فرماندهان عرب تبدیل شده بود. وقت آن است که از پیرتاریخ درس عبرت گرفته و جلو ظلم، جفا و بی رحمی به تاریخ و تمدن نسلهای امروز و فردا را بگیریم .
در عهد دولتهای مستقل خراسانی تا حدودی زمینه برای تبارز علما، دانشمندان، شاعران و هنرمندان فراهم شد. اگر از تعصب و تنگ نظری برخی از سلاطین علیه فلاسفه و عالمان عقلگرا بگذریم، در دورۀ دولتهای مسقل و امپراتوریهای بزرگ خراسان زمین فضای عمومی برای رشد نخبگان و شخصیتهای خراسانی گشاده تر گردید؛ فرهنگ، ادب، شعر، موسیقی، صنعت، اقتصاد و در یک کلام فرهنگ و مدنیت خراسان بزرگ به همت شخصیتهای برازندۀ این مرز و بوم به اوج کمال رسید. رشد و بالندگی شخصیتهای بافهم و تجربه در جامعه مدنیت ساز بوده و قتل و ترور نخبگان تمدن سوز و هستی برانداز می باشد.
خراسان هرچند در تهاجم آتش و خون چنگیزی ویران شد؛ اما اولاد چنگیزخان با درک و قبول فرهنگ و تمدن خراسانی اعمال ویرانگرانۀ پدری خود را جبران کردند. ما رشد و شکوفایی فرهنگ و مدنیت خراسان زمین را در عهد تیموریان هرات در قلمرو وسیع خراسان بزرگ دیده می توانیم. همچنان آوازۀ شکوفندگی فرهنگ و تمدن هند در عهد بابریان (مغلان) هندوستان تاهنوز در دل اوراق تاریخ می درخشد. در این ادوار بستر و فضا برای بالندگی و پرورش شخصیتهای علمی، فرهنگی و هنری بسی گشایش پیداکرد و فرهنگ وادب خراسانی و هندی در قالب زبان فارسی به اوج کمال رسید.
در دورۀ صفویان، شیبانیان و تحرکات قبایل پشتون در خراسان تعصبات مذهبی، جنگهای قومی و قبایلی در آستانۀ انحطاط و زوال فرهنگ و تمدن خراسانی اوج گرفت. زمینه برای رشد و پرورش شخصتیها بسی تنگ گردید. آدم کشی، قتل و ترور شخصیتهای ملی و محلی دامن گستر شد. در عهد امیر عبدالرحمان خان قتل و ترورهای وحشیانه و حولناک، زنجیر و زندان، داغ و فانه و خفه سازی هرنوع رشد و شکوفایی فرهنگ و تمدن کشور مانند بلای خانمانسوز شیوع پیدا کرد؛ جامعه از شور، احساس، آزادی و دلزندگی تهی گردید.
نادرخان به پیروی از امیرعبدالرحمان خان ظالم و مستبد چراغ آزادی و اصلاحات امانی را خاموش کرد. هاشم خان برادر نادرخان صدای نخبگان و روشنفکران وطن را در گلوی شان خفه ساخت. شخصیت کشی و ترور نخبگان در حقیقت از امیران مستبد و ظالم بیادگار مانده است. آنان منافع قوم، قبیله و خاندان خود را همیشه بر منافع مردم و میهن ترجیع داده اند. حالا زمان آن رسیده است که از تاریخ بیاموزیم؛ از علما، دانشمندان، فرهنگیان، هنرمندان و شخصیتهای ارزشمند ملی بمانند مردمک چشم خود حراست کنیم؛ دیگر به وحشیگری، تمدن سوزی، فرهنگ ستیزی و تاریک اندیشی اجازه ندهیم تا هست و بود ما را در برابر چشمان بهت زدۀ مردم ویران کند.
بعد از کودتای ثور 1357 یکبار دیگر قتل، کشتار و ترور شخصیتها در داخل افغانستان و در پاکستان گسترش یافت. این ترورها به دستور خارجیان انجام می شد. در پاکستان ترور شخصتیها و روشنفکران افغانستان به نقشۀ سازمان استخباراتی ( آی اس آی) توسط افراطیون پاکستان و افغانستان صورت می گرفت. در داخل جبهات مقاومت افراطیون پاکستانی و عرب مجاهدین افغانستان را به ترور شخصیتهای روشن ضمیر و منورین ملی و محلی ما تشویق می کردند. در آن دوره ما شاهد قتل و ترور هزاران شخصیت ملی و محلی در داخل و خارج افغانستان بودیم.
تداوم پلان شدۀ این قتلها و ترورهای دنباله دار در عهد طالبان تنوع افزون یافت. طالبان نه تنها در قتل و ترور شخصیتهای کلیدی و سران محلی می پرداختند؛ بلکه با فشارهای مختلفه و شیوه های گوناگون هرنوع جنبش، حرکت، شور و دلزندگی را در جامعه خفه می ساختند. آنان نه تنها آدمها را شکنجه می دادند و می کشتند؛ بلکه در پی ریشه کنی فرهنگ و تمدن افغانستان بودند. ترورهای زنجیره ای اخیر طالبان به دستور مستقیم پاکستان دیگر برای مردم جهان، منطقه و افغانستان واضح و روشن شده است.
ترور استاد برهان الدین ربانی نشان داد که دشمنان فرهنگ و تمدن افغانستان برای هیچ کس رحم نمی کنند. استاد ربانی سالیان طولانی در پاکستان مبارزات ایدئولوژیک اسلامی کرد. او از شخصیتهای شناخته شده در جهان اسلام خاصه در بین احزاب اسلامی پاکستان بود. از این عمل روشن شد که افراطیون پاکستانی و عرب به هیچ کس رحم نمی کنند. بجز خون هیچ چیز دیگری تشنگی آنان را رفع کرده نمی تواند. حکام پاکستان به این شیوه های غیر انسانی و ضد تمدن بشری عادت کرده اند. در جهان و منطقه هیچ صدای واقعی بر ضد ترورهای زنجیره ای و این اعمال ضد کرامت انسانی و اسلامی بالا نمی شود.
شخصیتها و نخبگان مردم عذاب دیده، زیرستم و جنگزده افغانستان بسیار ساده و آسان به دست ناپاک تمدن سوزان و فرهنگ ستیزان نابود می شوند. ما از دشمنان نمی نالیم؛ بلکه از دورنگی، نمک ناشناسی، یاری با اهل خشونت و آدم کشی و مغشوش سازی مرزهای دوستان و دشمنان خاک، وطن و مردم دل پرداغ داریم. طالبان و افراطیون می کشند و ترور می کنند؛ آتش می زنند؛ ویران می سازند؛عذاب می دهند؛ خشونت و ظلم می نمایند و اینان در زیر نام دوستداران وطن و بلند پایگان دولت از این اعمال پشتبانی می کنند؛ آنان را تشویق می نمایند؛ به آنها برادر می گویند؛ مرزهای دوست و دشمن را مغشوش می کنند؛ به عبارت دیگر نا امنی، جنگ، خشونت و بحران مزمن وطن را دامنه دارتر می سازند.
ما در موجخیز جنگ تمدن با توحش، نور با ظلمت و فرهنگ با جهالت قرار داریم. همای آزادی دیگر در قفس تنگ استبداد و دیکتاتوری افراطیون نمی گنجد. منطقه و جهان وارد مرحلۀ تازۀ گشایش ظرفیتها و بازشدن فضای تنگ و دلگیر پیشین شده است. دیگر استعمار پیر و نوین نخواهد توانست ملتها را در بند استبداد افراطیون ظالم و بیرحم نگهدارد. شبکه های مافیایی و طلسم افراطیت به همت تلاش، فداکاری، تعقل و آگاهی مردم منطقه خواهد شکست. جنبشهای نوین و حرکات جدید به نیروی جوانان آگاه، دلسوز و پرانرژی براه می افتد. وطن به نیروی عقل، دانش، تجربه، آگاهی، فداکاری، صداقت، دلسوزی، سازماندهی و مدیریت فعاال به سرمنزل استقلال و آزادی، رشد، ترقی و انکشاف همه جانبه رسیده می تواند.
باید هرچه زودتر مرزهای دوستان و دشمنان مشخص گردد؛ با اهل خشونت، جنگ طلبان و بحران آفرینان موضع روشن و قاطع اتخاذ شود؛ دستان مخرب بیرونی شناسایی و کوتاه گردد . اگر سران دولت نمی خواهند امنیت شخصیتهای ملی و مردمی و سرمایه های معنوی کشور را بگیرند لازم است راه های ممکن دیگری جستجو شود. تا دیر نشده از خواب گران بیدار شوید؛ ورنه هست و بود مردم میهن بتاراج خواهد رفت. دشمنان داخلی و خارجی از سنگر جنگ، خشونت، کشتار بیرحمانه و تخریب فرهنگ و مدنیت کشور، ما را نشانه گرفته اند. این جنگ، جنگ مرگ و زندگی خواهد بود. هشیار باشید.
باعرض حرمت
رسول پویان
31/6/1390
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته