گزارش میز گرد بینالمللی "منازعه و صلح آفرینی در افغانستان" در شهر دوشنبه
٢٠ سرطان (تیر) ١٣٩٠
گزارش میز گرد بینالمللی
«منازعه و صلح آفرینی در افغانستان: وضعیت کنونی و چشم انداز آینده»
در شهر دوشنبه جمهوری تاجیکستان
به تاریخ های 5 و 6 ماه جون 2011
این میز گرد که در سالون کنفرانس های مهمانخانه پایتخت (دوشنبه پیشین) برگزار گردید، از سوی نهادهای زیر سازماندهی شده بود:
1- کمیته صلح و تفاهم ملی جمهوری تاجیکستان
2- مرکز مطالعات افغانستان و منطقه جمهوری تاجیکستان
3- مرکز مطالعات استراتیژیک ریاست جمهوری تاجیکستان
4- مرکز تماس های سیاسی روسیه
5- بنیاد فریدریش ایبرت جمهوری فدرال آلمان
6- بنیاد احمد شاه مسعود از افغانستان
از افغانستان شخصیتهای زیر در کار میز گرد دعوت شده بودند:
1- آقای رسولی- مشاور رئیس جمهور در امور حقوقی
2- آقای آرزو- سفیر کبیر در دوشنبه
2- آقای احمد ولی مسعود- رئیس بنیاد احمد شاه مسعود
3- آقای لطیف پدرام- نماینده پارلمان و رئیس حزب کنگره ملی
4- آقای جنرال هادی خالد- معین پیشین وزارت داخله
5- آقای جنرال کوفی-معاون پیشین وزارت داخله
6-آقای جنرال وهاج- رئیس انجمن آریانا- مسوول کمیته پناهگزینان افغانی در تاجیکستان
7- آقای احمد الله وستوک- رئیس انجمن پناهگزینان افغانی در قزاقستان
8- آقای گلاب شاه هاشمی- از افغان های باشنده دوشنبه
9- عزیز آریانفر- گرداننده کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان در فرانکفورت
10 – همچنان شماری چند از افغان های باشنده دوشنبه برای حضور در میز گرد دعوت شده بودند. بایسته یادآوری است که شمار دیگری هم از افغانستان دعوت شده بودند که بنا به معاذیر گوناگون نتوانستند حضور به هم برسانند.
یادداشت: در جنب میز گرد بین المللی، خبرنگاران بسیاری از کشورهای تاجیکستان، قرغیزستان، قزاقستان و روسیه و... با آقایان احمد ولی مسعود، لطیف پدرام، جنرال خالد، آقای رسولی و این جانب مصاحبه هایی انجام دادند که در شبکههای مختلف رادیویی، تلویزیونی، انترنتی و دیگر رسانهها مانند روزنامهها و مجلات به نشر رسیده است.
همین گونه در کنفرانس مطبوعاتی یی که در جنب میز گرد بینالمللی برگزار گردید، آقای احمد ولی مسعود، آقای پدرام و بنده به پرسش های خبرنگاران پاسخ دادیم.
در کار میز گرد، کارشناسانی از کشورهای زیر اشتراک داشتند:
1- جمهوری تاجیکستان
2- افغانستان
3- فدراسیون روسیه
4- ارمنستان
5- پاکستان
6- ایران
7- قرغیزستان
8- قزاقستان
9- آلمان
10- بلاروسیه
11- ازبیکستان
12- سینگاپور
13- هند
14- فرانسه
محورهای اصلی سخنرانی ها:
1- عرصه های اجتماعی و اقتصادی منازعه افغانستان : دگرگونی ها و گرایش ها
2- عوامل سیاسی و ویژگیهای آنها در منازعه افغانستان
3- عوامل فرهنگی و اقتصادی و امکانات تغییر آنها چونان شالوده توسعه صلح آفرینی
4- صلح آفرینی و صلح سازی در افغانستان : جستجوی پارامترهای نو
5- عوامل بینالمللی در منازعه افغانستان و روند صلح آفرینی در این کشور : نقش همسایگان، روسیه، چین ، امریکا و اروپا و نیز سازمان های جهانشمول و منطقه یی.
نشست با سخنرانی خوش آمد گویی پروفیسور داکتر قاسم شاه اسکندرف- رئیس «مرکز مطالعات افغانستان و منطقه» آغاز گردید.
وی دو موضوع را در کار میز گرد برجسته ساخت:
- پرداختن به نگرانیها از وضع موجود در افغانستان
- جستجوی راه حل مسالمت آمیز قضیه افغانستان
سخنرانی اصلی آقای اسکندرف در باره خط دیورند و تأثیرات منفی آن بر مناسبات میان افغانستان و پاکستان و نیاز تاریخی برای حل این مساله به منظور دستیابی به یک صلح پایدار در این بخش آسیا و میان دو کشور برادر و همسایه و پایان بخشیدن به خونریزی و ستیز در گستره قبایل بود که در روز دوم برگزاری میز گرد ایراد گردید.
سپس پروفیسور داکتر سیف الله سفروف- معاون ریاست مرکز مطالعات راهبردی ریاست جمهوری و از گردانندگان «کمیته صلح و تفاهم ملی جمهوری تاجیکستان» به مهمانان خوش آمدید گفت.
آقای سفروف گفت:
- ما به عنوان همسایگان افغانستان پیوسته دل نگران رویدادهای این کشور بوده ایم.
- امیدواریم بتوانیم از این جا توصیههایی بنماییم که برای صلح آفرینی در این کشور سودمند واقع شود. به خاطر این که بتوانیم از راههای مسالمت آمیز راهجویی نماییم.
مساله صلح و سازندگی برای ما بسیار مهم است. از دید من افغانستان پتنسیال این را دارد که بتواند با همسایگانش در صلح و صفا زندگی نماید.
- در سالهای اخیر آنقدر در باره افغانستان سخن گفته شده است که در باره کمتر کشوری گفته شده است. طرفه این که همه هم در باره صلح سخن می گویند. بر آنم که وقت آن فرا رسیده است که از حرف به عمل رو بیاوریم.
- در افغانستان مسایل اجتماعی بسیاری لاینحل مانده است. از همین رو باید یک رشته طرح ها ارائه گردد.
- باید نخبگان ملی گفتمانی را در زمینه به راه اندازند و چشم انتظار خارجیان نباشند.
- باید برنامههایی در هرصه اصلاحات سکتور اجتماعی روی دست گرفته شود و همسایگان نیز باید در این روند کمک نمایند.
- باید سیستمی روی کار بیایید که بتواند نیازمندی های کشور را برآورده بسازد.
- باید هویت ملی در پیوند با اوضاع گلوبال از نو تعریف شود.
- کشورهای همسایه میتوانند همچنان در بهبود نظام بهداشتی کشور و پرورش کادرهای ملی در عرصه بهداشت و طب خانوادگی یاری رسانند.
- باید کمکهای اجتماعی همگانی شود.
- همین گونه باید به قربانیان جنگ کمکهای بیشتری ارزانی شود.
- حل دمکراتیک مساله ملی یکی از مسایل تأخیر ناپذیر است. این مساله اگر درست حل نشود ممکن است کشور را به سوی پرتگاه خطرناکی بکشاند. مادامی که این مساله به گونه بنیادی حل نشود، حل سایر مسایل دشوار خواهد بود.
- متأسفانه در افغانستان نخبگان فکری از روند دولت سازی و ملت سازی کنار زده شده اند. برعکس امور به دست نخبگان ابزاری سپرده شده است. روشن است نتیجه هم ابزاری خواهد بود. در این میان جامعه جهانی هم نمیتواند به نتایج دلخواه دست یابد.
همین گونه، آقای اندره مدودف- رئیس مرکز تماس های سیاسی فدراسیون روسیه به مهمانان خیر مقدم گفت. در این جا فرازهایی از سخنان ایشان را می آوریم:
- در کنفرانس مطبوعاتی در آلماآتی، آقای آریانفر و نیز آقای احمد ولی مسعود اندیشه بیطرفی افغانستان را مطرح ساختند. من سخنرانی خود را با الهام از همین اندیشه «ویژگیهای تاریخ توسعه بیطرفی چونان یک نهاد حقوقی بینالمللی و افغانستان» نام گذاشتم. در نشست آلماآتی، آقای پلاستون طرح شالوده حقوقی بیطرفی را مطرح نمودند. بیطرفی چونان یک نهاد حقوق بین الدول که در نظام بینالمللی به سان یک اندیشه فلسفه سیاسی شمرده می شود.
- بیطرفی میتواند صفحه نوی را در تاریخ نوین افغانستان بگشاید و نقطقه عطفی در این کشور گردد. همین گونه میتواند به عنوان یک مکانیسم مؤثر حل منازعات بینالمللی در کشورهای جنگ زده شناخته شود.
- از دید من، کنوانسیون پنجم گاهاک میتواند در قرینه افغانستان مصداق خوبی پیدا کند.
آقای جنرال اسدالله وهاج – رئیس کمیته مهاجران افغانستانی در تاجیکستان به نمایندگی از افغان های باشنده این کشور که شمار شان به 4000 نفر می رسد، به دشواری ها پناهگزینان افغانی در تاجیکستان پرداخت و از کم توجهی سازمان های بینالمللی و کمیساریای عالی سازمازن ملل در امور پناهجویان شکواییه نمود.
سپس رشته سخن را آقای احمد ولی مسعود به دست گرفتند و گفتند:
- مشکل ما، تنها مشکل افغانستان نیست. مشکل جهانی است. افغانستان در خط مقدم مبارزه با دهشت افگنی قرار دارد. سیاست دلجویی از دهشت افگنان به سود کشور و جهان نیست. ما مصمم هستیم مبارزه را ادامه بدهیم.
بایسته است تا جبهه متحد همگانی در برابر تروریسم آرایش یابد.
تجربه نشان میدهد که طالبان کوچکترین تمایل و اعتقادی به صلح ندارند. ما بار بار به آنها گفتیم که بیایید صلح کنیم. به یاد بیاورید شهید مسعود یکه و تنها و بدون سلاح سر به کف و با به خطر انداختن جان خود به دیدار آنان شتافت و پیشگام و پیشاهنگ روند صلح شد. مگر نتیجه چه شد؟ دهشت افگنان برنامه ترور او ریختند. ما با وصف دادن قربانی های فراوان، باز هم پیوسته گفتیم که خواهان صلح هستیم. مگر آنان همیشه به ما یک پاسخ دادند: خشونت.
- با طالبان میتوان تنها از موضع قدرت صحبت کرد. مگر دولت ما کنون در ضعیف ترین جایگاه قرار دارد. در چنین اوضاع و احوالی چه میتوان گفت؟
کنون دیگر، گفتگوهای پس پرده و زد و بند و معامله با طالبان برای کشور ما و منطقه ما بسیار خطرناک شده است.
- طالبان حاضر نیستند با گردانندگان دولت کنونی که بیشتر همتباران خودشان است مذاکره کنند. حال چه رسد با ما. از دیدگاه ایدئولوژیک فرقی میان طالبان پاکستانی و افغانی نیست. آنها میگویند که ما از طرف خداوند ماموریت داریم . آنها حتی بسیاری از رییسان قبایل خود را شان را هم کشته اند.
- در سیاستهای پاکستان هم دو گانگی است. هم در میان ارتش و هم در میان آی. اس. آی. میان تند روان و میانه روان تناقض است.
- طالبان جوان بیشتر خودسرانه عمل میکنند و چندان زیر تأثیر آی. اس. آی. نیستند. اینگونه با استبلشمنت پاکستان در تقابل قرار می گیرند.
- کرزی هم با آنان بازی می کند. اگر کرزی خواهان ثبات میبود، ما وشما این جا چه می کردیم؟
- در بسیاری از ولایات با سیاستهای آقای کرزی مخالفت دارند. برای نمونه در پنجشیر تنها پنج درصد مردم برای کرزی رأی دادهاند که آن هم بیشتر برای مارشال صاحب فهیم بوده است.
- طالبان تمایلی به بازگشت به زندگی صلح آمیز نشان نمی دهند. ایدئولوژی آنان مبارزه مسلحانه را با همه کسانی که پیرو اندیشههای دیگر هستند؛ یعنی با دگر اندیشان و کسانی که دارای ارزشهای دیگر هستند، در نظر دارد. از همین رو اگر کدام طالب ابراز آمادگی کند که خواهان صلح است، به گونه اتوماتیک از جرگه طالبان اخراج می گردد.
- دوستان امریکایی ما هم متأسفانه به جای پرداختن به امر راستین صلح چنان نمایش میدهند که گویا حضور نظامی شان در افغانستان به صلح انجامیده باشد و زمینه را برای صلح فراهم نموده و در این زمین بستر همواری گسترانیده باشند. از همین رو، بازیها و گفتگوهای سرویس های اطلاعاتی و دیپلمات های امریکایی با طالبان به نتیجه نخواهد رسید.
- گفتگو با دولت کرزی که در میان مردم و به ویژه در میان باشندگان جنوب هیچ پایگاهی ندارد، هم برای طالبان هیچ جاذبه یی ندارد. حکومت کنونی افغانستان در وضعی نیست که چیز شایان توجهی به طالبان پیشنهاد نماید. کرزی میگوید که شما باید قانون اساسی را بپذیرید و سلاح های تان را بر زمین بگذارید. طالبان هم میگویند مادامی که سپاهیان خارجی از کشور نبرآیند، حاضر نخواهند بود، مذاکره کنند. اینگونه، گفتگوهای صلح به بنبست رسیده است.
- نگاه طالبان تنها یک نگاه درون کشوری نیست. آنان در آرزوی فرمانروایی جهانی هستند. حتی منطقه هم در برنامههای آنان تنها یک گستره کوچک می نماید. کرزی را حریف هم نمی گیرند. آنها همه تمدن غرب را به چالش می کشند. از همین رو، کلیه تلاشها در راستای بخشیدن سیمای یک طرف سازنده به طالبان، محکوم به شکست است و آب در هاون سودن. طرفه این که اروپاییان و امریکاییان با این کارهای شان به دشمن سوگند خورده خود جسارت و جرأت بیشتری میبخشند و یک نوع به آنان مشروعیت میدهند تا در سیمای یک نیروی سیاسی تبارز کنند. و این لغزش نابخشودنی است.
- امریکاییان با اقدامهای ناشیانه خود در عمل طالبان را از نابودی نجات دادند. امروز آنها بار دیگر بلای جان شان شده است. تکرار چنین رفتارهایی میتواند در آینده منشای فتنه های بسیاری گردد. نباید کاری کرد که طالبان از یک گروه متحجر دهشت افگن، به نیروی جوشان و خروشان مقاومت ملی و نیروی آزادی بخش ملی تبارز کنند و در تراز جهانی به عنوان یک سازمان مشروع معرفی شوند. این جفای بزرگی در حق مردم ما است.
- امریکایی ها همین گونه با پشتیبانی بی چون و چرا از حکومت مافیایی کرزی، که پیوندهای تنگاتنگی با باندهای مواد مخدر دارد، موجب تقویت حقانیت طالبان به عنوان نیروی که با فساد و مافیا و نیز به زعم خود شان با یک دولت دست نشانده اجنبی مبارزه می کنند، در دیدگان مردم عادی گردیده است.
- این که حکومت کرزی توان انجام اصلاحات اجتماعی و پیاده ساختن طرح های اقتصادی را ندارد، برای کسی پوشیده نیست. مگر بسیاری نمیدانند که چرا طالبان روز تا روز بیشتر میشوند و نیرو می گیرند. در پاسخ باید گفت که همانا همین ناکامی دولت موجب شده است که مردم به طالبان رو بیاورند.
- در اواخر دوره نجیب نیز که مردم به پیروزی دولت بی باور شده بودند، می کوشیدند تماس های خود را با فرماندهان مجاهدان تأمین نمایند. امروز اوضاع دقیقاً همین گونه شده است. چون دیگر کسی به پیروزی دولت باور ندارد، در مناطق شرق و جنوب میخواهند در میان طالبان پشتی گاه و پناهگاهی برای خود شان برای روز مبادا داشته باشند. یعنی راز توانمندی طالبان را باید در ضعف دستگاه کرزی جستجو کرد. نه این که کدام معجزه یی رخ داده باشد.
- از این رو، جامعه جهانی بر سر دو راهی قرار دارد. یا این که طالبان را به عنوان نیروی که میتوانند سلطه شان را بر سر تا سر کشور پهن نمایند، بپذیرند با همه عواقب خطرناک این امر یا این که به کمک نیروهایی بشتابند که هوادار ارزشهای دمکراتیک در کشور هستند و آماده دفاع از دستاوردهای اجتماعی، عدالت اجتماعی و برابری حقوق همه شهروندان، بی توجه به خاستگاه تباری، زبانی، آیینی و بومی آنان اند.
- روشن است مردم افغانستان از چنین نیروهایی پشتیبانی خواهند کرد. این نیروها متعهد به ارزشهای اسلامی هم می باشند. مگر یک اسلام معتدل و میانه رو که توانایی تعامل با جامعه جهانی را داشته باشد. نه این که در مخاصمت آشتی ناپذیر با آن قرار بگیرد.
- حکومت کرزی کنون بزرگترین مانع بر سر راه تحقق چنین آرمانی است و باگذشت هر روز بازگشت طالبان را زود رس تر می نماید. مگر، در صورت پشتیبانی جامعه جهانی از یک روند خردورزانه میتوان نه تنها مانع بازگشت طالبان گردید، بل نیز با فراهم نمودن مشارکت عادلانه باشندگان همه ولایات در ساختار قدرت، زمینه را برای مانور طالبان محدود گردانید و آنا را تجرید کرد.
- با روی کار آمدن یک دولت فراگیر ملی با مشارکت همه باشندگان کشور دیگر طالبان حرفی برای زدن نخواهند داشت و چون همه خود را در دولت شریک خواهند دید و آن را از خود خواهند پنداشت. حالا کسی این دولت را از خود نمیداند و از همین رو هم کسی حاضر نیست به دفاع از آن در برابر طالبان برخیزد. این است که طالبان روز تا روز نیرومند تر می شوند.
- از دیدگاه تاریخی، رقابت میان نخبگان و دولتمردان در برابر هم و کشمکش های پیوسته میان آنان به ویژه کشمکش های درون خاندانی و درونتباری باعث آن گردیده است که در کشور یک دولت مقتدر ملی به میان نیاید و نهاد سازی صورت نگیرد. هر طرف هم که بازنده شده است و شکستخورده است، دست به دامن خارجیان برده است و پای آنان را به درون کشور کشانیده است و اینگونه فاجعه آفریده است.
- در طول تاریخ ما، بیگانگان از کشاکش های درونی ما بر سر رهبری و به دست گرفتن قدرت استفاده سوء نموده اند. قربانی بزگ این کشاکش ها مردم افغانستان بوده اند.
- این یک موضوع عادی نیست. در شرح و بیان آن باید از اندیشههای ساده انگارانه فرا تر برویم. باید در پی ایجاد چنان ساختاری باشیم که بتواند بسترساز وفاق ملی در کشور گردد نه افتراق.
- دردمندانه تا کنون رهبرن سیاسی نتوانسته اند از زمینهها استفاده بهینه نمایند. آن ها نتوانستند برای کشور اقتصادی به میان بیاورند که خود گردان باشد. از همین رو هم کشور ما امروز بار دوش جامعه جهانی است. مادامی که وضع چنین باشد، ما از دستنگری رهایی نخواهیم یافت و به گردن جامعه جهانی بار گرانی خواهیم بود.
- چهار عامل عمده هست:
1- ضعف دولت
2- بازیهای دوگانه پاکستان
3- غفلت نیروهای ملی- سیاسی
4- برخورد ابزاری جامعه جهانی
ضعف دولت ما به همگان آشکار و هویدا است. ما نه تنها نتوانستیم دست کم از کمکهای یک دهه اخیر جامعه جهانی برای خودسازی، دولت سازی و ملت سازی بهره بگیریم، بل به سوی سراشیبی سقوط روان هستیم.
آنچه مربوط به پاکستان می گردد، شاید آن کشور هم در آتشی که به دست خود در افغانستان بر افروخته است، بسوزد. امروز دهشت افگنی دامنگیر مردم این کشور گردیده است.
رقابت سالم میان نخبگان بر شالوده مطرح ساختن اندیشهها موجب میگردد که دولت مشروع به میان بیاید و قدرت هم به گونه عمودی و هم به گونه افقی تقسیم شود. امروز دردمندانه قدرت در یک دست متمرکز است و دیگران در تصمیمگیری ها مشارکت ندارند. باید مشارکت در تصمیمگیری ها نهادینه شود.
- امروز قدرت تنها افقی تقسیم شده است. آقای کرزی به حذف مخالفان سیاسی میپردازد و در این راستا از هیچ نیرنگی خود داری نمی ورزد. ایشان قانون اساسی را مطابق میل خود ساختند و دستکاری هایی هم نمودند. مگر حتی همین قانون را هم رعایت نمی کنند.
- شما ببینید ایجاد کمیسیون های غیر قانونی را.
- در عرصه اقتصادی هم فساد بیداد می کند. بسنده است نگاهی به افتضاح کابل بانک بیندازیم. مسوولان این افتضاح از جاهای دیگر نیامده اند. مگر دولت همه این سالها خواب بود که صدها میلیون دالر بر باد هوا داده شود. تصور این که آقای کرزی از مسایل آگاهی نداشته است، باطل است. هرگاه آگاهی نداشته باشد، هم دال بر بی مسوولیتی خواهد بود. در یک سخن، ما دولت ناکارآمد، فاسد و بیگانه با مردم داریم. با چنین ساختاری چگونه میتوانیم صلح پایدار به میان بیاوریم.
- مرجعیت اعتماد ملی نداریم. ما به نهادی نیاز داریم که همه به آن اعتماد کنند.
- صلحی که آقای کرزی عنوان می کند، چیزی جز یک بازی اطلاعاتی بیش نیست.
- افغانستان ظرفیتهای بسیاری دارد که باید از آن استفاده شود.
- کرزی میخواهد افغانستان را به سوی گذشته باز گرداند. او میخواهد در کشور رژیم پاتری آرخال به میان بیاورد. این رژیم کارایی نخواهد داشت. نگاه ما بر عکس به سوی آینده است.
- بازگشت به گذشته ناممکن است. با این هم آقای کرزی به جای تدوین یک استراتیژی نوینی که معطوف به آینده باشد، گذشته گرایی می کند. هیچ تلاشی برای آینده صورت نمی گیرد.
- ما باید به سوی عدم تمرکز برویم. ما شوراهای ولایتی داریم. باید صلاحیت های شان را بیشتر سازیم.
- باید روابط مرکز و ولایات را ارگانیک بسازیم و توسعه بدهیم نه این که مرکز و ولایلات در کشمکش های پیوسته به سر برند.
- ایجاد کرسی صدرات بسیار مهم است. در مسوده قانون اساسی چنین پستی در نظر بود. مگر دستهای نامرئی یی آن را برداشتند.
- این است که کشور با بحران سر درگم مدیریتی رو به رو گردیده است. در مسوده قانون اساسی تدوین شده از سوی کمیسیون، 47 مورد دستکاری شده است که هفت مورد آن بسیار جدی می باشد. تازه همین قانون هم بارها از سوی رئیس جمهور نقض شده است.
- ما به قوه قضایی مستقلی نیاز داریم. کنون این قوه فرمایشی است.
- ما باید احزاب سیاسی را تقویت کنیم.
- ما سه نوع نظام داریم:
- سیستم ریاستی که امریکا نمونه برجسته آن است+ سیستم پارلمانتاری که نمونه بارز آن هند شمرده می شود+ سیستم مختلط ریاستی- صدراتی مانندمصر و فرانسه.
شاید برای کشور ما درست همین سیستم بهترین سیستم باشد.
- وقتی قدرت در یک دست متمرکز گردد، فساد پذیر می گردد. با توجه به این که قدررت در یک دست است، بحران به میان آمده است.
- جامعه جهانی از کرزی خسته شده است.
- هر وقتی اراده باشد، راه حل پیدا می شود. کنون مردم بی باور شده اند. به همه چیز.
- جرگه ها هم بیشتر برای توجیه برنامههای قدرتمندان بوده است و با برگزاری هر جرگه برای یک جنگ دیگر زمینه سازی شده است.
- در افغانستان به همان پیمانه که جنگ جدی است باید صلح نیز جدی گرفته شود. ما نباید دیگر قربانی ندانم کاری ها شویم. و برای نخستین بار به آرامش دست بیابیم.
- در گذشته دو بازیگر بزرگ بودند- روسیه و انگلیس. امروز شمار بازیگران و مراکز تصمیم گیری در باره ما بس متعدد شده است. ما به صلح پایدار و تفاهم بین الافغانی نیاز داریم.
- افغانستان زیر پا شده، به مولفه صلح پایدار نیاز دارد.
- در کشور ما هر بار قدرتی سر بر می آورد، دیگران در برابر آن قد بر می افرازند. دلیل آن این است که انحصار گرایی می شود. اگر مشارکت باشد، چرا کسی در پی براندازی بر آید؟
- ما همیشه سیستم مطلقه پاتریمونیال داشته ایم. نتیجه را هم می بینیم.
- در پیوند با مساله طالبان آیا میتوانیم با قاتلان مردم خود صلح کنیم؟ مگر نگفته بودند هرکه با تروریستان است با ما نیست؟ مگر نگفته بودند که تا پایان در برابر تروریسم می رزمند؟ ما بر عهد خود استوار هستیم و تا پای جان می رزمیم. ما بر آن هستیم که باید تا گایان با تروریسم جنگید.
- ارزشهای ما و هویت ما با طالبان همسان نیستند و با هم نمی خوانند. پس باید ساختارها را تغییر بدهیم.
- ما باید به جای دولت تک تباری و تک فردی دولت وحدت ملی به میان بیاوریم.
- امریکا میخواهد سه مساله را در افغانستان روی دست بگیرد:
- صلح با طالبان
- امضای پیمان راهبردی
- انتقال قدرت
شماری از آن ترس دارند که همه اینها منجر به روی کار آمدن یک رژیم تندرو نگردد.
- برای طالبان همه جهان میدان جنگ است.
همین گونه این جانب- عزیز آریانفر به نمایندگی از مهمانان، طی سخنرانی کوتاهی از برگزار کنندگان به خاطر مهمان نوازی و سازماندهی بسیار خوب نشست سپاسگزاری کردم.
متن سخنرانی من:
دانشوران فرزانه و فرهیخته
برای من جای بسی خشنودی و خرسندی است که در شهر مینویی و زمردین دوشنبه در سرزمین نیاگان خود در تاجیکستان قشنگ در خدمت دوستان همفرهنگ، همزبان، همتاریخ، همسرنوشت همزبان و همکیش خود هستم.
به اجازه شما میخواهم سخنرانی خود را با این گفته جناب آقای امام علی رحمان آغاز کنم که در کتاب وزین «تاجیکان در آیینه تاریخ: از آریان تا سامانیان» کشور تاجیکستان را در نفشه زمین چونان ریگ ریزه یی تشبیه کرده اند.
من تنها میخواهم بیفزاییم که هرچند کشور تاجیکستان در کره زمین (گلوبوس یا گیتا گوی) از دیدگاه گستره کشوری کوچک و به راستی هم مانند ریگ ریزه است، دل تاجیکستانی ها برابر کره زمین بزرگ است.
با بهره گیری از فرصت، از برگزار کنندگان این نشست خجسته، به خاطر سازماندهی بسیار عالی و مهماننوازی سنتی تاجیکستانی ابراز سپاس و ارجگزاری نمایم.
کشور ما کشتی بی بادبان و بشکسته یی را ماند که در شب تار و توفانی در دریای پرتلاطم و مواج بی ناخدا در مسیر ناپیدایی راه می پیماید. چنین وضعیتی اندیشمندان و آگاهان را بر آن وا داشته است تا دلسوزانه برای چارهجویی و برنرفت از بحران بیندیشند.
بر آنم که نشست وزین کنونی ما در دوشنبه شهر راهگشاه باشد و بتواند پیام صلح و آشتی را به سرزمین رنجدیده ما بفرستد.
زمانی روانشاد سعید نفیسی در بازدیدی که از تاجیکستان داشت، گفته بود این جا سرزمین اصلی ما است. ایران کشور دومی ما است. به امید این که نشستی که در دیار نیکان مان برای بررسی زمینههای آوردن صلح در افغانستان برگزار گردیده است، بتواند گام بلندی در این راستا بردارد.
یادداشت:
مقاله ارائه شده در میز گرد بینالمللی را زیر نام «جایگاه ناپیدای افغانستان در گردونه نظام نو مناسبات گلوبال بینالمللی: (آنالیز گلوبال و ریگیونال) در تارنمای «کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان»
www.arianfar.com مطالعه فرمایید.
تنها در این جا میخواهم گوشه یی از یک مصاحبه ام را بیاورم:
گفتگوهای ایالات متحده با طالبان، درامه سیاسی یی است که برخاسته از انتخابات ریاست جمهوری امریکا میباشد و متوجه آن است تا از آقای اوباما یک چهره صلح جو پرداز نماید که توانسته است جنگی راکه بوش در افغانستان در داده بود، پایان بدهد و کار را به آشتی بکشاند. آن عده از خبرگان و سیاستمداران آلمانی که از این کارزار پشتیبانی می کنند، در پی آن اند تا محبوبیت رئیس جمهور امریکا را که نبرد انتخاباتی سنگینی در پیش رو دارد، بالا ببرند.
آنچه مربوط میگردد به موفقیت آشتی ملی در افغانستان برای این حلقات در جایگاه آخر قرار دارد. در غیر آن هرگز در اندیشه بازگردانیرن طالبان به قدرت نمی افتادند. از دید من باز آوردن طالبان در هر سیمای که باشد، نه تنها به صلح نمی انجامد، بل صفحه نوی را در عرصه جنگ داخلی باز می نماید. لازم نیست مساعی زیادی را به خرج داد برای این که به تمایلات کاخ سفید پی ببریم.
اوباما ناگزیر است شمار نیروهای امریکایی در افغانستان را کاهش بدهد. در غیر آن هیچ شانسی برای پیروزی نخواهند داشت. چون اوضاع اقتصادی در امریکا رو به بدتر شدن دارد.
پس از این همه تلافات و هزینههای سنگین امریکا نمیتواند افغانستان را بی چون و چرا ترک بگوید. باید برای مردم امریکا نشان داده شود که حضور آن کشور در افغانستان دست کم به صلح و ثبات نسبی انجامیده است. در غیر آن چگونه می توان این همه هزینههای سرسام آور را توجیه کرد.
نه تنها پیروزی در کارزار انتخاباتی، بل نیز پرستیژ امریکا در صحنه سیاست جهانی و نه تنها امریکا بل ناتو در کل در گرو همین باریکی است.
اداره امریکا میکوشد به جهانیان چنان بنماید که گویی طالبان تغییر کردهاند و خواستار صلح اند و حاضر به مذاکره گردیده اند و بالاتر از آن از ایدئولوژی تاریک خود دست برداشته اند. روشن است چنین چیزی از ریشه نادرست است.
هرگاه آنها به حکومت کرزی بپیوندند، بخش بزرگی از هواداران خود را از دست خواهند داد. در حالی که روشن نیست چه چیزی را به دست خواهند آورد؟ این را واشنگتن هم به خوبی می داند.
روشن است از دیدگاه تیوریک امریکایی ها میتوانند شماری از طالبان را پای میز مذاکره بکشانند. مگر این کار در دراز مدت سودی نخواهد داشت. امیدوار هستیم عقل سلیم بر احساسات چیرگی یابد و شاهد پیاده شدن این چنین سناریوی فاجعه آمیز نباشیم.
هر گونه گفتگوها و زد و بند ها و معاملات پشت پرده به دور از چشمان مردم با دهشت افگنان و دیگر جانیان و شیادان- کشتارگران مردم افغانستان محکوم است و هیچ نتیجه یی به بار نخواهد آورد.
چنان چه در هفده سال گذشته، هیچ نتیجه یی نداده است و کسی نمیداند که کی با کی در کجا و روی چه مساله یی گفتگو نموده است و نتیجه آنچه بوده است؟
این درست همان موردی است که روس ها میگویند بدون سر کشیدن یک بطری ودکا از آن نمیشود سر در آورد.
آنچه مربوط به سیاسیت های روسیه در قبال افغانستان می گردد، مانند همیشه فرصت طلبانه بوده و با ریموت کنترل از راه دور هدایت می شود. با این هم انتظار میرود که این سیاست ریموت کنترلی سر از 2012 بیشتر پویا شده و پس از 2014 از تکاپوی بیتشری برخوردار گردد.
سپس آقای اعظم شاه شریف اف – مشاور رئیس جمهور در مسایل بینالمللی سخن گفت و ابراز امیدواری کرد همسایگان افغانستان از جمله تاجیکستان بتوانند در روند صلح افغانستان کمک برسانند.
آخرین سخنران جلسه گشایشی میز گرد، آقای آرزو- سفیر افغانستان در دوشنبه بود. در این جا فرازهایی از سخنرانی ایشان را می آوریم:
- ما در درازای تاریخ شادی ها را با هم آفریدیم و دردها را هم با هم کشیدیم. در یک سخن سرنوشت مشترک داریم.
- ما چهارده سال با شورویها جنگیدیم و زمینه را برای پیروزی لیبرال دمکراسی بر کمونیسم فراهم گردانیدیم.
- کنون تیوری هایی چون جنگ تمدنهای سامودل هانتیگتون و پایان تاریخ فوکو یاما مطرح است.
- درمندانه از تروریسم استفاده ابزاری صورت می گیرد.
- جهان اسیر تروریسم گردیده است.
- افغانستان انتهای خاورمیانه و آغاز خاور دور است.
- قرن بیست و یکم قرن چالش های بزرگ در آسیا است.
- موقعیت جیواکونومیک آسیای میانه بسیار حساس است.
- قرار داشتن در جغرافیای مشترک ما را بر آن وا میدارد تا باهم باشیم.
- تروریسم به عنوان یک پدیده جهانی عمل می کند.
- افغانستان در برابر توطئه های بزرگ قرار دارد.
- دهکده جهانی باید به دهکده صلح مبدل گردد.
- تقابل منافع کشورهای منطقه وفرا منطقه یی موجب بی ثباتی در افغانستان گردیده است که باید به تعامل و همگرایی مبدل گردد.
- ما خواستار عملی شدن پروژه TAPI هستیم.
- افغانستان گرهگاه منطقه است.
- تروریسم همه جا را به آتش می کشاند.
برای دستیابی به آشتی ما چهار نکته را برای طالبان یادآور شده ایم:
1- دوری جویی از تروریسم بینالمللی
2- به رسمیت شناختن حقوق بشر
3- کنار گذاشتن خشونت
4- به رسمیت شناختن قانون اساسی و دستاوردهای یک دهه اخیر
صلح غیر عادلانه به نتیجه نمی رسد.
کنفرانس بن دوم در ماه دسامبر برگزار می گردد. چند نکته یایسته یادآوری است:
1- انتقال مسوولیت از 2011 تا 2014 باید با نهادینه کردن ابعاد مدنی مساله همراه گردد.
2- باید به افغانستان تعهد درازمدتی از سوی جامعه جهانی داده شود.
3- باید از 2014 تا 2025 در مبارزه با تروریسم و مواد مخدر به افغانستان کمک شود.
4- هرگاه افغانستان شکست بخورد و تروریسم پیروز شود، هیچ کشوری را آرام نخواهند گذاشت.
باور دارم که هم مردم و هم رئیس جمهور افغانستان میخواهند از منافع ملی کشور دفاع کنند.
همین گونه بر کشورهای منطقه است تا یکجا با هم در برابر تروریسم مبارزه نمایند.
گردانندگی جلسه گشایشی را داکتر سفراف به عهده داشت.
گردانندگی نشست نخست با این جانب آریانفر بودم. نخستین سخنران این جلسه آقای احمد الله وستوک- رئیس انجمن آریانا- باشندگان افغان در آلماآتی بود. وی در سخنرانی خود زیر نام «مسایل فرهنگی و انساندوستانه و حل آنها در چهارچوب منازعه افغانستان زیر تهدید طالبان» گفت:
-اوضاع پدید آمده در کشور مصنوعی است و خلاف میل باشندگان آن می باشد.
- افغانستان به یک کشور بی صاحب مبدل شده است.
- باندهای درونی و بیرونی از کشت خشخاش پولهای هنگفتی به جیب می زنند. بسیاری از بانک های خارجی در کشورهای گوناگون به محل پولشویی و انباشت سرمایه های کلان مبدل گردیده و در تداوم بحران ذینفع اند.
- همین گونه افغانستان به فروشگاه جنگ افزارهای کارخانه های بزرگ اسلحه سازی مبدل گردیده است که به ادامه جنگ ذینفع هستند.
- امریکا و انگلیس به اندیشه ساختن پایگاه های دایمی در افغانستان اند و مشکلات افغانستان برایشان در جایگاه دوم هست.
- مبارزه با تروریسم و مواد مخدر بهانه است. برای آنها کنترل بر آسیای میانه اولویت دارد.
- پاکستان دیگر وظیفه خود را برای غرب انجام داده است و کنون دیگر برای غرب خطرناک گردیده است. غرب میخواهد از این پس این کشور را با روشهای سخت ابزاری کنترل نماید.
- کنون کنترل روسیه، چین وهند برایشان مهم است.
- این جنگ یک جنگ اقتصادی است.
- باید در کنفرانس بن اوضاع اضطراری اعلام گردد و باید برای یک سال حکومت نظامی اعلام گردد.
- افغانستان را باید به عنوان یک کشور بیطرف اعلام نمایند.
- در درون کشور باید تعلقات باوری کنار گذاشته شود مانند کمونیست و مجاهد و طالب و... همه اینها تأثیر منفی بر جا می گذارد.
- مردم ما از جنگ تنفر دارند.
- مردم ما را با تفنگ کلاشنیکف آموزش داده اند. در حالی که کودکان ما به آموزش نیاز دارند.
- نظربایف یک هزار بورسیه برای افغانستان داده است. دیگران نیز میتوانند در روند صلح مشارکت داشته باشند.
- میتوان راه ابریشیم را از طریق افغانستان گذراند.
- پروژه پایپ لاین نیز میتواند راهگشا باشد.
- مشترکات با کشورهای همسایه میتواند زمینه خوبی را برای همکاری فراهم نماید.
- پاکستان مصیبت های بسیاری برای افغانستان به ارمغان آورده است. مگر غرب همواره چشمپوشی می کند. برای غرب نه مصایب مردم ما بل که منافع اش اولویت دارد.
- ما باید با پاکستان در صلح و صفا به سر بریم.
- طالبان ابزاری اند برای پیاده ساختن اهداف راهبردی امریکا. در میان طالبان اجیران خارجی هم دیده می شوند.
- گفتگو با طالبان ضیاع وقت است و هیچ سودی ندارد. طالبان حرفی برای گفتن ندارند.
- در آستانه کنفرانس بن که قرار است به تاریخ پنجم ماه دسامبر 2011 برگزار گردد، پیشنهاد می نمایم زیر سرپرستی سازمان ملل اوضاع در افغانستان اضطراری اعلام گردد. از نظامیان پیشین خواسته شود تا آنها در طی یک سال اوضاع را زیر کنترل بگیرند. افغانستان باید بیطرف اعلام گردد.
- دیگر نباید کسانی به نام های کمونیست، مجاهد و طالب رانده شود. مردم رنجدیده از جنگ خسته شده اند.
سخنران دیگر این جلسه، آقای لطیف پدارم- عضو پارلمان افغانستان و رئیس حزب کنگره ملی بود. وی در سخنرانی خود زیر نام «رویکرد به فدرالیسم- یگانه راه برونرفت از بحران در افغانستان» گفت:
- حزب ما و شخص من پیوسته به عنوان نظریه پرداز اصلی نظام فدرالی در کشور تبارز نموده و پیوسته بر مواضع اصولی خود پا فشرده ایم.
- ما طرح مشخصی برای کشور داریم.
- ما از آینده نگران هستیم.
- ما باید به پرسش های بنیادی و اساسی پاسخ بدهیم.
- باید به مسایل جدیتر نه صرفاً سیاسی پرداخته شود.
- سیاست عرصه اقناع است. باید کاری کرد که همه نیروهای سیاسی اقناع شوند.
- ما نمیتوانیم طالبان را انکار کنیم. آنها نیروی واقعی هستند. هر چند هم ابزاری. کسی را نباید نفی کرد. با توصیههای اخلاقی نمیتوان صلح را آورد.
- راستش این که در افغانستان کشورهای بزرگ میتوانند هر سازمانی را که خواسته باشند، مورد استفاده ابزاری قرار بدهند.
- به هر رو، طالبان یک جنبش اسلامی هستند با قراءت خشن خود شان از اسلام.
- طالبان از دیدگاه خاستگاه اجتماعی از لایههای نادار قبایل پشتون هستند. آنها ساختارهای سنتی را برهم زدند. در گذشته، ریش سپیدان تصمیم گیرنده همه مسایل بودند. کنون طالبان جوان همه کاره هستند. این یک پدیده نودر قبایل پشتون است که همه سنتها را به هم ریخته است.
- افغانستان کشوری است با رنگین کمانی از سنتها و تفاوتهای بی شمار و هویتهای چندگانه. چنین کشوری را نمیتوان زیر چتر یک حکومت مرکزی در آورد. ما به یک نظام فدرال یا دست کم یک نظام غیر متمرکز نیاز داریم. مهمترین چیز برای ما دمکراتیزه شدن حیات سیاسی و تأمین عدالت است.
- ما این جیوپولیتیک را نمیتوانیم تغییر بدهیم. همچنین نمیتوانیم بنا به دلایل جیوپولیتیکی سر پاهای خود بیستیم.
- هرگاه بتوانیم مکانیسم هایی به میان بیاوریم که توسعه سیاسی را و سپس توسعه اقتصادی را بتوانند عملی نمایند، موفق خواهیم شد. بدون توسعه سیاسی نه توسعه اقتصادی ممکن است و نه کدام توسعه دیگر.
- از دید ما اگر نظام فدرال بیاید، از تجزیه نجات خواهیم یافت. در این نظام جایگاه شایسته یی هم برای طالبان در نظر گرفته شده است. آنها حق دارند با ارزشهای خود شان در مناطق خود شان با نظامی که دوست دارند، زندگی کنند و در حیات سیاسی مشارکت داشته باشند. در غیر آن، خطر چیره شدن طالبان در سرتاسر کشور می رود.
- امریکایی ها در افغاستان شکستخورده اند. این به معنای شکست سیاستهای نئولیبرالیستی در سرتا سر جهان است.
- برای ما نظام لگام گسیخته لیبرالی سرمایه داری غرب پذیرا نیست. بازار آزاد برای ما سودمند نیست. فساد مالی لگام گسیخته کنونی برخاسته از نظام بازار آزاد است. مشکل، مشکل ساختاری است. تیوری های نئولیبرال دیگر پاسخگو نیستند. بحران نظام سرمایه داری جهانی است. جهان سرمایه سالاری به لحاظ اخلاقی و ارزشی هم در تراز جهانر شکستخورده است.
- ما باید به رفتارهای بومی خود مان رو بیاوریم. در یک سخن فدرالیسم خوهان دادن حق شهروندی به مردم میباشد و ما دقیقاً خواهان همین چیز هستیم.
- افغانستان یک کشور اشغال شده است. روشهای امریکایی ها آشکارا اشغالگرانه است.
ما سه نوع نظام را در نظر می گیریم:
1- فدرالیسم که بر آن تأکید داریم
2- منطقه گرایی
3- دی سنترالیسم
حال هر کدام را که بپذیرند، آماده هستیم. مگر یک چیز روشن است- رژیم متمرکز و قدرت یکدست ناکامی خود را ثابت ساخته است و از سوی ما پذیرا نیست.
- ما فدرالیسم قومی و تباری نمی خواهیم. در هند فدرالیسم بر شالوده فرهنگی استوار است. ما مبانی جغرافیایی- اقتصادی را در نظر نداریم. تنها مناطقی هستند که استثناء هستند.
- بحران وضعیتی است که در آن صلح بر پایه دروغ و بیعدالتی استوار باشد، آتش بس است نه صلح.
- ساختار نظام باید تغییر بخورد. چون بسیار متمرکز گردیده است.
یادداشت:
- آقای پدرام سخنان شان را با پیوسته با آوردن مصداقها و اقوالی از اندیشمندان بزرگ در تراز جهانی مانند مونتسکیو، مارکس، هایدیگر، روسو، هانتیگتن، فوکویاما، شریعتی و سروش می آراستند و رنگ میدادند که با استقبال حضار رو به رو گردید. با این هم، پروفیسور ستار زاده تذکر دادند که با آن که جنبههای تئوریک مساله از اهمیت فراوان برخوردار است، و نمیتوان بدون آن راه به دهی برد، حضار بیشتر منتظر شنیدن طرح های عملی ایشان هستند. این بود که آقای پدارم به تشریح دیدگاههای شان در باره چگونگی پیاده ساختن نظام فدرال در افغانستان پرداختند.
- شماری از حضار هم بر آن بودند که نظام فدرال یکی از بهترین نظام ها در جهان است، با این هم در سودمندی و عملی شدن آن در اوضاع و احوال کنونی افغانستان ابراز تردید کردند.
- با توجه به این که بسیاری از حضار بر ناکارآمدی و درماندگی ساختار کنونی و نیاز به آوردن اصلاحات در این ساختار و چگونگی ساختار نظام در کشور سخن گفتند و جر و بحثهایی بسیاری به راه افتاد، من پیشنهاد کردم بهتر خواهد بود تا همایش جداگانه یی برای بررسی ساختار نظام در افغانستان به راه انداخته شود. آقای داکتر بهرام امیر احمدیان- استاد دانشگاه تهران هم قول دادند، به محض بازگشت به تهران موضوع را با دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه مطرح نمایند تا در صورت امکان چنین کنفرانسی به راه انداخته شود.
سخنران دیگر این نشست آقای داکتر گئورگی یژف-یکی از افغانستان شناسان قدیمی بود که شناخت بسیار عمیقی از افغانستان دارد. وی در سالهای پادشاهی ظاهرشاه و ریاست جمهوری داوود خان در وزارت پلان افغانستان به عنوان مشاور کار میکرد و چیزهای بسیاری را در باره کشور ما می داند. چیزهایی را که کمتر کسی می داند.
اینک فرازهایی از سخنرانی وی:
- دردمندانه در سی سال اخیر در افغانستان جنگ روان است. من پایان جنگ را به این زودیها نمی بینم. آدمهایی هم نمیبینم که کشور را در راستای صلح رهنمونی کنند.
- در سال 1960 خرشچف با بولگانین به کابل رفتند. او در ورزشگاه کابل سخنرانی کرد و گفت کنون نیروگاه نارک در تاجیکستان در دست ساخت است. یک جنراتور برای افغانستان کار خواهد کرد. امروز پس از گذشت نیم قرن این ایده تقریباً عملی شده است و تاجیکستان به افغانستان برق می دهد.
- 130 سال پیش فردیناند یوسف در باره ساختن راه آهن از روسیه به هند سخن گفت. در برنامه بود تا از سانکت پتربورگ به تاشکنت -ترمز-کابل تا دهلی کشیده شود. مگر انگلیسیها با این طرح مخالفت کردند و گفتند هند در گستره منافع بریتانیا است. پس از گذشت چندین دهه، شاه ایران پیشنهاد کرد راه آهنی از استانبول تا سنگاپور کشیده شود. یک شاخه این راه آهن قرار بود از لشکرگاه تا خلیج پارس کشیده شود. این طرح میتوانست به وابستگی افغانستان ها پاکستان پایان دهد. با این هم این طرح با مخالفت مسکوت شوروی رو به رو گردید.
تصورش را بکنید، هرگاه این طرح ها عملی می گردیدند، با اوضاع از ریشه دیگری رو به رو می بودیم. مگر متأسفانه سیاستهای جهانی پیوسته مانع از پیشرفت این کشور گردیده اند. کنون در آسیای میانه راههای هست که از شمال به سوی افغانستان کشیده شده است.
- در افغانستان نسلی به میان آمده است که غیر از جنگ چیز دیگری را ندیده است. باید پارادایم صلح به گفتمان اصلی در افغانستان مبدل شود و این جز از عقب نشینی از مواضع طرفهای سیاسی به دست نمی آید.
- برای رشد اقتصادی افغانستان چند چیز بسیار مهم است:
- آبیاری و توسعه کشاورزی
- توسعه انرژیتیک
- توسعه شبکههای ترانسپورتی
سخنران دیگر نشست آقای داکتر خریچکو از روسیه بود که سخنرانی وی زیر نام عرصه انرژیتیک تأمین صلح در افغانستان نام داشت. وی در سخنان خود گفت:
- کنون جهان دو قطبی فرو ریخته و به سوی جهان چند قطبی روان هستیم. نظام سرمایه داری لیبرال چیره شده است. هر چند در اروپا نظام اقتصاد بازار آزاد اجتماعی دارند. مگر منافع طبقه کارگر سر جایش مانده است. از همین رو در غرب شاهد رستاخیز اندیشههای کارگری هستیم.
- در افغانستان، مردم به گروگانان باندهای مواد مخدر و مافیای قدرت مبدل گردیده اند و میشود گفت نظام مافیایی بیداد می کند. در چنین اوضاعی سخن گفتن از خوشبختی ملی بیهوده است. جامعه جهانی باید مردم را رهن مافیا برهاند.
- چیزی بسته به نیات نیک ما نیست.
- هر سپاهی امریکایی سالانه یک میلیون دالر هزینه بر می داد. تا کنون یک تریلیون دالر هزینه کرده اند. تصورش را بکنید. هرگاه ده درصد این مبلغ برای شگوفایی کشور به مصرف میرسید، کنون یک افغانستان مرفه را در کنار می داشتیم. دست کم موضوع برق در کشور با چند مشکل اساسی دیگر آن حل می شد. مگر چه مساله یی در افغانستان حل شده است. دستاوردها بیشتر کاسمیتیک هستند.
- در جهان نیروهایی هستند که صلح در افغانستان را به سود خود نمی بینند. از همین رو با همه توان بر طبل جنگ می کوبند. برای این عده افغانستان به یک بزنس تبدیل شده است.
- کسانی که جهان را رهبری می کنند، باید با مسوولیت در قبال مسایل افغانستان برخورد نمایند. و الا این کشور به دریای خون مبدل خواهد شد.
- مردم افغانستان را هرگاه بگذارند، خود شان میتوانند مسایل خود را حل کنند.
- کشور به یک ایده سیاسی نیاز دارد که بتواند مردم را پیرامون خود گرد بیاورد.
- افغانستان زمینههای خوبی برای تولید انرژی دارد. اما از قوه به فعل کشیدن آن به زمان و هزینه نیاز دارد.
- کنون تاجیکستان میتواند به افغانستان به اندازه کافی برق بدهد.
سخنران بعدی نشست آقای پروفیسور داکتر ولادیمیر بویکو- افغانستان شناس سرشناس- نویسنده کتاب وزین «دولت و اپوزیسیون در افغانستان»- استاد خاورشناسی در دانشگاه برناول روسیه و مدیر مرکز مطالعات منطقه یی «روسیه- خاور» بود. آقای داکتر بویکو سخنرانی خود را زیر عنوان «نخبگان افغانی و دورنمای صلح در افغانستان: منازعه سالهای دهه هفتاد سده بیستم و دهه نخست سده بیست و یکم» ارائه کردند.
فرازهایی از سخنان ایشان:
- از دیدگاه من انقطاب نخبگان پشتون که به گونه سنتی قدرت را در دست داشتند، موجب بربادی افغانستان گردید. نخبگان نو پشتون نه توانستند با یک دیگر کنار بیایند و نه حاضر گردیدند قدرت را با دیگران تقسیم نمایند.کنون نیز به همین منوال است. کرزی تنی تواند با طالبان و حزب اسلامی کنار بیاید و نه میخواهد دیگران را در دولت شریک بسازد. این است راز اصلی بحران در افغانستان.
- در سی سال گذشته بیش از ده میلیون نفر در بیرون از مرزهای کشور قرار گرفتند. هر چند بخشی از پناهگزینان و گریزیان به کشور باز گشتند، با این هم هنوز بخش چشمگیری در بیرون از مرزها بود و باشد دارند. تراژدی اصلی در این است که بخش بزرگ نخبگان کشور در بیرون از مرزها هستند. در درون کشور بیشتر نخبگان ابزاری سر رشتههای امور را در دست دارند. باید کاری کرد که نخبه های فکری در راس بیایند.
- طالبان نیز قربانیان جنگ هستند. از این رو باید نگاه ما به آنها نیز انسان دوستانه باشد. هر چند دشوار است بتوان آنان را به آسانی از زیر داربست جزم گرایی بیرون آورد.
- نگاه بسیاری از قدرتهای بزرگ به طالبان ابزاری است و هر یک تلاش دارند از آنان به سود راهبردهای خود بهره برداری ابزاری نمایند.
- افغانستان از دیدگاه جغرافیایی جز اروآسیا است و در آن خواهد ماند. تلاشهای مصنوعی اتلانتیکی ساختن افغانستان ابسورد است.
- پروژه امریکایی افغانستان با شکست رو به رو شده است.
- تنها یک راهبرد منطقه یی با همکاری همسایگان و کشورهای منطقه میتواند این کشور را نجات بدهد. نسخه های فرامنطقه یی در این جا کارآیی ندارد. چون در تشخیص بیماری عاجز هستند.
سخنران دیگر نشست آقای پروفیسور ستار زاده- رئیس بخش سیاست خارجی مرکز مطالعات استراتیژیک ریاست جمهوری تاجیکستان بودند. در اینجا فرازهایی از سخنان ایشان را می آوریم:
- موضوع افغانستان، موضوع داغ روز منطقه و جهان است.
- همسایگان نباید از فاجعه افغانستان- کشوری که با مصیبت سردچار شده است، سوءاستفاده برند.
- ما باید با دلسوزی و غمخوارانه برخورد نماییم. و الا این آتش کاشانه همه را خواهد سوخت. ما باید آگاهانه برخورد نماییم در غیر آن، وحدت ملی افغانستان چنان خدشته دار خواهد گردید که دیگر ترمیم ناپذیر خواهد گردید. و این برای همه بسیار ناگوار و خطرناک خواهد بود. کسی نخواهد ماند که از آن زیان نبیند. از دید من حل عادلانه مساله ملی در افغانستان، مساله اساسی است که بدون آن دستیابی به یگان راه ناممکن است.
- ساختار کنونی دولتی، به باور کارشناسان افغانی، بسیار ناکارآمد است. آنها میگویند که اگر چنین ساختاری کارآیی داشت، باید میتوانست در ده سال گذشته، یهینه بودن خود را به اثبات می رسانید. این ساختار بحران آفرین است. باید به این گفتهها گوش فرا دهیم.
- همین گونه من بارها از آگاهان شنیدهام که دولت افغانستان یگان استراتیژی درست و حسابی ندارد. آنچه مربوط به ما می گردد، باید به برادران افغانی خود در زمینه دستگیری نماییم.
- همچنین بارها شنیده میشود که مردم در امور دولت فعلی مشارکت ندارند و از تصمیمگیری ها به دور نگه داشته شده اند. باید انتخابات شود، ساختارها به میان بیاید و مشارکت نهادینه شود. ما از دیدگاه اخلاقی مکلف هستیم در همه این زمینهها به برادران خود کمک نماییم تا راه حلهایی برای مشکلات خود شان بیابند.
- ما باید به بررسی اکادمیک بپردازیم و از سیاست زدگی پرهیز نماییم. نباید خود را در کشاکش های دورنی افغانستان درگیر نماییم. بگذاریم تا خود شان به مسایل شان رسیدگی نمایند.
- در افغانستان عامل خارجی همواره برجسته بوده است. در سده نزدهم تا میانه های سده بیستم این روسیه تزاری و انگلیس و سپس شوروی و انگلیس بودند که تعیین کننده همه چیز بودند. سپس امریکایی ها جای انگلیسیها نشستند.
- مبارزه میان مجاهدان و شورویها هم یک صفحه تاریک دیگر در تاریخ این کشور زجر دیده و رنج کشیده است.
- کنون هم مداخله شدیدی از بیرون روان است. کرزی برخی از همسایگان را متهم به مداخله می کند. مگر مداخلات گستردهتر از کشورهای بزرگ دنیا بر می خیزد. طرح های جیوپولیتیکی بزرگی با پروژه های بزرگ در دست پیاده شدن است.
- طالبان دست پرورده پاکستان اند. خورشید احمد قصوری- نخست وزیر پاکستان طرح حکومت ائتلافی با طالبان را در سر می پروراند. مگر من زیاد به چنین طرح هایی خوش بین نیستم.
- ستار پردلی در کابل گفت که پاکستان سالانه ده میلیارد دالر به بهانه مبارزه با تروریسم به جیب می زند. از این رو، دشوار به نظر میرسد که اسلام آباد چنین لقمه چربی را به آسانی رها کند.
- روسیه شانس خوبی در افغانستان داشت که در دهه نود سده بیستم از دست داد. در آن هنگام سفیر افغانستان در مسکو- آقای آصفی شکواییه داشت که حکومت روسیه با آن که افغانستان پول چهار فروند هلی کوپتر را دو سال است که پرداخته است، مگر روس ها به ما تحویل نمی دهند.
- بدون امریکا البته نمیشود مشکل افغانستان را حل کرد. همه میترسند که با برآمدن امریکا وضع افغانستان بد تر شود. مگر امریکایی ها هم باید نگاه خود را عوض کنند. جو بایدن در مونشن گفت که پیروزی ناتو در افغانستان، شکست روسیه است. همچنین نیرومند شدن روسیه شکست ناتو است. با چنین دیدی نمیتوان ره به جایی برد. باید راهجویی سازنده داشته باشیم.
- بیتفاوتی چندین ساله جامعه جهانی در قبال مسایل افغانستان، منجر به فاجعه کنونی گردیده است.
- پس از گذشت ده سال، امریکا نتوانسته است به اهداف خود دست یابد. ده سال دیگر هم که گذرد، دست نخواهد یافت. پس بهتر است دید خود را عوض کند. آنها نتوانسته اند شالوده سیاسی- باوری و مادی- فنی طالبان را درهم بکوبند.
- طالبان خلاف انتظار بار دیگر آغاز به پویایی های بیشتر نموده اند.
- طرفه این که مواد مخدر بیشتر در ولایاتی تولید میشود که امریکایی ها در آن مستقر اند.
- میگویند که هفتاد درصد مواد مخدر در هلمند تولید می گردد.
- آیا میشود با طالبان از درآمدگاه صلح پیش آمد؟ من چندی پیش مقاله یی نوشتم زیر نام آیا با طالبان صلح ممکن است؟ به لحاظ تیوریک چنین چیزی ممکن است. هر تیوری مقدمه یی است برای عملی شدن و عملی ساختن. ما به یک اندیشه نیاز داریم. اما این که طالبان می پذیرند یا نه، من جدا شک دارم. برخی ها میگویند با این کار حقوق بشر پامال می گردد. در جنگ هم حقوق بشر پامال می شود.
- هرگاه با نقض قانون اساسی چند ولایت به طالبان سپرده شود، شاید برای چندی راه حل باشد مگر آنها با استفاده از این چند ولایت توان آن را خواهند یافت تا جنگ را برای بیست سال آینده دامن بزنند.
- میگویند اول خویش بعد درویش. بر دولت افغانستان است تا نخست در درون خود مشکلات را با متحدان خود حل نماید. آن گاه با طالبان بپردازد.
- آیا همین گونه دولت حاضر است چند ولایت را برای هزاره ها یا ازبیک ها بدهد؟ یعنی برای گرفتن چند ولایت باید جنگ کرد؟ این نمیدانم که چگونه شالوده حقوقی داشته باشد. به هر رو امیدواریم در این کشور عزیز همسایه ما راهی برای خودشان بیابند و ما هم بتوانبیم به آنها کمک کنیم.
سخنران بعدی جلسه نخست،آقای پروفیسور داکتر کنستانتین سیرویوژکین- رییس بورد کارمندان ارشد علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی ریاست جمهوری کشور قزاقستان بود. سخنرانی ایشان زیر نام «مساله افغانستان: وضع کنونی و آینده» ایراد گردید. در این جا فرازهایی از سخنان ایشان را می آوریم:
- من با خوش بینی آقای اوباما موافق نیستم. اوضاع بارها پیچیدهتر از آن است که در اظهارت خوشبینانه سیاستمداران بازتاب داده می یابد.
- در افغانستان در عرصه اقتصادی به رغم تبلیغات فراوان، کار جدی یی صورت نگرفته است.
- برخی از کمکهای خارجی دزدی می شود. کارمندان خارجی حقوق های بزرگی به دست می آورند.
- به رغم افزایش نیروها و گستردهتر شدن کارزار جنگی، جنبش طالبان پا گرفته است و نیرومند تر شده است.
- تولید مواد مخدر هم بیداد می کند. حتی یک آزمایشگاه را هم از میان نبرده ناد. برعکس آزمایشگاههای نوی هم ساخته می شود. این بسیار پرسش برانگیز است. شمار کسانی هم که دستاندرکار تولید مواد مخدر هستند، افزایش یافته است . گفته میشود تا 3.5 میلیون نفر دست اندر تولید و قاچاق مواد مخدر هستند. این که راه حلی برای مساله هست یا نه؟ دادن پاسخ بسیار دشوار است.
- بحران دولت کرزی نیز بسیار جدی شده است. قوه اجرایی با قوه قانون گذاری و قوه قضایی در هم افتاده اند. این بسیار خطرناک است.
- افغانستان شاید به یک ساختار دیگر نظام دولتی نیاز داشته باشد. در غیر آن، خطر بحران های پیچیدهتر می رود.
- هرگاه سیاستها تغییر نکند، خطر شکلگیری یک ائتلاف ضد پشتونی به شکل ضد کرزی و ضد طالبان می رود. به محض این که نیروهای خارجی بروند، خطر جنگ داخلی بیشتر می شود.
- در این اواخر از سپردن مسوولیت ها به افغان ها سخن رانده می شود. از دید من افغان ها هنوز آماده این کار نیستند. نه ساختار دولتی این توانایی را دارد و نه ارتش با تجهیزات مورد نیاز آراسته شده است.
- درست است که باید با طالبان صحبت شود. مگر من به عنوان کسی که سالها رویدادهای این کشور را بررسی می نماییم تا هنوز ندانستهام که با کی و کدام گروه باید صحبت شود و روی چه موضوعاتی؟ راستش باورم نمیآید که طالبان حاضر گردند در صورت تقسیم قدرت به گرفتن بخشی از آن بسنده کنند. شاید به گونه سمبولیک تنی چند بیایند، مگر آن هم زیر سوال است و سؤال برانگیز تر این که به راستی آن ها خواهان چنین چیزی باشند و این گام مؤثر برآید.
- امریکایی ها پیوسته میگویند که خواستار حل مساله هستند. مگر در عمل بیشتر پرابلم آفریده اند تا این که پرابلم ها را حل نمایند.
- هرگاه در رفتارهای دولت افغانستان دگرگونی های جدی روی ندهد، کشور به سه بخش تقسیم خواهد شد. شاید در شمال یک دولت تاجیکی- ازبیکی- هزاره یی و در شرق و جنوب یک دولت پشتونی و در غرب هم یکی دولت تاجیکی- ترکمنی- بلوچی به میان بیاید.
- افغانستان باگذشت هر روز از وضعیت عادی بیرون میشود و به پروژه جیوپولیتیک مبدل می گردد.
- از دید من، کسی از وضع کنونی سود نخواهد برد. پس بهتر است با نگاه خردورزانه تر به مسایل دیده شود.
- اندیشه امریکایی ایجاد حکومت نیرومند مرکزی در افغانستان با شکست رو به رو شده است.
- دیگر همه به شکست برنامههای کرزی اذعان داشته اند. باید دست به کار شد و طرح نوی ریخت.
- سیاستهای پشتون گرایی کرزی دیگر تبارهای کشور را به شدت بر افروخته است. از همین رو، پس از برآمدن نیروهای خارجی امکان در گرفتن جنگ داخلی می رود.
سخنران دیگر، این جلسه آقای پتر گنچاروف- مبصر سیاسی خبرگزاری«ریا نووستی» و «صدای روسیه» در سخنرانی شان زیر نام «عوامل سیاسی و ویژگیهای آن در منازعه افغانستان» گفتند:
- ضربالمثلی است که میگوید« با ماه بشینی ماه شوی، با دیگ بشینی سیاه شوی». حال از طالبان چه گله است؟ اگر برای آنها زمینه فراهم می شد، به یقین به جای دهشت افگنان، جوانانی می بودند با تخصص که می توانستند در بازسازی کشور خود مشارکت می ورزیدند. من آنان را چونان قربانیان جنگ ارزیابی می کنم. باید با آنها گفتگو کرد و هر طور که شده آنان را به روند صلح کشانید. مگر پرسشی که مطرح هست، این است که آیا دولت افغانستان این توان را دارد؟
- مسکو مخالف گفتگو با طالبان است و بر آن است که نباید با دهشت افگنان و باندهای آدمکش گفتگو شود.
- بسیاری بر آن اند که طالبان میانه رو و تند رو ندارند و مفهوم طالبان میانه رو از بیرون بر افغان ها تحمیل گردیده است.
- از سوی هم، دولت افغانستان شرایط بسیار سخت و خشنی را پیش روی طالبان گذاشته است.
- پاکستان نیز آنها را تهدید میکند
- خوب، در چنین شرایطی با طالبانی که موافق هستند و خواهان صلح چه باید کرد؟
- البته، میتوان بسیاری از مشکلات را حل کرد. مگر باید زمینه را برای این کار فراهم کرد و از جزم گرایی گریخت.
- برای بسیاری هنوز این مساله سر درگم باقی است که با طالبان چه باید کرد؟
- بحران سیاسی یی که پیرامون پارلمان در گرفته است، اگر حل نشود، کشور را به سوی فاجعه پیش می برد. دولت و اپوزیسیون در نبردی پیچیده رویاروی هم آرایش یافته اند.
- برخی ها چنین گمان میبرند که از پارلمان 62 نفری را گمان برده می شود، مخالف پایگاه های دایمی امریکا هستند، میخواهند بیرون بکشند. در میان اینها، کسانی هستند از ولایاتی که در آن نفوذ پاکستان و ایران بسیار است.
- چنین به نظر میرسد که این بحران مصنوعی باشد. هر چه باشد، حل آن ساده نیست. شاید هم به یک بحران مزمن مبدل شود.
- حضور دایمی خارجیان در افغانستان راه حل نیست. مساله افغانستان راه حل نظامی ندارد. هر چند حضور امریکا تنها امید برای بقای افغانستان است. با این هم باید دید که این حضور در کدام چهار چوب و کانتکست خواهد بود.
- از دید من، پذیرفتن افغانستان به عنوان عضو ناظر در سازمان شانگهای امر سازنده یی بود. مسکو با این امر موافقت داشت. تنها از شش رأی لازم، یک رأی کمتر آورده شد.
- خطر تقسیم افغانستان دست کم به دو بخش شمالی و جنوبی بسیار شده است.
- برخی از آگاهان بر آن اند که طالبان یک گروه ابزاری هستند و در آینده افغانستان وزن سیاسی بزرگی نخواهند داشت.
- شاید مسایلی چون استقرار سامانه موشکی پدافند هوایی امریکا در اروپا و به درازا کشانیدن عضویت روسیه در سازمان تجارات جهانی بر افغانستان تأثیر منفی بر جا بگذارد.
- روسیه میخواهد حضور نظامی خود را در آسیای میانه افزایش دهد و میخواهد به مرزهای افغانستان و تاجیکستان بر گردد. مگر نمیخواهد به کسی کمک اقتصادی بدهد.
- چین، برعکس به کمکهای اقتصادی تکیه دارد.
جلسه دوم روز نخست با گردانندگی پروفیسور ستارف آغاز به کار کرد. نخستین سخنران این جلسه آقای جنرال کوفی- معین پیشین وزارت داخله بودند. ایشان در سخرانی مفصل خود زیر عنوان «روند صلح در افغانستان: فرصت های تازه» گفتند:
- ما با بحران هایی بسیاری دست به گریبان هستیم. از جمله بحران هویت؛ بحران مشروعیت، بحران امنیت، بحران بی اعتمادی ملی و بحران مدیریت و سایر بحران های دست و پا گیر که چونان زنجیری به پاهای مردم ما افتاده است.
- ما بسیار سپاسگزار هستیم که همسایگان نیکخواه ما، ما را در زمینه رهنمونی کنند.
- یکی از اشتباهاتی که جامعه ما را سر تا فرا گرفته است این است که درک روشنی از مفاهیم نداریم. برای نمونه صلح چیست و تروریسم چیست؟ تا تعریفهای روشنی از این مفاهیم نداشته باشیم، کوشش های ما به جایی نخواهد رسید. اگر گروهی برای کسانی جانی و دهشت افگن و شیاد به شمار باشد و برای کسانی برادران عزیز، چه چیز از این میان برخواهد خاست؟
- از دید من، صلح حالتی است که عدالت در مدیریت جامعه بر بنای آحاد مردم را ممکن و میسر می گرداند. به سخن دیگر، صلح وضعیتی است که جامعه از حالت بحران به در آید و زمسینه همزیستی باهمی، و هماهنگی به گونه خردورزانه و دادگرانه تأمین گردد. صلح الزاماً به معنای پایان جنگ نیست. نمیشود گفت هرگاه در جامعه یی جنگ نباشد، صلح برقرار است.
- جامعه ما سرشار از جنگها و تهی از همباوری و هم آوازی در تراز ملی است. با خوشباوری و دنبال آرزو رفتن نه به صلح میرسیم و نه جنگ پایان می یابد. کنون ما همه در باره صلح سخن میگوییم مگر متایفانه همه اسباب جنگ فراهم است و نهادها و دسته هایی در سطح ملی و جهانی دستاندرکار بهانه جویی و زمینه چینی برای آن هستند.
- جنگ و صلح در میهن ما مانند سایه ما را رها نمی کنند. تا به صلح نزدیک می شویم، ثبات سیاسی ما را در هم می شکنند. تا به ثبات می اندیشیم، دستهای دشمنان از آستین ها بیرون میشود و ما نیز خود به دلیل سنت زدگی و بی بهرگی از فروغ دانش، به دست خود بازار پررنگ و پیرنگ و دشمنان را رونق میبخشیم و برنامههای آنان را ناخواسته تحقق می بخشیم.
- مردم ما نیز نه یک ملت واحد اند بل پاره های جدا بافته گروههای مردمی اند که با هم نمی جوشند و خود را تافته های جدا بافته می پندارند.
- صلح در کشور ما از ریشه شکننده است و از ژرفای مناسبات اجتماعی آسیب پذیر. برای مثال مادامی که کوچی ها به عنوان یک گروه اجتماعی فاقد ملکیت و نظم زندگی باشند، تهدیدی برای مردم کوهستان، هزارستان و بلندی های مرکزی کشور خواهند ماند.
- مادامی که جامعه هزاره به دلایل مذهبی و فرهنگی نتواند با جامعه پشتون آمیزش داشته باشد، و مادامی که جامعه تسنن آن را از خود نپنداشته و با آنان خویشاوندی و همجوشی نکند، ملت شدن ممکن نیست. بدبختانه در چنین زمینههایی تا کنون هیچ تدبیری در تراز ملی روی دست گرفته نشده است.
- مادامی که مساله فرهنگی و انسانی را به عنوان پایه بحران اجتماعی و تداوم جنگ یا ناهمجوشی مردمی ندانیم، عوامل بینالمللی و نقش آنها را در جنگ و صلح ذیدخل ندانیم، و انگیزههای مهم سیاسی را به دقت شناسایی نکنیم؛ علل و اسباب جنگ را نخواهیم داست.
من به عنوان یک سپاهی با تجارب فراوان جنگ در کشور در چند دهه اخیر، بر آنم که صلح یک فرایند اجتماعی سیاسی است. بر پایه اهمیت جیوپولیتیکی کشور، و نقش آن در ساز وکارهای منطقه یی، باید روند راستین صلح از بستر اجتماعی آغاز گردد. و به فرایند عمومی و تعامل سیاسی مدد برساند.
- جنگ نتیجه بی عدالتی، بیش خواهی فزونی طلبی، دشمن تراشی، مزدوری برای بیگانگان، و مردم ستیزی در جامعه است. انگیزهها و دلایل عینی جنگ از متن جامعه ظهور میکند و به ابزار تأمین منافع بیگانگان مبدل می گردد. از این رو باید جنگ ستیز باشیم و آن را از ریشه بخشکانیم.
- بخشی از بحران ما ناشی از خصومت بی جای ما با همسایگان است. ما باید با همه همسایگان خود دوستی پایدار داشته باشیم.
- بخشی از بحران ها ناشی از بی اعتمادی مطلق در تراز داخلی است. برای حل نهایی این بحران ها بایسته است تا با صداقت رفتار نماییم و از خشونت های ذهنی گرایانه و دشمن پنداری واهی پرهیز نماییم و به باور سازی و اعتبار آفرینی بپردازیم.
- بایسته است تا افغانستان از میدان کشاکش های جهانی به میدان صلح و ثبات مبدل شود.
- بازیگران خارجی هم باید متوجه باشند که افغانستان دریای کرانه ناپیدایی را ماند که هر آبباز ماهری که هم باشد، نمیتواند بی نهایت در آن شنا کند. و ناگزیر در نیمه راه از نفس خواهد افتاد و طعمه نهنگ های خون آشام خواهد گردید. از این رو، تنها میتوان بر راه صلح آمیز منازعه افغانستان سنجش داشت. کنون افغانستان آتشفشان در حال گدازی را ماند که اگر، بهموقع از آن دور نشوند، همه آنچه را که در دور و برش است، برباد خواهد داد.
آقای محمد رضا امجدی- استاد دانشگاه دولتی تجارت تاجیکستان که به عنوان استاد مهمان به دوشنبه دعوت شده اند، در سخنرانی شان زیر عنوان رویارویی طالبان با اسلام و دیگر ادیان جهانی گفتند:
- هر گونه مذاکرات با طالبان، یک اشتباه بزرگ تاریخی است.
- فدرال ساختن افغانستان هم اشتباه است. چون طالبان در جنوب اوضاع را خراب خواهند کرد و آن گاه به شمال خواهند پرداخت.
- بد ترین چیز آن خواهد بود که جنوب افغانستان را یکسره به طالبان بسپارند. آنها مانند غده سرطانی رشد خواهند کرد و سراسر جهان را به آتش خواهند کشید.
- طالبان برداشت واپسگرایانه یی از اسلام دارند.
- قراءت ما از اسلام با آنها از ریشه تفاوت دارد. از دید ما آنها برای بدنام ساختن اسلام آمده اند.
- ما به آنها میگوییم دست کم به حال خودتان دل بسوزانید.
- ما خواهان گفتگوی تمدنها هستیم. آنها همه چیز را رد میکنند و با هیچ کسی سر سازش ندارند.
- شعار ما گفتار نیک، پندار نیک و رفتار نیک است. طالبان با این مفاهیم بیگانه هستند.
یکی دیگر از سخنرانان، آقای داکتر جمشید از تاجیکستان بودند که در سخنرانی خود گفتند:
- سیاست هایی که اکنون اعمال می گردد، ادامه همان سیاستهای ناکام گذشته است.
- امریکا در باتلاق افغانستان گیر افتاده است و دست و پا می زند
- برخورد نادرستی که کارل آیکن بیری دارد، برخاسته از همان دید قدیمی است. به گونه کلاسیک نادرست چنین پتداشته میشود که یک بخش کشور اکثریت دارند و باید انحصار همه چیزها و همه امتیازها را در دست داشته باشند. چنین چیزی با روحیه و ارزشهای دمکراتیک همسازی ندارد و از واقعیت هم به دور است. همین دید نادرست موجب بر افروخته شدن بحران اتنوپولیتیک در کشور گردیده است.
- نظام ریاستی کنونی حتا در میان خود پشتون ها هم هوادار ندارد و موجب درز افتادن در میان خود آنها گردیده است. باید مکانیسمی به کار انداخته شود که کارایی داشته باشد.
- در هند نظام سیاسی یی است که همه مردم میتوانند خود را در سیمای آن ببینند. چرا افغانستان نمیتواند از این همسایه دمکرات خود الگو برداری نماید؟ در هند نظام پارلمانی است. این نظام اجازه نمیدهد یک نفر یا یک گروه قدرت را به انحصار بکشاند.
- نخبگان سیاسی افغانستان نمیتوانند زبان مشترک بیابند. نظام کنونی هم عرصه را در این مساله چنان تنگ ساخته است که مجالی برای دگر اندیشی نمی گذارد. در نتیجه، نخبگان سیاسی افغانستان نمیتوانند زبان مشترک بیابند. نیروهای سیاسی باید به یک پلاتفرم مشترک دست بیابند. باید پاسخگویی به میان بیاید.
- یکی از مشاوران رئیس جمهور در کابل به من گفت که تا کنون هفت بار با کرزی دیدار داشته ام. در هر بار وی به من مشوره های ارزشمندی داد. مگر متأسفانه در طی چند سالی که به عنوان مشاور ریاست جمهوری کار میکنم نتوانستهام به رئیس جمهور مشوره بدهم. او وقت خواندن مشاور های تحریری را هم ندارد.
یادداشت:
- در جر و بحثهایی که در پیوند با سخنرانیهای این جلسه انجام شد، من دیدگاههای خود را در باره ساختار نظام سیاسی در افغانستان بیان نمودم:
- مهندسی سیاسی در افغانستان یک گفتمان نو است. ما در سال 2002 برای نخستین بار نشستی را در لندن به راه انداختیم که به بررسی ساختار نظام سیاسی در افغانستان پرداخت و کتابی هم در زمینه به چاپ رساند.
- از دید من، هر چند نظام پارلمانی یا پارلمانتاری نظام بسیاری خوبی برای جوامع چند پاره است، مگر در اوضاع و احوال کنونی افغانستان بعید به نظر میرسد جامه عمل به خود بپوشد. دلایل این کار هم چند چیز است. یکی این که ما نه فرهنگ پیشرفته سیاسی داریم و نه جامعه مدنی گسترده. شاید به دلیل نبود سنتهای دمکراتیک سیاسی، در صورت داشتن چنین نظامی با چالش های فراوانی رو به رو شویم. دخالت های خارجی ها هم مضاف بر علت است.
ما احزاب سیاسی به مفهوم کلاسیک کلمه نداریم. روشن است بدون احزاب متشکل سیاسی که حول آرمانهای ملی تشکل یافته باشند، دشوار خواهد بود از کارآیی نظام پارلمانی سخن به میان بیاوریم.
از سوی دیگر، نخبگان سیاسی ما بیشتر ابزاری هستند تا فکری. از این رو سیستم پارلمانی غیر واقعی است.
مگر سیستم مختلط ریاستی – صدارتی چرا. از دید من واقعی ترین نظام است. ببینید در
روسیه به عنوان مثال پارلمان تأثیر چندانی بر تصمیمگیری ها ندارد. مگر در این کشور هم رئیس جمهور است و هم نخست وزیر.
البته، من دیدگاه هایم را در مقاله یی زیر نام ساختار نظام ایدهآل سیاسی برای افغانستان بازتاب داده ام. دوستانی که علاقه من باشند، میتوانند آن را در تارنمای کانون مطالعات و پژوهش های افغانستان مطالعه فرمایند.
در روز دوم میز گرد، نیز شماری دیگری از حضار به سخنرانی پرداختند.
داکتر بهرام امیر احمدیان- استاد دانشگاه تهران یکی از این سخنرانان بودند که در سخنرانی خود زیر نام «مساله مدیریت در افغانستان» فرمودند:
- شرط لازم برای این که یک دولت بتواند اقتدار داشته باشد، این است که بر سرتا سر قلمرو خود حاکمیت داشته باشد. در حالی که در این کشور حکومت تنها در کابل اقتدار دارد.
- از دیدگاه تئوریک، وقتی دولتی نتواند با ابزارهای دست داشته سیطره خود را بر سرتا سر کشور توسعه بدهد، سبب بحران خواهد شد.
- داشتن راههای ارتباطی میان مرکز و استان ها و روستاها از ابزارهای اصلی است. این در حالی است که میان کابل و بسیاری از مناطق به ویژه در زمستانها اصلاً ارتباطی نیست.
- نداشتن وسایل مخابراتی کافی نیز از کمبودها است.
- پوشش تلویزیونی و رادیویی و رسانه یی هم از ابزارهای اصلی به شمار میرود و در افغانستان برق کافی نیست. از این رو پوشش سراسری تلویزیونی وجود ندارد. تازه بخش بیشتر مردم هم بی سئاد اند. از این رو فرهنگ خوانش طبیعی است که ضعیف می باشد. در یک سخن اطلاعات به بخشهای دیگر کشور نمی رسد.
- این در حالی است که مخالفان میتوانند به راحتی به کار شان بپردازند.
- از لحاظ ذهنی، دولتی میتواند مشروعیت داشته باشد که برگزیده مردم باشد و در قلمرو حاکمیتی آن مردم با آن همکاری کنند. اگر دولتی مشروعیت نداشته باشد، و از سوی مردم پذیرش نداشته باشد، و در این حال نتواند حرفهای خود را هم به مردم برساند، در خلای مشروعیت رسانه یی قرار می گیرد.
- با این همه ما شاهد آن هستیم که در محیط فرهنگ ارزشی افغانستان تحول ایجاد می شود. رویارویی فرهنگ لیبرالی با جامعه سنتی به بحران ارزشی انجامیده است.
- نارسایی ساختاری دولت افغانستان نیازی به شرح و بیان ندارد. این دولت با ساختاری که از بیرون تحمیل شده است، کارایی چندانی نداشته است. روشن است حکومت های خود خوانده نمیتوانند بر قلمرو ملی خود اعمال حاکمیت نمایند.
- امریکا نزدیک به یک تریلیون را صرف مبازه با تروریسم نموده است. اگر این مبلغ در افغانستان سرمایهگذاری می شد، شاید امروز با افغانستان دیگری سر و کار میی داشتیم.
- در افغانستان هشتاد درصد مردم در روستاها بود و باش دارند و هفتاد درصد مردم بیسواد اند.
- دولت نتوانسته است مردم را در پذیرفتن طرح هایش جذب کند.
- هر گونه هزینههای نظامی قارد بهبه وجود آوردن ارزش اضافه نخواهد بود.
- فقر مادر همه نا به سامانی ها است. هم فقر مادی و هم فقر معنوی.
- در دهه هفتاد افغانستان مرکز توریسم بود. فیلم سوارکاران با شرکت عمر شریف را به خاطر بیاورید. کنون متأسفانه افغانستان به مرمز تروریسم مبدل شده است.
- درد آورد است که دولت به تدریج نیروهای آگاه ملی را کنار می زند.
- در ایران 2.5 میلیون نفر هیرویینی شده اند. سالانه هزاران نفر به کام مرگ می روند. ما تا کنون هزارن شهید دراه بستن مرزهای شرقی مان داده ایم.
- ما سی سال است که بیش از دو میلیون مهاجر افغانی را مهمان داریم.
آقای عبدالله راهنما- کارمند مرکز مطالعات راهبردی تاجیکستان – نویسنده کتاب
اسلام و امنیت ملی در سخنرانی شان گفتند:
- در کودکی به ما میگفتند که افغانستان کشور جنگها و دهشت و وحشت است. پرداز چنین تصویر منفی از یک کشور دوست و برادر کار درستی نبود. شاید در هماهنگی با برنامههای حزب بوده باشد.
- پدرم میگفت که لنین دستش را به سوی افغانستان نشانه گرفته بود. یعنی خطر برای ما از سوی افغانستان است. برای ما همیشه افغانستان بیگانه و دشمن تراشیده می شد. درست مانند یک مترسک.
- ما باید دیوارهای ناباوری را فرو بریزیم. ما امروز میبینیم که یک کشور و یک زبان و یک تبار هستیم. ما با برادران افغانی خود بیگانه نیستیم. حال بین تاجیک و پشتون و غیره نباید فرق بگذاریم. همه با هم برادریم.
- ما باید افسانههایی را که در باره افغانستان برای ما گفته اند، فراموش کنیم. مانند این که افغانستان یک کشور نادار است و مردم آن هم جاهل و بی سواد. ما به چشم خود میبینیم که افغان ها دانشمندان و آگاهان بسیاری دارند. شماری از آنان بیش از حد آگاه اند. برای مثال هر تاکسی ران کابل میتواند بسیار خوب اوضاع را تجزیه و تحلیل کند.
- برای ما گفته شده بود که جنگ فرهنگ افغان (پشتون ها ) است. ما به چشم سر دیدیم که مردم از جنگ بیزار اند و نفرت دارند. این جنگ بر آنها تحمیل شده است. نه این که آنها آگاهانه خواسته باشند خانههای شان ویران شود و بر سر شان بمب و موشک بریزد. آن ها به امید صلح اند.
- نا بسته از دیگر مسایل، مردم تشنه صلح اند.
- افسانه دیگر این است که در افغانستان اسلام سبب این جنگ است. من میگویم که نه اسلام، بل بهره برداری ابزاری قدرتها از اسلام باعث جنگ گردیده است.
- برداشت من این است که در افغانستان جنگ منافع در جریان است. چندپارچگی خاص گروههای اسلامی نه بل که همه گروهها است.
- نگاه ما این است که امنیت افغانستان، امنیت تاجیکستان است.
- رژیم کنونی افغانستان با مشکل مشروعیت داخلی و بینالمللی رو به رو است. نیروهای خارجی نیز در افغانستان با مشکل مشروعیت حضور رو به رو انند.
- تقسیم قدرت در کشور بنا بر نشانههای تباری و زبانی است. تبعیض و امتیاز به نشانگر سرشتی نظام مبدل گردیده است.
- بازی امریکا با طالبان بازی موش و گربه را همانند است. طالبان میگویند تا امریکا نبراید، ما حاضر به صلح نخواهیم شد. امریکا نیز میگوید تا طالبان و تروریسم نابود نشود، ما نخوهیم برآمد. چنین بر میآید یکی برای بقای خود به دیگری نیاز داشته باشند.
سخنران دیگر نشست روز دوم آقای داکتر رمضان داورف از پژوهشکده خاور شناسی پژوهشگاه علوم فدراسیون روسیه بودند
ایشان در سخنرانی خود زیر عنوان عرصه های سیاسی و اقتصادی تاثیرگذاری چین و پاکستان بر افغانستان فرمودند:
- چین برای ثبات خویش در ثبات در مرزهایش نیاز دارد. از همین رو، در پی کاهش دادن به نفوذ غرب و افزایش نفوذ خود است.
- سیاست تهاجم اقتصادی چین چند مرحله دارد: نخستین آن تصرف بازار کالاهای مصرفی است. مرحله بعدی سرمایه ریزی در زیرساخت ها مانند کشیدن راهها و راه آهن و نیروگاه های برق و مانند آن است. مرحله نهایی هم استخراج معادن و خاستگاه های انرژیتیک است. کنون چین در افغانستان در این مرحله قرار دارد. این تحول نوی است در سیاستهای راهبردی چین.
- دو فاکتور مانع از نفوذ چین در برخی از کشورها است:
- یکی نبود دیاسپاراهای چینی
- حضور نظامی غرب
چین پیوسته در اندیشه آن است تا از راههای گوناگون به صدور نیروی انسانی زیر پوششهای گوناگون بپردازد.
- افغانستان از این قاعده نمیتواند مستثنی باشد. کنون تراز بازرگانی میان دو کشور رسما 300 میلیون دالر و به گونه غیر رسمی به یک میلیارد دالر می باشد.
- امریکا مانع اصلی دسترسی چین به ذخایر معدنی افغانستان است. امریکایی ها میگویند ما تلفات میدهیم و هزینه بر می داریم و چین میوههای آبدار آن را می چیند!
- نفوذ پاکستان در افغانستان بس شگرف است. سه دهه اخیر پاکستان آگاهانه توانسته است با هزینه غرب و اعراب در افغانستان جای پای محکمی بیابد.
- در 2013 در پاکستان انتخابات برگزار می گردد. امکان بازگشت مشرف از لندن و شرکت وی در انتخابات می رود.
- در این کشور سه مرکز قدرت است:
- زرداری در اسلام آباد
- نظامیان در راولپندی
- طالبان و اسلامگرایان در شمال
سخنران بعدی آقای حمید قاسمی از ایران بودند. ایشان در سخنرانی خود زیر عنوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال افغانستان در سالهای 2001-2011 گفتند»
- اگر مسعود میبود، غرب جرأت نمیکرد به افغانستان حمله کند.
- موضوع انفجارهای برج های دوقلوی نیویورک هنوز هم زیر سؤال است. این که 4000 نفر یهودی در آن روز در ساختمانها حضور نیافته بودند، خود گواه بر چیزهایی است. آنها در آن روز سیه کجا بودند؟
- امریکایی ها میگویند ما باید به جزیره ثبات در جهان مبدل شویم. یعنی میخواهند همه جا را ناآرام بسازند تا به آرمان شان برسند.
- بازی ابزاری امریکا با تروریسم جهان را به آشوب کشیده است. آنها به بهانه مبارزه با تروریسمی که خود شان ساختهاند، افغانستان را اشغال کرده اند.
- همه میدانند که حضور نیروهای خارجی عامل اصلی بی ثباتی در افغانستان است.
- بمباران مراسم عروسی و کشتن زنان و کودکان چه ربطی به مبارزه با دهشت افکن دارد؟
- باید کشورهای منطقه با هم دوست شوند و دست به دست هم بدهند.
- بومی گرایی و تکیه بر نیروهای خودی تنها راه برونرفت از معضل است. تنها فرهنگهای بومی است که میتوانند برای ما راهگشا باشند.
- امریکایی ها برنامه ندارند از افغانستان برآیند. از سوی دیگر تا نیرآیند، افغانستان روی آرامی را نخواهد دید.
- دالرهای کثیف نفتی اعراب با دالر های خونین امریکایی بود که همین طالبان و دیگر دهشت افگنان را به وجود آورد. حالا دیگر مردم افغانستان باید قربانی بدهند تا از شر هر دو رهایی یابند. تا تکلیف نیروهای فرا منطقه یی حل نشود، کار به جایی نخواهد رسید.
- آنها مانند دزدان ناخوانده یی هستند که وارد شده اند. هدف اصلی آنها هم تاراج گنجینه های منطقه است. ورنه به خاطر چه یک تریلیون دالر هزینه کرده اند.؟
- این بی هرزگی ما است که از آن ور دنیا برای امنیت خود نیرو می خواهیم.
سخنران دیگر، علیم خان احسان گیلدی یف- رئیس گروه نارت استار مربوط وزارت خارجه قزاقستان بود. وی در سخنرانی خود زیر عنوان بازگردانیدن و حفظ صلح در افغانستان» گفت:
- وقت آن فرا رسیده است که از حرف به عمل رو بیاوریم.
- در مرحله کنونی دو چیز بسیار مهم است:
- یکی مسایل داخلی افغانستان است که باید خود به حل آن بپردازند. دیگر نباید چیزی از بیرون تحمیل گردد. چون بخشی از بحران ناشی از آن است که چیزهایی بسیاری از بیرون تحمیل شده است.
- دوم عرصه خارجی است. ما باید کمک کنیم.
- ایده فدرالیسم ایده بدی نیست. مگر فدرالیسم چند واریانت دارد. باید روشن شود که منظور دوستان افغانی ما کدام نوع فدررالیسم است؟ نباید از شتابزدگی کار بگیریم. تنها یک چیز روشن است. ساختار کنونی دیگر کارآیی ندارد. مگر دوستان امریکایی ما در پشتیبانی از آن پافشاری دارند.
- در باره نقش روسیه ابهامات بسیاری است. در روسیه در قبال مسایل افغانستان اتفاق نظر نیست. همین گونه، در سازمان شانگهای نیز هماهنگی نیست. برای مثال در زمینه پذیرش کشورها در سازمان شانگهای میان روسیه و چین هماهنگی نیست.
- هیچ طرح چند جانبه نداریم. همه طرح ها بر پایه دوجانبه است.
- وضعیت در افغانستان به گونه یی است که ناگزیر گردیده ایم ده سال آزگار در اتاق تاریکی به دنبال گربه سیاهی بدویم که اصلاً وجود ندارد!! از این رو بر جامعه جهانی است که با چراغ روشنی داخل این اتاق شود.
یکی دیگر از سخنرانان آقای گلاب شاه هاشمی- عضو مرکز دفاع از صلح در آسیا بودند که در سخنرانی شان زیر عنوان راههای دستیابی به وحدت ملی در افغانستان فرمودند :
- در گذشته کسی حق نداشت آزادانه در باره مسایل ملی سخن بگوید.
- در افغانستان هیچگاهی آمار درست گرفته نشده است. گاهی شنیده میشود که هزاره ها ادعا میکنند که ما سی درصد هستیم. گاهی هم پشتون ها میگویند که ما 55 درصد هستیم.
- ازبیک ها میگویند که ما هم ده- پانزده درصد هستیم
- اگر این آمار درست باشد، پس سایر اقوام به شمول تاجیک ها صفر درصد می شوند. هر خارجی یی که وارد افغانستان شود، با شنیدن سخنان رهگزران در جاده های شهرهای بزرگی مانند کابل، هرات، مزار شریف و … بر نادرستی این آمار مهر تأیید خواهد زد.
- کنون شونیسم قومی زیر سؤال است.
-
سخنران دیگر جلسه آقای جنرال هادی خالد- معاون پیشین وزارت کشور افغانستان بودند که در سخنرانی شان فرمودند:
- جنگ شیرازه هستی ما را برهم زده است.
- کنون در افغانستان هفتاد سازمان اطلاعاتی از سر تا سر جهان فعال است.
- ما قربانی جنگی هستیم که مناسبات اجتماعی ما را بر هم زده است.
- نخبگان سیاسی ما دو گروه اند:
- برخی پیوندهای بیرونی دارند. برخی دیگر پایگاه اجتماعی درونی
- ما فساد ساختاری داریم. باید دولت از چنگ مافیا بیرون کشیده شود.
- در جنوب هراس دارند که مبادا امریکا به طمع دستیابی به آسیای میانه قدرت را به مافیای شمال بسپارد. در شمال هراس دارند که مبادا امریکا کشور را به پاکستان و طالبان بسپارند. نیروهای ملی و مترقی ما از هر دو بابت نگرانی دارند.
- ما باید سپران بلا شویم و الا طالبان بر سر تا سر کشور چیره خواهند شد. بسیاری تنها از خطر طالبان سخن می گویند، مگر خطر مافیا را نادیده می گیرند.
- گفته میشود که در بن با طالبان هم گفتگو صورت خواهد گرفت. آوازه هایی است که طیب آقا- رئیس پیشین دفتر ملا عمر را که در گوانتاناما بود، آزاد ساخته اند، برای گفتگوها می آورند. همینطور شنیده میشود که ملا حسن- معاون ملا عمر و رحمت آقا- یکی دیگر از طالبان بنام و نیز ابراهیم حقانی- برادر جلال الدین حقانی- عموی سراج الدین حقانی را نیز خواهند آورد.
- معامله با طالبان صلح را به ارمغان نخواهد آورد. در این جا سخن بر سر آن نیست که جنبش طالبان کماکان پیرو یک ایدئولوژی ارتجاعی یا تجاوزکار است یا صرف از دیدگاه ارگانیک توان آن را ندارد که به کدام تفاهم با کسی دست یابد. باید به سنجش داشت که منازعه در افغانستان نه تنها بنا دلایل داخلی بل نیز عوامل خارجی پیچیده می باسد.
- از این ر،و صرف نظر از این که امریکایی ها موفق به ایجاد کدامین ائتلاف معجون مرکب میان دولت و طالبان و دیگر نیروهای ارتجاعی شوند یا نه، جنگ داخلی پایان نخواهد یافت.
- بنا بر این، مادامی که عوامل مداخلات خارجی و دلایلی که منجر به این مداخلات می شوند، زدوده نشوند، محال است صلح بیاید. یکی از این عوامل گستره جویی گلوبال امریکا است.
- افغانستان قربانی جنگ سرد و گروگان رویارویی جهانشمول قدرتهای بزرگ گردیده است.
- پس از پایان جنگ سرد و شکست شوروی، آن کشور، افغانستان متحد خود را به دست سرنوشت رها کرد. مانند بره یی را که درمیان رمه یی از گرگان درنده رها نموده باشند. این بره هم شکار گرگان درنده گردید.
- هر یک از کشورهای بزرگ مانند امریکا، چین، هند، پاکستان، انگلیس، کشورهای عربی، پاکستان و ایران کوشیدند این کشور را زیر نفوذ خود درآورند و مقاصد خود را در آن پیاده نمایند. این بود که افغانستان به عرصه کشاکش های پایان ناپذیر قدرت ها مبدل گردید.
- در همین بستر، این کشورها در پی ایجاد نیروهای سیاسی یی در درون کشور گردیدند که بتوانند اهداف آنها را پیش ببرند. اینگونه، بخش بزرگ مردم ما به خاطر به دست آوردن لقمه نانی به اسیران بیگانگان تبدیل شدند.
- در این حال از ناداری و بیچارگی و ناتونی مردم ما بهره برداری ناجوانمردانه و ناروایی در تراز جهانی صورت گرفت.
- در سالهای اخیر امریکا پیوسته کوشیده است تا بر آسیای میانه کنترل قائم نماید.
- مردم افغانستان با این همه گیر ودار هیچ چیز مشترکی ندارند. ما ناتوانتر از آن هستیم در بازیهای منطقه یی چه رسد جهانی بپردازیم.
- پاکستان و هند بر سر کشمیر دعوی دارند. مگر رسیدگی و تسویه حسابات شان در افغانستان صورت می گیرد. در این حال کشور را به یک زور خانه مبدل ساخته اند. هر یک می کوشند برای حریف خود تا میتوانند در این کشور درد سر بیافریند.
- روشن است در اینجا بیش از همه سر ماست که به درد آمده است.
- ایران و امریکا دشمنان آشتی ناپذیری اند که هر یک مدعی رهبری شرق و غرب اند. جنگ این دو هم با دستان افغان ها در خانه افغان ها پیش برده می شود.
- روسیه هم هر چند از راه دور، یک جا با کشورهای آسیای میانه در پی منافع خود هستند. چین هم اهداف خودش را دارد. کشورهای دیگر (اعراب و اسراییل) نیز حسابات تصفیه ناشده خودشان را دارند. افغانستان هم بهترین میدان جنگ برای همه است.
- این در حالی است که ما میخواهیم افغانستان از میدان جنگ به میدان صلح مبدل شود.
- در افغانستان یک فاجعه دیگر تولید مواد مخدر است که سر نخ های تولید و قاچاق آن نیز در دست خارجیان است. پیرامون این تجارت نامشروع و ناجایز، باز هم با حمایت بیگانگان دهها باند مافیایی به وجود آمده است که رهبری کشور در دست آنها می باشد.
- روشن است در چنین وضعیتی زمینه برای فربه شدن طالبان و حتی بازگشت آانان به قدرت و تداوم جنگ در کشور فراهم می گردد.
- سیاست نه جنگ و نه صلح کرزی با طالبان و مدارای وی با مافیا به آن انجامیده است که شمار بسیاری از طالبان و سران باندهای مافیایی به ساختارها و بافتارهای دولتی راه یابند. از جمله شمار بسیاری از آنان در پارلمان نشسته اند. از این هم خطرناک تر برخی از آنان در رهبری دولت و فرماندهی نیروهای مسلح قرار دارند.
- در یک سخن، امروز در افغانستان مافیا فرمان می راند که از قدرت و امکانات بسیاری برخوردار است.
- برای استقرار صلح در کشور نیاز است تا مداخلات خارجی پایان یابد و دست مافیا از دولت کوتاه شود. هم مافیای جنوب و هم مافیای شمال. مردم ما که گروگان گرفته شده اند، از گرو رهایی یابند. این در توان ما نیست. جامعه جهانی باید قاطعانه برخورد نماید. مگر متأسفانه
چنین تمایلی تا کنون به چشم نمی خورد.
- همه در پی منافع خود هستند. در این آشفته بازار همه در اندیشه سودجویی هستند.
- چندی است که پاکستان همه روزه روستاهای ما را با توپخانه و موشک می زند. کسی حتی به پاکستان نمیگوید که بالای چشمت آبرو است. کرزی بی توجه در ارگ لمیده است. امریکا که بی آن هم مناسباتش با اسلام آباد تیره است، نمیخواهد از این بیشتر خود را به درد سر بیندازد. تنها مردم ما است که همه روزه قربانی می شوند.
همچنان در جر و بحثهایی که میان اشتراک کنندگان میز گرد در گرفت و نیز در گفتگوهای آزاد حاشیه آن و همچنین در گفتگوها با خبرنگاران و کارشناسانی که به عنوان مهمان آمده بودند، و نیز در گفت و شنودها با باشندگان عادی دوشنبه شهر، و همین گونه، مطالعه برخی از رسانههای روسی، یک رشته مسایل عنوان شد که به گونه پراگنده یادداشت گرفتم:
- یکی از خبرنگاران از من پرسید که به همه روشن است که در تاجیکستان همه به زبان تاجیکی یا پارسی دری سخن میگویند و بسیار کم کسانی هستند که به زبان پشتو می فهمند. با این هم لوحه نمایندگی شرکت هوایی آریانا در دوشنبه به زبان پشتو است. این در حالی است که دری هم زبان رسمی افغانستان است و هشتاد درصد مردم با آن آشنایی دارند و سخن می گویند. مگر نمیشد حد اقل به دو زبان مینوشتند تا مردم ما میفهمیدند. دلیل این کار چیست؟
- در پاسخ گفتم که زبان شیرین پشتو نیز خواهر زبان دری و یکی از شاخههای زبانهای هند و ایرانی- دقیقتر یکی از شاخههای زبانهای ایرانی و در نتیجه زبان خود ما است. در افغانستان دو زبان رسمی است: پشتو و دری. البته این سؤال را باید از خود کارمندان نمایندگی شرکت آریانا نمایید که چرا چنین شده است. به نظر من بهتر میبود هرگاه به زبان دری میبود تا همه می فهمیدند. متأسفانه این چنین اقدامها از سر بی توجهی است. زمانی داکتر محمود افشار دانشمند ایرانی هم شکایت کرده بود که در هنگام اقامت در کابل، به رغم این که میدانستند که او پشتو بلد نیست، برایش دعوت نامه یی به زبان پشتو فرستاده بودند.
چنین چیزهایی به سود تفاهم میان کشورهای منطقه نیست. اگر از سر بی توجهی شود هم توجیه ندارد و اگر به عمد هم شده باشد، نوعی دهان کجی کودکانه است.
- یکی از کارشناسان از پوتین نقل قول کرد که فروپاشی شوروی پیشین را چونان یک فاجعه جیوپولیتیک ارزیابی کرده بود که به بی ثباتی جهانی انجامید. بی ثباتی افغانستان هم ناشی از بی ثباتی روسیه است. مادامی که در روسیه ثبات نیاید، محال است در افغانستان ثبات بیاید.
- یکی از آگاهان تاجیکستانی از افزایش نقش چین در میان تندروان اسلامی در پاکستان ابراز نگرانی کرد. او گفت بیم آن میرود که پس از رفتن امریکا چین تلاش ورزد از طریق پاکستان با پیش انداختن تندروان سراسر افغانستان را زیر کنترل پاکستان بیاورد. پیدا شدن سر وکله تنی چند از افراد مضنون به عضویت در شبکه القاعده در سین کیانک چین در ارومچی روس ها را به شدت ترسانده است.
- کسی دیگری از خبرگان گفت که امکان آن میرود که با توجه به فشار فزاینده روس ها بر امریکایی ها به خاطر مواد مخدر در افغانستان، شاید کارزار تولید مواد مخدر از افغانستان به یمن انتقال یابد. از همین رو، شاید امریکایی ها به یمن لشکرکشی نمایند. مگر پیش از آن جنگ داخلی را در این کشور دامن خواهند زد تا همه نیروهای این کشور از پا در افتند. درست مانند کاری که در افغانستان کردند و کنون در لیبی می کنند.
- کسی دیگری گفت که استقرار نیروهای سپاه پاسداران ایران در سوریه که در پاسخ به حضور نیروهای عربستان در بحرین صورت گرفته است، همه برنامههای غرب را در این کشور با ناکامی رو به رو خواهد گردانید.
- موقف اسلامیست ها در جهان عرب تقویت می یابد.
- امکان پیروزی اخوان المسلمین مصر و دیگر کشورهای عربی که از سوی ایران پشتیبانی می شوند، بسیار زیاد است.
- چنین بر میآمد که امریکایی ها میخواستند در مرغاب و در فرودگاه عینی پایگاه به دست بیاورند. مگر دولت تاجیکستان زیر فشار روس ها موافقت نکرد.
- روس ها در پی گسترش پایگاه 201 زرهی خود در تاجیکستان هستند. همچنین امکان آن میرود که در صورت بدتر شدن اوضاع و امضای قرار داد همکاریهای راهبردی میان امریکا و افغانستان، سی هزار سپاهی خود را در مرزهای افغانستان و تاجیکستان بیاورند.
- روس ها برای حفظ ماتقدم در برابر موشک های هسته یی پاکستان و هند و حضور هواپیماهای امریکایی در پایگاه دیگو گارسیا و ناوهای هواپیما بر مستقر در خلیج فارس و اقیانوس هند، سامانه بسیار پیشرفته اس- 400 خود را در پامیر مستقر ساخته اند.
- روسیه یگانه کشور مولتی ناسیونال اروپا است. از همین بابت، زمانی مادلین اولبرایت- وزیر خارجه پیشین امریکا گفته بود که درست نیست که روسیه گستره یی به این بزرگی داشته باشد. از همین رو روسیه باید تجزیه گردد. شگفتی برانگیز این است که بانو اولبرایت نگفت که درست نیست که امریکا این همه قدرت داشته باشد.
- اوضاع در کویت و عربستان بسیار بحرانی است. در این کشورها آغاز به پخش پول نموده اند.
- به گفته یکی از کارشناسان تاجیکستانی، پروژه خاور نزدیک بزرگ روسیه، ایجاد کشوری به نام «پشتونستان بزرگ» را در نظر دارد. از همین رو، سازمان های اطلاعاتی روسیه با کرزی و دیگر پشتونیست ها همکاری تنگاتنگ دارند. روزی نیست که کسی از خاندان بزرگ و پر شاخ و برگ کرزی به مسکو دعوت نشود. مسکو کماکان میخواهد با برگ پشتون بازی نماید.
پشتونیزاسیون روز افزونی که که از سوی کرزی و شماری از نخبگان پشتون دامن زده می شود، با واکنش شدید پاکستان رو به رو گردیده است. از همین رو پاکستان با همه توان دست به تقویت تندروی اسلامی یازیده است. کنون سیاست پشتونیزاسیون کرزی به مرز جنون رسیده است و بسیار خطرناک شده است.
او از همه خطهای قرمز گذشته است. این کار افغانستان را به لبه فاجعه می کشاند. این کار میتواند کانفیگوراسیون منازعه را پیچیدهتر سازد.
کرزی چندی پیش زیر فشار پاکستان وادار ساخته شد اعلام نماید که بر پاکستان هیچ گونه ادعای ارضی ندارد. پارداکس در آن است که اظهارات وی مبنی بر نداشتن ادعای ارضی بر پاکستان که گواه بر به رسمیت شناختن خط دیورند از سوی افغانستان است، موجب خشمگین شدن ناسیونالیست های تندرو در کابل گردیده است.
در روند سیاسی وزان اقوام غیر پشتون به گونه چشمگیری کاهش یافته است. به ویژه غیر پشتون ها از روندهای تصمیمگیری یک سره کنار زده شده اند.
- باشندگان شمال کشور که 65 درصد باشندگان را می سازند، قاطعانه هر گونه گفتگو با طالبان را رد می کنند.
- در کنفرانس بن از باشندگان شمال و گروههای اپوزیسیون دعوت نشده است. تنها دولت کرزی و طالبان دعوت شده اند. این گونه، این کنفرانس به جای یک نشست فراگیر و سراسری ملی، شکل یک جرگه پشتونی را می گیرد. از این رو، ممکن است به اتوریته جهانی آلمان لطمه فراوان برساند.
- باز هم در این کنفرانس نمایندگان ابزاری دعوت شدهاند و نمایندگاه روشنفکران افغانستان باشنده اروپا و امریکا حضور ندارند.
- همه تلاشهای کابل برای گفتگوهای صلح مادامی که رهبران غیر پشتون که از 65 در صد باشندگان کشور نمایندگی می کنند، به روند صلح کشانیده نشوند، محکوم به شکست است. این در حالی ممکن است که مشارکت شمالیان در قدرت به ویژه در روند تصمیمگیری ها نهادینه شود. در غیر آن، شمالیان به تحریم گفتگوهای صلح ادامه خواهند داد.
- کرزی و دیگر ناسیونالیست های تندرو پشتون به شدت مخالف مشارکت سایر اقوام در دولت هستند و پیوسته کوشیده اند تا سیاستگزاری ها را در انحصار داشته باشند.
کابل کوشیده است از راه معامله و سازش و زد و بند و داد و ستد، امتیازاتی را در اختیار آن عده از شمالیان بگذارد که حاضر به سر فرود آوردن به پاهای او گردیده ا
ند.
- پروژه نهام نهاد« بلوچستان آزاد» امریکایی ها خشم پاکستان را بر انگیخته است. پاکستانی ها میگویند که واشنگتن در پی تضعیف اسلام آباد است. این مشی امریکایی پاکستان و ایران را نه تنها به دشمنان خونی مریکا مبدل ساخته، بل وادار گردانیده است تا در مساله بلوچ با هم همکاری تنگاتنگ اطلاعاتی داشته باشند.
- همین گونه پروژه کردستان آزاد امریکا ترکیه را از یک متحد مطمئن امریکا در خاور میانه به دشمن سوگند خورده آن کشور مبدل گردانیده است.
- اگر امریکا با افغانستان قرار داد همکاریهای بلند مدت ببندد، استقرار سی هزار سپاهی روس در مرزهای افغانستان و تاجیکستان و طرح بستن مرزهای این دو کشور انجام شدنی است.
شایان یادآوری است که در میز گرد بینالمللی شمار دیگری از اشتراک کنندگان نیز مقالاتی ارائه کردند. مگر متأسفانه من به دلیل دیدارهایی که با آقای داکتر سهراب شریف اف- رئیس مرکز مطالعات استراتیژیک ریاست جمهوری تاجیکستان و برخی دیگر از دانشمندان این کشور داشتم و نیز به دلیل عیادت از دانشور فرزانه و بلند جایگاه تاجیکستان- آقای مؤمن قناعت در بیمارستان، نتوانستم در جلسه دوم روز دوم اشتراک ورزم. از همین رو تنها به ذکر نام های آنها و عناوین مقالات ایشان بسنده می کنم:
- داکتر وحید شمالف- رئیس پژوهشکده فلسفه، سیاست شناسی و حقوق بین الدول پژوهشگاه علوم جمهوری تاجیکستان، موضوع سخنرانی : ویژگیهای اوضاع سیاسی در افغانستان
- آقای رحمت الله عبداله یف- کارشناس مرکز مطالعات افغانستان و منطقه، موضوع سخنرانی: منازعه افغانستان و دگرگونی اوضاع اتنوپولیتیکی در کشور
- آقای اسکندر امان جول- مبصر سیاسی نشریه هفتگی«متشبث» از قزاقستان، موضوع سخنرانی: در باره ترانسفارماسیون طالب ها
- بانو داکتر زهره مادامی جان وا- رئیس ادراه پژوهش های سیاسی و تاریخی مرکز تحقیقات اجتماعی وابسته به نهاد ریاست جمهوری تاجیکستان، موضوع سخنرانی: دیپلماسی مردمی چونان ابزار صلح آفرینی در افغانستان
- بانو داکتر ارپیتا روی از هند- پژوهشگر پژوهشکده تحقیقات آسیایی آزاد، عنوان سخنرانی : نقش هند در روند صلح در افغانستان
- داکتر اولگ استالپوفسکی- اکسپرت آزاد از ازبیکستان، موضوع سخنرانی: منافع جیوپولیتیکی و جیو اکونومیکی در افغانستان
- بانو شانزی ماریت از سنگاپور ، موضوع سخنرانی: کاهش حضور نظامی امریکا در افغانستان و دورنمای ثبات در این کشور.
- داکتر شادی یف- کارشناس ارشد مرکز مطالعات راهبردی ریاست جمهوری تاجیکستان، موضوع سخنرانی: پاکستان چونان عامل مهم حل اوضاع بحرانی در افغانستان.
پروفیسور بانو داکتر غزل محی الدین اووا- استاد کرسی تاریخ و تیوری مناسبات بیت المللی دانشگاه تاجیکستان، موضوع سخنرانی: نقش کشورهای همسایه در حل و فصل سیاسی مساله افغانستان
- آقای داکتر مراد سویون بایف- از قرغیزستان، موضوع سخنرانی: تأثیر گذاری عوامل خارجی بر افغانستان.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته