پاسخ مختصر به جناب مهندس شاه امیر فروغ
٢٨ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٠
احترامات صمیمانۀ مرا بپذیرید. مقالۀ شما را بنام "مقایسۀ برگهای از..."{1}که به جواب گویا "اراجیف" من{2}نوشته اید مطالعه کردم. از حُسن نظر شما در مورد شخصیت بنده و آداب سخن و عفت قلم که درمقاله تان بکار برده اید، سپاسگزارم.
فروغ گرامی – من قبلا در دو مورد ازشما معذرت میخواهم: اول اینکه مقالۀ من باعث ضیاع وقت گرانبهای شما درجواب دادن به آن گویا "اراجیف" شده است. شما گفته اید "ارزش بررسی را ندارد"، ولی چندین صفحه را مصرف آن کرده اید، بدون اینکه به سوال اصلی پاسخ دهید. دوم اینکه زیر سوال بردن فقط یک مورد از تاریخ گویا "گرانسنگ افغانستان درمسیرتاریخ..."، خاطرشما را آنقدر برآشفته و مکدر ساخته است!
فروغ عزیز – زمانی که اثر"افغانستان درمسیرتاریخ" در اواخرسالهای 60 سدۀ بیستم در کابل عرضه گردید، همانند مشعلی بود در شبستان استبداد سیاه کشوری بنام "اوغان ستان" که نه تنها خواندن آن جُرم بود، بلکه حتی شنیدن رادیوی بی بی سی ممنوع بود! بلی، ما درآن دوران همانند کودکانی بودیم که با لقمۀ سد جوع می کردیم و با جرعۀ سیراب میشدیم. اما حالا قرن 21 یا عصرانفجارعلم وتکنالوژی، بیداری ملتها، گسستن زنجیرها ودستیابی به منابع نایاب علمی میباشد که دیروز در فواصل بعید وغیرقابل دسترس، درقفسه های کتابخانه ها، درانحصار دانشگاهها و یا مراکزخاص پژوهشی قرارداشت، ولی امروز با یک کلیک کردن، درخانۀ شما بازمیشوند. امروزنسل نوین وامکانات عظیمی بوجود آمده که با دسترسی به منابع مختلف، دروازه های "پته خزانه" ها را شکستانده و روی جعل کاران و تاریخ سازان را سیاه میسازند (ولوهرکی باشد)!
فروغ گرامی: برگردیم به اصل مطلب - من سوال بسیار سادۀ را در آن مقاله مطرح کردم که تفصیلات جناب غباردرکتاب "افغانستان درمسیرتاریخ" درمورد "جرگۀ احمدخان ابدالی و صابرشاه کابلی؟" متکی بر کدام منبع تاریخی میباشد؟ زیرا مطالب اوبا منابع دیگری مانند "تاریخ احمد شاهی"، "تاریخ احمد"، "تاریخ سلطانی"، "سراج التواریخ" و "تاریخ فرهنگ" تفاوت بسیارزیاد دارد. آیا ازمنابع دیگری استفاده کرده که این موضوع درآن درج است و یا همکاسۀ سایرجعلکاران و تاریخسازان گردیده وقضاوت را هم به خوانندگان گذاشتم. شما که خود را پاسدار نوشته های جناب غباردانسته ومتیقین هستید که همه حقایق مستنداند؛ پس حوصلۀ فراوان داشته و با شلاق خشم وغضب برفرق منتقدین نکوبید!
فکر میکنم بسیارعالمانه میبود اگر مینوشتید که جناب غبار این مطلب را از فلان صفحۀ فلان کتاب اخذ نموده است، تا اشتباه من (و سایرخوانندگان) رفع میگردید. چنین مباحثی درمسایل علمی یک امرعادی پنداشته میشود؛ نه "حسادت، توهین، نفاق اندازی، کینه ورزی یا برهم زدن وحدت ملی"!
من با احترام زیادی که به شخصیت شما و خانوادۀ شریف تان دارم، بحیث یک علاقمند مسایل سیاسی وتاریخی کشورباردیگرصمیمانه خواهشمندم: شما یا دوست دیگری لطف نموده و بگوید که جناب غبار این گزارش با ارزش در بارۀ جرگۀ احمد خان ابدالی و سوانح صابرشاه کابلی(؟) را از کدام کتاب اخذ نموده است:
"همینکه نادرشاه خراسانی کشته شد و ... بصوابدید قوماندان عمومی نورمحمد غلجائی و احمد خان ابدالی بطرف قندهارحرکت کردند. در قندهار که مرکز بین الاقوامی افغانستان بود، نورمحمد خان به خان های غلجائی و ازبک و ابدالی و بلوچ و تاجیک پیشنهاد کرد که جرگه ئی تشکیل و پادشاهی انتخاب شود.
این جرگه در اکتوبر سال 1747 در عمارت "مزار شیرسرخ" در داخل قلعه نظامی نادرآباد منعقد گردید و نُه روز دوام نمود ...
پس درروز نهم جرگه، طرفین یکنفرعضو جرگه را حکم تعین کردند که هرکه را او به سلطنت انتخاب کند، همه بوی بیعت نمایند. شخص حکم یکمرد روحانی بود که به هیچ قبیله، حتی قندهار، تعلق نداشت و او همان صابرشاه نام کابلی پسر متصوف استاد "لایخوار" از اهل کابل بود که طبقات مختلف قندهار به او ارادت و اعتماد داشتند. این صوفی سیاستمدار برخاست و احمد ابدالی را به حیث پادشاه معرفی کرد و هم خوشه گندمی را درعوض تاج به کلاه او نصب نمود...".
آیا جواب باین سوال ساده، ضرورت به قهروخشم دارد؟ پیروز و سرفرازباشید.
منابع
1. مهندس شاه امیر فروغ. مقایسۀ برگ های از...:
http://www.khawaran.com/تاریخــــــی/مقــایسۀ-بــرگ-هــایی-از.html
2. پروفیسوردکتورلعل زاد. مقایسۀ برگهای ازتاریخ درمورد جرگۀ احمدخان ابدالی و صابرشاه کابلی؟:
http://www.khorasanzameen.net/php/readtester.php?id=587
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
سيدحسين | 24.05.2011 - 02:47 | ||
من ازجناب فروغ صاحب سوال ميکنم که مورخ کشورماغباربنابراستنادازکدامين مراجع موثق ومعتبراحمدخان درانی راچنان مدح وستائش کرده است زيراکه خودش درأنوقت شاهدصحنه نبودوعين سوال درموردصابرشاه ملنگ مجهول الهويه که نه علم ودانش اسلامی داشت ونه ازسياست وحکومت داری خبرزيراکه عالم هيچ وقت ملنگ وقبرپرست وچنان خرافاتی نميشودبلکه مدرسه بازميکندوتدريس يادرمسجدامامت وخطابت ميکنداگراوملنگ فنافی الله بودپس چرادرسياست وقدرت مداخله کردکه عمومابرظلم وغدروخيانت استواراست واگرسياستمداربودچراچنان رياکاری ومنافقت نموده وعوام راتخديروگمراه ميساخت؟ کاشکه غباردرأنچه ازاحمدخان نوشته بودمرجع ميدادکه امروزمامراجعه نموده وخيلی چيزهای ديگررانيزميدانستيم بيشترغبارادعاء وتبصره کرده است تامستندسازی درباره قوم کوچی نيزحقيقت رانگفته درحاليکه ظلم وتجاوزاين قوم بسياردردناک بوده است و---- ولی درعين زمان ازدوستانيکه نظرشان رامينويسندخواهش ميکنيم که به شخصيت غبارتوهين نکرده وبدانندکه اويکی ازمفاخربزرگ کشوروتاريخ ماست نقدنظرواثريک شخصيت چيزیست وجايگاه خودش چيزديگری مانميتوانيم کتاب اوراجعل بگوئيم بخاطرجعل چيزی راميگويندکه عمداوبنابرانگيزه های سياسی نوشته شده باشدولی اولابايدشرايط غباررادرنظرگرفت وارجانبی غيرازپيامبرهرکسی اشتباه ميکندمن خواندم که يک دانشمند20بعدبرضدکتاب خودش کتاب ديگری نوشته است بيشترنوشته های غبارمصلحت أميزومحافظه کارانه بوده تابنابرمعيارهای علمی امروزاکادميک بنابرين اومعذوراست ولی ماخودوظيفه داريم که حقيقت راباتحقيق وتلاش وقفه ناپذيرمان روشن بسازيم وتاريخ سياسی افغانستان را ازنوبنويسيم چراکه امروزمراجع وامکانات وأزادی کافی داريم که هرگزدراختيارغبارنبودخلاصه کسانيکه نظرش رانقدميکنندحق دارندولی شخصيت اوراچنانکه درسايت کوفی خواندم هرگزمگراينکه سياه دل ومغرض ونادان باشندموفق باشيد |
حاجی اخگر- کانادا | 23.05.2011 - 03:47 | ||
فروغ عزير! من تاکنون نوشته های داکترصاحب لعلزادوجناب راوش راکه درين باره مينوسندنخواندم ولی باهمه احترامی که بروشنفکرونويسنده ومورخ ومبارزه گرامی کشورمرحوم غباردارم وبه شخص خودت که انسان خيلی بزرگواروبا دردهستی نبايدازين حقيقت تجاهل ورزيم که غبارهم اشتباهاتی رامرتکب شده که امروزهمچو خنجری برکمرمافروميرودمثلادرحاليکه ازنامگذاری کشوربافغانستان يک صدوپنجاه سال نميشوداوازروزهای اول أريانارانيزگاهی بنام افغانستان يادکرده وچنين يک نام جعلی وتحميلی وبيگانه راوجاهت تاريخی داده است اين يک اشتباه کوچک نيست بلکه هرقدرتاريخ به پيش بروداين تحريف خطرناک ترخواهدشدثانياعوضی که ازتبعيض وخيانت وقوم پرستی احمدخان ابدالی وتصفيه هايکه حريفان قومی وسياسی خودراکردبيشتربيان کندطوريکه درباره نادرخان کرده اژين جنگ سالاروغارتگرچنان توصيف ومدح وستائش کرده که گوئی اوپيامبربودواقعيتهای رايزدانی وديگران درين باره نوشته ياغبارمرحوم هيچ يادنکرده ياخيلی اندک وگذرا، مهم ترازهمه تشکيل امپراظوری پشتونهارابنام حکومت مردم خراسان يعنی همه ساکنين کشوريادميکندحالانکه برعکس اين امپراطوری أغازتصفيه های قومی وفرهنگی وسياسی ونظامی واقتصادی بقيه ساکنين کشورخصوصاتاجکهاوهزاره وازبيک هابودکه بالاخره يک اقليت ناچيزتوانست باکثريت تبديل شده و برسراسرکشوربذرومسلط شودولی اکثريت تاجک که تاپشاورهم مالکيت داشت وهمه تاجک بودندمنقرض شوندوبدترازهمه جرگه نمائشی وننگين احمدخان رايک جرگة ملی ناميده وصابرشاه راکه کدام صوفی قبرپرست واحمق وتارک الدنيابوده بحيث نماينده تاجکهايادميکندکه عمرش دررکاب احمدخان بحيث مداح وکاسه ليس گذشت وتاکنون نه اصل اوراکسی ميشناسدونه نسب اش راکسی ميداندعلاو ه برين مگريک ملنگ صحرانشين ميتواندنماينده سياسی قوم يامردمی شود؟ چقدرازسياست ومکرونيرنگ احمدخان شاگردوباديگاردنادرقلی خبرداشت؟وغبارهمچنان درموردمعنای کلمة افغان بايدبحيث مورخ نوضيح ميدادکه عبريست وچنين معنائی داردحالانکه تاکنون درافغانستان حکومت هابرمردم تلقين ميکنندکه افغان از5کلمه اشتقاق شده که درمجموع مردم أزادوغيورو----راگويندوتاهنوزغيرپشتونهای کشورمانميدانندکه چرا"افغان" گفته ميشوندوافغان که بودوچه معنای دارد؟ غبارچرادرين موردخاموش ماندوحقيقت راتحريف کردمگراوهم خودش خبرنداشت که افغان کی بودواين کلمه ازکدام زبان است؟ حتماميدانست ولی مصلحت رابرحقيقت ترجيح دادوخيلی اشتباهات ديگرکه به برخی أنهارحيمی نيزاشاره کرده است درين شکی نيست که چنين کارهای عمدی نبوده ولی ديدگاه غباربيشترطبقاتی بوده تاتحقيقی وجامعه شناسانه اصلاهمين عنوان افغانستان درمسيرتاريک يا افغانستان درپنچ قرن اخيرنميتواندجزيک تحريف تاريخی باشدبخاطريکه مانه درمسيرتاريخ کشوری بنام افغانستان جزدريک قرن اخيرداشتيم ونه درپنچ قرن اخيربنابرين چنين عنوانی يک خيانت تاريخی به هويت اقوام غيرپشتون بشمارميرودکه شوربختانه توسط يک تاجک صورت گرفته وخودکرده رادرمان نيست خصوصاکه اوومرحوم فرهنگ ديگردرميان مانيستند که اشتباه خودراجبران واصلاح کنندومادربرابريک عمل انجام شده قرارگرفته ايم قانونگذارومورخ بايد درانتخاب کلمات خيلی دقت کنندحالانکه خيلی چيزهاراغبارمصلحت انديشانه نوشته است که بهايش رانسل های بعدی ماخ واهندپرداخت چطورجناب غباربأن همه علم وخردش هويت ديگران يعنی خودرابه حريف بخشيدوبرای پشتونهايک هويت تاريخی کاذب دادکه هيچ واقعيت نداردبلکه اوبايدتشريح ميکردکه نامگذاری خراسان که سرزمين فراقومی بودباسم قوميکه خودش اساسابومی نيست وازبنی اسرائيل امده يک غارت وسرقت مدنی وفرهنگی وسياسی وتاريخی است درحاليکه غبارحتی ازسوابق يهوديت ومهاجرت پشتونهابأريانايادهم نميکندبلکه ميگويداين قوم نيزأريائی اندحالانکه مورخين پشتون خودشان واقعيت رانوشته ودرين اواخريک مستشرق کانادائی يهودباتحقيقات اکادميک نيزثابت ميکندکه قبائل گمشده يهودهمين پشتونهای دوطرف ديورنداندکه اين خودنظرية مورخين برجستة پشتون راتأئيدميکندحالانکه غبارازين واقعيت بنابرهرانگيزه ودليلی بوده طرفه رفته است که چنين کاری برخلاف مسلک يک محقق ومورخ است شمادرمقام يک محقق گاهی به نتائجی ميرسيدکه کاملاخلاف ميل ومنافع وحتی خيرتان است ولی نبايدحقيقت فدای مصلحت شود به هرحال من نخواستم کاملاتاريخ ارجدارمورخ بزرگ رانقدکنم وخيلی کوچکترازين هستم ولی تاريخ اوراکه خواندم باخيلی چيزهای برخوردم که سوال برانگيزاست وغم انگيزدرحقيقت حريف ماباچنين اسنادی برهويت وتاريخ وفرهنگ ماميتأزدکه خودبرايش ساخته وپرداخته ايم کاشکه داکترحشمت درين مسائل حاشيه نوشته وبرخی واقعيت راتوضيح ميدادکه بازهم تسکين بخش بودولی چه بگويم ؟ بنابرين شمادربرابرنظرديگران تحمل داشته باشيدوبپذيريدکه انسان واجب الخطاست شايدخبرداشته باشيدکه يک عالم مصری بنام سيدسابق کتابی نوشت بنام الفقه بين السنه والحديث وثابت کردکه برخی احاديثی که دربخاری وصحاح سته أمده متواتروثقه نيستندونميتوانندبنابردلائل تاريخی ، علمی وغيره ازشخص پيامبراکرم باشندواين أغازيک انقلاب درجامعة روحانيت بودکه باعث شدتاسيرت پيامبروتاريخ اسلام نقدشوندوسوا لات زيادی مطرح ، درصورتيکه امام بخاری وترمذی و---- اشتباه کرده باشندغبارچه ؟ درافغانستان اولاچيزی بنام ملت سراغ نداردکه بتوان ازوحدت ملی سخن گفت ثانياتماميت ارضی هنوزهم واضح ومشخص نيست که بتوان ازحاکميت ملی حرف زدومهم ترازهمه درحاليکه غيرپشتونهاباپشتونهادر250مورداختلاف نظرومنافع دارندچگونه ميتوان ازمنافع ملی گفت؟ وناگفته نيزپيداست که نميتوان تاريخ پشتون راباتاريخ هزاره ، ازبيک ، تاجک وديگرباشندگان کشوريکی پنداشت وحتی درقرائت ازدين ومذهب نيزفرق دارندکه همين اکنون ماشاهديم بنابرين تاريخ افغانستان بروشنگری وبازنگری نيازداردونسل های بعدازاستبدادنميتوانندميمونوارأنچه راکه درگذشته برنياکان ماديکته شده تکرارکنندپس دروازه لابراتوارتاريخ وجفرافيه وبقيه علوم بشری بروی اهل علم بازشده ونميتوان جلوسيلاب راگرفت گرچه نميتوانندازعلوم وتجارب دانشمندان گذشته بی نيازباشندبنابرين واضح است که بابرخی نظريات غبارهم نسل های أينده موافق نباشندطوريکه باخيلی ازنظريات حبيبی وبقيه مورخين مخالف اندشماميدانيدکه يکی واقعيت است وديگری قرائت درامرواقعيت همه متفق القول اندکه فلان رويداد درفلان تاريخ درفلان منطقه رخداده است ولی درکيف وکم رويدادامکان داردکه اتفاق نظرصورت نگيردتاريخ يک چنين چيزی است من ديروزتاريخ اسلام راباعشق وعلاقه ميخواندم ولی امروزنقدش ميکنم چراکه حالامتوجه شدم که اين درحقيقت تاريخ استعمارعرب است که بنام دين برماتحميل شده است أياجنين نيست ؟ مگرتاريخ اعراب همان تاريخ مردم افغانستان است ؟موفق باشيد |
عبدالرحمن | 18.05.2011 - 20:27 | ||
در جواب آقای لعل زاد که جوابی در مقابل مقاله آقای فروغ ندارند و با پرسش سوالی که آقای فروغ جواب آنرا در مقالۀ شان داده اند و در ردیف 1 منابع همین مقاله آقای لعل زاد می توانیم آنرا مطالعه کنیم ، باید بگویم که برادر عزیز آقای لعل زاد ! چرا خود را به کوچه حسن چپ می زنی ؟ در جواب شما آقای فروغ منبع متن مورد نظر را کتاب احمد شاه بابا نوشته مرحوم غبار که در نوشته آن از 44 اثر تاریخی داخلی و خارجی استفاده شده و یکی از این کتاب ها « تاریخ سلطانی » که گفته های مرحوم غبار را تایید میکند ولی شما آنرا به عنوان ردیه نوشته غبار به کار برده اید و کتاب های تاریخ احمدی و سراج التواریخ که باز هم شما قسمت هایی از آنرا با سانسور دوباره نویسی کرده اید ، میباشند . خوب شد که اصل نوشته آقای فروغ را هم مرجع قرار داده اید تا مردم آنرا بخوانند و متوجه شوند که چون جواب ایشان را نداشتید خود را به کوچه حسن چپ زده اید . + |