چرا هر استعماری نقد ميشود غير از استعمار عرب؟
١٨ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٠
برادرعزيزم خاورنيا ! السلام عليک ورحمة الله:
اولا بايد بگويم که من تاکنون نوشته های شما را نخواندم ولی ازعناوين ميدانم که منظورتان چيست؟
خودم فارغ شرعيات وازيک خانواده روحانی هستم و عمرم در جهاد وبخاطر اسلام وقف شده ولی به نتائج غم انگيزی که رسيدم اين است که چرا درين چارده قرن اسلام تطبيق نگرديده است واگر شده است پيامدش چه بوده وما چرا درين وضعيت قرار داريم؟
بسيار کوشيدم سکوت کنم ولی جناب مبارک أنقدر تمدن اسلام را برخ ما کشيدند که در حيرت افتاديم. از نظر تو شايد مدنيت قصرها و ساختمان های باشد که دردوره های مختلف اعمارشده ولی برداشت من ازمدنيت بيشتر ارتقای ظرفيت انسانی ، اکادميک و اخلاقیست. انسان متمدن يعنی کسيکه از خشونت و تبعيض و تحجر و خرافات و حق تلفی و خيانت و نيرنگ و ديگر خصائص بدوی عروج ميکند و بانسان و بانسانيت و أزادی و عرفان و عدالت عشق ميورزد چيزيکه درجريان استعمار اعراب در کشور ما سوال برانگيز بوده است سوال من اينجاست که پيامد يک چنين تمدن درخشانی در افغانستان چه بوده است ؟ وقتی در يک جامعه تمدن باشد بايد انسان هايش نيز افکار مدنی داشته باشند مدنيت بايد هم در عقائد وافکار مردم وهم در روش و رفتارشان تجلی کند چنين چيزی امکان پذير نيست مگر زمانيکه حاکميت ها خود حامل و پرچمدار تمدن باشند حالانکه درکشوریکه امروز بنام افغانستان ياد ميشود حاکميت ها هميشه خانوادگی ودرنهايت قبيلوی بوده است ازسلطان محمود غزنوی که همة افتخارش تجاوز به هندوستان و جمع أوری مداحان بر دربارش بوده است و با مرگ او همه دم و دستگاه اش فروپاشيد تا احمدخان ابدالی نيازی به تبصره ندارد در حاليکه اين دو جنگ سالار بزرگ خود را پرچمدار دين گرفته وهنوز هم در وصف فتوحات اسلامی يعنی همان کشتار و غارت أنها قلم فرسائی و درفشانی ميشود همين دو امپراطور باوجوديکه قوی ترين حکام منطقه بودند بازهم مانند بقيه فرمانروايان خراسان ، فارس ، بخاری و---- هميشه به اعراب باج و خراج فرستاده ودر خدمت استعمار عرب بودند بگذريم از ديگران که اکثرشان دست نشانده واجير خليفه واميرعرب بوده واز خود هيچ اخیتاری نداشتند.
أنچه را که تو بنام تمدن اسلامی ياد ميکنی يا ترجمه چيزی جز استعمار عربی نيست طوريکه استعمار اروپا را نميتوان مدنيت غرب ناميد چرا که دورة وحشت و تجاوزوغارتگری بوده است. اعراب بنام اسلام بر خلاف ارشادات نبوی به نقاط ديگر جهان تجاوز و تا که توانستند قتل و غارت کردند ودورة ننگين حاکميت اعراب بر کشورهای ديگر جز در مراحل خاص چيزی بيش از حاکميت خشن استبدادی و استعماری نبوده است. هر خشتی در کشور های عربی بخصوص دارالخلافه ها گذاشته شده است از خون اقوام و مردمان ديگر و حتی مردم عادی عرب بوده است شوربختانه متفکرين و دانشمندان غير عرب که بنام عجم يعنی گنگ ياد ميشوند در أنچه شما بنام تمدن ياد ميکنيد نقش کليدی داشته اند و حتی در انکشاف زبان و فرهنگ عرب و بنام خدمت باسلام درخدمت منافع و اهداف عرب عمرشان را وقف کردند که سودش نيز جز به اعراب و حکام عرب نرسيده است. ما در حقيقت هميشه بأنچه ديگران داشته اند يا بدست أورده اند افتخار کرده ايم يعنی از مشاهدة خوردن ديگران سيرشده ايم ، اعراب با مهارت بخصوص روحية حقارت منشی و اطاعت از خود را بحيث نمايندگان خدا در ما رشد وتبارز دادند تا حديکه عرب بحيث قديس و فرشته در ذهن نا خودأگاة ما جا گرفته و ما ميمونوار عربگونه شديم.
درين شکی نيست که اسلام انسان ها را متحول ساخت و باعث أزادی و عزت مردمانی شد و نوابغ بزرگ أفريد ولی اين أزادی و عزت خيلی گذرا ودر حقيقت يک صبح کاذب بود که باسارت ابدی وغارت وسيع خلفای عرب و بعدهم ترکهای عثمانی تبديل شد و چنان وحشت أفريد که حتی حکومت های چون صفوی مردمان خود را بنام دين ومذهب مخالف قتل عام کردند. شما وقتی تاريخ خراسان و قتل و غارت اعراب را درين حوزه يعنی ايران تاريخی بخوانيد ميدانيد که چگونه اعراب از کشته های ما پشته ساخته وما را باسارت وبردگی کشيدند؟ قرنها مردم خراسان زمين دربرابر تجاوز وحشيانة اعراب مقاومت کردند وهر بارمقاومت أنها درهم کوبيده شد و کشورشان ويران وغارت تا بالاخره به کمک تازه ملاها وخوانين بومی اسير و تخدير شدند وبعدهم اسلام ابزارقدرت حکام قبيله سالار قرار گرفته وچه فاجعه های که بنام دين در کشور ما و ديگر کشورها صورت نگرفت وحتی انگريز دين را وسيلة استحکام نفوذش درکشور های اسلامی قرار داد و جاسوسان خود را بنام شيخ و پير و مرشد وپيشوای دينی درميان عوام تنظيم کرد بنابرين ما درين باره سخن نگفتيم که دين خودش خوب است يابد ولی تاريخ اسلام نيز مانند همه تاريخ های ديگر خصوصا تاريخ افغانستان قابل نقد و بازنگری است زيرا عاری از مبالغه و دروغ نيست و حقائق را خيلی کمتر درين تاريخ ميتوان يافت امروز حتی مورخين عرب باين باور اند که بايد تاريخ عرب يا بگفتة شما تاريخ اسلام بازنگری شود سوالات زيادی است که نياز به پاسخ دارد ولی اين اصل کلی هيچ وقت جايگاه شخصيت های بارز و بزرگ عرب را زيرسوال نخواهد برد.
کسانيکه درخدمت بشريت بودند و بخاطر عدالت جان سپردند أنها هميشه بحيث ميراث بشريت در خورتقدير هستند چه عرب باشند يا يونانی ، فارس باشند يا چينی ، ولی چيزی را که بايد پذيرفت اين است که از دين و عواطف مردم در مدار تاريخ بدترين استفاده صورت گرفته است حالا وظيفه و رسالت ما توجيه چنين خيانت ها نيست بلکه بايد مردم را بيدار سازيم تا ديگر اشتباهات ننگين تکرار نشود زمان به پيش ميرود و ما نبايد عقبگرد کنيم حقيقت دين با تاريخ و قرائت های دينی فرق دارد ولی مردم هنوزهم ازدرک اين واقعيت عاجز اند پس تمدن اسلامی مانند تاريخ اسلام سوال برانگيز است؟ و ما عوض تعريف از گذشته های ديگران بايد بکوشيم تا دين را از خرافات تاريخی وعنعنات اجتماعی غربال کنيم خصوصا که اعراب همه عرف و عادات بدوی خويش را مانند حکام افغانستان بنام دين بر ما تحميل کردند تاحديکه هرچه عربی بود اسلامی شد و هر چه غير از ين مجوسی !؟ حتی جشن طبيعت ، چگونه ميتوان فارسی ستيزی اعراب را فراموش يا توجيه کرد؟
و أنچه را که شما بنام تمدن اسلامی برخ نسل جوان ميکشيد هيچ ربطی بافغانستان امروز و خراسان ديروز ندارد چرا که اسلام هيچ تمدن انسانی به سرزمين های ما نيأورده است بلکه فقط وسيله وابزاری شده تا عرب ها ممالک ديگر را غارت کنند وحاکميت خود را تحکيم بخشند و قلدران غارتگری چون غزنوی ، نادرقلی و احمدخان ابدالی مردم هند را بنام دين و دعوت قتل عام و غارت کنند مگر هيچ جنگ و تجاوزی تمدن أفريده است ؟ حيرت انگيز است که نورستان در چندقدمی و از کشور خودشان را نميروند مسلمان سازند ولی باربار لشکرکشی ميکنند که مردم هند را مسلمان سازيم !!؟ بخاطريکه درنورستان غنيمت نبود اگر غزنوی و ابدالی عوض مسلمان سازی بزعم خودشان هندوهاکشور خود را ميساختند و زير بناهای جامعة خود را با معيارهای انسانی و مدنی اعمار ونظام های را بوجود ميأوردند که متکی بافراد و قبائل بخصوص نبود ما شاهد چنين تراژيدی نبوديم بعازترورحضرت عمرتاکنون هميشه حاکميت هاچنين بوده است.
امروزهم وضع چنان است سعودی مهد اسلام هزاران ملياردالردر بانک های يهود و نصارا دارد وبخاطرکمپاين رهبران امريکاوانگليس وفرانسه وپول ميدهدوباسرائيل تيل ميفروشدولی حتی يک مسجد و مدرسه و دانشگاه در کشورهای چون افغانستان نساخته است در حاليکه مردم عادی ما عرب های خصوصا سعودی را هنوزهم سجده ميکنند؟ من ده سال در خليج بودم و از تبعيض و خود بزرگ بينی اعراب در برابر بقيه مسلمانها خوب خبر دارم که ريشة تاريخی از دورة ننگين امويها دارد پس چگونه حاکميت های عربی را ميتوان حاکميت فراقومی پنداشت؟ من در کويت دانشجوی شرعيات بودم اعراب هميشه از مجاهدين و مردم افغانستان انتقاد ميکردند که مسلمانهای واقعی نيستند و اسلام را درست نمی فهمند و--- روزی کوشيدم دربارة حکومت خودشان صحبت کنم همه مدعيان خلافت گنگ وکرشدند و به هيچ سوال من پاسخ ندادند کسانيکه حتی در امور فاميلی ما مداخله ميکنند ما را اجازه نميدهند که حتی در امور حرم مداخله کنيم که ناشی از احساس خود بزرگبينی اعراب دربرابر ما ميشود اعرابی که هنوزهم از کشورهای اسلامی کنيز گرفته و علاوه بر کارهای شاقه ؛ سرشان تجاوز ميکنند امروز کارگران خارجی ازجمله افغان تا وکيل عرب نداشته باشند نميتوانند کارکنند معنايش اين است که فقط در حد يک برده استخدام ميشوند وما در قرن بيست ويک هنوزهم شاهد بردگی هستيم حالا تصور کنيد که در ادوار سيطره و استعمار اعراب بر نياکان و اجداد ما چه ميگذشته وکه ميتوانسته اوضاع را نقد کند؟ هميشه ما قربانی منافع اعراب شديم ولی بنام خلافت مزعوم اسلامی.
ما وقتی از اعراب تجاوزگر تقدير و ستائش ميکنيم قربانيان وطن خود يعنی نياکان خويش را که بخاطردفاع از وطن جان دادند توهين ميکنيم در حاليکه دستأورد استعمارعرب در کشورهای ما جز جهل و فقر و مرض وغارت ونفاق و استبداد وحشتناک ديگر چه بوده است؟ به من چه ارتباط دارد که درشام وعراق و الجزيره چقدر قصر وچه و چنان بود؟ درحاليکه نياکان من علف ميخوردند؟وهمچو حيوانات اهلی در خدمت شيادان نقابدار و سفاک بودند به من چه سودی دارد که فلان ابن فلان با هر دودست شمشير ميزد حالانکه اجداد مرا قتل عام کرده است ؟در کجای دين أمده است در حاليکه قومی بر شما تجاوز نکرده باشد بنام دعوت باسلام بر کشور شان لشکر کشيد و اگر مقاومت کردند تا که ميتوانيد بکشيد و غارت کنيد واگر نکردند همه را اسير و کنيز سازيد؟ اين همان مدنيت تخيلی مورخين چاپلوس وکذابی است که اعراب نثارما کردند و از برکت همين مدنيت بود که امروز ما شاهد تراژيدی های رنگارنگ در کشور خود هستيم عربزدگی ، عرب پرستی وعرب منشی مگر کمال اسارت روانی وبردگی نيست؟ شوربختانه خيلی از ما هنوزهم عرب را مرادف باسلام ميداند و عربی را مانند قرأن تکريم ميکند حالانکه تاريخ و فرهنگ و هويت و عنعنات عرب چيزيست که ازقديم تاکنون بوده و حتی اسلام را در خود نورديده است در حاليکه ما هنوزهم تاريخ عرب را بنام تاريخ اسلام ميخوانيم و زبان و رسوم عرب را بنام ارزشهای دينی تقديس ميکنيم.
اگر همه چيز اعراب ، اسلامیست پس اعراب ازخود چه داشتند؟ و اگر زبان عربی چنانکه پنداريم مقدس باشد پس نبايد هيچ عرب بدوزخ رود مگر ميتوان قومی را در تاريخ يافت که جز يک هويت دينی ديگر هيچ چيزی نداشته باشد؟ استعمارعربی که زيرنام دعوت باسلام صورت گرفت ازوحشيانه ترين و اشغالگرانه ترين استعمارهای تاريخ بشريست که برخی ملت ها هميشه اسير وبرده شدند مگر ما هميشه باعراب بنام های مختلف باج و جزيه نمیداديم ؟
بلی برادرم خواهی گفت : اينها همه ادعاست بايد من استدلال کنم و شواهدی بيأورم ولی شوربختانه نه وقت چنين کاری را دارم و نه علاقه باين کارها زيرا که امروز مردم ما غرق تراژيدی همان سوء استفاده از دين اند و اسامه ها بخاطريکه فلسطين را أزاد کرده باشند ميخواهند افغانستان را مرکز تربية جنگجويان عرب سازد و ملاعمر و حقانی بخاطر نفاذشريعت مردم ما را ميکشند و پاکستان در نقاب دين کشورما را تسخيرميکند و درين تجاوزش از حمايت وسيع شيوخ و حکام عرب برخوردار است پس بايد تلاش کنيم تا درد مردم تداوی شود بايد عوض توصيف از اعراب و جبروت ديکتاتورهای گذشته وتخديرعوام در فکر اولاد وطن باشيم. ما بايد اولادمان را چنين تلقين کنيم که اولا انسان هستيم و بعدهم خراسانی و سپس مسلمان طوريکه اعراب اولا نيزانسان اند و بازعرب وبعدهم مسلمان اين بدين معناست که ما قبل از تاريخ اسلام بايد تاريخ افغانستان را بخوانيم و قبل از اعراب خود را بشناسيم و قبل از فکر خدمت باسلام در فکر نجات خود از لجنزار افغانستان باشيم زيرا هميشه بنام اسلام يک قبيلة خاص همه را برده و غلام ساخته و حق انتخاب ر ا از مردم گرفته است وحتی نويسندگان سقاوی دوم نيز خواهان غليظ ترين خلافت اسلامی شدند حالانکه ديديم اين خلافت چه پيامدی بر کشور ما داشت ؟ بنابرين چگونه ميتوان حقوق خود را اعاده کرد و بر سرنوشت خويش حاکم شد از طريق امارت اسلامی يا دمکراسی ؟
خوشبختانه امروز حتی علماء برجستة جهان اسلام چون شيخ قرضاوی ديگر باين نتيجه رسيده اند که حاکميت های مذهبی جز باستبداد و خشونت دينی نمی انجامد بنابرين خواهان حکومت مدنی و دمکراسی اند ما درجامعة بدوی خود بايد چنين روشی را تقويه کنيم و ديگراجازه ندهيم که ديگر بنام دين هيچ قوم و گروهی قدرت را غصب کند زيرا که مدعيان حاکميت دينی در عمل هميشه فرعون منشانه برخورد کرده اندما عوض مدنيت اسلامی ديگر بايد از مدنيت بومی و انسانی سخن بگوئيم چنين مدنيت های ميتواند باديان و نژادهای مختلف پيوندی داشته باشد طوريکه اهرام مصر امروز نمودی ازمدنيت بومیست که بدست برده های فرعون رقم خورده است کسانيکه درسراب خلافت و مدنيت اسلامی هنوزهم ميدوند باز مانند مجاهدين و طالبان درجامعه بار ديگر فاجعه خواهند أفريد و هرگز به کعبة مراد شان نخواهند رسيد زيرا که ميان تئوری و عمل خيلی فرق است ونميتوان شرايط را ديگرتجاهل ورزيد
حافظ وظيفة تودعاگفتن است و بس ----
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
حاجی اخگر- کانادا | 11.05.2011 - 03:19 | ||
عزيزم تحيات مرابپپذيرمن خيلی دوست دارم که نوشته هايم نقدشودچراکه ازين نقدهاوتبادل معلومات است که ميأموزم وخودرابهترميسازم فقط ازباب معلومات شمابگويم که ماضداسلام نيستيم ولی مخالف سيطره وحاکميت فيزيکی وسياسی عرب زيرنام دين هستيم سلام سنت پيامبرماست وحاجی نيزواژة دينی ، علاوه برين محال است که بتوان فارسی را ازعربی کاملاجداساخت مثلاشماعوض حکمت ، قدرت ، دولت ، حاکميت مشکل است بتوانيدکلمات مناسب درفارسی داشته باشيدبلکه همه زبانهاترکيبی اززبانهای ديگراندمثلاکچالواردواست وپيسه اگراشتباه نکرده باشم روسی بنابرين بايدازهرعلم ودين وزبان وهنری بقدرنيازگرفت چراکه تعصب کورانسان را ازخيلی چانس هاومواهب وامکانات محروم ميسازدازين بالاتراگرشماده زبان رابدانيد ده نفربشمارميرويديعنی وظيفة ده شخص را انجام داده ميتوانيد منظورم اين بودکه اعراب درزمان سيطرة خودچه مستقيم وچه توسط اجيران وگماشته های خويش کوشيدندکاملازبان مارانابودوتعويض نمايندوحتی دريک مرحله مردم خراسان جزعربی گپ زده نميتوانستندولی ازبرکت فردوسی وبرخی ديگرازشعراء ودانشمندان ومبارزين ملی بارديگرفارسی احياء شدبنابرين طوريکه انگزيزفارسی رادرشبه قاره تعويض کرداعراب خيلی زحمت کشيدندکه چنين کنندولی موفق نگرديدندچيزيکه امروزفاشيستهای قبيله ميکنندجالب اينکه شماخودهم اخوان الخراسانی نوشته ايدکه بگذريم ازينکه چقدرصحيح است هم اخوان عربی است وهم الف ولام خراسانی ازشوخی بگذرم هدف اين است که نبايداجازه دهيم ديگرازدين اسلام وعواطف عوام قبيله سالاران بحيث ابزارقدرت استفاده کنندچراکه هميشه چنين بوده است وهنوزهم برين منوال سيرميکنندطوريکه طالبان وگلبدين شعاردينی ميدهندولی شعورقومی دارندوبخاطرحاکميت قبيله میرزمندولی بخاطرتخديرعوام ازدين استفاده ميکنندموفق باشيد |
غفران بدخشانی | 09.05.2011 - 09:14 | ||
درود و عرض حرمت بی پایان! من در این درک همیشه احساس تنهایی می کردم. من هم به همین باور هستم که ما می توانیم با حفظ هویت خودمان مسلمان باشیم. در تاریخ ما غمگینانه مسلمانی را همیشه عرب بودن دانسته اند. من به این باور هستم که صواب خرما از زردالو بیشتر نیست. روانت ستودنی است. ما باید تاریخ و فلسفه و همه دار ندارمان را خانه تکانی و نقد کنیم در غیر آن هزار سال آینده هم در همین دربدری و بی هویتی سپری خواهد شد. |
اخوان الخراسانی | 09.05.2011 - 10:42 | ||
حضرت اخگر گرامی مقاله بسیار زیبا و نابو شکن، اما جمله "السلام علیکم و..." در پیشانی نوشته، یک مقداری از کیفیت ملی گرایانه آن میکاهد.همچنانی که واژه "حاجی"عربی هویت تان"اخگر"پارسی را به گروگان گرفته است. شما نشود همان ملای عجمی باشید که تنها باید قولش را پذیرفت، نه عملش را؟! |