نامۀ سرگشاده به آقای رهین وزیر اطلاعات وفرهنگ در مورد چاپ آثار کاتب
١٤ حمل (فروردین) ١٣٩٠
ارزش معنوی آثار کاتب
در طول سالیان درازی که آثار خطی و غیر مطبوع مرحوم کاتب نزد ماست ما همیشه در تلاش بوده ایم تا زمینه برای چاپ مناسب و علمی این آثار را فراهم آوریم. اکنون با توجه به سخنان چند وقت پیش آقای وزیر وبرگزاری سیمینارکاتب و شناختی كه از شخصیت و دانش آقای رهین دارم این امیدواری پیش آمده است که ممکن است پس از سالیان دراز مهجوری این آثار به دست چاپ و نشر سپرده شوند و این انگیزه سبب شد تا ما هم مخلصانه و صمیمانه دست کمک و همکاری بسوی وزارت اطلاعات و فرهنگ دراز کرده و آمادگی خویش را جهت تبادل نظر و همکاری هرچه بیشتر با مقامات آن وزارتخانه و در راستای چاپ این آثار اعلام نماییم . همانگونه که تا کنون و در طول همه این سالهای پر وحشت و جنگ و با تمامی ناملایمات خانه بدوشی و مهاجرت های ناگزیر به ایران و سپس اروپا در نگهداری و حفظ این آثار از هیچ سعی و کوششی غافل نبوده ایم.
پدرم نیز به سهم خود در نگهداری آنها از گزند حوادث طبیعی و غیر طبیعی و در طول سالیان پر از ادبار گذشته سعی وافر و تلاش فراوان داشت و آرزویش بیشتر آن بود تا هرچه زود تر زمینه های لازم برای چاپ آنها فراهم گردد. یادم میاید که او آنها را (( در کابل)) ، داخل دیوار خانه پدرکلانم "شهیداستاد محمدحسین نهضت" در((کارته سخی)) پنهان ساخته بود و روی انهارا دوباره با خشت پوشانده بود تا ازدست غرضورزان و دشمنان فرهنگی این ملت دردکشیده در امان باشند زیرا که هر لحظه امکان هجوم آنان به خانه و تاراج و نابودی این آثار گرانبها وجود داشت. گفتن این مطلب زیاد به دور از فایده نیست که در آن سالهای وحشت و سخت پدر کلانم روزگار را در زندان میگذراند و این خطر هجوم غارتگران فرهنگی را به خانه او بیشتر از پیش مینمود.
تا این که در سالهای اخیر و باتوجه به تعدیل فضای سیاسی و فرهنگی کشور روزنه ای از امید تابید تا بلکه بتوانیم و با توجه به دلسوزیهای جناب رهین امکان چاپ آنها را فراهم آوریم و صد البته با همکاری و مساعت آن وزارتخانه و جناب وزیر. زیرا که اساسا شالوده افکار ما آن است که این آثار نمیتوانند متعلق به فرد و یا افراد و فامیل خاصی باشند، و صاحبان اصلی آنرا جمیع مردم افغانستان دانسته و خود را بیشتر امانت داری بر آنان می پنداریم تا شرایطی مهیا شود که دسترسی همگان به این آثار و بدور از جناح بندی های سیاسی ممکن گردد.
وه که چه دردناک است : که پس از سپری شدن سالهای فراوان، هنوز اثار قلمی آن مورخ بزرگ بدون هیچ اقدام موثری در دست ماست و جامعه ی تشنه ی فرهنگی، از بهره وری آن محروم . واین نگرانی موجود ، كه چه حرف نا شنوفته درلابلای اين اوراق وجود دارد كه هنوز مورد تحليل ٫ تحقیق و ارزيابي علمي قرار نگرفته است؟ مخلص کلام آنکه : آن بزرگوار چه میراثی را برای ملت افغان به یادگار گذاشته و ما هنوز از ارزش واقعی آن غافلیم.
از همین روی، شش ماه پیش شخصا و از طریق یکی از آشنایان که در وزارت خارجه کار میکرد نمره موبایل آقای راشدی را پیدا کرده و با ایشان صحبت کردم و به ایشان گفتم که آثار کاتب نزد ماست و حتی از طریق ایمیلی که به من دادند لیست آثار را برایشان فرستادم و اعلام همه گونه همکاری با آن وزارتخانه را نمودم. اما متاسفانه عدم علاقه آقای راشدی به این موضوع مرا اندکی دلسرد ساخت و تعجب من زمانی فزونی یافت که متوجه شدم آقای رهین در مصاحبه اخیرشان باز هم منتظر تماس ما با وزارت فرهنگ هستند.شایسته تر اینست که آقای وزیر شخص یا اشخاص معینی را به ما معرفی نمایند تا ما بتوانیم با آنان پیرامون این آثار به گفتگو بنشینیم.
پیشاپیش لازم به ذکر است از آنجا که آن مرحوم با نوشتن تاریخ افغانستان سعی وافر در افزایش سطح آگاهی و دانش جوانان این مرز و بوم نسبت به تاریخ نیاکانشان داشت و قلبا به این اعتقاد داشت که: گذشته چراغ راه آینده خواهد بود. ما نیز به عنوان ورثه و دنباله رو اندیشه های آن بزرگوار نیت و قصدمان بر آن است که این آثار بدور از غرض ورزیها و سطحی نگریها و جناح بندیهای سیاسی در یک بستر مناسب علمی مورد نقد و بررسی و چاپ قرار گیرند تاهمگان بتوانند ازاین دریای وسیع معرفت بهره ببرند. والا نگهداری این گنجینه ی گرانبها در پستوی خانه ما و یا انبار های آرشیو ملی دردی را از جامعه ی ما درمان نخواهد کرد. اگر چه میدانم که آن قسمت ازآثار کاتب که در آرشیو ملی هستند نیز از یغمای زمان بی بهره نبوده و نسبت به نگهداری صحیح و علمی آن مطمئن نیستم.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته