ارقام تلفـات "زلزلۀ کانکور" در بدخشان - ٨٩ فیصد بی نتیجه!

٩ حمل (فروردین) ١٣٩٠

زلزلۀ کانکور  هشتاد و نه، سیستم معارف بدخشان را یک بار دیگر تکان داد. از سویی، این "دانش لرزه" شدید آموزشی دست و پای اکثریت والدین این ولایت را نیز  بی حرکت ساخت.   

بدخشان از جمله استان هایی است که طی سی سال گذشته استمرار نسبی پروسه معارف را شاهد بوده است؛ یعنی در هیچ مقطعی از سه دهه اخیر، تمام مکاتب و سیستم آموزشی و پرورشی در این ولایت کاملاً مسدود نگردیده. در سالیان جنگ و در اوج دوران جهاد، لیسه های دخترانه و پسرانه در ولسوالی های بهارک، کشم، جرم و تعدادی از جاهای دیگری، که تحت کنترول مجاهدین بود، و نیز تمام نهادهای تعلیمی مناطق تحت کنترول حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، فعالیت داشتند. همچنان بدخشان یگانه ولایتی بود که در طول دورۀ حاکمیت پنج سالۀ طالبان بر کشور، دروازه تمامی مکاتب و دانشکده های آن به روی دانش آموزان و دانشجویان پسر و دختر باز بود. اما چرا حاصل این همه معارف پروری در عصـر دموکراســی باید اینقدر "بی نتیجه" باشد؟!

میزان شمولیت دانش آموزان این ولایت در نهادهای عالی تحصیلی نسبت به آنچه که  توقع میرود، پایین است. و البته  با گذشت هر سال گراف این شمولیت سیر نزولی را می پیماید. سال قبل(١٣٨٨) در حدود 6 درصد دانش آموزان بدخشان کامیابان کانکور افغانستان بودند؛ ولی این رقم در سال جاری دقیقاً 1.39 درصد میباشد که در واقع نوعی از  پسرفت آموزشی را در سیستم معارف بدخشان نشان میدهد.  

در کانکور هشتاد و نه، به تعداد ٦۷۲١ نفر شاگرد از سه حوزه ولایت بدخشان شرکت نموده بودند(حوزه مرکز و ۲١ ولسوالی دیگر(٥٨٤٣ نفرشاگرد)، حوزه دروازها(٤٣٨ نفرشاگرد) و حوزه شغنان(٤٤٠ نفر شاگرد)). از این میان تنها ١٦٣٤تن جذب موسسات تحصیلی عالی و نیمه عالی گردیده، و متباقی ناکام- یا ابرومندانه تر بگوییم- بی نتیجه مانده اند. یعنی 24.31 فیصد این شاگردان شانس آموزش عالی یافته اند، و بیشتر از 75 درصد دیگر به جمع بیکاران کشور افزوده شده است، که در بدبینانه ترین صورت، پنج درصد روانۀ مدارس مغزشویی پاکستان، و ده درصد دیگر عازم کوره های خشت پزی ایران خواهند شد. از بین این ١٦٣٤ نفر شاگرد کامیاب، باز تنها ٥٨٥ تن(35.9 %) جواز حضور در موسسات تحصیلات عالی را بدست آورده اند، و به تعداد ١٠٤٩ نفر(64.1 %) جذب موسسات تحصیلات نیمه عالی گردیده اند. ٣٠٣٤ تن از شاملین امتحان کانکور بدخشان را دختران(45.14 %)، و ٣٦٨۷ نفردیگر را پسران(54.85 %)  تشکیل میداد.

اگر دوباره به ارقام کانکور بدخشان نگاه کنیم، از میان ٥٨٥ تنی که جذب موسسات تحصیلات عالی گردیده اند، دقیقاً ٤٤٣ تن(75.7 %) صرف در دانشکده های ادبیات و تعلیم و تربیه جذب گردیده اند. 17.9 فیصد در رشته های علوم اجتماعی و انستیتوت های مسلکی و تنها 6.4 فیصد محصلین بدخشان در رشته های اصلی ساینسی درس میخوانند که جداً قابل اندیشه و نگرانیست است.

از مجموع ١٦٣٤ تنی که در موسسات عالی تحصیلی و نیمه عالی جذب گردیده اند، قرار است به تعداد ١١١٠ تن(67.9 %) آن در داخل ولایت بدخشان به ادامه تحصیل بپردازند و ٥۲٤ محصل دیگر(32%) در ولایات مختلف، از جمله هلمند و لغمان. از میان این ١١١٠تن محصل ٤٤٨ تن جذب موسسات تحصیلات عالی داخل بدخشان شده اند، متباقی بایست از تحصیلات نیمه عالی این ولایت مستفید گردند.

بلندترین نمره کانکور در بدخشان ٣۲٩ میباشد که توسط عبدالحمید فرزند محمدظاهر کسب گردیده و شانس حضور وی در دانشکده انجنیری پولی تخنیک را فراهم آورده است، و پایین ترین نمره کانکور بدخشان ۷٦ میباشد که مربوط میشود به عبدالخیر فرزند… که قرار است در موسسه تربیه معلم لغمان به ادامه تحصیل بپردازد.

در طول تاریخ کانکور شاید هم برای دومین بار متواتر است که در کتاب حاضری دانشکده های طب کشور اسم شاگردی از معارف بدخشان بچشم نمی خورد. یکی از نشانه های عدم موفقیت و یا کم توفیقی معارف بدخشان در عرصه تحصیلات کشور میتواند همین موضوع باشد. با اینحال، امسال سهم بدخشان در دانشکده های عمده، بخصوص دانشکده های دانشگاه کابل از این قرار است:

اقتصاد: ۲ نفر(هرات)، انجنیری: بلخ ١ نفر، پولی تخنیک ۲ نفر، تخار ۲ نفر(مجموعاً ٥ نفر)، حقوق: البیرونی ١ نفر، کابل ١نفر، کندز١ نفر(مجموعه ٣ نفر)، زراعت: در مجموع ٩٠  نفر(زراعت کابل ٣ نفر)، ژورنالیزم: ١ نفر(کابل)، شرعیات: ٣ نفر(کابل)، ویترنری: ١ نفر(کابل)، کمپیوترساینس: ٣ نفر(کابل)،  هنرهای زیبا: ٤ نفر(کابل)، روانشناسی: ١ نفر(کابل). به عباره یی، معارف بدخشان امسال فقط ١۷ نفر شاگرد خودش را به دانشگاه بین المللی کابل فرستاده است! در حالیکه این رقم سال قبل به حدود ٥٠ نفر میرسید.

جالب اینجاست که تعدادی از شاگردان بدخشان به موسسات تحصیلات نیمه عالی ولایات دور دست، و بعضاً ناامن فرستاده شده اند. ادامه تحصیل در ساحاتی مانند پکتیا برای محصل بدخشان هرچند که ناممکن نیست؛ اما آنگونه که دست اندرکاران وزارت تحصیلات عالی پنداشته اند، سهل و آسان هم نخواهد بود. آیا ممکن نبود، بعوض یک دختر یا پسر قندهاری یا هراتی که جذب موسسه تربیه معلم فیض آباد گردیده است، پسر یا دختری از خود معارف بدخشان جذب میشد، تا رنج  و هزینه و تشویش راه را والدین همچو جوانی متقبل نمی گردیدند؟ شاید بصورت سمبولیک وزارت تحصیلات عالی بتواند جذب محصل بیشتر را در موسسات تحصیلات عالی و نیمه عالی ادعا نماید، اما در عمل درس خواندن و گذران یک روزه  برای دختری از جامعه فقیر و سنتی بدخشان حتی در ولایت همجواری چون کندز تقریباً غیرممکن است، چه رسد به هرات و هلمند یا که شندند و غوربند!

با توجه به جذب ١٥٤ تن از شاگردان بدخشان در انستیتوت ها و موسسات نیمه عالی ولایات دوردستی مانند زابل، هرات(شندند)، غور، فاریاب، کندهار، کنر، نیمروز، نورستان، و هلمند، انتظار نمیرود که آنها، بخصوص دختران، بتوانند یا بخواهند در همچو  مناطق دور به ادامه تحصیل بپردازند. به این نمونه ها توجه کنید: بی بی گل: موسسه تربیه معلم نورستان، سایره: تربیه معلم نیمروز، پروین: دارالمعلمین لغمان و لیدا: تربیه معلم کندهار! از آنجاییکه  این افراد 9.4 درصد شاگردان کامیباب را تشکیل میدهند، پس عملاً شمار "بی نتیجه" های بدخشان به 85.1 درصد افزایش میبابد. از طرفی، 12 درصد کانکوری های بدخشان جذب دارالمعلمین های شغنان و درواز  گردیده اند(دروازها ۷٦ نفر، و شغنان ١۲٤ نفر). اگر فیصدی ثلث کسانی را که قطعاً موفق به ادامه تحصیل در صعب العبور ترین مناطق بدخشان؛ یعنی درواز ها و شغــنان نخواهند شد، به این رقم اضافه نماییـــم، نتیجه کانکور سال ٨٩ بدخشان ٨٩ فیصد "بی نتیجه" خواهد بود!

باوجود این همه، وضعیت معارف بدخشان با شعار دادن و حوالۀ مرگ و درد به سوی این و آن بهبود نخواهد یافت. اگر قرار است دل مان را صادقانه برای این معارف بسوزانیم، بایست پیشنهاداتی برای ارتقای کیفیت آن ارایه نماییم، و تلاش صورت گیرد، به هر طریق ممکن سطح کارآیی سیستم آموزش و پرورش بدخشان بلند برده شود. به عنوان مثال، ایجاد کورس های رهنمایی کانکور و آموزش مضامین ساینسی بصورت نیمه رایگان به ابتکار تجاران، وکلا، رهبران سیاسی و… میتواند یکی از راه های ارتقای ظرفیت شاملین کانکور باشد، یا مثلاً استخدام و آوردن آموزگاران مجرب رشته های ساینسی، با معاش بلندتر  از مرکز و ولایات دیگر، یا کنترول و نظارت همیشه گی و دقیق موسسات تعلیمی توسط اعضای شوراهای انکشافی، شورای ولایتی، و مقامات ارشد دولتی، قطعاً تأثیر مثبتی در بهبود وضعیت معارف بدخشان خواهد داشت.

البته برای نیل به هدف بالا، این تنها منسوبین و مسوولین معارف بدخشان نیستند که باید بیدارخوابی بکشند، مردم، بخصوص والدین گرامی، بازرگانان، نخبه گان، رهبران سیاسی، نماینده گان شورای ملی، و حتی مهاجرین بدخشانی مقیم خارج نیز در اجرای این امر عمده و سرنوشت ساز سهیم هستند. اگر هر کدام ما، به عوض چند کلمه شعار، یا چند جمله انتقاد، یک دقیقه خویش را جهت یافتن راه حل این معضل سپری نماییم، و یا گام – هرچند کوتاه- عملی برای بهبود کیفیت معارف این ولایت برداریم، انشاالله که میزان شمولیت فرزندان بدخشان در نهادهای عالی آموزشی، که امسال 1.39 درصد بود، طی سال های بعد افزایش خواهد یافت.  

تصور نمی کنم دست هایی در پس پردۀ کانکور برای ناکام ساختن دانش جویان ما قرار داشته باشد. عمده ترین علت شکست هشتاد و نه فیصدی معارف بدخشان را، اگر اجازه دهید، من در بی کیفیتی دروس، بی پروایی والدین، بی مهری رهبران سیاسی، بی دلی بزرگان اقتصادی، و از همه مهمتر،  بی چاره گی آموزگاران این ولایت می بینم. همیشه آیا در صفحۀ تاریخ، عنوان درس معلم ما "شکم خالی" نیست؟







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

عبدالباقی عتیق 23.03.2012 - 10:38

 برادر محترم اقای دهزاد فرموده شما کاملا بجاست ولی شما ها که در بخش رسانه جایگاه دارید و به قول معروف یک ادم قلم بدست هستید مردم را اگاه بسازید تا به مقامات بیچاره اتهام وارد نکنند بالای اولاد های خویش فشار وارد کنند از دیگر طرف درصورت تنبل بودن شاگرد از معلم شاگرد پرسیده شود چراشاگردینقدر غبی وتنبل ایا کمبود مواد درسی است ؟یا لا پروایی والدین ؟یا عدم پرداخت شاگرد به درس ؟ویا شاگرد بازی گوش است ؟ والدین فقد به حلوا گفتن میخواهند دهن را شیرین کنند وقتی خواستی با حلوا گفتن دهن را کنی طبعی است که نتیجه چنین خواهد بود
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نجیب الله دهزاد