نگاهی بر «افغانستان درقرن ۲۰، موانع تاریخی درراه استقراردولت قانون»

۱۷ حمل (فروردین) ۱۴۰۴

نام کتاب: افغانستان درقرن ۲۰، موانع تاریخی درراه استقراردولت قانون
مؤلف: داکتر محمد حیدر

جناب داکترمحمد حیدر خان از دانشمندان بنام و از اساتید پیشین سرشناس دانشگاه کابل است. او اززمرۀ فضلاییست که بحق میتوان صفت «روشنفکر» را در بارۀ او بکار برد. اندوخته های او ازعلوم سیاسی وتجارب او ازتدریس در فاکولتۀ حقوق دانشگاه کابل وسپس دورۀ ریاستش درآن یگانه کانون بزرگ علمی و تحصیلی کشور درکنار علاقۀ بیکرانش به آموزش وتربیت با محتوای نسل جوان، در اثر سودمندی باعنوان فوق بازتاب روشنی دارد.
آنچه دل خوانندۀ آگاه را بادیدارنخستین صفحه یعنی شناسۀ کتاب می خراشد، تیراژ چنین اثرسودمندی به تعداد پنجصد نسخه است. همین بی علاقگی به کتاب و مطالعه است که مارا امروزنمی توان حتی باآن ملل افریقا مقایسه کرد که از آشنایی شان با الفبا روزگار درازی نمی گذردوامروز صدباربهترازمافرزندان شرمسار بوعلی و ابوریحان، تمدن زمان را دریافته اند. باری دردهای مابیشتر ازین هاست، اما بااندکی تأمل میتوان دریافت که این درد دانش گریزی و کتاب ستیزی است که مادر همۀ دردهاست .
کتاب (افغانستان درقرن بیست) حاصل سالهاتجارب علمی واجتماعی مؤلف است، تقریظ فضلایی چون آقای خالدصدیق چرخی واستادعنایت الله شهرانی وتذکارمختصرآقای نعیم مجددی حاوی معرفی خوبی ازین اثرسودمنداست. نکتۀ حائز اهمیتی راکه درنخستین بخش کتاب، مولف روشن کرده، رد این ادعاست که افغانستان براثر مقاولات انگلیس وروس مبنی برتأسیس کشوری که میان آن دوقدرت جهانی حایل باشد، به وجودآمد. مؤلف وجوداین کشور را»محصول پایداری هاومقاومتهای ملی مردم ما درمقابل هجوم آوران شمال و جنوب درین دوقرن اخیر« می داندواین نکته باید ذهن نشین نگارندگانی گردد که بی تأمل برچنین طبلی می کوبند.
برعلاوه مدتها پیش ازآن که قدرتهای شمال وجنوب چشم به این سرزمین بدوزند، این کشوروجودداشت وآخرین سلطنت مقتدری که انگلیس درهنداز آن هراس داشت، ازآن شاه زمان بودکه متأسفانه بدست برادرنابکارش از نعمت بینایی محروم شد وکشورعرصۀ ترکتازی های زیانمند مدعیان قدرت گردید ودوره یی ازفتور وانحطاط درشرایطی آغازشدکه ازیکسو انگلیس درهند، دیگرآن »کمپانی تجارتی« نبود وبه اژدهایی بدل شده بودو نیروی سیک هادرپنجاب نیزباظهور رهبرباکفایتی چون رنجیت سنگه ودست اندازی های همسایۀ غربی، شرایط دشواری رابرای مردم افغانستان فراهم کرده بودند.
پس مقاولات دوقدرت شمال وجنوب کشور دولت تازه یی رابه وجودنیاورد تنهاسرحدات آنرا محدودساخت وبه موجب موافقتنامۀ انگلیس وقاجاری های همسایه، به تشویق قاجار، نام خراسان به افغانستان تبدیل شد.
فهرست عناوین کتاب به صورت مفصل تنظیم شده واین شیوه به پژوهندگان امکان میدهد تانکات موردنظرخود رابه آسانی درین کتاب بیابند.
استقراردولت قانون دغدغۀ مهم نگارنده است. توجهی که مؤلف دانشمند به ظهورمشروطیت درزمان امیرحبیب الله خان وعنایت آن پادشاه به معارف و قانون، ونیز بی تجربگی مشروطه خواهان واشتباهات شان درین دوره و دوره های بعدحاوی درسی است برای همه کسانی که به دموکراسی وجامعۀ مدنی وحاکمیت قانون اعتقاد راسخ دارند وتندروی های مشروطه خواهان و دوستداران آزادی های مدنی وعدالت را درهردوره یی چه در زمان امیرشهید حبیب الله خان ودورۀ صدارت سپهسالار شاه محمودخان ودهۀ دموکراسی بیان میدارد، تندروی هایی که پیکارهای حق طلبانه رابرای مدت های دراز به تعویق انداخت ونگذاشت که نهضت نوپای دموکراسی درین دوره هاجان بگیرد وملت به آگاهی های بیشترمدنی دست یابد.
مؤلف خدمات درخشان شاه امان الله رامی ستاید اما شتابزدگی وطرح های بی لزوم وخلاف عرف جامعۀ او را مورد نقد قرارمی دهد. مؤلف گرامی از بیداد وستم واعمال جابرانۀ امیر عبدالرحمن خان بانقل قول ازپدرش یادمیکند. روایت داکتر حیدرخان ازپدرش ودیگر رجالی که شاهدحوادث گذشته بودند ویاخود دروقوع آن رویدادها نقشی داشته اند، ازیکسو به غنامندی این اثر افزوده واز جانبی به موثوق گردانیدن روایت مدد میرساند، هرچندکه العهده علی الروای .
به قول مولف بامرگ امیر(آهنین) وازبقدرت رسیدن امیرحبیب الله، مرحلۀ عبور ازتاریکی به روشنایی آغازشد. اطلاعات علمی ومطالعات وسیع آن امیر که مایۀ اعجاب هانری مک موهن شده بود، یادمیکند. (مرحوم صالح جان پرونتا میگفت که امیرشهید(حبیب الله خان شرحی برشماری ازغزل های حافظ نگاشته بودکه نسخۀ خطی آن درکتابخانۀ سلطنتی درارگ قرارداشت و گویادر جریان کودتاها مثل سایرآثاربسرقت رفته است.)
به قول مؤلف (درین وقت است که اساس یک دولت مدرن به مفهوم اداری وسیاسی آن درزمان این پادشاه پایه گذاری شد.) مؤلف ازروش تند مشروطه خواهان دربرابر امیر یادمیکند وآنرا سبب نابودی مشروطه می داند.
مؤلف باقدردانی ازخدمات محمودطرزی درعرصۀ تجدد خواهی وپیشرفت و ترقی وبیداری مردم یادمی کندومعتقداست که وی(یک فرهنگ جدید سیاسی) میان مردم پدیدآورد. سراج الاخبار او نه تنهادرافغانستان بلکه درهند نیز بربیداری مردم واحساسات ضدانگلیسی سبب تشویش مقامات مذکورشده بود، درحدی که ویسرای هند کتباً به امیرازسراج الاخبارشکایت کرده وخواهش کرده بودکه این روزنامه که «نارامی زیادی دراذهان مردم ناآگاه تولید میکند، توقیف شود.»
ازنکات جالب این کتاب دربارۀ کشور«شوراها» این است که تشکیل شوروی، اقتصاد وتجارت افغانستان راکه تاپیش ازآن از ارتباط بازرگانی با آسیای مرکزی تا حدودزیاد برخورداربود، باافتادن آن سرزمین پهناور به دست اتحادشوروی وگسیختن آن پیوندها به شدت صدمه زد.
مؤلف معتقداست که هنگام خروج انگلیس ازهند وتقسیم نیم قاره به دوبخش هند وپاکستان، افغانستان می توانست »سرزمین های ازدست رفتۀ« خودرا دو باره بدست بیاورد وازین طریق به دریا راه بیابد، وحکومتهای وقت رابه خاطر این غفلت سرزنش می کند. ولی آیا افغانستان درموقفی بودکه بتواند ارادۀ خود را دربیرون ازمرزهایش برانگلیس تحمیل کند ودیگراینکه »سرزمینهای ازدست رفته« تابندر گوادر مناطق مفتوحه بدست فاتحان ما درمرحلۀ خاصی بود که پنجاب هم شامل آن می شد. آیابلوچستان که درهمان اوقات حاکمان آن روابط مستقیم باانگلیس داشتند حاضربودندکه بخشی ازافغانستانی که مرز های آن مشخص شده بود گردد.
مؤلف دربخش اعلان استقلال ونبرداستقلال وتشکیل دولت افغانستان مستقل، از هیاهو وهنگامه یی که تاثیرآن درقلمرو هند وآسیای مرکزی ایجادکرده بود یاد میکند ومعتقد است افغانستان باسیاست تندخود دربرابرانگلیس و تحریک آزادیخواهی درآسیای مرکزی، دونیروی بزرگ استعماری راباخود دشمن ساخت وایکاش مثل سایرکشورهایی که بعدهابه استقلال رسیدند، از ارتباط باآنان به رفع عقب ماندگی های کشورومردمش می کوشید. مؤلف کردار واعمال نیک زمامداران افغانستان رامی ستاید اما ازخطاهاوکارهای ناصواب آنان نیز نمی گذرد.
اینکه چگونه طرح های سودمند رشد وترقی درکشور سبب رنجش وتخریب کاری قدرتهای استعماری میشود، روایت داکترحیدرخان حاوی مثالی است. می گویدکه شاه امان الله درپاریس دربارۀ احداث راه آهنی که ازسپین بولدک آغازمی شدوتاهرات وکابل میرسید، حساسیت انگلیس هارا با بیم این که خط آهن بسوی هرات راه رابرای دخالت روسها درهند هموار میکند، برانگیخت و درسرنگونی سلطنت شاه امان الله جدی ترشدند ودسایس شان راسرعت بخشیدند.
سفرشاه امان الله رابه اروپا واستقبال کم نظیر ازو راتوضیح میدارد تاحدی که درایستگاه خط آهن روم، موسولینی وملکۀ ایتالیا ازشاه وملکۀ افغانستان استقبال کردند ودرایتالیا نشان معتبری راکه انگشت شمارپادشاهان اروپا دریافته بودند، به شاه امان الله تقدیم کردند.
مؤلف ازاحساسات ضدانگلیسی شاه یاد میکندکه چگونه درمسافرتش به مصر درهرخطابه مردم مصر رابه استقلال طلبی میخواند. درکشوری که«خدیومصر» خود ازایادی استوار انگلیس بود.
مؤلف شاه امان الله را بنیانگذار افغانستان نوین می نامدکه عنوانی است بحق زیبندۀ آن خسرو جوان. استقبال ازپادشاه افغانستان درهمۀ اروپا بسیارمجلل و ناشی ازاهمیتی بودکه شاه درپیکاربا استعمار به وجودآورده بود.
خلاصۀ سخن حیدرخان دربارۀ شاه امان الله این است که: تعمیم معارف، حصول استقلال ملی، تزریق نظریات آزادیخواهی، خلق نمودن ذهنیت دموکراسی باایجاد مجالس مشورتی واعلان قانون اساسی جهت دموکراتیک ساختن رژیم، انتخابات آزاد، مجادله درراه شناخت حقوق طبیعی طبقۀ اناث بار اول درتاریخ شرق اسلامی وبه میان آوردن موسسۀ مهم سیاسی واداری که کابینۀ وزرا نامیده میشود ودراخیر تأسیس شورای ملی، ازمیراث های فناناپذیر آن رادمرد بزرگ برای نسل های بعدی افغانستان بوده است که انشاءالله برای ابد جاودان باقی خواهدماند.«
درکناراینهمه ستایش که شاه امان الله واقعاٌسزاوارآنست، مؤلف از شتابزدگی پادشاه دراصلاحات ونوآوری هایش واقدامات روبنایی وبی لزوم او سبب ایجادفاصله بین او وملت شد. بوجودآمدن فساد دردستگاه حکومت وبی ثمربودن وحتی مضربودن بعضی ازطرح هایش چون ترویج لباس اروپایی ودیگراعمال خلاف عرف جامعۀ سنتی افغانستان اوراکه ازمحبوبیت خاص بین مردم برخوردار بود به طورروزافزونی ازمردم دورساخت. درهمین احوال انگلیسها نیزطرح دسیسه های بزرگی رابرای سقوط او رویدست داشتند. مؤلف کاستی های آن دوره راکه منجربه سرنگونی آن نهضت بزرگ ملی شد نیز تذکارمیدهد. حیرت آور است که سربازان وافسران نظامی چنان گرفتارشورشهای مشرقی وجنوبی بودندکه هنگام شورش شمالی، صرف هشتادنفر سربازدرپایتخت وجودداشت.
مؤلف مینگاردکه شورشهای قبایلی ابتدا ازشرق کشورآغازشدکه برخی تحلیل گران آنرایک نوع خدعۀ غافل ساختن دولت افغانستان ازحملۀ اصلی وبعدی که قیام شمالی به سرکردگی حبیب الله کلکانی بود می شمارند. شاه امان الله پس ازآن که توسط مردم سلیمانخیل  به تحریک فضل عمرمجددی مشهوربه حضرت شوربازار موردحمله قرارگرفت، احساس کردکه مردم افغانستان دیگر او رانمی خواهند و مصمم به ترک افغانستان شدوطریق چمن راهی هندوستان گردید.
نویسنده معتقداست که درمذاکرات صلح با انگلیس باید الغای همه قراردادهای گذشته مطرح میشدکه درآن راه آزاد به بحر وحصول خاکهای ازدست رفته شامل می بود بود.
باتوجه به مراجعات پیهم امیرحبیب الله خان وتقاضاهای نهایت ساده تر اوبا وباوجودی که درجریان جنگ دوم جهانی انگلیس هاوعده های زیادبه پادشاه افغانستان داده بودند، پس ازجنگ به هیچ یک ازوعده هاوفا نکردند وبه تقاضاهای پیهم وی پاسخ مثبت ندادند، پس چگونه ممکن بودکه بیشتراز نصف خاک کنونی پاکستان، مخصوصاً تمام اراضی بلوچ رابه افغانستان میدادند تاافغانستان راه به بحر پیدا  کند.
داوری مؤلف دربارۀ رجال آن زمان روی شواهدخاص، فارغ از حُبّ وبُغض صورت می گیرد. تدبیرسپهسالارشاه محموودخان درنجات شاگردان مکاتب، حینی که نزدیک بودقتل عام شوند، همینطور اقدام به نجات دادن خانوادۀ شاه آغاسی ازاعدام در جلال آباد وسایرموارد مشابه را میستاید. دربارۀ نادرشاه ازپدرش نقل میکندکه اگر نادرشاه زنده میماند، هیچیک ازهمکاران شاه امان الله رازنده نمیگذاشت.
مؤلف ازپدرش نقل میکندکه دربارۀ نادرشاه نظریات ضد ونقیض داشت. «از یکطرف اورا یک انسان فوق العاده مصمم ونهایت باحوصله، بسیارمدبر اما در عین حال سفاک و محیل میدانست.» ونتیجه گیری میکندکه «نادرشاه آنچه به دولت سازی واستقرار امنیت درکشورتعلق میگرفت، یک زمامدار موفق بود ودرسیاست داخلی وخارجی واقعیت هارا درنظرمی گرفت.» باوجود بی میلی مردم اطراف به معارف، امایکی ازاولین اقدامات نادرشاه افتتاح مجدد معارف کشوربود.« تحلیل نهایی ونتیجه گیری اودربارۀ نادرشاه این است که: «اینکه گفته شده است که نادرشاه آلۀ دست انگلیس هابود، درست نخواهد بود ودرعین زمان اینهم درست است که نادرشاه به کمک انگلیسهاتخت و تاج را صاحب شد.» ضمن همین داوری نادرشاه را ممثل«شهریار»ماکیاولی درزمان آشوب وبی امنیتی می داند.
مؤلف دورۀ صدارت سردارمحمدهاشم خان راازلحاظ پایه گذاری یک اقتصاد نوپا وانکشاف سیستم سرمایه داری به شیوۀ نوین وتغییر وضع بانکی وتجارتی افغانستان و ازحالت قرون وسطایی کشیدن کشور به شیوۀ عصری حائز اهمیت می شمارد.
به نظرمؤلف برعکس زمان امیرشهیدوشاه امان الله، درین دوره سیاست برتری خواهانه یی دربین چیزفهمان قبایل پشتون نوعی فرهنگ سیاسی خلق کردکه امروزبدست کسانی وسیلۀ تفرقۀ ملی شد ووحدت ملی رامورد تهدید قرارداده است.
نویسنده پالیسی وسیاست حکومتی که سردارمحمدنعیم خان وزیرآن بود وپشتو رایگانه زبان ملی قرارداد و زبان دری راکه زبان ملی مملکت بود از مکاتب ورسمیات حذف کرد، جنایتکارانه میخواندومعتقد است که اثرات زیانبارش انحطاط فرهنگی وناتوانی فکری چندنسل وسبب شد که به قول نویسنده:«نتیجۀ این سیاست غیرملی این شدکه فرهنگ نویسندگی درکشورما تا امروزیکی ازفقیرترین دردنیا باقی ماند.»
مؤلف اثرات ناگواراین خیانت ملی یعنی زدودن زبان فارسی دری راازمعارف کشور میشماردوآنرا عامل سقوط فکرو فرهنگ ومایۀ افتراق مردم می داند.
داکترحیدرخان ضمن صحبت ازمعایب معارف واوضاع نکبتبارمکاتب و تدریس،نتیجه میگیردکه :« سیاست تدریسی غیر ملی هفتادهشتادسال اخیر تعلیم یافتگانی رادرجامعۀ ماتقدیم کردکه بیشترفرصت طلب ومنفعت جو ثابت شدند.»
مؤلف تمرکزقدرت دردست خانوادۀ مصاحبان، ظلم وبیدادزمان صدارت هاشم خان واثرات آنرا برجامعه باتحلیل عالمانه توضیح میدهد.
نهضت آزادی ودموکراسی زمان صدارت سپهسالارشاه محمودخان روزنۀ روشنایی رابسوی مردم افغانستان بازکرد ومؤلف دربارۀ نتایج مثبت آن صحبت جامعی دارد ونیز درباب عواملی که سبب ازافتادن دموکراسی وبرگشت استبداد گردید.
باآغاز صدارت مرحوم داودخان، نفوذ تدریجی اتحاد شوروی درافغانستان و مراحل گوناگون آن دورۀ دهساله زیر ارزیابی قرارمیگیرد. همینطورچهارمین فرصت درقرن بیستم جهت استقرار دولت قانون دردهۀ دموکراسی، دهۀ دموکراسی موردبحث و پژوهش گرفته می شود:» بعدازختم مطلق العنانیت داودی، پادشاه افغانستان محمدظاهرشاه باآوردن یک قانون اساسی جدید وکشودن راه بطرف آزادیهای دموکراتیک، یک فصل جدید رادرراه منسجم ساختن جامعۀ افغانی بازنمود. قانون اساسی دهۀ دموکراسی آغازی امیدبخش دربرابراختناق دورۀ محمدهاشم خان و استبداد وخودسری های داودخانی بود این تحفۀ آزادی ازسوی شاه مملکت، آن هم درشرایط افغانستان آن روزگار عملی درخور تمجیدبود.« مؤلف این دوره را از دورهای زیبای تاریخ سیاسی کشورما شمرده که ازاهمیت آن کمترمردم مستشعربودند وشاید بغیرازشخص ظاهرشاه، متباقی همه چندان این عطیه رابموقع ارزیابی دست نتوانسته بودند.
مؤلف دربارۀ دهۀ دموکراسی، رفت وآمدحکومتها وجریانهای سیاسی وسایر رویدادهای آن دوره و همکاری مشاورانه اش بامرحوم میوندوال ونقش اودر تدوین«پروگرام اصلاحی میوندوال» وتوضیحاتش دربارۀ اوضاع دانشگاه و پولی تخنیک واتحادیۀ استادان ووضع دونیروی مقننه وقضائیه، نفودروزافزون شوروی، اطلاعات وتحلیلهای سودمندی عرضه داشته است.
 تحلیل مؤلف ازعلل ناکامی دهۀ قانون اساسی بسیار دقیق وآموزنده است و فی الجمله همه مباحث کتاب، شناخت خوبی را ازدوران معاصرافغانستان در اختیارخواننده میگذارد.
درفصل سوم که «مساعدت اوضاع برای بازگشت داودخان به قدرت وقرار گرفتن افغانستان درمدار شوروی» است، مؤلف سیری درفضای سالهایی که بنگله دش مستقل شد به عمل می آورد. مقارن همین احوال اتحادشوروی درپی نوعی محاصرۀ اقتصادی چین وکوتاه داشتن دست امریکا درمنطقه مابود وپادشاه افغانستان پیشنهاد پادگورنی را که بکابل مسافرت کرده ازافغانستان خواست که شامل (پکت امنیت آسیا)شود، رد کردکه سبب نارضایتی کرملن شد. روس هاهم چنان ازحل مشکل آب هیرمندکه نقطۀ اختلاف بین افغانستان و ایران بود ناراضی بودند وایجاد فضای نسبتاًمساعد دررابطه باپاکستان هم مایۀ ناراحتی شان بود، بنابرآن کوشیدندکه به تغییرنظام درافغانستان مدد برسانند. درداخل کشورنیز دشمنان داخلی وخارجی دموکراسی فعال بودند واوضاع آشفته و امور روی به بن بست داشت تاکودتای داودخان رخ دادورژیم سلطنتی وهمۀ مظاهر دموکراسی جای خودرابه جمهوریت داد ودروازۀ کودتاهابه روی ملت افغانستان بازشد.
درین بحث نگارنده عقیده داردکه کودتای داودخان ناشی ازتوافق شاه بااو بود تاهم فضای تازۀ سیاسی رویکاربیاید وهم »قدرت خاندان« حفظ شود. در این موردگمان میرودکه نوعی توهم ناشی ازعقیده به تئوری توطئه بکار رفته باشد. دلایل روشنی موجوداست که درفضای سرد روابط میان شاه وداودخان امکان چنین سازشی وجود نداشت، درحالیکه شاه صدراعظم جوان وپرتوانی رابه صدارت گماشته بود وامید میرفت که بابهبود روابط بادوهمسایه زمینه های خوبی جهت تقویت دموکراسی، وحل مشکلات ناشی ازخشکسالی ورفع دیگرموانع پیشرفت میسرگردد. به دلایل زیر ثابت میشودکه کودتای 26 سرطان ناشی ازموافقت شاه وداودخان نبوده است.
اولاً ظاهرشاه به حکومت خاندانی عقیده نداشت ودیدیم که دراولین فرصتی که دور ازنفوذ کاکاها برایش ممکن شد، نخستین صدراعظم غیرخاندانی را رویکارآوردو قانون اساسی هم دست افراد خاندانی را ازهمۀ اموردولتی کوتاه کرد. اگرشاه میدانست که کودتامیشود ووی ازین سفر برنمی گردد، لااقل مبلغی پول باخود میبرد تامدتی بتواند زندگی آبرومندانه(نه مجلل) داشته باشد، درحالیکه آقای انصاری سفیرشاهنشاهی ایران درگزارش محرمانه به وزارت خارجه ودربار ایران خبر دادکه پادشاه افغانستان دروضع بسیاربد اقتصادی قرار دارد.  اگرتوافقی درین زمینه می بود شاه که میدانست چه نفرتی بین سردارولی وداودخان وجود دارد، باید اورا باشاهدخت بلقیس باخودمیبرد. اما چنین نکرد وسردارولی مدت هادراتاق بسیارکوچکی در زیرزینۀ عمارت سینمای ارگ مقابل حرمسرا قرارداشت، جایی که قبلاًبرای نگهداری سگ بکارمیرفت، زندگی کرد. نجات وی ازآنجا وخروج ازافغانستان بادخالت شاه ایران وشاه عربستان صورت گرفت .
قسمت سوم کتاب دربارۀ کودتای 7ثور ونتایج آن وقیام ملت دربرابرتجاوز شوروی وایادی آن وتحلیل هایی درآن باب ونیز ظهورمجاهدین و پیروزی ملت افغانستان دربرابرشیطان سرخ رادربر می گیرد.
نهضت امانی موردتجزیه وتحلیل عالمانه وواقع بینانه قرارگرفته . ازلویه جرگۀ پغمان که اکثر اعضایش رااهل جهل وارتجااع تشکیل میداد و رد پیشنهادهای انسانی شاه مانند منع نکاح دختران صغیر ومنع نکاح زن بیوه بدون رضایت او، واعتراض ملاهایی که درس جغرافیا راخلاف دین می دانستندکه چرا زمینی راکه همواراست مدورمی داند. عجبا وحسرتا یکهزارویکصد سال پیش درکتاب حدودالعالم جوزجانی دربارۀ زمین آمده است که»زمین گرداست چون گوی«(مانند توپ) وپس ازآنهمه قرون واعصار که بشر به چه دستآوردهای درخشانی رسیده است، درقرن بیست، ارتجاع و ابلهی وجهالت به مفهوم واقعی آن چه حالی برسرملت آورد.
نهضت امانی که ترقی و رشد رادرهمه عرصه های زندگی مردم افغانستان را درنظرداشت، موردسنجش دقیق مؤلف قرارگرفته . بهمین ترتیب رویدادها و حوادث دورۀ نادرشاه وخانوادۀ او که نیم قرن برافغانستان حکومت کردند. شیوۀ کار وشخصیت واثرات مثبت ومنفی اعمال هریک رابر زندگی مردم کشورموشگافانه به تحلیل نشسته است و دامنۀ حوادث راتازمان جهادمقدس ملت افغانستان دربرابرتجاوز شوروی ومعرفی تنظیمهای جهاد کشانده ودر همۀ موارد به تحلیل های عالمانه پرداخته است.
داکترحیدرخان در دهۀ دموکراسی بامرحوم میوندوال همکارفکری بوده است. درین باره گمان نمی رودکه داودخان مرحوم دستور به کشتن اوداده باشد چرا که قتل او جزبدنامی برای جمهوریت نوپا حاصلی نمی آورد. درین صورت شهادت اوبدست بازجویان(مستنطقین) کمونیست که اورا رقیب و مخالف مؤثر فکری خود میدانستند، صورت گرفته است.
مطالعۀ کتاب افغانستان درقرن20 به همۀ اهل سواد خاصه استادان وشاگردان حقوق وعلوم سیاسی وجامعه شناسی توصیه وپیشنهاد می شود.
به جناب داکترحیدرخان شادباش بایدگفت وزحمات این استادبزرگ را در نگارش این اثر سودمند ارج باید نهاد.

 

نشر شده در شمارۀ 1128 هفته نامۀ امید







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر سید مخدوم رهین