در بارۀ پدیدۀ برچسپ زدن و اتهام ناحق
۴ حمل (فروردین) ۱۴۰۴
چندی قبل دانشمند محترم داکتر شکرالله کهگدای سابق استاد دانشگاه ی کابل و ناشر ماهنامه کاروان در امریکا، مطلبی تحت عنوان ( برچسپ ستمی، شعله یی ) جهت نشر به وبسایت رنگین ارسال کرده بود که خیلی ها جالب بوده و درآن مقاله برچسپ زدن های مخالفین و مغرضین را یکایک برشمرده بود.
من در حالی که نظر شان را تایید کرده ام، قابل یاد آوری می دانم که قضاوت شتابزده، تهمت و برچسب زنی پدیدههایی هستند که ما شخصا شاهد آن بوده و در طول حیات خویش تجربه کرده ایم. بعضی از اشخاص عمداً یا ناخود آگاه در باره زنده گی، رفتار و کارکرد ها و فعالیت های دیگران قضاوت غیر عادلانه می نمایند، و نظر به وابستگی ها و حسادت برچسبهایی بر پیشانی شان حواله می نمایند. بدون این که بدانند که این برچسپ ها تا چه اندازه به روند زندگی فرد مقابل، به خصوص در شرایط اجتماعی و فعالیت های کاری او تاثیر منفی می گذارد، از جانب دیگر، امکان دارد برچسب زدن نتایج منفی را به بار آورده و منجر به قضاوت نا عادلانه خودش نیز قرار بگیرد.
برچسپ زدن در محیط کاری و فعالیت های فرهنگی نیز در همین راستا می باشد که بعضی اوقات اثرات منفی را به بار می آورد. گرچه در گذشته ها هم تهمت ناحق و برچسب زدن زیان ها زیادی برای تعدادی از مردم شریف رسانیده است، اما بعد از کودتای ننگین هفت ثور برچسپ زدن های سیاسی بیشتر گردید. زیرا دروقت حاکمیت خونخواران ومستبدین، قضاوت سالم موجود نیست و وجدان آن ها مرده می باشد.
زمانی که کودتا گران به قدرت رسیدند، بر پیشانی مخالفین شان برچسپ های مانند شعله یی، اخوانی زده، بگیر و ببند و بکش را شروع کردند و هم دیده شد با مخالفت های ذات البینی خلق و پرچم وجود داشت، خلقی ها تعداد از پرچمی ها و هم چنان تعداد بی شماری را با برچسپ زدن های مختلف، کشتند و یا این که راهی زندان ها نمودند. درمقابل بعد از تجاوز قشون سرخ شوروی سابق و به روی کار آوردن پرچمی ها به قدرت، پرچمی ها نیز تعدادی از خلقی ها و به خصوص طرفداران امین را زندانی نموده و مخالفین شان را با برچسپ زدن شعله یی، اشرار، ونوکران امپریالیزم گرفتار نموده بعد از تحقیق همراه با شکنجه های غیر انسانی به قتل رسانیده و یا زندانی نمودند.
درمقابل مخالفین دولت یا بهتر گفته شود تنظیم های جهادی سابق نیز که در تهمت زدن وبرچسب های ناروا دست کم ازخلق و پرچم نداشته و ندارند آن ها نیز مخالفین شان را با برچسپ زدن های شعله یی، ستمی، کمونیست، ملحد وکافر گرفتار نموده و تیر باران کردند و هم دست به ترور بعضی شخصیت شناخته شده در افغانستان و پاکستان زده و هم جهت کسب قدرت به قتل و کشتار یک دیگر و مردم بی گناه دست یازیدند .
دراین جا می خواهم مثالی از خود بیاورم: زمانی که من عضویت اداره ارزیابی برنامه های رادیو را داشتم، دریکی ازشب ها که وظیفه داشتم، دربرنامه تبصره جراید سرمقاله روزنامه هیواد (که با تاسف تاریخ آن را فراموش کرده ام) انتخاب شده بود که دربارۀ امرار معیشت مهاجرین افغانستانی ها درپاکستان نوشته شده بود. درآن سرمقاله مستقیما به تمام مهاجرین افغانی در پاکستان توهین صورت گرفته بود که (بعد از سی وسه سال من خجالت می کشم آن را یاد آوری نمایم و یا به روی کاغذ بیاورم.) نشر چنین مطلب توهین آمیز را از طریق رادیوی افغانستان لازم ندیدم. ونزد اکبر کرگر رییس رادیو رفته وموضوع را مطرح کردم. وی اظهار داشت که نشرکن. اما من دلیل می آوردم، خلاصه مطلب انتشار نیافت، ولی فردای همان روز زمانی که می خواستم حاضری را امضا نمایم، اکبر کرگر سوی من آمد گفت: اشرار چطور هستی؟ این نخستین برچسپی بود که توسط یک خادیست به پیشانی من حواله گردید.
چون اکبر کرگر برعلاوه که منحیث رئیس نشرات رادیو افغانستان کار می کرد، یکی از فعالین خاد نیز بود بناً موضوع را با یوسف دارو ( خادیست ) منشی سازمان اولیه رادیو تلویزیون وهم با خاد در میان گذاشته و بر پیشانی من بیچاره برچسپ تنظیمی زد که باعث برطرفی من از رادیوتلویزیون افغانستان گردید.
دردوران مهاجرت درسال 1992 میلادی برنامه تلویزیون رنگین را درشهر هامبورگ آلمان فعال ساختم و برنامه تلویزیون رنگین در شرایطی به نشرات خود آغاز نمود که وضع افغانستان بحرانی بود و نیروهای رقیب جهادی سابق به خاطر انحصار قدرت دست به جنگ های خانمان سوز و برادر کشی می زدند. در نتیجه شهر داغدیدۀ کابل در آتش وخون کشیده شد جان ومال وهستی هزاران خانواده بی دفاع ما قربانی جاه طلبی های شخصی گردید و مهاجرت های تازه آغاز گردید
درهمین شرایط دشوارما با موضع گیری درمقابل نیروهای درگیرو به خصوص راکتباری های کلبدین در شهرکابل دست یازدیم که قابل پذیرش برای طرفداران وهوا خواهان تنظیمی های جهادی سابق به خصوص تنظیم گلبدین حکمتیار نبود. بناً آن ها نیز بر پیشانی من برچسپ شعله یی را حواله نمودند وشبنامه هایی را نیز پخش کردند حتی یکی از هواخواهان گلبدین به نام حلیم تنویر در کتاب ( تاریخ روزنامه نگاری افغانستان ) مرا که گرداننده تلویزیون رنگین بودم شعله یی خوانده است. در حالی که من اصلا عضویت و وابستگی به هیچ یک از احزاب سیاسی چپ و راست را نداشته و ندارم.
همچنان زمانی که در برنامه از جنایت، قتل وکشتار چهارده سالۀ باند خلق و پرچم موضع گرفته شد، خلقی ها و پرچمی های که از کشور فرار نموده و درشهر هامبورگ آلمان مسکن گزین شده بودند فورا مرا وابسته به تنظیم های جهادی سابق برچسپ زده تبلیغات را به راه انداختند.
با ورود گروه متحجر طالبان در افغانستان، نشرات رنگین برعلیه ظلم و استبدادی که بر مردم ما روا داشتند وهم در مقابل زن ستیزی و فرهنگ ستیزی شان موضع گرفته شد، طالب طلبان ریش کلِ نکتایی پوش، مرا ستمی ویا طرفدار شورای نظار دانسته تبلیغات را آغاز نمودند که خوشبختانه هیچ جایی را نگرفت.
مخالفین می خواستند با برچسپ زدن ها ی بی مورد شان مانع کار و فعالیت های فرهنگی من گردند. اما مرا عقیده براین بود و است که برچسپ ها نباید زندگی و فعالیت مرا کنترول کرده و مرا دریک جعبه زندانی نماید واز حیثیت من دربین جامعه افغانی در شهر هامبورگ بکاهند که موفق نشدند بلکه برخلاف باعث توانایی و فعالیت بیشترمن در کار رسانه یی گردید .
خلاصه این که نظریات یک شخص آنهم بیطرف، طرف توجه باشد نه این که تاپۀ آماده برچسب زدن. این برچسپ زدن ها، گل خشکی است که به دیوار نمی چسپد. مگر افراد دروغگوی و تهمت کننده را معرفی می کند که تا چه اندازه از وجدان، قضاوت سالم و از تحمل فاصله دارند.
و در آخیر روح همه کسانی را شاد می خواهم که با برچسب زدن های ناحق شکنجه واعدام شدند ویا سال های سال در کنج زندان ها رنج کشیدند.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته