گسترش پرشتاب مدرسه سازی؛ تولید تفکر رادکالیسم دینی درمیان تودهها
۱۵ جدی (دی) ۱۴۰۳
طی سه سال و اندی که گروه طالبان بر افغانستان حاکمیت دارند، با وجود نادیده گرفتن چالشها و مشکلات روز افزون شهروندان، اولویت جدی این گروه در این مدت، بر ایجاد مدرسههای دینی در سراسر افغانستان بوده و است. طرحی که برای عملی کردن آن تمامی مقامهای طالبان تلاش جدی و بیوقفه کرده و از هیچ امکاناتی برای پیاده کردن آن دریغ نکرده اند و نتیجه آن درحال حاضر، ایجاد بیشتر از۲۰ هزار مدرسه دینی در سراسر افغانستان است که در هر مدرسه از یک تا سه هزار جوان افغانستانی مصروف فراگیری آموزشهای تعبیر افراطی دین و شریعت میباشتد.
افغانستان پس از قدرت گیری طالبان در ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی، در بخشهای مختلف عقبگرد داشته و طالبان به صورت پیدا و پنهان در این مدت تلاش کرده اند تا شیرازههای اکثر زیرساختهای اجتماعی-فرهنگی جامعه را از هم بپاشند. سران این گروه به صورت تدریجی مانع بسیاری از پیشرفتها شده و اکثر دستآوردهای را که در دو دهه گذشته با همکاری جامعه جهانی و با تلاش نسل جوان و درسخوانده افغانستان به دست آمده بود، نابود کردند. بستن دروازههای مکاتب و دانشگاهها به روی دختران، آوردن تغییر در نصاب آموزشی و تحصیلی، کاهش مضامین مدرن و دانش نوین در دانشگاهها و مکاتب، ممنوعیت کار و فعالیت زنان در بیرون از خانه، خفه کردن صدای موسیقی و هنر در مجالس خوشی مردم و رسانههای افغانستان، محدودیت کردن برفعالیت رسانههای آزاد، جمعآوری و آتش زدن کتابهای که مطالعه بسیاری از آنها برای جوانان یک نیاز مبرم به شمار میرود از مهمترین اقدامهای بازدارنده طالبان در این مدت بوده است و این روند با گذشت هر روز نیز دامنهاش بیشتر میشود.
طالبان در این مدت بر زندگی شخصی شهروندان افغانستان و حتا چگونگی پوشیدن لباس و سر وصورت مردان محدودیت وضع کرده و با گذشت هر روزعرصه زندگی اجتماعی را برمردم تنگوتنگتر ساخته اند.
افزون بر این موارد، در سه سال گذشته دامنه فقر و بیکاری در افغانستان گسترش یافته و بر بنیاد گزارشها درحال حاضر ۹۵ درصد، شهروندان این کشور زندگی روزمره شان به صورت محض وابسته به کمکهای سازمانهای بینالمللی است که این چالش و به تعبیر دیگر، غم نان، مردم را از فکر کردن در باره کیستی و چیستی خویش و آینده کشور باز داشته است.
باوجود همه چالشها و دشواریهای روز افزون که گروه طالبان بر سر شهروندان افغانستان آورده اند، اما اکثر مردم هیچگاه به خواستها و پذیرفتن بسیاری از باورها و ایدولوژی این گروه تمکین نکرده و با استفاده از هر فرصتی مخالفت خود را بیان کرده اند.
هرچند هریک از موارد ذکر شده که طالبان بر مردم تحمیل کرده اند، میتواند بر آینده افغانستان و مردم این کشور مخرب باشد و افغانستان را چند گام به عقب براند، اما در این میان برنامه پرشتاب و ساخت ساز بیشمارمدرسههای دینی و ذهنیت سازی طالبان درمیان نسل جوان افغانستان با استفاده از این مدرسهها، پیامد بسیار مخرب و ویرانگر دارد.
به باور آگاهان هیچیک از اقدامهای بازدارنده طالبان ماندگار نیست و خطر آنچنانی بر آینده افغانستان و نسل جوان این کشور ندارد و با سرنگونی رژیم طالبانی، همه چیز با سعی و تلاش سرجای خود قرار خواهد گرفت؛ ولی آنچه افغانستان و آینده این کشور را با خطر بسیار جدی روبرو کرده و با گذشت هر روز تاثیر آن بر تودهها و خانوادهها درحال سرایت کردن است، شستشوی مغزی با ترزیق افکار طالبانی درمیان جوانان افغانستان که بیشتر از ۶۰ درصد جمعیت این کشور فقیر و جنگزده را تشکیل میدهند از طریق مدرسههای دینی است.
خطر افراطیت و بنیادگرایی رادیکالیسم، با قرائت که طالبان از دین و شریعت دارند، میتواند جامعه افغانستان را برای چندین دهه درگیر این معضل کند و اثرات و دامنههای آن نیز کشورهای همسایه و حتا منطقه را درگیر سازد.
در این میان آنچه برای طالبان در راستای توسعه و گسترش مدرسه سازی فرصت بیشتر فراهم کرده، دیدگاه وباور شماری از مردم عام افغانستان به ویژه درمناطق و ولایتهای که از نظر قومی پشتون هستند، میباشد، زیرا اکثریت ساکنان این ولایتها با مسائل دینی و سنتهای پوسیده که به دین و مذهب ربط داده میشوند، پیوند ناگسستنی دارند و بسیاریها حتا حاضر هستند از جان و مال خود در این راستا بگذرند. بنا بر این میتوان گفت این خلآ و عدم معلومات واقعی مردم از دین و باورهایهای دینی، برای طالبان فرصت بیشتر فراهم کرده تا با استفاده از شعار پیاده کردن «دین و شریعت اسلامی»، ایدولوژی خود را از طریق مدرسهها در میان مردم پیاده سازند و با جمعآوری جوانان افغانستان در این مدرسهها، بدون هزینه کردن، آنان را به حامیان و سربازان ایدلوژیک خود تبدیل کنند.
در جامعه سنت زده افغانستان که سالهاست همواره حرف و اول آخر را ملاهای کمسواد و بنیادگرا میزنند و حرف آنان مورد پذیرش اکثریت جامعه نیز قرار گرفته است، این وضعیت کار را برای طالبان آسانتر کرده و فرصتی بیشتر در اختیار این گروه قرار داده تا با استفاده از جوحاکم و سنتزدگی جامعه موفق شوند که با هزینه بسیار اندک و حتا در بسیاری موارد با جمعآوری پول از مردم به نام هزینه مصارف ساخت مدرسه، به ترویج باورها و ایدلوژی خود در راستای همسو کردن افکار عامه و مستحکم کردن قدرت سیاسی خود دست یابند و مردم را وادار سازند که فرزندان را به این مدرسهها بفریستند.
در گزارشی که برخی رسانهها به نقل از منابع در وزارت آموزش و پرورش/معارف طالبان در دوسالگی سلطه این گروه بر افغانستان نشر کردند، افزایش پنج برابر شدن شمار مدرسههای دینی در سراسر افغانستان نسبت به دو دهه گذشته را نشان میداد. به اساس گزارشها طالبان در دوسال نخست حاکمیت خود بر افغانستان، ۵۶۱۸ مدرسه در سراسر این کشور ساخته است که حدود هشت هزار ملا و مولوی آموزش دیده دیوبندی و سایر مدارس پاکستان را جهت تدریس به این مدرسهها و مدرسههای که از گذشته در افغانستان فعال بودند، گماشته اند. اما در یک سال گذشته این روند چند برابر افزایش داشته و این گروه هزینههای بیشتر را به ساخت وساز مدرسهها دینی در ولایتهای افغانستان به ویژه در شمال این کشور اختصاص داده است که بر بنیاد آخرین آمار وزارت آموزش و پرورش طالبان، در حال حاضر بیش از ۲۱ هزار و ۲۵۷ مدرسه و مراکز آموزشی دینی در سراسر افغانستان فعالیت دارند و این شمار همچنان با گذشت هر روز به صورت پرشتاب در حال افزایش است.
در سه سال گذشته مقامهای طالبان که در هر وزارتخانه و ادارهای حضور دارند، مسوولیتهای اصلی و کاری خود را کنار گذاشته و همواره و با جدیت بر ایجاد و گسترش مدرسه سازی در افغانستان تلاش کرده، بخشی از امکانات اداره مربوطه خود را برای ساخت و ساز مدرسهها اختصاص داده و از آموزش نسل جوان در این مدرسهها نیز سخن گفته اند.
در یک مورد، مولوی حبیب الله آقا، سرپرست پیشین وزارت آموزش وپرورش/معارف طالبان در سفری که به ولایت نورستان داشت، درمراسم گذاشتن سنگ تهداب یک مدرسه دینی در این ولایت، تاکید کرد که برنامهای روی دست دارند که به اساس آن در هر ولسوالی افغانستان از سه تا ده مدرسه دینی ساخته خواهد شد و هر مدرسه گنجایش یک تا سه هزار طلبه را خواهد داشت. این اظهارات به این معنا است که هدف طالبان از مدرسه سازی، آموزش محور نیست، بلکه مدارس دینی برای این گروه در سراسر افغانستان و روستاهای این کشور بهعنوان پایگاههای سیاسی و منبعی برای گسترش افکار شان به هر خانواده مطرح است و همچنان جوانانی که در این مدرسهها جذب میشوند را نیز بهعنوان سربازان و اعضای بالقوهی خود تبدیل خواهند کرد.
با این حساب به نظر میرسد طرح و برنامهی طالبان برای مدرسه سازی این است که حتا در صورت سرنگونی رژیم این گروه در افغانستان، افکار و باورهای طالبان توسط جوانان فارغ شده از این مدرسهها در میان تودهها و در هرخانواده و فامیل افغانستان گسترش و تداوم یابد، بنا براین، طالبان با راه اندازی این برنامه، بسیار سنجیده شده و دقیق گام برداشته و اگر وضعیت به همین منوان ادامه یابد، در آینده نه چندان دور، ۵۰ تا ۶۰ درصد جمعیت جوان افغانستان حامیان و هواداران سرسخت و وفادار طالبان خواهند بود که در آن صورت حتا خانوادهها هم قادر نخواهند بود، مخالفت خود را نسبت به ایدولوژی و باورهای طالبان به صورت آشکار ابراز کنند، زیرا، مشخص است جوانانی که در مدرسه طالبان آموزش دیده، پیروی از افکار طالبانی و مبارزه برای تداوم و گسترش ایدلوژی بنیادگرایی، برای آنان، به مسابه جهاد اکبر و فرض عین پنداشته میشود و حذف فیزیکی و کشتن مخالفان خود را حتا اگر پدر و مادر این جوانان هم باشند، با توجه به متون تحریف شدهی دینی که درمغزشان ترزیق شده، جواز دارد.
از سوی دیگر یکی از اهداف مهم و کلیدی طالبان از جذب جوانان به این مدرسهها، افزون بر آموزش متون تحریف شده دینی، آموزشهای جنگی و حتا انتحاری نیز میباشد، زیرا با توجه بر این که باورهای جوانان را طالبان در کنترل خود قرار میدهند و آنان را به حامیان سرسپرده خود تبدیل میکنند، طالبان به نیروی جوان جنگی و ایدولوژیک نیز نیاز جدی دارند، بنا بر این آموزش روشهای جنگ و نظامیگری نیز از اولویتهای این گروه برای این جوانان در مدرسههای دینی است تا صورت نیاز تا و در شرایط جنکی آنان تا آخرین گلوله برای بقای افکار بنیادگرایی طالبان بجنگند و پس از آن خود را انتحاری کند، روشی که در ۲۰ سال جنگ طالبان علیه نیروهای امنیتی- دفاعی نظام جمهوریت در افغانستان، از آن استفاده کرده و هزاران شهروند غیرنظامی، بهشمول زنان و کودکان، از سوی انتحاریهای این گروه در محلات عام و در مکاتب و شفاخانهها «قتل عام» شدند.
به همین منظرو سران طالبان بارها به آموزشهای جنگی جوانان در مدرسههای خود ساخته شان تاکید کرده اند، به نمونه مثال؛ خلیلالرحمان حقانی، سرپرست پیشین وزارت امورمهاجران این گروه، در یکی از صحبتهای خود گفت که در مدرسهها، ضمن آموزشهای مضامین دینی طلبهها آموزشهای رزمی و جنگی از جمله استشهادی/انتحاری را به شکل مسلکی آن فرامیگیرند. این اظهارات نشان دهنده آن است که آنچه در مدرسههای دینی طالبان برای جوانان افغانستان تدریس میشود، نه تنها تحریف دین و مذهب است، بل این گروه جوانان افغانستان را به نیروی نظامی وانتحاری خود تبدیل کرده و بدون این که برای این برنامه هزینه گزاف پرداخته باشند، دهها هزار جوان را در آینده تروریستان وفادار به خود تبدیل کرده اند که تا آخرین رمق حیات از آنان استفاده خواهند کرد.
وادار کردن پیروان سایر مذاهب به فرستادن فرزندان خود به مدرسههای طالبان: گروه طالبان بدون تفکیک مذهبی در میان شهروندان افغانستان نیز دست به شامل ساختند فرزندان مردم در این مدرسههای دینی اقدام کرده اند.
سران و جنگجویان این گروه در ولایتها که باشندگان آن عمدتأ پیرو مذهب حنفی نیستند، مردم را وادار کرده اند که فرزندان خود را به مدرسههای که طالبان ایجاد کرده و در این مدرسهها به جز مذهب حنفی سایر مذاهب مردود خوانده میشود، شامل سازند.
طالبان به جز پیروان مذهب حنفی آنهم با روش و باوری خود از این مذهب دارند، پیروان سایر مذاهب اسلامی را «کافر و واجبالقتل» میخوانند، بارها اتفاق افتاده که سردستهها و جنگجویان این گروه، پیروان اهل تشیع را کافر خطاب کرده اند و آنان را وادار کرده اند که از سرکلمه «شهادت» بخوانند، بنا براین یکی دیگر از پیامدهای مخرب مدرسه سازی طالبان و آنچه در این مدرسهها برای جوانان تدریس میشود، در آینده جنگ مذهبی میان پیروان مذاهب مختلف در افغانستان خواهد بود، موضوعی که با وجود مخالفتهای حاد قومی در چهار دهه گذشته در افغانستان، مخالفت مذهبی پیشینه نداشته و شهروندان این کشور با تفاوت مذهبی برادروار در کنار هم زندگی مسالمت آمیز داشته اند.
گزارشها از مناطق اسماعیلیه نشین در ولایت بدخشان در شمالشرق افغانستان حاکی از آن است که طالبان در ولسوالیهای، شغنان، اشکاشم، زیباک، واخان و سایر ولسوالی این ولایت که باشندگان آن عمدتآ پیروان مذهب اسماعیلیه هستند، مدرسههای دینی ایجاد کرده، مدرسانی از پاکستان را در این مدرسهها گماشته و مردم اسماعیلیه را وادار ساخته اند که فرزندان خود را به این مدرسهها بفریستند.
باشندگان ولسوالیهای یاد شده گفته اند، با وجودی که آنان مدارس و آموزشگاههای مذهبی خود را از طریق دفترهای مذهبی کریم آقاخان، رهبر اسماعیلیان جهان، در هر روستای ولسوالیها دارند، اما طالبان آنان را وادار کرده اند که پسران و دختران خود را به مدرسههای که آنان ایجاد کرده اند بفرستند.
همچنان از ولایتهای دایکند، بامیان، غزنی، میدان وردک، پروان و بغلان نیز گزارشها و شکایتهای زیادی وجود دارد که مقامهای محلی طالبان در رآس آن اداره موسوم به «امربه معروف و نهی از منکر» این گروه پیروان مذهب اهل تشیع را وادار کرده اند که فرزندان شان را شامل مدرسههای دینی بسازند و مردم مکلف به پرداخت پول برای ملاهای که در این مدرسهها تدریس میکنند نیز شده اند.
چندی پیش فردی از ولایت بغلان در شبکه اجتماعی «فیسبوک» در یادداشتی، ادعا کرده بود که کارمندان اداره موسوم به امربه معروف طالبان، در شهر پلخمری، سه تن از دکانداران اهل هنود «هندوباور» که از شهروندان اصیل افغانستان هستند را وادار ساخته اند که باید فرزندان خود را به مدرسههای دینی بفریستند.
بیتوجهی و بیخبری سیاسیون: باوجود این که مدرسهسازی طالبان بزرگترین خطر برای آینده افغانستان و به بیراهه کشاندن و گمراه سازی نسل جوان این کشور به حساب میآید، اما این مسئله در میان جریانهای سیاسی مخالف طالبان که اکثرأ در بیرون از کشور به صورت غیرموثر، پراکنده و نامنسجم فعالیت سیاسی دارند، در سه سال گذشته نادیده گرفته شده و حتا بسیاری از چهرههای سیاسی نیز متوجه این سونامی خاموش که به شدت در حال بلعیدن افکار و اندیشههای جوانان افغانستان است، نشده اند.
سکوت و نادیده گرفتن جهانی: بسیاری از سازمانهای بینالمللی و کشورهای غربی که به ظاهر نگران وضعیت نا بسامان و بحرانی افغانستان و مبدل شدن این کشور به لانه امن تروریسم منطقهای و جهانی هستند، در مورد مدرسهسازی پرشتاب طالبان در سه سال گذشته سکوت کرده اند.
هرچند بعید است که این کشورها و سازمانهای بینالمللی، هدف از ایجاد سرسامآور مدرسههای دینی توسط طالبان را ندانند و متوجه این امر نباشند که جوانان افغانستان پس فارغ شدن از این مدرسهها به حامیان، سپاهیان، ونیروهای ویژه گروههای تندرو و تروریستی تبدیل میشوند و این که آنان تا چه حد میتوانند امنیت منطقه و جهان به خطر مواجه کنند، با وجودی این، اما سکوت معنادار جامعه جهانی و سازمان ملل در این خصوص، پرسشی است که یا فتن پاسخ به آن، مانند سایر سیاستهای دوپهلوی غربیها باگروه طالبان، در حال حاضر دشوار است گذشت، ولی این احتمال وجود دارد که گذشت زمان و آمدن تحولات در افغانستان این پرسش پاسخ خود را بیابد.
در سه سال گذشته هیچ کشور و سازمان بینالمللی نسبت به این موضوع مدرسه سازی طالبان وپیامدهای فاجعه بار آن بر آینده افغانستان و کشورهای منطقه، سخن نگفته و به نظر میرسد این موضوع همچنان در حاشیه قرار خواهد داشت. طالبان، با خاطر آسوده و با استفاده از موج پرتلاطمی که در افغانستان ایجاد کرده اند، به ایجاد و افزایش مدرسههای دینی همچنان ادامه میدهند و با گذشت هر روز از مدرسههای بیشتر رونمایی میکنند و خانوادهها را گاهی با تشویق و گاهی هم در برخی مناطق و ولایتهای افغانستان با زور و هشدار ودار میسازند که فرزندان خود را در این مدرسهها شامل سازند.
نتیجه: با آنچه در این یادداشت بیان شد، به صورت خلاصه میتوان جمعبندی کرد که در پهلوی وضعیت بحرانی که در بخشهای گوناگون افغانستان به آن مواجه است و عامل اصلی فاجعه جاری طالبان هستند، موضوع مدرسه سازی این گروه از جدیترین تهدید برای آینده افغانستان و مردم این کشور به حساب میآیند. در قدم نخست مسوولیت خطیر طیفها، جریانهای سیاسی، چهرههای سرشناس سیاسی، رهبران قومی، مذهبی و عالمان واقعی دینی است که جلو این برنامه مخرب طالبان را در مشوره با کشورها و سازمانهای بینالمللی بگیرند.
هرچند گروه طالبان در سه سال گذشته به هیچ یک از مطالبات شهروندان افغانستان، سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری و حتا کشورهای اسلامی تمکین نکرده اند، اما در خصوص مدرسه سازی و آنچه در این مدرسههای برای جوانان افغانستان آموزش داده میشود، اگر توجه نشود، ممکن است فردا ناوقت باشد، زیرا بنیادگرایی و رادیکالیسم مذهبی، نه تنها برای افغانستان یک خطری بالقوه است، بل برای زندگی مسالمت آمیز همه انسانهای روی زمین یک تهدید جدی به حساب میآید و تداوم فعالیت مدرسههای طالبان که هدف اصلی آن ترویج بنیادگرایی و رادکالیسم مذهبی است، در آینده نه چندان دور۶۰ درصد جمعیت جوان افغانستان از حامیان و ترویج کنندگان این ایدولوژی خواهد بود که معضل امنیت، منطقه و جهان تهدید میکند.
باید تاکید کرد که آن شمار از کشورها به ویژه برخی همسایههای افغانستان که با محافظهکاری و سیاستهای منفعت طلبانه کوتاه مدت در تلاش سفید نمایی طالبان و لابی این گروه تروریستی در نشستهای بینالمللی هستند، قربانی درجه یک دستپروردگان مدرسههای دینی طالبانیسم مکتب تروریسم و بنیادگرایی خواهند بود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته