نامه های سرگشاده زندهیاد محمد طاهر بدخشی به شماری از سران وقت «جمعیت دموکراتیک خلق»
۱۳ عقرب (آبان) ۱۴۰۳
- چارهجوی برای پایان دادن به جنجالهای (سیاسی و درون تشکیلاتی و...) بین سران جمعیت پس از مصادرۀ «جریده».
- پیش زمینههای انشعاب در «جمعیت»، چاره جویهای مجدد برای جلوگیری از انشعاب و نخستین انشعاب فرکسیونی به رهبری کارمل.
فشردۀی از نگاشتههای بدخشی را به ترتیب، مرور مینمایم:
شرح موضوعات:
۱. عملکردها و موضعگیریهای سه تن؛ ترهکی، کارمل و بدخشی در پروسه انتخابات مجلس نمایندگان مورخ ۲۱ سنبله سال ۱۳۴۴خ ( در دوررۀ حکومت انتقالی دکتر محمد یوسف)، همچنان رویداد ۳ عقرب همان سال و پیامد آن دو به شرح ذیل:
یک - کارمل با استفاده از سابقۀ رابطه با سردار محمد داوود، ملاقات با سردار عبدالولی و استفاده از نیروی جوان سازمان (جمعیت)، بکارگیری استعداد و تکتیکهای خاص خود، بصورت فوقالعاده و ناگهانی در انتخابات پارلمانی سال ۱۳۴۴خ، به مجلس نمایندگان راه یافت و باعث بلند رفتن اتوریتهاش در جمعیت گردید، عملاً رهبری عملیات سیاسی بیرونی «جمعیت» را در دست گرفت.
2 . حادثه 3 عقرب سال ۱۳۴۴خ، زمینۀ بود برای تثبیت تواناییهای فکری و عملی اینجانب (بدخشی) در میان بدنههای مختلف «جمعیت»، بخشی از اهالی شهر کابل و جلب توجه حکومت و نظام وقت به سوی اینجانب (بدخشی). لازم میدانم اندکی به چند و چون رویداد ۳ عقرب بپردازم:
- صبح روز ۳ عقرب ۱۳۴۴خ، انبوهی از اهالی پایتخت و شمار محصلین و دانشجویان شهرکابل جهت استماع خط مشی نخستین کاندید صدارت (دکترمحمد یوسف) شاهی مشروطه و چگونگی پرداختن رای به اعضای کابینه به طرف پارلمان (ساحه دارالامان) شتافتند تا داخل تالار شوند، از طرف قوتهای رزمی آماده دولت ممانعت صورت گرفت. در نتیجه بین علاقمندان دخول به تالار و قوتهای حکومت رویارویی صورت گرفت و رویداد ۳ عقرب رخ داد، این رویداد سه مرحله را پشت سرگذاشت:
- مرحله نخست؛ از هفت صبح تا ده ونیم پیش از چاشت که رهبری مظاهره این مرحله را ارتجاع و اغتشاشیون در اختیار داشت، به مکتب حبیبیه حمله صورت گرفت، در نتیجه زدوخوردهای ناشی از این واقعه بعضی خاموشانه از بین رفت.
- مرحله دو: از ده ونیم آغاز گردید، و مسئولیت رهبری این مرحله در اختیار من (بدخشی) بود، و برای اولین بار به رسم اعتراض یک مظاهرۀ سیاسی توام با متینگها راه انداری گردید و بدون کدام برخورد و حادثه دلخراش سرساعت سه و نیم پس از چاشت در منطقه سینما پامیر ختم مظاهره را اعلام کردم.
- مرحله سه: از سه ونیم تا شام، همزمان با رخصتی مامورین مظاهره دوباره آغاز وبیش از پیش قوت گرفت، این مرحله مظاهره را عبدالهادی محمودی و حشمت خلیل هر دو رهبری میکرد. همزمان با آذان شام در نزدیک خانه داکتر یوسف (کاندید صدارت) قوتهای رزمی حکومت بروی مظاهره کنندهها فیر نمود، چند تن (از جمله حسن خیاط، حکیم و فرید) کشته شدند و شام خونین اغاز گردید. فرمان تیراندازی این ماجرا، به سردارعبدالولی، عبدالقیوم وزیر داخله و بهاءالدین قومندان نسبت داده شد.
پس ازین ماجرای خونین اشخاص آتی: اینجانب (بدخشی)، کشتمند، بصیر رنجبر و انجنیرعثمان، شب همین روز ۳ عقرب ۱۳۴۴خ، زندانی شدیم. حکومت داکتر یوسف به تاریخ ۷ عقرب ۱۳۴۴خ، سقوط کرد. محمد هاشم میوندوال موظف تشکیل کابینه جدید گردید و فردای پس از گرفتن رای اعتماد (تاریخ ۱۲ عقرب ۱۳۴۴خ) ما چهار تن زندانی بعد از ملاقات میوندوال صدراعظم با محصلین عزادار (در صحن دانشگاه) و نظر به پیشنهاد محصلین، حسب هدایت میوندوال صدراعظم بالوسیله داکتر شالیزی وزیر داخله وقت رها گردیدیم.
به این ترتیب رویداد ۳ عقرب، مرا (بدخشی) نزد حکومت یک چهره عملگرا و کرایزماتیک معرفی کرد. پیش پولیس صاحب دوسیه سیاسی شدم، همچنان اعضای «جمعیت» و بخشی از اهالی شهر کابل به تواناییهای خفتهام پی بردند و خود از این بابت احساس هستی میکردم.
سه – ترهکی خود را در انتخابات مجلس نمایندگان سال ۱۳۴۴خ، از حوزۀ مقر ولایت غزنی کاندید کرده بود، رای نیاورد و مایوسانه به کابل برگشت.
پیامدها:
حادثه کامیابی کارمل در انتخابات ۱۳۴۴خ و بلند رفتن موقف او (کارمل) از این بابت، همچنان ابتکار به دست گرفتن رهبری مظاهره و راه اندازی متینگهای ۳ عقرب ۱۳۴۴خ به رهبری اینجانب (بدخشی) و پیدا کردن وجهه نسبت این رویداد، برای ترهکی خوش آیند نبود. ترهکی در صدد تلافی برآمد و با شیوۀ باسقین گونۀی، راه سفر به شوروی را پیش گرفت. آنجا چهل روز باقی ماند، با مستشرقین شوروی و رهبر حزب توده (ایران) ملاقاتهای جداگانه داشت. ترهکی پس از بازگشت از مسکو در فاصیله ۳۰ روز با میوندوال صدراعظم و ظاهرشاه نیز ملاقات جداگانه را ترتیب داد.
۲. طرح تدوین مرام «جمعیت» و ایجاد «جریده»:
- ترهکی یک ماه پس از برگشت مسکو، کمیته مرکزی "جمعیت" را دعوت کرد، پیشنهاد ایجاد جریده و تهیه مرام «جمعیت» را مطرح ساخت، همزمان مسودۀی که به زبان پشتو (البته ترجمه) نزدش بود، با عنوان (طرح اول مرام دیموکراتیک خلق) با محوریت مساله" دموکراسی ملی" (قبل از سفر به مسکو باورش «دموکراتیک خلقی» بود)، راه رشد غیر سرمایداری و مسالمت آمیز... را پیشکش کرد و متعاقب آن، مساله «جریده» ارگان نشراتی جمعیت را نیز مطرح و بارق شفیعی را مدیر آن معرفی کرد. کارمل به نقایص محتوای و ادبیات مرام مزبور انگشت گذاشت.
- کمیته مرکزی طرح اول (مربوط ترهکی) را به کارمل سپرد تا آن را تکمیل نماید. کارمل به عوض طرح اول، نسخۀ مرام حزب توده ایران را با کمی تغییرات جزیی به جلسه بعدی ارائه کرد و مورد مخالفت اینجانب (بدخشی) و کریم میثاق قرار گرفت.
- سرانجام کمیته مرکزی؛ هیئت چهار عضوی را به ترتیب: من (بدخشی)، پنجشیری، شاهولی و کارمل موظف ساخت، تا طرح سوم را با درنظرداشت محتوای دو طرح قبلی و... با ادبیات دری ترتیب نماید. هیئت چهار نفری روی طرح مورد نظر، ماه حوت سال ۱۳۴۴خ، را در خانه اناهیتا (راتب زاد) با راه اندازی جلسات منظم نهایی ساخت.
نظرخواهی:
هیئت چهار عضوی؛ طرح آماده (طرح سوم) را با ۴۹ تن کادر رهبری و فعالین "جمعیت" طی نشستی شریک ساخت. دو تن اشتراک کننده هریک: داکترعبدالمحمد و سرشار شمالی بکاربرد اصطلاح "سوسیالیزم" را در متن طرح مزبور، انتقاد و آن را چپ روی تلقی کردند. بالآخره متن مذکور به اکثریت آرا تصویب و فیصله گردید همین مرام بدون تصویب کنگره در «جریده» نشر شود.
همچنان توافق صورت گرفت، هر یک از اعضای هیات چهارنفری، نمونۀی از اسکچ «جریده» را به جلسه بعدی با خود بیاورند. در جلسه بعدی طرح پیشنهادی اینجانب (بدخشی) پذیرفته شد.
۳. نشر«جریده»بامرام «جمعیت» و تاثیرگذاری آن دو:
پس از تصویب مرام، اینجانب «بدخشی» (مسئول کمیته تشکیلات) و بارق شفیعی (مدیر جریده) هر دو دست بکار شدیم، شماره نخستین جریده را در ۸ صفحه با نشر«مرام جمعیت» به زبانهای پشتو و دری، دوبار و هربار ده هزار نسخه مجموعاً بیست هزار نسخه را به تاریخ ۲۲ حمل ۱۳۴۵خ، چاپ و به قیمت دو افغانی در شصت قسمت شهر کابل، در اندک مدت زمانی به کمک رفقا توزیع کردیم که انعکاس وسیع ملی و بین المللی پیدا کرد.
چون صاحب امتیاز «جریده» ترهکی بود، کارمل از شهرت او (ترهکی) نارضایتی خود را پنهان نکرد و در تفاهم من (بدخشی) مقاله او (کارمل) زیر عنوان «وسایل...» در شماره دوم جریده به نشر رسید. ترهکی از ذکر نام ببرک (کارمل) در پای مقاله ببرک از قبل ناخرسند بود.
به همین ترتیب در شمارههای بعدی مقالههای من (بدخشی)، داکتر شاهدلی، سلطان علی کشتمند و غیره نشر گردید و همزمان با نشر شماره شش آن در روز دوشنبه مورخ ۲۶ ثور ۱۳۴۵خ، بنا به قرار «مجلس سنا» در همین روز از طرف حکومت میوندوال توقیف و مصادره گردید.
۴. پیامد توقیف و مصادره «جریده»:
شام همان روز (۲۲ حمل ۱۳۴۵خ) اعضای رهبری «جمعیت» در خانه ترهکی جمع بودیم، عبدالرووف بینوا وزیر اطلاعات و کلتور، حسب هدایت صدراعظم میوندوال، به خانه ترهکی آمد و معذرت شخصی میوندوال را به اعضای حاضر رساند، خود مرخص شد. همانطوری که نشر «جریده» نقطه مرحله آخری اوج «جمعیت» شد، سقوط جریده مزبور جنجالهای را یکی از پی دیگر در بین اعضای رهبری«جمعیت» بوجود آورد، روز تا روز گسترش یافت و فرجام بدی را بار آورد.
۵. نامههای سرکشادۀ اینجانب (بدخشی) به تنی چند:
من (بدخشی)؛ با درک از شرایط خاص آن روزها و بعد از یکسال کار مشترک (شروع از ۱۱ جدی ۱۳۴۳خ تا ۱۱جدی ۱۳۴۴خ) با اعضای کمیته مرکزی «جمعیت» و با در نظر داشت شناخت که از خصوصیات هر یک آنها داشتم، چاشت روز ۱۱ جدی ۱۳۴۴خ، (به مناسبت سال جدید میلادی/ اول جنوری ۱۹۶۶) در پست کارتهای جداگانه، ضمن شادباش به عده از آنها (اعضای کمیته مرکزی ...) نامه نوشتم و در همان روز خود مستقیم پست کارتها را به هر یک سپردم.
نامه ها:
رفیق ترهکی!
... امید است بقا و استحکام جمعیت را با جلب همکاری همه جوانان و اعتماد به تفکر و عمل آنان تضمین کرده معلیمانه با اشخاص صلاحیت دار مسئولیت تفویض کرده به پیش گام گذار باشیم.
رفیق ببرک!
... امید است به اثر اعمال نیک در خلق و ابراز حسن نیت به رهبری در حزب تولید اعتماد کنیم. وظیفه خاص تاریخی خود را که شاید (اتحاد ملی) و (ترقی اجتماعی) باشد توام به پیروزی برسانیم.
رفیق پنجشیری!
... آرزو دارم تا همیشه چنین پاکیزه در میان گروه و چون شمع مرکز جلب و جذب پروانگان بوستان خلق باشی اما روشنیت نصیب دیدۀ هر زنبور مباد.
رفیق کشتمند!
... آرزومندم برای بقا و پیشرفت جمعیت، تحت رهبری رفقایی دارالانشا در نظر انتقادی که به سال گذشته میکنیم از جمله تصحیحات یکی هم تغییر موضع گیری خاص است. رفقا فکر میکنند ما و شما در این باره گویا بسیار پیش رفتهایم و خودم شخصآً امیدوارم که کشتمند یکی از مراجع (تئوریک اقتصاد) جمعیت گردد.
رفیق شهپر!
پرچم صلح نقش عالی اصول و مداخلات خودت را درهم بستگی رفقا بخاطر جار و جنجال (سفسطه) هیچ وقت بر زمین مگذار؛ مداخله شما در هر وقت در هر چیز ضرور است لذا حوصله فراخ تعقیب دائمی را استدعا مینمایم.
رفیق داکتر صالح!
... امیدوارم با تقویه رشتههای ایدیولوژِک و پراتیک جمعیت نمونه ملی خود را چنان مستحکم میسازیم که این اتحاد کامل واقعی خلقهای پشتون و تاجیک، اوزبیک و هزاره ... را تامین کنیم.
رفیق داکتر شاهولی!
... آرزو دارم داکتر شاهولی علاوه بر اینکه موضع اصولی خود را همچنان حفظ کند (مغز متفکر) آینده جمعیت ما بوده و همیشه معارف متکامل و مترقی را درباره جهان، جامعه و انسان نه تنها تعقیب کند بلکه فیاضانه ما را مستفید گرداند.
رفیق میثاق!
... با تصحیح روش برخورد امیدوارم درسال پیشرو خلاف سال گذشته در جلب و جذب روشنفکران و زحمتکشان ملیت ستم کش هزاره گامهای وسیعی برداشته بتوانیم و جمعیت شان را به آنها بهتر معرفی نماییم.
رفیق صافی!
... امیدوارم با (تعمیق تئوریک) از کیست درخشان شما خلقها بهتر مستفید شوند و دشمنان خلق نتوانند از نیروی فکری شما در بوروکراسی شان استثمار نمایند.
رفیق داکتر ظاهر!
... امیدوارم ما و شما انتخاب کنگره ۱۹۶۵م را با کوشش در بالا بردن سطح تئوری و اعمال قهرمانی درشت جلوه دهیم.
دوکتور اناهیتا!
... درست همین رو پارسال (اول جنوری ۱۹۶۵م) دوستان شما گرد آمدند ... از جمله کارنامههای یکسالگی آن یکی (فعالیت انتخابات) است، افتخار دارد که برادران این جمعیت برای بار اول دختر خلق را به پارلمان فرستادند و بدین وسیله نصف جدای نفوس را با نصف دیگر آن پیوند ابدی زدند.
۶. پیش زمینههای نخستین انشعاب و فرجام آن:
بعد از مصادرۀ «جریده» و پس از سپردن نامهها، جلسات کمیته مرکزی طورمنظم دایر و روی تغییر تکتیک در«جمعیت» بحث صورت گرفت. در این ایام بدون کدام دلیل به ابتکار مدیر سلام (دوست نزدیک کارمل) که با جیلانی، حکیم کتوازی، هادی مکمل و پژواک ارتباط شخصی و صمیمی داشت، یک تعداد اعضای «جمعیت» را علیه اینجانب (بدخشی) بسیج نمود و راجع به خودسری و اختیارات و من سخن زدند. (۱) این مسئله مرا (بدخشی) سخت دلسرد ساخت و مانند گذشته با آن صمیمیت قبلی به اختلافات گروههای کارمل و ترهکی که حالا مشخص شده بودند چندان نمیپرداختم. این حرکت سلام مدیر- طلیعه انشعابها بود.
۷. اولین چاره جوی ها برای رفع نارسایی ها؛
الف. توسعه تشکیلات:
- در یکی از جلسات کمیته مرکزی، اشخاص آتی بحیث اعضای اصلی و علل البدل جدید کمیته مرکزی از دو طرف ترهکی و کارمل (اعضای موسس کنگره اول) پیشنهاد گردید:
- نور احمد نور، سلیمان لایق، عبدالحکیم شرعی جوزجانی، بارق شفیعی، ۴ تن از طرف کارمل.
- ظاهر افق، حفیظ الله امین، ... سوما، اسماعیل دانش، ۴ تن از طرف ترهکی.
- من (بدخشی) یکی از سه تن اعضای موسس کنگرۀ نخست، کسی را پیشنهاد نکردم!
وضاحت بیشتر درباره تشکیلات؛
تشکیلات قبلی:
- اعضای بیروی سیاسی مرکب از دو منشی (ترهکی و ببرک)، بدخشی (منشی کمیته تشکیلات)، پنجشیری (منشی کمیته تفتیش)، کشتمند (منشی کمیته مالی) و داکتر شاهولی (منشی کمیته تئوریک) مجموع ۶ نفر.
- اعضای سابق کمیته مرکزی، ۵ تن.
- مجموع اعضای اصلی و علل البدل کمیته مرکزی «جمعیت» به شمول ۸ تن جدید ۱۹ عضو. مگر؛ این تغییرات (انتخاب اعضای جدید ۸ نفری) مشکل درونی بین جناح ترهکی و کارمل را حل کرده نتوانست.
۸. جنگ افغانی بین ترهکی و ببرک:
نشست پولیت بورو «جمعیت» به تاریخ ۶ سنبله ۱۳۴۵خ، در خانه ترهکی دایر گردید. بین ترهکی و کارمل گفتوگوی شدید رخ داد. کارمل، ترهکی را نفر امپریالیزم خواند. ترهکی برافروخت طرف الماری رفت تفنگچه (شخصی) گرفت. اینجانب (بدخشی) و پنجشیری آن دو را در جایشان نشاندیم. کشتمند و شاهولی نیز حضور داشتند. ترهکی و کارمل هر دو قسم کردند، دیگر زیر یک سقف با هم نخواهند نشست.
۹. مجالس آشتی به ابتکار اینجانب (بدخشی):
وضع طوری بود، که کمیته مرکزی به استثناء من (بدخشی) متباقی به دو جناح تقسیم گردید. دسته ترهکی را حفیظ الله امین رهبری میکرد و چند جلسه از کدرهای پشتون تشکیل داد و سبب توحش کارمل گردید. پس ازین کارمل از عضویت تمام ارگانهای رهبری جمعیت به استثنایی عضویت (عضو عدی) از «جمعیت» کتبی استعفا داد.
- به دعوت اینجانب (بدخشی) ۱۹ تن اعضای اصلی و علی البدل کمیته مرکزی در روز ۱۸سنبله ۱۳۴۵خ، در خانه بارق شفیعی در کارته پروان گرد هم آمدیم. من (بدخشی) از سلیمان لایق خواستم مجلس را ریاست کند. به خواست اینجانب (بدخشی) هر یک کارمل و ترهکی در چوکی دادگاهی نشستند. بعد از نشستن ترهکی اعتراض کرد که من (ترهکی) منشی اول میباشم، چنین روشی صحیح نیست. برایش گفتم: حالا وقت بحرانی است، حزب از شما و ببرک خان پرسانها دارد؛ لذا شما در جای معمولی نشسته نمیتوانید.
- سپس مضمونی را که قبلاً ترتیب کرده بودم قرائت و پیشنهاد نمودم که قبول استعفا ببرک از دارالانشا کمیته مرکزی و کمیته موقت اجرائیه که در اثر فشار صورت گرفته، درست نبوده و انشعاب را قبل از وقت میآورد اما رد کامل آن هم درست نیست، زیرا اعمالی از او (ببرک) سرزده که جزا را لازم دارد. این پیشنهاد به اتفاق آراء قبول شد و پیشنهاد مذکور بار دیگر در جلسه ۴ میزان ۱۳۴۵خ، کمیته مرکزی مطرح گردید.
- در جلسه ۴ میزان ۱۳۴۵خ کمیته مرکزی «جمعیت»، استعفانامۀ کارمل توسط خودش قرائت گردید. از جمله ۱۹ تن اعضای حاضر پلنوم کمیته مرکزی پس از تبادل افکار و شور وغور کافی به اکثریت آراء تصویب کردند: استعفای ببرک (کارمل) از دارالانشاء و کمیته موقت اجرائیه قبول و بحیث عضو دایمی کمیته مرکزی کماکان باقی بماند.
عکس العمل ترهکی نسبت ابتکار من (بدخشی) و مکتوب من در ارتباط به آن:
- ترهکی مفت ببرک (کارمل) را از میان کشیده بود. باتدبیر من (بدخشی) وضع دوباره به همان قسم معتدل باقی ماند. ترهکی بعد ازین، آن لطف سابق خود را (نسبت اینجانب) نداشت و خواست یگان مانور نماید. ... و من (بدخشی) این مکتوب را برایش نوشتم:
متن مکتوب من (بدخشی) به ترهکی:
معروف هست که آگوست ببل یکی از رهبران برجستۀ نهضت کارگر سوسیال دموکرات آلمان هنگام نطق در رایشتاگ ناگهان با کف زدنهای جناح راست (مخالف خود) مجلس روبرو شد. وی که انتظار چنین واقعهای را نداشت با خود ولی با صدای بلند گفت: ای پیر خرفت! معلوم نیست چه دسته گل به آب دادهای که این جانورها شادی میکنند.
ادامه مکتوب:
رفیق بزرگ (ترهکی) و محترم
در این اواخر وقتیکه اختلافات شما و رفیق ببرک حاد شد و عوض که در مسیر طبیعی مبارزه سیاسی جریان یابد و حل گردد، بقسم یک تصادم شخصی تبارز کرد و مرزهای ساحه های ...
۱۰. حادثه ۹ قوس ۱۳۴۵خِ:
ماجرای ۹ قوس چگونه اتفاق افتاد؟ ببرک (کارمل) با استعفا موقعیت خود را در سازمان (جمعیت) از دست داد و برایش سخت تمام شد. از وضع متشنج شورا (مجلس نمایندگان) استفاده کرده با تحریک منتهاالیه راست (در مجلس نمایندگان) خود را زیر لت گذاشت. در حالی که یک روز قبل آصف آهنگ او (ببرک) را خبر کرده بود که به شورا نیاید، اما او (کارمل) رفت و لت خورد و از این حادثه استفاده کامل کرد. خود را ناحق در شفاخانه بستری کرد و از رفت و آمد رفقا استفاده کرده، شدید نظریات خود را تبلیغ کرد و مظلومیت خود را بیان نمود و بالای کدرهای جوان تاثیر گذاشت. ترهکی هم حوزهها را به رژه در خانه خود خواست، اما لت ببرک اثرات خود را داشت.
۱۱. اول جنوری ۱۹۶۷م.
در شب دومین سالگرد کنگره (اول جنوری ۱۹۶۷خ / یکشنبه ۱۱ جدی ۱۳۴۵ خ) همه با ببرک جمع شدیم. ببرک (کارمل) بسیار از ترهکی تعریف کرد (البته برای اغفال او) من (بدخشی) عکس العمل نشان دادم. کشتمند، بارق و شرعی از او (ببرک) حمایه کردند وضع متشنج شد. بارق شعر دری، شرعی شعر اوزبیکی درباره قهرمانی ببرک در ارتباط با حادثه ۹ قوس (لت و کوب کارمل در پارلمان) نوشته بودند بدون پروگرام و اجازه آن را قرائت کردند.
۱۲. دومین چاره جوی برای رفع نارساییها؛
ب. تقویه نظم و انضباط تشکیلاتی:
بعد از حادثه اول جنوری ۱۹۶۷م/ ۱۱ جدی ۱۳۴۵خ جهت رفع بی پروایها و خودسریها، چاره تهیه یک اساسنامۀ منظم دانسته شد و اعضای کمیته مرکزی سابق شروع کرد به تهیه آن، و مبارزات ایدئولوژیکی بین ببرک (کارمل) و من (بدخشی) آغاز، ادامه یافت، ... این کار تمام زمستان ۱۳۴۵خ، را دربر گرفت و مشاجرات زیاد رخ داد.
۱۳. صف بندیهای جدید:
زمانیکه نور احمد نور و داکتر شاهولی، اعضای جدید اصلی کمیته مرکزی شدند در کمیته مرکزی «جمعیت» جبهۀ تازه شکل گرفت:
- دریکطرف ببرک، کشتمند، شهپر، نور و پنجشیری. در طرف دیگر ترهکی، صالح، من (بدخشی) و شاهولی. وضع با پیوستن پنجشیری (به اثر کوشش میر اکبر و لایق) با ببرک (کارمل) تغییر داد و ببرک را جسور کرد، زیرا دیگر در کمیته مرکزی اکثریت (منشویک شده بود) را به دست آورده بود. ببرک از این بعد به نمایندگی فراکسیون گپ میزد و من (بدخشی) مخالف ببرک شان بودم اما طرفدار ترهکی هم نبودم. ولاکین در جبهه آن (ترهکی) طبعاً واقع میشدم.
- در ماه حمل ۱۳۴۶خ، مبارزات شدید شد، پیشنهادهای سازش و مصالحه موثر واقع نشد. بالاخره از ۱۲ ثور ۱۳۴۶خ، ببرک (کارمل) آمدن خود را یکجا با فراکسیون اش به مرکز سابق کمیته مرکزی (خانه ترهکی) ترک کرد. به این ترتیب با تمام سختیها بالاخره در «جمعیت» بعد از دو سال و چهار ماه اتحاد (شروع از ۱۱ جدی ۱۳۴۳ تا ۲۶ ثور ۱۳۴۶خ) در ۱۴ حمل ۱۳۴۶خ، رسماْ انشعاب رخ داد.
یادداشت: ببرک؛ تا انشعاب تخلص (کارمل) انتخاب نکرده بود.
پس از این صرف به ذکر تخلصها اکتفا میشود.
بعد از این؛ ذکر کلمه جریده، مفهوم جریده خلق را دارد.
ذکر کلمه جمعیت مفهوم «جمعیت دموکراتیک خلق» را میرساند
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته