معرفی کتاب «آئینه و هفت اورنگ» از محترم نعمت حسینی

۱۹ میزان (مهر) ۱۴۰۲

شناسنامه: آئینه و هفت اورنگ

نویسنده: نعمت حسینی

 ویراستار: فرید رمزی

چاپ نخست، تابستان 1400 خورشیدی  کابل ، نشر پرند

چاپ دوم، زمستان، 1400 خورشیدی  هالند، انتشارات شاهمامه

 

در روزگاری که بر وطن ومردم رنجدیدۀ وطن غم می بارد، شنیدن وخواندن کتابی که عزیز باشد و بر لب انسان تبسم رضایت بنشاند، غنیمت بسیار بزرگ است. جای مسرت است که کتاب هفت اورنگ و آئینه  تألیف محترم نعمت حسینی چنین می کند.

این اثر ارزنده در 171 صفحه  وبه صحافت زیبا و به خصوص، تصویری که در روی جلد انتخاب شده بسیار با محتویات کتاب هم خوانی دارد.

زیرا در تصویر مکروفون، تیپ ریکارد و کامره فلم برداری، دیده می شود. آن چه که گرداننده برنامه  آئینه و هفت اورنگ، با این وسایل تخنیکی  سروکار داشته و درقسمت ثبت پروگرام ها ازآن استفاده می برد.

 جناب محترم نعمت حسینی  چند روز قبل از رفتنم به بیمارستان، دو جلد کتاب خود  را  تحت عناوین « آئینه و هفت اورنگ » و « مجموعۀ از داستان های کوچه قدیم ما » را برایم فرستاده بود، جای دارد که از ایشان اظهار سپاس و امتنان نمایم .

 من در زمان  گذشتاندن دوره نقاهت  فرصت  زیادی داشتم و توانستم، با کمال آسوده گی  کتاب ها را مطالعه نمایم. از  مطالب، داستان ها وبه خصوص خاطره هایی که مولف در زمان کاری اش در رادیو تلویزیون افغانستان  داشت حظ  برده و خاطره های همان دوره  درذهنم تداعی شد.

  کتاب  آئینه و هفت اورنگ در دو بخش  تدوین یافته است .

یک،  خاطرات از برنامه های رادیویی (هفت اورنگ) وبرنامه تلویزیونی( آئینه )در رادیو تلویزیون افغانستان، که  نویسنده کتاب، سال های فراوانی این دو برنامه را با همه مشکلاتی که  سر راهش قرار داشت، تهیه می نمود.

دو دیگر: مجموعۀ  مقالات: دراین بخش  نویسنده تعدادی از مقالاتی را که در طول  سال ها ی پسین در عالم غربت، نوشته و انتشار داده گنجانیده شده است .

  محترم نعمت حسینی  دربخش نخست خاطرات کار شایسته یی را انجام داده که تا کنون در هیچ کتابی  ندیده و نخوانده بودم. آن این که  درمطلبی تحت عنوان ( از دبستان تا دانشگاه )  زنده گی نامۀ  خود و خانواده محتر م اش  را که گل های سرسبد فرهنگ افغانستان  بوده و هر کدام عمر شان را به تربیه اولاد وطن وقف کرده ودر پهلوی وظیفه آموزگاری  به کار های هنرخطاطی و خوشنویسی نیز پرداخته اند نگاشته است  . به راستی خط و خطاطی  به مفهوم هنری اش  یکی از پدیده های  ارزشمند فرهنگی به حساب می رود.

محترم نعمت حسینی می نویسد که بعداز سپری نمودن خدمت زیر بیرق درسال 1359 خورشیدی  منحیث کارمند رسمی دراداره هنرو ادبیات رادیو تلویزیون افغانستان شروع به کار کرد. برنامه ( پیام بامدادی ) را تهیه وترتیب می کرد. قسمی که خود اظهار داشته با علاقه فراوان به کارش مشغول بود که، اکبرکرگر از روزنامه حقیقت انقلاب ثور، منحیث رئیس نشرات رادیو افغانستان تعیین گردید . اکبرکرگر همیشه تلاش داشت تا کارمندان غیر حزبی رادیو افغانستان را به حزب جذب نماید بنا از نعمت حسینی نیز جدا تقاضا نمود تا عضویت حزب را بپذیرد .

محترم نعمت حسینی دراین زمینه چنین می نگارد:  «هرباری که اکبر کرگر را می دیدم و او از درخواستی  به حزب یاد می نمود، فشارم بالا می رفت . سرانجام  وقتی نگریستم که او  ازمن دست بردار نیست، بر آن شدم تا از وطن بروم . پدر ومادرم برای خانوادۀ ما که خارج از کشور بودند نوشتند  تا مرا برای رفتنم کمک نمایند. درهمان شب و روز عصر یک روز در خانه نشسته بودم که نبی پاکطین همراه با اکبر کرگر خانۀ ما آمدند . پاکطین خواست تا بنشینم و لب ترکنیم.  نبی پاکطین به من گفت : تو خارج می روی؟

 باشنیدن این گپ کیچ شدم؟ زبانم خشک شد. گفتم:  چطور؟ گفت: کاپی تمامی خط های تان که روان می کنید، خارج و یا از خارج برای تان می آید پیش  اکبر کرگر است، از طریق ریاست پست کاپی نموده است شاید همین حالا هم تیپ اش در جیبش  چالان باشد. هدفش از تیپ ریکاردر های کوچکی بود  که اجنت های خاد می داشتند وصدای نفر مورد نظر شان را که شکارشان می بود ثبت می کردند»  ( صفحۀ 22 و23  )

من  نیز قبلا در یادداشتی یاد آوری نموده بودم که اکبر کرگر رئیس نشرات رادیو افغانستان، یکی از فعالین خاد بود. نخستین کارش را با همکاری سازمان اولیه رادیو تلویزیون که همه اعضای خاد بودند، به تصفیه کارمندان رادیو آغاز گردند . اکبر کرگر بعضی ازمامورین رادیو افغانستان را به دفترش می خواست و اظهار می داشت که چرا خودت عضویت حزب را قبول نمی کنی؟ اگرحزب بد است برایم بگو که من هم از حزب برایم واگر خوب است چرا خود را گوشه می گیری؟ ویا این که بعضی ازمامورین رادیو را با پیشنهاد بست بهترو یا چوکی بهتربه حزب و حتی خاد جذب می کرد .

بسیار خوشحال شدم که نعمت جان حسینی  خادیست بودن اکبر کرگر را مستند تر از یاد داشت من بیان داشته است .

محترم نعمت حسینی  یک شخصیت  آگاه، والاگهر ویک نویسنده و یک ژورنالیست متعهد بوده و می باشد. وی منحیث گرداننده برنامه های «هفت اورنگ » در رادیو و«آئینه» در تلویزیون  سعی می ورزید با داشتن علم و دانش ، تجربه  واز همه مهمتر جسارت  رسالتش  را با دقت، سرعت و صحت  به عنوان سه اصل مهم  کار ژورنالیستی،  به عمل  پیاده نموده  و شنونده گان و بیننده گان برنامه اش رااز واقعیت های که در جامعه وجود  داشت  مطلع سازد.

این را باید در نظر داشته باشیم که یک ژورنالیست، نویسنده، متصدی یک برنامه با جسارت،  صراحت لهجه مانند نعمت حسینی زمانی می تواند  کارش رابه پیش ببرد که خود با بی طرفی کامل، بدون وابسته گی به این و آن ، به دور از فساد مادی و اخلاقی باشد .

 واقعیت گویی، صراحت لهجه  بعضی اوقات باعث جار و جنجال برای نویسنده وگرداننده یک برنامه رادیویی و تلویزیونی  می گردد. چنان چه محترم نعمت حسینی  با نشر برنامه «هفت اورنگ» و «آئینه»  مشکلاتی فراوانی  از طرف مقامات عالی رتبه وقت  داشته و اکنون بعضی  خاطرات اش را درکتاب  (  آئینه و هفت اورنگ )  به رشته تحریر در آورده است .

چون خاطره ها  مشرح نوشته شده است،  به شکل نمونه از چند برنامه جنجالی «هفت اورنگ» و «آئینه »مختصرا  با اصل موضوع  منحیث  مشت نمونه خروار یاد آوری می گردد .

 ــــ    ازعنایت پژوهان گردانی مجموعۀ شعر به نام « من باد را بوسیدم » به چاپ رسید . محترم نعمت حسینی  جهت مصاحبه به دفتر  جریده پامیر  مربوط شهر داری کابل رفته بود تا با گردانی مصاحبه نماید. زمانی که مصاحبه آغاز شد نعمت حسینی کتاب گردانی را باز نموده یک شعر را خواند که آن شعر ( آرش گمانگیر) از  سیاووش  کسرایی شاعر معروف چپ گرای ایرانی بود، و گردانی آن شعر را سرقت نموده به نام خود، در مجموعۀ شعری اش  به چاپ رسانیده بود.بانشر مصاحبه  برای نعمت حسینی  جارو جنجالی  پیدا شده بود    ( صفحه 32 و 33 )

ـــــ  در برنامه آهنگ های جدید تلویزیون  آهنگی به آواز استاد مهوش و فرهاد دریا نشر می شود. زمانی که آهنگ شروع می شود، با خط درشت نوشته شد که کمپوز از فرهاد دریا .

 محترم نعمت حسینی که آهنگ  راشنید در گوشش آشنا بود،  بنا  از آرشیف  رادیو آهنگ  استاد ریئس خان را گرفت هردو را باهم مقایسه نموده وفهمید که شباهت کامل دارند،  بنا در برنامه «هفت اورنگ » نخست آهنگ ریئس خان و بعدا آهنگ استاد مهموش و فرهاد دریا را به نشر رساند وهم تبصره نمود که اصل آهنگ از استاد ریئس خان می باشد. این موضوع  باعث خشم فرهاد دریا شده به ریاست تبلیغ و ترویج کمیته مرکزی، از نعمت حسینی شکایت نمود . نعمت حسینی با اسناد که در دست داشت از خود دفاع کرد . (صفحه 35 ـ 37 )

ـــ  انجمن نویسنده گان  کتابی  را زیر نام « ترانه های کودک »  تدوین  کرده و جهت معرفی ومصاحبه برای نعمت حسینی فرستاده بود. زمانی که نعمت حسینی کتاب را مرور نمود  کاملا برایش آشنا بود. از کتابخانه خود کتاب  « نوای  کودک » را برداشت، هردو کتاب را باهم مقایسه نموده دریافت که، رازق روئین کتاب زنده یاد پائیز حنیفی  را تقریبا تجدید چاپ نموده . رازق روئین نیز از دست نعمت حسینی  به کمتیه مرکزی شکایت نموده بود که خوشبختانه جایی را نگرفت ( صفحه 38 ـ 40 )

 ــــ محترم نعمت حسینی  درچندین  برنامه تلویزیونی «آئینه»  درباره  اوضاع خراب مکاتب ابتدایی درشهر کابل انتشار داده بود. روی همین موضوع خواست تا با صمد قیومی وزیر تعلیم وتربیه وقت  مصاحبه نماید. زمانی که مصاحبه شروع شد. صمد قیومی نمی توانست جواب سوال ها را به درستی بدهد و به گفته نعمت حسینی  چارغوک می کرد.  وزیرمعارف  از مصاحبه راضی نبود وبه سلطان علی کشتمند شکایت نموده بود. همچنان  نعمت حسینی  جهت مصاحبه دریکی از مکاتب در قلعه فتح الله خان رفته بود می خواست با مدیر مکتب مصاحبه نماید، ولی مدیر مکتب با منشی سازمان اولیه حزبی و دو معملمه در داخل مکتب مصروف تماشای  فلم سکس  بودند.

بعداز نشر برنامه  صمد قیومی  از وزارت معارف منفک و به عوض اش معصومۀ عصمتی به حیث وزیر تعلیم وتربیه تقرر حاصل نمود . ( صفحه 63 ـ 68 )

دربخش دوم کتاب  هفت اورنگ و آئینه  مجموعۀ مقالات  انتشار یافته تحت عناوین :

 شاعری از دیار فاجعه ودرد،  قلب سگ،  صدای شاعر افغان از اروپا، فرهنگ عصب فرهنگ،  محمود طرزی و اندیشه اش اندر باب زبان پشتو،  تاملی روی یک شعر طرزی،  عقل درکوی عشق نابیناست، گلنار و آئینه از دریچۀ دیگر،  و درجستجوی میقات دیگر .

 مطالعه این اثر ارزنده را برای علاقمندان  کتاب  پیشنهاد نموده و در اخیر برای دوست و همکار گرامی  ام  نعمت جان حسینی  صحت سلامتی، وموفقیت های مزید را استدعا می نمایم.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد حیدر اختر