دموکراسی، گزینه ای در برابر استبداد در کشور های عربی و اسلامی
٣ حوت (اسفند) ١٣٨٩
کشورهای عربی مسلمان پس ازدستکاریهای استعماری دراوایل دهه سوم قرن بیستم که منجر به فروپاشی خلافت اسلامی عثمانیها گردید، وباتعویض وتقسیم بندیهای مجدد هرکدام به چندکشوروامارت وبانامهای جدید هویت سیاسی یافتند، وفرازوفرودهای فراوان سیاسی وچرخشهای اجتماعی راتجربه کرده اند. حضوردیردوام سلاله های دودمانی برسرنوشت کشورها وملتهای مسلمان درجهان عرب ناشی ازبی مدیریتی وعدم جهش فکری وبلوغ سیاسی درین کشورها نبوده است.
طرح اصول وراهکارهای دولتداری درسایه نظامهای قبیله گراوخانواده سالارمنجربه ریشه دارگردیدن فساد، خودکامگی وبیحرکتی سیاسی درجهان عرب گردیده است، که دستان پنهان ازعقب آنها ممارست حمایتی رااستقامت میداده اند.
طی دوماه واندی که گذشت جهان شاهد زوال وبسررسیدن عمردودستگاه فرعونی وتوتالیتردردوکشورهمسایه عرب ومسلمان درشمال افریقابود. انقلاب کشور افریقای شمالی اصولاًباخودسوزی یک دست فروش تونسی که درپی اعتراض بربی عدالتی نظام حاکم درکشورش علامت میداد آغازگردید، وبزودی فراگیرشد ومردم تونس رابرای برانداختن حکومت زین العابدین بن علی به راه اندازی همایشات اعتراضی فراخواند، تاسرانجام توده های خشمگین مردم پس ازادامه حدوددوماه مظاهرات اعتراضی درتحقق اهداف شان پیروزگردیدند.
پیروزی مردم تونس درین انقلاب بالنسبه آرام، الگویی برای مردم دردمند مصر، یکی ازبزرگترین کشورهای باستانی ودارای سابقه سیاست وفرهنگ پیش آهنگ درجهان اسلام وقاره افریقاگردید، ومردم این کشوربرای برانداختن حاکمیت سی ساله رئیس جمهور حسنی مبارک پس از18 روزهمایشات سنگین خیابانی نیزتوفیق بدست آوردند.
بااستعفای حسنی مبارک دیکتاتورمصر، دامنه انقلاب کم هزینه شمال افریقا به سواحل آبنای باب المندب ومدیترانه به قاره آسیا رسید، ومردم درکشورهای یمن، اردن، بحرین، کویت وایران دست به اعتراضات مشابهی زدند، که همه روزه فعل وانفالات آنراازطریق وسایل رسانه ای همه گانی میبینیم ومیشنویم. جمهوری اسلامی ایران که میخواست باراه اندازی همایشات رسمی سیاسی بنام همبستگی با قیامهای مردم عرب بپردازد، دروازه اعتراضات مخالفین اصلاح طلب خود مثل آقایان مهدی کربی ومیرحسین موسوی ودیگران رابروی خود بازکرد وبصورت ناخواسته دربحران اعتراضی مخالفین گیرماند.
در هفته پسین مردم لیبیا لب به اعتراض علیه حکومت بیشترازسه دهه سرهنگ معمرالقذاقی پرداختند وبه خیابانهای تریپولی، بنغازی وترابلس ریختند، که به تعقب آن، این موج واردکشورهای همسایه الجزایرومراکش گردید، که باضرب وشتم مقامات امنیتی این کشورها قیامهای مردمی همچنان باروحیه تسلیم ناپذیری ادامه یافته است. انتظارمیرود که بابه نتیجه رسیدن خواسته های ملیونی مردم درکشورهای نامبرده این موج به شیخ نشینهای حوزه خلیج فارس وعربستان سعودی وکشورهای حوزه حکومات خودکامه که حکومات آنها درزیرخاکسترعدالت شعاری، آتش خشم مردم راپنهان کرده اند، نیزجرقه براندازگردد. حالا جهان اسلام به یکی ازعمده ترین عامل رکود یعنی حاکمیتهای دیکتاوری وفسادپروراهتمام نموده وترقین کشیدن برحضور نظامهای نامردمی مطلق العنان را راه برونرفت ازمجموعه بحرانها وعقب افتاده گیها درکشورهای خود تشخیص نموده وبرای برانداختن آنها عمل کرده اند.
درتعدادی ازکشورهای عربی حوزه خلیج فارس وشرق میانه که دارای ثروتهای هنگفت زیرزمینی یعنی چاههای نفت هستند، دارایی مردم بحیث بیت المال ازدستبرد مشترک کمپنیهای خارجی مثل "آرامکو" و"شل" ودیگران درتوامیت با شهزاده گان مقتدرکشورهای تولیدکننده نفت امان ندارند، وشرکتهای خارجی ومتحدین شان درین کشورهای ثروتمند پولهای هنگفتی راازبیت المال ملت به حسابهای شخصی شان دربانکهای معتبرجهان انتقال میدهند. درتعداد دیگری ازکشورهای عربی مثل یمنهاوسلطنت عمان وفلسطین وکشورهای عربی اسلامی افریقایی، مردم درفقر اقتصادی، استبدادودیکتاتوری، سلب آزادیهای بیان ومطالبه حق شهروندی مردم، وبدور ازمشارکت درنظامهای سیاسی و درتعین سرنوشت جوامع شان، غصب حاکمیتهای سیاسی توسط خاندانهای خاصی درین کشورهابسربرده، ومفکوره مادام العمربودن این حاکمیتهای حق ناشناس ازسالیان درازی به آبشخورتفکرسیاسی جامعه عرب مبدل گردیده است. حضورنظارت گرانه کشورهای بزرگ غربی درتعدادی ازکشورهای نفت خیز عربی بنامهای متخصیص وکارشناس درهمه اموروشئون زنده گی، بافعلیت یافتن اهداف استبدادبراندازی مردم عرب، نتوانسته است اراده ملی رادرنجات دیکتاتوران حاکم برین جوامع جلب نماید.
حضورمسلط خانوا ده های معینی چون ملک حسن دوم برالمغرب، بوتفلیقه برالجزایر، قذافی برلیبیا، حسنی مبارک برمصر، طلال هاشمی براردن، آل صباح برکویت، آل ثانی برقطر، آل خلیفه بربحرین، آل نهیان برامارات وخانواده های معین محلی برهفت شیخ نشین شبه جزیره عربستان(شارجه، راس الخیمه، راس تنوره، ابوظبی ودیگران) آل سعود برعربستان سعودی، علی عبدالله صالح بریمن وغیره دریک شبکه ارتباطی(پولیسی ورسانه ای)مکمل حاکمیت یکدیگرگردیده وبا تمثیل نمودن متحدین سیاسی برای هم، به مقصدعقب زدن میلانهای پرخشگرانه ملتهای عرب، وبا نشان دادن اقتدارتوهمی این خانواده ها برسرنوشت دنیای عرب، آنهارا ازفکرراه اندازی انقلابات توده ای، راه اندازی کودتاها به هروسیله ممکن برای راندن این حکومات استبدادی ناتوان نشان میداد. اکنون زعمای عرب که دربرابر سیل خشونت مردم قرارگرفته اند، عامل این قیامها راکاردست خارجی ها میخوانند، درحالیکه دیگرکارازکارگذشته است، ومشت بعدازجنگ به
فرق خودشان حواله میشود.
درواقع، دنیای عرب به نوعی یک انقلاب نسبتاً آرام وسریع السیری راجانشین برنامه های سیاسی دیردوام وپرهزینه برای خلع نظامهای غیرملی ونامردمی نموده اند که میتواندبرای همه ملتهای درگیراستبداد وبی عدالتی مرجع تقلید والگوی مبارزه موثردرحال وآینده واقع گردد.
توسعه روزافزون این موج قهری دربرابرنظامهای توتالیتر نشان میدهد، که حاکمیتهای مستبد وحق ستیزدرسراسرجهان اسلام وکشورهای روبه توسعه ازمقابل شدن باین موج امانی ندارند، واین موج خروشان خواب ازدیده گان آنها ربوده است. درحال حاضردربرخی ازکشورهای کامنولت آسیایی مربوط به حوزه اقتدارسیاسی شوروی سابق مثل گرجستان، آذربایجان، ترکمنستان، ازبکستان، قرغزستان وقزاقستان، پس ازفروپاشی نظام سوسیالیستی درتمام مدت حکومتهای یک فرد به خواسته های مردم ونیازهای رشد وانکشاف اجتماعی اراده خودراتحمیل نموده اند. درتابستان همین سال بود که مردم قرغزستان برحاکمیت خودکامه قربان بیک باقی اف شوریدند وآنرا خلع نموده وحکومت موردنظرخودراجانشین آن نمودند. حکومتهای سرکوبگرنظامیان درپاکستان بارویکرد به سرکوب همیشگی مخالفین واعمال مجموعه فعالیتهای اوپراتیفی برضد مردم خودوهمسایگان که کشورراعملاً به جنگ وبحران کشانیده اند، ازآسیب خشم برخاسته بربیداد خویش درامان نخواهند بود. موجی ازبگیروببندهای اصلاح طلبان ومنتقدین رژیم ایران ازآرامش قابل اطمینان درکشورسخن نمیگویند ومردم افغانستان درگودال حوادث دیرپا وبیکارگی دولت کارد به استخوان شان رسیده است که این وضعیت جامعه جهانی رابه چالش لاینحلی کشانیده است.
زنده گی باربارنشان داده است، زمانیکه دولتها دربرابرآتش خشم مردم قراربگیرند، دیگرهیچ نوع آماده گی نظامی چون ارتش کاراومجهزباتوپ وتانک وتدابیر امنیتی قادرنبوده اند تاجلوخشم مردم رابگیرند. بیداری مردم درهرجامعه ای عامل دیگریست که نمیتواند بااستبداد وقلدری توافق کند، بلکه این بیداری وآگاهی خودعامل سریع سقوط واضمحلال دستگاههای فرعونی برسرنوشت مردم میشود. میگویند هرکه دربرابرحق مردم بادکاشت، توفان درومیکند واین توفان دیریازود سرازیرمیشود. انقلابات مصروتونس نشان دادند که اجتماع مردم واتحادآنها درراه اندازی تحولات سیاسی واجتماعی بامصرف وهزینه کم میتواند سرنوشت آنهارابه نحودلخواه شان رقم زند وبدادملتهای مظلوم اززیریوغ استعمارواستبداد برسد.
حال امواج دموکراسی خواهانه مردم سونامی های پرقوت سیاسی ودینامیک رادربرابراستبداد های جبروتی کشورهابرپانموده است. درین کشورها توجه به نیازمبرم درتعویض حاکمیتهای دیکتاتوری برسرنوشت مردم همه اختلافات سیاسی، اجتماعی، مذهبی ونژادی را درشعاع ضرورت خودپنهان نموده است، ومبارزان ومصلحان امورسیاسی واجتماعی خود به نیروی محرکه این انقلابات درآمده اند. زمانی تیوریهای انقلابی میگفتند که بدون مساعدگردیدن عوامل روبنا وزیربنادرکشورها انقلابی نمیتواند برپا شود، اما فراموش نکنیم که تحلیل مشخص ازاوضاع نیزمهم است ونبایست مطالعه روان شناسی اجتماعی رادرکشورها دست کم گرفت. کشورهای شمال افریقا بانخستین آزمونها دریافتند که ملتهایشان ازمظالم خانواده های غنوده برمسندقدرت به ستوه آمده اند، وفقط جرقه ای درکاراست تاآتش خشم مردمان شان رابرای سوختاندن بیداد ومظالم مشعل دهد. درین حال دولتها وکشورهای که نبض این بیداری وبیقراری مردمان رادربخش بزرگی ازجهان اسلام درک میکنند، ممکن است ازتجارب دیگران بیاموزند وعلاج واقعه راپیش ازوقوع آن بگیرند.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته