زنان افغانستانی در برزخ جهل و سیاست
۱۱ حمل (فروردین) ۱۴۰۲
(در بارۀ بسته ماندن درب مکاتب و دانشگاه ها به روی بانوان)
«رنجی که زنان افغان متحمل شده اند، تنها با گروه های اندک دیگری در تاریخ اخیر جهان برابری می کند.[i]»
افغانستان تنها کشوری است در جهان که زنان در آن از حق تعلیم و تحصیل محروم اند. طالبان بیش از یک سال می شود که زنان و دختران افغانستانی را از حق تعلیم و تحصیل، این اساسی ترین و انسانی ترین حق بشری محروم کرده اند. دختران افغانستانی با هزاران امید در انتظار سال نو، بهار و بازشدن درب مکاتب/مدارس و دانشگاه ها در حمل 1402 بودند اما با تاسف طالبان دروازه مکاتب و دانشگاه ها را به روی دختران و زنان باز نکردند و چیزی که نصیب زنان و دختران افغانستانی شد یاس، ناامیدی و سرخوردگی بود؛ نا امیدی نسبت به آینده، تحصیل، کار و زندگی. طالبان در حالی دختران و زنان افغانستانی را از تعلیم و تحصیل محروم کرده اند که به اساس شواهد و مدارک موثق دختران خودشان در کشورهای چون پاکستان، قطر، امارات متحده عربی و حتی اروپا و آمریکا به مدارس و دانشگاه ها می روند و مصروف درس و تحصیل اند. این وضعیت، زندگی را برای همه مردم افغانستان و به ویژه زنان تبدیل به زندان کرده است و بیشتر مردم به فکر مهاجرت و فرار از این زندان اند.
دختران افغانستانی با یک نگاه خوشبینانه امیدوار بودند که طالبان پس از تعطیلات سه ماهه ی زمستانی و با آغاز بهار و سال تعلیمی نگاه شان نسبت به ممنوعیت تعلیم و تحصیل زنان عوض میشود و دروازه های مکاتب و دانشگاه ها را به روی آنان می گشایند، اما با تآسف بسیار، چنین به نظر می رسد که فکر یخزده و منجمد و بسته ی طالب هرگز بازشدنی نیست و دختران افغانستانی ناگزیر این حقیقت تلخ و ویرانگر را بپذیرند که تا طالب است آنها حق تعلیم و تحصیل ندارند و نمی توانند به مدارس و دانشگاه ها بروند و به تعلیم و تحصیل خود ادامه دهند. بسیار تلخ و دردآور و جانکاه است که در فصل بهار طبیعت دوباره از خواب بیدار میشود، درختان و گیاهان دوباره شروع به سبز شدن و شگوفا شدن می کنند اما با تأسف که طالبان با بستن دروازه مراکز آموزشی مانع رشد، شگوفایی و به بار نشستن هزاران و ملیون ها استعداد می شود. امیدها و رویاهای یک نسل از آنها گرفته میشود، وقتی رویاها و آروزهای انسانی از او گرفته می شود، او دیگر چیزی بیش از یک جسد نیست، همه چیز در او می میرد و دفن می شود. و حال و روز زنان و دختران افغانستانی همین است: آنها مرده های متحرک اند.
زندگی در افغانستان بر همه باشندگان این کشور بسیار سخت می گذرد. اسارت، بندگی، آوارگی و مهاجرت، قتل های مرموز و فقر دارد آهسته آهسته مردم افغانستان را نابود می کند. طالبان از افغانستان یک زندان سرباز ساخته اند و نزدیک به 40 ملیون انسان را در آن زندانی کرده اند و دارند به اشکال مختلف آنها را شکنجه می کنند. و اما در این میان زنان از همه آسیب پذیرتر اند و بیش از مردان قربانی می دهند و این وضعیت بیش از همه بر زنان زجردهنده تر، شکننده تر و کشنده تر است.
وقتی زنی با سواد شود، آگاه و مستقل می شود و این زن آگاه خانواده و نسلی را با سواد و آگاه به بار می آورد و هیچ چیزی نمی تواند پایه های حکومت های مستبد و ظالم را برکند جز سواد و آگاهی مردمان تحت ستم آن حکومت و طالبان می دانند که بزرگترین دشمن حکومت آنها آگاهی و به ویژه آگاهی زنان است. از این رو می خواهند زنان و جامعه را در تاریکی نگهدارند. احتمالا طالب دارد نسخه جمهوری اسلامی ایران را می پیچد و میخواهد از حکومت ایران الگو برداری کند. بارزترین نماد حکومت اسلامی در ایران حجاب اجباری زنان است و اگر این حجاب را بردارید چیزی بنام حکومت اسلامی باقی نمی ماند. طالب هم بعنوان یک حکومت اسلامی برای بقا و دوام خودش می خواهد زنان را ابزار قراردهد و بقای خودش را در محرومیت زنان از تحصیل و کار و آزادی آنان می داند. طالبان تصور می کنند که حضور زنان باعث نابودی آنان میشود.
و اما طالبان نمی دانند که حذف زنان از اجتماع تبعات و پیامدهای بسیار خطرناک تر از آنچه که آنان تصور می کنند دارد. تبعیض قایل شدن میان زن و مرد و حذف زنان از جامعه باعث می شود که مردان آنان را به چشم طمعه ببیند و در دراز مدت استقلال و فردیت زنان بعنوان موجودات مستقل توسط مردان جامعه انکار شود. به سخن دکارت: در سرزمینی که در آن تفکیک جنسیتی از کودکی صورت گیرد دخترانش پسرانش را گرگ تصور میکنند و پسرانش دخترانش را طعمه... در اوج گرایش و کشش با پیش زمینه ای آلوده عاشق میشوند، بدون هیچ شناختی...عشق میمیرد و ارتباط نابود، مردانش تنوع طلب میشوند و زنانش مرد ستیز.
سخنان زیر را به چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا نسبت می دهند و حقا که چنین هم است: زنان یک جامعه را محدود کنید، آن ها را تو سری خور و حقیر کنید، تمسخرشان کنید، کاری کنید تا بزرگترین آرزویشان ازدواج و بزرگترین هنرشان آشپزی و خیاطی باشد، بلایی بر سر آن ها بیاورید تا از اجتماع بترسند، تخم تفکری در ذهن پدرانشان بکارید تا ایمان بیاورند دخترانشان را باید در قفس پرورش دهند، کتاب علم و قلم و چکش را از دخترانشان بگیرید و به جای آن ملاقه و سوزن و انجیل به دستانشان بدهید، با جوانانشان کاری کنید که از جنس مخالفشان دور باشند ولی تمام تفکرشان پیش آن ها، و هر کسی که برای آزادی زنان تلاش کرد را بنده شیطان و دشمن خدا بنامید که او دشمن ما، و ما خدای زمین هستیم.
من تضمین میدهم همچین جامعه ای هزار سال هم بگذرد پیشرفت نخواهد کرد. با سپری شدن یکسال محدودیت و محرومیت برما زنان افغانستانی، بیش از هر کس دیگری معنای این حرف ها را درک می کنیم و با پوست و گوشت مان و استخوان مان درک می کنیم که بستن دروازه مدارس و دانشگاه باعث یاس و ناامیدی و سرخوردگی مردم و به ویژه زنان جامعه ما شده است. این اقدام طالبان رنج بی شماری بر خانواده ها، پدران و مادران جامعه ما تحمیل کرده است. تداوم این وضعیت باعث می شود که انگیزه و اشتیاق نسبت به تعلیم و تحصیل در مردم ما به ویژه زنان و دختران کشته شود. ممانعت از تعلیم و تحصیل دختران و زنان باعث افزایش فقر، جرم و جنایت، خرافه پروری و در نهایت تباهی نسل های بعدی خواهد شد. چنانچه که وکتورهوگو نویسنده ی شهیر فرانسوی می گوید، هر کس در مدرسهای را باز کند، در زندانی را بسته است. به این معنا است که بستن دروازه ی مکتب و مدرسه رابطه ی مستقیم با خلق و افزایش جرم و جنایت و تبهکاری و بحران در جامعه دارد.
زن و مرد شبیه دو بال پرنده است؛ تا زمانی که این دو بال بصورت مساوی رشد نکند، هرگز پرنده ای قادر به پرواز نخواهد بود. و تا زمانی که امکان رشد بصورت مساوی برای این دو بال وجود نداشته باشد، نمی توانند بصورت مساوی رشد کنند. بنابراین هر مرد و زن باید از فرصت های مساوی تعیلم و تحصیل برخوردار باشند، رشد و پیشرفت و فلاح جامعه بدون حضور زنان که نیم پیکری از جامعه را تشکیل می دهند، امری است محال. محرومیت زنان از تعلیم و تحصیل جلو هرنوع تحرک، پویایی و پیشرفت را می گیرد و هیچ کشوری بدون حضور زنان در اجتماع و تعلیم و تحصیل زنان و دختران نمی تواند به صلح، رشد، پیشرفت و سعادت برسد. برعکس تحصیل زنان علاوه بر بلند رفتن و رشد آگاهی و روشنگری در جامعه باعث رشد و شگوفایی اقتصادی جامعه و عمران و آبادی و سرفرازی کشور نیز می شود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته