«مقاومتگران» سرافراز و پیلتن
۴ عقرب (آبان) ۱۴۰۱
اوجگیری بحران ساختاری نظام سرمایه داری، ناکارآیی فزاینده این نظام در حل بحران های بین المللی و به تحلیل رفتن هژمونی ایالات متحد آمریکا در مناسبات قدرت میان دولتهای سرمایه داری، حکمرانان کنونی کاخ سفید را برآن داشته که طرح نو دراندازند. در یک بخش این طرح هدف فوری به دست گرفتن کنترل کامل آسیای میانه و یا ایجاد بحران – نا امنی در این منطقه است. به این دلیل حکمرانان کنونی کاخ سفید یک جمع از هارترین و آزمندترین نیروها را در پیرامون این منطقه به میدان آورد اند تا به کمک آنها نظام جهانی سرمایه داری و هژمونی آمریکا را از دام بحران های مرگبار اقتصادی – سیاسی نجات بخشند که به آشوب کشیدن «آسیای میانه» یک بخش از این راهکار است.
از بد شانسی، زیست بوم تاریخی «تاجیک - هزاره - ازبک - ترکمن» در مسیر این "یورش"، چالش اصلی و هدف مستقیم است. بنا براین، استراتژی جدید نظام سرمایداری جهانی بر پایه درهم کوبیدن جغرافیای زیستی «تاجیک - هزاره - ازبیک - ترکمن...» و استقرار این "هارترین و آزمندترین نیروها" در این مناطق برای دفاع از منافع سرمایه داری بازنویسی شده است که از دید راهبرد دولت ایالات متحده آمریکا، ضروتی اجتناب ناپذیر می باشد. با نگاه از این زاویه: اول - انتقال و اسکانِ قبایل بیگانۀ پشتون/افغان، القاعده و سایر گروه های دهشت افگن در شمال کشور. دوم - این که این گروه های «اراذل - اوباش» به شکرانه "کمک های مالی آمریکا - عراب خلیج فارس ..." پای در رکاب کرده اند تا سراسر «آسیای میانه» و زیست بوم تاریخی «تاجیک - هزاره - ازبک - ترکمن» را شخم بزنند. سوم - کشتار دسته جمعی اقوام این مناطق و در نتیجه سکوت شرم آور جهان لیبرال – اسلامی بخوبی قابل درک است!
در سوی دگر، مقاومتگران به میدان آمده و آستین ها را بالا زده اند تا یکی از درخشان - با شکوه ترین فصول تاریخ «تاجیک» را در امر آزادی - عدالت اجتماعی رقم زنند. این «مقاومت گران» سرافراز و پیلتن، بر فراز کوه های هندوکش به دیدبانی و پاسبانی از زن، زمین، فرهنگ و هویت «خراسانی» خود نشسته و «فقط» نگران پیمان شکنان *هستند. در ذهن وُ ضمیر این «مقاومت گران» شخصیّت و روحِ «فرمانده مسعود» به عنوان نمادِ پایداری، مقاومت و جاودانگی «تاجیک» هنوز نفس می کشد. از دید نگارنده، مقاومت این دوران بیان منافع و آرزوهای مردم ستم دیده و تجسم خود آگاهی و اراده آنان برای یک دگرگونی ساختاری و همه جانبه می باشد و دارای ماهیّتی «تاجیکی - خراسانی» است نه «اسلامی- اعتقادی». دفاع از مردمِ گرسنه و بی پناهی که توسطِ نیروهای «اراذل - اوباش» طالب/پشتون/افغان/ سرکوب و به خاک و خون می افتند «مقاومت» را از تمام خیزش های پیشین ممتاز و متمایز می سازد.
پس، مسئولیت بزرگ و تاریخی متوجه «مقاومت گران» است که انجام اش، دشوار، اما ناممکن نیست. «مقاومت» در «خلاء» یا «گسست»ی که فهمِ تحوّلات اجتماعی، سیاسی، هویتی و فرهنگی دوران را دشوار کند قرار ندارد. ما همه میدانیم که جهان سیاست صحنه نمایش رویارویی و رقابت بین قدرت ها است. قدرت های بزرگ جهانی میدان «نبرد - بازی» را آنطور که خودشان میخواهند بستر سازی و بازیگر مورد نظر خود را انتخاب می کنند. بازی شروع شده است. کاخ «کرملین» بر علیه چهارچوب مناسبات موجود در ساختار قدرت جهانی و منطق و رفتار "متعارف" بین المللی شورش کرد و آمریکا اردوی خود را در بستر زیستی شما بر پا داشته است و بازیگر مورد نظر خود را وارد بازی کرده است. فاشیزم پشتونی/افغانی وابسته به استعمار به عنوان بازیگر مورد نظر آمریکا، اهداف خود را در راستای اهداف استعمار تعریف کرده. هدف فوری مرحله کنونی استعمار «آمریکا» با هدفِ عُمدۀ پشتون/افغان/طالب از حمله به شمال در یک خط قراردارد. پشتون/افغان/طالب زمین، غنائم، تاراج، باج، خراج و اسیرگرفتن زنان و نوجوانان و تغییر بافتِ جمعیّتی بومی در شمال و تضعیف اقوام بومی این مناطق را میخواهد و آمریکا این «زمین سوخته - آشوبگر فاقد اخلاق» را برای اهداف خود لازم دارد.
باید یادآور شوم: ایجاد ترس و ترور و وحشت از طریق کشتارهای هولناک گروهی که وسیله ای است برای سلطۀ روحی بر مردم مناطق اشغال شده، از عبدالرحمان خان تا به امروز «هم استراتژی؛ و هم تاکتیک» برای گسترش و تحکیم پشتون/افغان سازی و نابودی ظرفیت های مقابله و مقاومت مستقل در سطح جامعه و نیز کنترل پذیر کردن سایر اقوام غیر پشتون/افغان بوده است و طراح اصلی آن دولت بریتانیا کبیر بوده که الان این طرح توسط آمریکا «نُشخوار» میشود.
ای مقاومتگر، اگر نگویی – ندانی که بازیگر کدام میدانی و برای «چه» میجنگی و یک چشم انداز سیاسی و ساختاری متفاوتی را بروی اکثریت مردم منگوب شده و محروم و استبداد زده این کشور نگشاید، در یک برزخ تاریخی و سرنوشت ساز قرار خواهید گرفت و "کلاهتان پس معرکه است **". "برادری دینی" ساختگی است. "هموطن بودن***" سیاه بازی است****. حقوق بشر - دموکراسی استاندارد دوگانه دارد. نفهمیدن این موضوعات فاجعه - حماقت است. بازی شروع شده و «تو» نمیتوانی در میدان «حقوق بشر - دموکراسی » بازی کنی، زیرا این میدان امریکا است. افغانیت - اسلامیت میدان طالب/پشتون/افغان است. باخبر باش که «بازیگر شدن» در این دوران، بدون پیشکش ساختاری بدیل و بدون دست یافتن به یک هویت مستقل نامیسر است و صدای در محافل بین المللی نخواهید داشت. باری، در نبود هویت «مستقل» قادر نخواهید بود که قدرت عظیم "زن" های بینوا، این لگد مال شدگان، به حاشیه رانده شدگان، به خاک و خون افتندگان و مردم گرسنه و به تاراج رفته را که حق تعیین سرنوشت و خودفرمانی را شعار می دهند - بسیج و به حرکت در آورید. در این صورت با تنگناهای جدی در منابع حیاتی و فضای تنفس روبرو شده و بدون «مقاومت» خواهید مرد.
---------------------------------------------------------
* بارها گفته ام که قواد - ُقّرمساق های سیاسی مثل، مارشال فهیم - عبدالله - قانونی - امرالله - بسم الله - عطا - احمد ضیا خان- احمد ولی خان - جرأت... نه تنها منابع مادی و اقتصادی جامعۀ تاجیک را نابود كرده به فنا دادند، بلكه اخلاق انسانی و غرور تاجیک را به تباهی كشاندند. این ها نه اراده و خواست واقعی برای ایستادگی در برابر پشتون/افغان/طالب را دارند و نه تکیه گاه لازم و توان کافی برای این کار را. این جماعت در برابر دریافت "امان نامه" و تضمین امنیت از طرف طالب، حاضر به هر ذلت و خواری هستند!!! مقاومتگران در کوتاه کردنِ دست این «پیمان شکنان» در امور سیاسی - نظامی جبهه نباید به خود تردید راه دهند.
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
** ضرب المثل ” کلاهش پس معرکه است” کنایه از شکست یک شخص در کار هاست.
*** نه دیروز افغانیت محور همبستگی فرا- قومی و فرا- مذهبی و فرا - زبانی بود نه فردا میتواند باشد. تحمیل هویت و زبان بر دیگران در گذشته هم مشکل آفرین و نا ممکن بود و فردا هم مشکل آفرین خواهد بود. افغانیت نتوانست - نمی تواند چتری به وجود آورد که گوناگونی های اجتماعی را به رسمیت شناسد و نظمی مبتنی برمردم سالاری مشارکتی و خود حکومتی محلی به وجود آورد. دید تباری نسبت به حاکمیت ملی و ثروت و تحمیل هویت قومی بحران آفرین است و بر بنیاد آن نمیشود کشور ساخت و دولتداری کرد.
**** تجربۀ جنبش هاى اجتماعی - سیاسی بیشتر از یک صد سال کشور اين حقيقت را آشكار مى كنند كه دعوت «تاجیک» در پرورش اتحاد و اتفاق و درهم آميزى و همآوازى عليه استعمار، استبداد و رسیدن به عدالت اجتماعی و آزادی، از سوی سایر اقوام نادیده گرفته شد است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته