شخصیتی در متن تاریخ و شمهء ازخاطرات

٣٠ دلو (بهمن) ١٣٨٩

متن بیانیه آصفه "صبا " در محفل یاد بود از هفتادهشتمین سالروز تولد شهید زنده یاد محمد طاهر بدخشی در کابل - تاریخ  17-02-2011

کوشیدم نوشته ی را که درخو ر بیان اوصاف وشخصیت  فرزانه مردی چون  شادروان محمد طاهر بدخشی  باشد آذین این صفحه نمایم, زیاد اندیشیدم از کجا  با چه کلمات نبشته ام را آغاز نمایم, تا سزاوار فداکاری و شهامت آن سالار عدالت جو, و مهربان باشد.

محمد طاهر بدخشی قهرمان مردی از تبار کوه پایه های لعل زای بدخشان بود که این سرزمین افتخار چنین فرزندی را برای همیش به خود دارد. او  با تبسم و جبین باز رهنمای مردمان مستعضف و هم وطنانش بود. همه روشنفکران و سیاست مداران عصرش، بر او احترام داشتند. صحبت ها و بحث هایش رابا دقت  میشنیدند. تامین عدالت اجتماعی را, راه برون رفت ازمشکلات کشور کثیرالمله ء چون افغانستان میدانست. از لحاظ اتنیکی ساختار اجتماعی متنوع, و راه برون رفت ازدشواری را که از عدم اعتماد ملی در کشور به وجود آمده بود با جرات و شهامت مطرح بحث قرار میداد. از ابراز عقاید خویش واهیمه ء نداشت و اعتقادش براین بود که طبقات, اقشارمحکوم و مظلوم  کشوراز اثر سیاست  های تبعیضی, تعصب و تحجر جامعه ی سنتی د چارمصیبت عظیم گردیده است. باید منشا و مبدا این ناملایمات را دریافت و به یک راه حل منطقی نایل آمد. بدخشی عقب ماندگی و زندگی فلاکت بار مردم کشور را ناشی از سیاست های تفرقه افگنانه ء حاکمان مستبد و ظالم میدانست که قومی را مقابل قومی وملیت رامقابل ملیت قرار داده, و ازاین اختلاف جهت استمرار حاکمیت جابرانه ی خود سود می بردند. محمد طاهربدخشی هیچگاه قومی را بر قومی ترجیح نمیداد. سعادت و پیروزی افغانستان را در اتحاد اقوام ساکن در کشورمیدانست.

اما دشمنان عدالت و مساوات, همیشه در برابر خواسته های مشروع وی که برابری و برادری ملت های باهم برادر بود، حسادت داشته و به گونه های مختلف بر وی اتهامات بیمورد وارد نمودند , اندیشه ها وطرح های دولت فدرال وی  را که خواهان ارامش و زندگی بهتر مردم و ترقی کشوربود, اندیشه ی تجزیه طلبانه میپنداشتند. او به مظلومان پشتون،  هزاره، اوزبیک، ترکمن وتاجیک می اندیشید....بدخشی ازتعصب وتحجرنفرت داشت وبگفته ء دانشمندی" تعصب علامهء خامی است"بدخشی جهت آموزش وپرورش شاگردان خویش حدومرز را نمی شناخت ,همیش به مطالعه فراگیری علوم مختلف تاکیدواصرار می ورزید ,درآن زمان که تقابل اندیشه ها وایدیلوژی ها به شدت تمام, درعرصه ء مسایل اجتماعی  بیداد میکرد ,بدخشی به آن اصول ها وباورهای رائج آن زمان  خود را مقید ندانسته  ,تحمل وتکثر آیده ها را درمسائل اجتماعی  وسیاسی , امر طبعی میدانست, شمهء ازیک خاطره!  بعدازکودتاه سردارمحمد داود خان  قیام درواز بوقوع پیوست  بدخشی وتعداد زیاد همرزمانش دستگیر و روانه ی زندان شدند بعداز آن, قیام پنجشیر به وقوع پیوست واستاد برهان الدین ربانی  مجبوراء رهسپار پاکستان گردید, بدخشی  بعد ازگذشت  بیش از یک سال  ازمحبس رها شد  , خانم استاد با دو فرزند خوردسال وی جهت  دیدار وملاقات بدخشی  به منزل اش آمد, بدخشی وخانم شان  جمیله  بدخشی به مجرد دیدن خانم وفرزندان استاد  حرمت واحترام زیاد بعمل آورده, وبه فرزندان استاد با دلسوزی وانمود ساختند "  تشویش نداشته باشید آن چنان من مدتی از خانه دور بودم  برگشتم, پدرشما   استا د  شخصیت بزرگ است حتما به زودی به خانه برمیگردد ",بعدازمرخصی خانم وفرزندان استاد ,نگارنده در باره ی تلاش های استاد وهمرزمانش  سوالات از بدخشی بعمل آوردم اوبا تاکید بیان داشت  "استاد ربانی برای پیش برد مبارزات آینده  دریک مقیاس جداگانه  شخصیت کلیدی وضروری خواهد بود", گذشت زمان حقانیت پیشداوری وپیشبینی بدخشی را دراین زمینه  نشان داد.

 یاد ازخاطرهء دیگر: سال 1356  با تنی چند از محصلین نسوان روز عاشورا به خانه ی این مرد بزرگ به ملاقات شان رفتیم.  خانم مهربان  وی خانم جمیله بدخشی بعد ازمصافحه و احوال پرسی ما را به کتاب خانه اش رهنمایی کرد، بدخشی کتابی دردست داشت و ما بعد ازادای احترام خاموشانه نشستیم. روز دهم محرم بود, بدخشی لب به سخن گشود و راجع به دهم محرم الحرام معلومات داده , به خوانش داستان شهادت حضرت امام حسین(رض) نوهء عزیز پیغمبر خدا پرداخت. داستان شهادت آن حضرت را با سوز و گداز زاید الوصف میخواند و قطرات اشک پیهم بر رخسارش می چکید. ما نیز متاثر از خوانش پرسوز وی گریستیم و دریافتیم که قلب او لبریز از ایمان، فداکاری و اعتقاد راستین به شخصیت بزرگ و مبارز عقیده و مذهب (حضرت امام حسین رض )است. در آن سن و سال شاید کمتر به مکنونات قلبی وی پی میبردیم و درک همه جانبه از نیات باطنی و معنوی این بزرگ مرد  برای من مشکل بود.

آن زمانیکه قطرات اشک در رخسار بدخشی به خاطر شهادت حضرت امام حسین جاری بود به مظلومیت و تنهایی او در دشت سوزان کربلا میاندیشید, که چگونه با جمع بزرگ اهل بیت به تعداد قلیلی به مقابله با یزید ویزیدیان برخاسته مقاومت و مبارزهء نابرابر را پیشه ساخته بود.  محمد طاهر بدخشی شرایط دشوار و طاقت فرسای استبداد سلطنتی را درک نموده راه مقاومت و مبارزه را با الهام از مبارزات و مقاومت حضرت امام حسین پیشه  ساخت. بدخشی با طرح مسله ی ملی حهت ایجاد سیستم  خود مختاری ملی به گفته ء خودش در آن زمان "صدای خفیف" بود که به مقابله با تزس های انترناسیونالیست های گوناگون و محافظه کاران مختلف مبارزه ومقاومت را آغاز نمود, . او با الهام و درک از مقاومت حسینی به تنها یی به جنگ "اهریمن" شتافت اوبا شهامت ودلیری تمام در این راستا گام برداشت,, بدخشی به حیث یک روشنفکر وروشنگر دوران خویش, اززمرهء  اولین پیش گامان جنبش عدالت خواهی در کشور وایجادگر فکر واندیشه ء جدید بود ,اودر راستای حل منازعات وپرابلم های ملی  با ابراز عقاید  ناب وبکر  در متن  تاریخ  خونباراین سرزمین  گام برداشت,اوبه حیث یک محقق  وپژوهشگر همیش در جستحوی اهداف با محتوای انسانی بوده , تاکشتی شکسته  وطوفان زده ء کشورش را به ساحل نجات رهمنون گردد؛ او بار بار به تاکید اطهار میداشت "عقاید  واعتقادات مرا  در لابلای اندیشه ها ,ایدیولوژی ها وآثار  گذشتگان جستجوننمائید حقیقت موجود جامعه افغانستان موئید اندیشه وتفکرات من است"  وبااصرار جدی روی اصول ها وباورهای که اومعتقد بود تاءکید داشت, دراین راستا بهیچ معا مله تن نداد, عدم درک ازمفاهیم طرح های بدخشی  درکربلای افغانستان وقایع خون بار را بوجود آورد . "صدای خفیف مسله ی ملی بعد از  شهادتش به "غرش سهمگین"  مبدل گردید که  این نمایانگر حقانیت طرح های وی است.

روحش شاد وراهش پیروزباد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

بکتاش پامیرزاد20.02.2011 - 23:29

 خواهر گرامی، با تشکر از نوشته و خاطرات شما. بدخشی در راه حصول حقوق مساوی ملیت های کشورش مبارزه کرد و بالاخره در همین راه جان شیرینش را پس از آن همه درد و شکنجه که به او روا داشتند، فداکرد. اما متاسفانه امروز در کشورش ستم ملی یا ستم قومی بسیار قویتر، وقیحانه تر و بی پرده تر از دوران او عملی میشود. آیا آنانیکه به خاطر شان بدخشی و دیگر فداکاران همانند او جانشان را ازدست دادند، ارزش این قربانی ها را داشتند و دارند؟؟؟ از استاد ربانی گفته اید. ایشان شخص شریف و ملایمی استند، ولی با این همه امکانات و مقام و منزلت سیاسی که در دوره های پیش از طالبان و به خصوص بعد از طالبان نصیب شان شد، اگر اندکی از جرئت و علمیت سیاسی بدخشی را میداشتند، وضع ما خیلی بهتر از این میبود که است!
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



آصفه صبا