ترس جنایتکاران از رسانه ها
۴ جوزا (خرداد) ۱۴۰۱
گروه طالبان دروغ را به ارث برده است
شاید تعداد بیشتری از هموطنان عزیز با من هم عقیده باشند که رژیم های دست نشانده، خود کامه یا آنانی که به زور میلۀ تفنگ سعی کرده اند بر گرده های مردم ما حکومت نمایند، ضروری پنداشتند که شهروندان افغانستان را به شکلی از اشکال خشونت آمیز زیر سلطه خویش در آورند . برای این منظور دست به قوانین و فرامینی می زنند که خلاف قانون اساسی ومدنی بوده زنده گی را برای مردم مشکل ساخته و فضای خفقانزا، ترس و وحشت را ایجاد نمایند. نخستین مانعی که سد راه چنین رژیم های خشونت پسند وفاسد ایجاد می گردد، اطلاع رسانی به مردم از طریق رسانه های برقی، تصویری وکتبی می باشد که در راس آن ژورنالیستان، خبرنگاران وخبر رسان های متعهد قرار دارند. در طول بیست سال گذشته، ازحکومت عبوری گرفته تا زمان جمهوریت حامد کرزی و عبدالله، غنی و عبدالله و اکنون هم رژیم دست نشاندۀ پاکستان به نام طالبان، شاهد ضرب وشتم ها، دستگیری ها و زندانی کردن ها، قتل وترور ژورنالیستان وخبر نگاران بوده ایم. همهٔ ما می دانیم که با دسیسه و معامله گری های اشرف غنی وگروه خبیثه اش، طالبان توانستند دوباره به اریکه قدرت برسند. تمامی ولایات افغانستان را در طول چند روز از آن خود بسازند. مگر مردم افغانستان به خصوص طبقه اناث نظر به تجربه و شناختی که از دور نخست رژیم طالبی داشتند، دست به تظاهرات مدنی زدند، که توسط نیروهای زن ستیز طالبان سرکوب شدند . ازجانب دیگر حکومت طالبان به خبرنگاران و رسانه فشار وارد نمود تا از نشر و پخش تظاهرات، قتل وقتال، ضرب وشتم ومظالم شان خودداری نمایند. این عمل طالبان کار رسانه های مستقر در داخل افغانستان را به چالش کشید، صرف خبرنگاران رسانه های خارجی تا حد امکان اخبار داخل افغانستان را از طریق برنامه های تلویزیون ها و رادیو های شان انتشار داده و می دهند. به خصوص با خروج نیرو های خارجی از افغانستان و ظهور دوبارۀ طالبان بخش فارسی دری رادیوی بی بی سی، یک برنامه تلویزیون « افغانستان اینترنشنال »را فعال ساخته تا راوی روایت شهروندان افغانستان باشد . این که پالیسی نشراتی و فعالیت برنامه تلویزیون افغانستان اینترنشنیل تا چه حدی واقعبینانه است قضاوت را می گذاریم به بیننده ها ومخاطبین برنامه . اما آن چه می خواهم یاد آوری نمایم این است که گروه طالبان طی یک فرمان جدا گانه در ولایت بادغیس، دیدن و شنیدن برنامه تلویزیونی « افغانستان اینترنشنل » را برای باشنده های آن ولایت ممنوع قرار داده و آن را نشرات کفری عنوان کردنه است.
این موضوع خاطره های از گذشته را در ذهنم تداعی نمود. زمانی که رژیم دست نشانده شوروی سابق درافغانستان تحت تسلط نیروی های تا به دندان مسلح اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی سابق حکومت می راند، نظر به ترس وهراسی که از نشرات رادیو های خارج مرزی داشتند، شنیدن رادیوی بی بی سی، صدای امریکا و صدای دویچه ویلی ویا بهتر گفته شود رادیو صدای آلمان را نیز ممنوع قرار داده و در هر دفتر و دیوان مخبرین و جواسیس خاد را وظیفه داده بودند تا کسانی که بارژیم دست نشانده مخالفت می نمایند و دربین همکاران از نشرات کشور های به اصطلاح امپریالیستی یاد آوری می نمایند گزارش بدهند، تا تحت تعقیب و بازپرس قراربگیرند.تعدادی به همین جرم شنیدن رادیو بی بی سی به خاد معرفی شده و بعداز تحقیق و شکنجه راهی زندان پلچرخی شدند . اما روزی رسید که باسقوط رژیم دست نشانده شوروی سابق، همان حزبی ها و خادیست ها راهی کشور های امریکا و اروپا شده ودر همان رادیو های امپریالیستی وظیفه اجرا می نمایند. ویا این که برنامه های تلویزیونی، رادیویی، وصفحات انترنتی را ایجاد نموده کار های سیاسی را کنار گذاشته دست به "فعالیت های فرهنگی" زده اند وسعی به عمل می آورند تا جنایات چهارده ساله شان را کتمان نموده وجنایات، قتل وقتال تنظیم های جهادی سابق و گروه تروریستی طالبان را به رخ مردم بکشند . خوب به خاطر دارم زمانی که اکبر کرگر منحیث رئیس نشرات رادیو افغانستان نصب شد، چون خودش یکی از فعالین خاد بود، گروپی از خادیست ها را به شعبات رادیو جهت تعقیب همکاران رادیو افغانستان گماشته بود وهم دفتری را ( که با تاسف نام دفتر را فراموش کرده ام ) به سرپرستی یکی از خادیستان به نام وحیدقیومی در چوکات رادیو افغانستان ایجاد نمود که تمام گزارشات و اخبار رادیو کشور های به اصطلاح امپریالیستی را ثبت نماید و آن را روی کاغذ آورده و چندین کاپی تهیه نموده به شعبات مختلف کمیته مرکزی وخاد ارسال نماید .
طالبان یا گروه مزدور پاکستان، گروهی که خشونت و ستمگری را به اعلی رسانده است، از تجارب اکسا وخاد وواد وهمه حکومت های استبدادی سرمشق گرفته، خبرنگاران داخلی را زیر فشار قرار داده ودر برابر رسانه های خارجی هم مانع ایجاد می کند. همچنان با وقاحت دروغگویی را به ارث برده است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته