از حرف تا عمل، از جمهوریت تا امارت اسلامی
۱۷ قوس (آذر) ۱۴۰۰
گروهها و حکومتهایکه اساسا بخاطر تحقق اهداف سیاسی و اقتصادی نیابتی کشورهای ذینفع بوجود می آیند، فاقد هرنوع خودارادیت در عمل و صداقت در گفتار اند، چون اهداف و برنامه ها در سطح رهبری این گروهها از مجراهای غیر رسمی در خفا تنظیم شده و بخاطر تحقق اهداف استراتیژیک کشورهای حامی به تدریج جامه عمل می پوشد. متاسفانه در بیست سال اخیر اکثریت سیاستمداران کشور بقای سیاسی و حفظ منافغ مالی شانرا در تبانی و پیروی از دستورهای بیرونی گره زده و کوچکترین توجه در صدد اخذ مشروعیت داخلی وحل مشکلات مردم عام ننمودند و همه اصول جهموری چون انتخابات، شفافیت در حسابدهی و هموارسازی طبیعی بستر جمهوریت واقعی مردمی به مسخره گرفته شد.
اشرف غنی با فرار غیرمترقبه اش در حقیقت جفای نابخشودنی را در حق مردم مرتکب شد و در تاریخ به شدید ترین ادبیات به حیث خاین ملی از او نام برده خواهد شد. صرف نظر از دزدیهای مشهود ملیونی خانواده و نزدیکان ارگی اش، او حس وطندوستی و حراست از داشته های معنوی کشور را به بازی گرفت که شاید دهه ها نیاز باشد تا دیگر کسی به استقرار ارزشهای مدنی و رفاه جمعی حس خودپروری کند. او غیر از بلی گویان و چاپلوسان فکری اش زندگی ملیونها انسان را به مخاطره جدی انداخته و حتی بعد از فرار و این همه رسوایی، کوچکترین معذرت و حس ندامت در چهره منحوسش دیده نشد و اگر اطلاق دومین متفکر جهان به او حقیقت میداشت، شاید از میزان این همه خیانت که تاروپود همه نسل ها را برهم ریخت واقف میبود و حد اقل از ریختن خون هزاران سرباز سر بکف که ناآگاهانه برای بقای حاکمیت فاسد وی جانهای شیرین را قربان کردند و هیزم سوخت بقای نجاست و فریب او شدند اظهار تاسف می کرد اما دریغا که خم به ابرو نکرد.
در عین حال طالبان با داشتن یک تجربه ناکام حکومتداری در دهه ۹۰ در افغانستان که اساسا کوچکترین شاخص از عملکرد یک دولت مدرن در آن دیده نمی شد در ۵ سال حکومت شان نتوانستند تا مشروعیت سیاسی داخلی، منطقوی و بین المللی را کسب نمایند. حال هم با فرار بی شرمانه اشرف غنی احمدزی و حلقه محصور به ارگ اش، طالبان دوباره در نتیجه یک توطه ای تمام عیار، شتابزده به اریکه ارگ تکیه زدند ولی با این همه تبلیغات وسیع در مورد تغییر در تفکر شان، هیچ تغیر قابل لمس در عملکرد بدوی و قومی شان در۴ ماه اخیر قابل دید نیست. در دو دهه غیابت این گروه و مبارزه مسلحانۀ آنها علیه دولت های فاسد ۲۰ سال اخیر که تحت سیطره آن حیات هزاران هموطن بی دفاع ما ضایع گردید، یک نسل جدید از طالبان که اکثریت مطلق شان از طفولیت و نوجوانی شامل مدارس مذهبی پاکستانی (حقانیه و اکوره اختک) شدند و با آموزه های تحریف شده دینی و افراطیت برای چنین روز از طرف ادارات استخباراتی پاکستان اماده شده و به شکل سمبولیک در ۱۵ آگست که روز استقلال دشمن دیرینه اش هندوستان میباشد، وارد کابل ساخته شدند. این طیف عظیم از طالبان اکثرا از خانواده های فقیر روستایی مرز دیورند با پاکستان بوده که کوچکترین وقعی به کرامت انسانی و پلورالیزم قومی - مذهبی قایل نبوده و یگانه دغدغه فکری شان جهاد از میل تفنگ و هوس رسیدن بی درنگ به حوران بهشتی است. تجارب جهانی نشان میدهد که گروهای نیابتی فاقد توانایی تشکیل حکومت بوده و دیر یا زود به خدمت یک قدرت بیرونی دیگر قرار گرفته و با ضربه زدن به منافع حریف این قدرت بیرونی بعد از مدتی متلاشی شده و میراثی جز فلاکت، تنگدستی و عقب ماندگی در جامعه از ایشان متصور نیست. درین مقطع زمان طالبان ناگزیر اند به هر طبلی که پاکستان میزند مزبوحانه برقصند و تمام موانع در مقابل اهداف استراتیژیک این کشور را در افغانستان و منطقه از میان بردارند. پاکستان با زیرکی تمام با سقوط نظام قبلی ولو فاسد، به اهدافی چون رفع تهدیدات بالقوه که از ناحیه اردوی نوپا گرچه نامنظم افغانستان، اتکای انحصاری اقتصادی افغانستان به پاکستان و از همه مهمتر استفاده گاو شیری از هزاران مهاجری که سرسام آور کشور را ترک کرده و در شهرهای این کشور مسکن گزین می شوند، رسیده است. حال فقط انتقال منابع طبیعی و آزادسازی پول های مسدود شده بانک مرکزی باقی است که در صورت دسترسی طالبان به آن به زودترین فرصت در بدل اجناس بی کیفیت پاکستانی به این کشور منتقل شده و اقتصاد کارخانه های پاکستانی را زندگی دوباره خواهد بخشید.
دلیل جسارت بیش از حد پاکستان در صحبت کردن به نمایندگی امارت طالبان داشتن مهره های مطرح در سطح تصمیم گیری طالبان است. نباید فراموش کرد که در پهلوی شبکه حقانی و رده جنگی طالبان، اکثریت مطلق رهبران فعلی و قبلی بشمول سرپرستان برحال وزارت خارجه، داخله و تحصیلات عالی فارغین دارلعلوم حقانیه در حومه شرقی شهر پشاور اند و عمیقا متعهد به توجیهات این مدرسه بوده که خود تحت قیومیت کامل اداره استخبارات پاکستان کار می کند. ازین نقطعه نظر پاکستان از بد و تاسیس اش برای اولین بار تقریبا به تمامی اهداف ستراتژیک اش چون کنترول و داشتن آزادی عمل در نهادهای کلیدی سکتور امنیتی افغانستان دست یافته و در همان روزهای اول تسلط دوباره طالبان به کابل، گفته می شود تمامی معلومات سری حساس از ریاست امنیت ملی افغانستان توسط نفوذیهای ISI به این کشور منتقل شده است.
طرز دید طالبان با تحلیل روابط رایج قرن ۲۱ بین دول در سطح بین المللی ناقص، غیر مسلکی و گرفته شده از توجیهات پاکستانی ها در خفا به این گروه می باشد. پاکستان در ظاهر این گروه را با تعامل با کشورهای جهان تشویق کرده، در حالیکه از هیچ کوششی برای به انزوا کشیدن بیشتر و تداوم حالت فعلی افغانستان در خفا دریغ نخواهد کرد چنانکه در قضیه تسلیمی اسامه بن لادن در سال ۲۰۰۱ م این کشور در تربیون مطبوعات بین المللی وانمود می ساخت که کوششهای شان در ترغیب ملا عمر در اخراج بن لادن بی نتیجه بوده در حالیکه در جلسات خصوصی با ملا عمر, رئیس اسخبارات آنوقت این کشور از تحویل ندادن اسامه به امریکا به شدت حمایت می کرد چون منافع شان دیگر در تدوام حکومت دهه ۹۰ طالبان نبود و باید سرنگون میشد. پاکستان هیچوقت از تشکیل یک حکومت یکدست و مقتدر مرکزی در افغانستان ولو از طالبان هم باشد موافق نیست و همه توان مالی و استخباراتی اش را برای دفع چنین اقدام روی دست خواهد گرفت. چنانچه قرار راپورها سازمان استخبارات این کشور مدتها قبل بخاطر تنبیه طالبان در صورت سرپیچی از اوامر این کشور گروه تحت نام ابو عبیده ایجاد کرده است. کشورهای امروزی تعامل شان با طالبها را نیز نسبت به عملکردهای قبلی این گروه در دهه ۹۰ معیار قرار داده و چون طالبان در گذشته در پهلوی میزبانی از گروه های هم فکر شان به هیچ اصل پذیرفته شدۀ انسانی و بین المللی پابند نبوده و باربار جهان را ازین ناحیه تهدید کرده اند، شناخت شان در سطح بین المللی مقتضی انبوه از اصلاحات در طرز دید این طیف است که نظر به عملکرد چند ماه اخیر شان بعید بنظر میرسد.
همانطوریکه در پاکستان مدارس دینی و جماعت های سیاسی مذهبی در راستای تحقق اهداف استراتیژیک اردوی پاکستان کار می کنند و اداره استخبارات این کشور اشراف کامل بر عملکرد آنها دارد، طالبان نیز با پیروی ازین روش در سدد از بین بردن و یا هم تقلیل نهادهای تعلیمی غیر دینی به نهاد های بی ارزش و بالاخره افت ارزشی این نهادها بوده و در فکر تاسیس مدارس دینی - افراطی برای ایجاد یک چتر حمایوی در تائید عملکردهای بعدی سختگیرانه خویش در چوکات اوامر سختگیرانه امارت شان اند.
از آنجائیکه پیشبرد امور محوله در یک نظام مستلزم موجودیت اهل خبره در بخشهای مختلف است، این طیف از افراد صرف نظر از عوامل بازدارنده جنسیتی، مذهبی و لسانی باید به اساس تخصص در بخشهای کاری شان مامور گردیدند تا جامعه پیشرفت کند. متاسفانه میراث خویش پروری و اندیوالی در ۲۰ سال اخیر در مقرریهای بلند و پائین حکومتی یکی از عوامل عمده سقوط بی رویه همه ارزشهای دو دهه قبل در ورای یک هفته بود. رئیس جمهور کرزی با پیروی از یک شیوه نادرست مدیریتی همانا جلب حمایت تیکه داران قومی و مذهبی با سهم دادن این افراد و داروسته قومی شان به مناصب مهم و عایدزای ملی و ترویج فرهنگ اندیوالی در حکومتداری، پایه های نظام را فلج و رفته رفته به یک حکومت مافیایی اولیگارشها مبدل ساخت. متعاقبا اشرف غنی احمدزی با گیرماندن در جال این طیف به علاوه متملقان غرب زده به این موریانه در نظام تسریع بخشیده و کار بجایی رسید که اداره امور در پشت دیوارهای ارگ محصور و شخص اول کشور بکلی از وضع معیشتی و اجتماعی رعیت در یک تاریکی مطلق قرار داشت. طالبان نیز با تاکید به تصرف نظام از مجرای زور نظامی هیچ اهمیت در تشکیل یک اداره فراگیر و مسلکی غیر از جنگجویان و عضو امارت شان نداشته و پیوسته در تمامی تعینات شان در پست های مسلکی ملکی و نظامی از ملاهای صفوف شان استفاده کرده و مکررا تائید شان بر ارجحیت تعلیمات دینی بر تعلیمات مسلکی عصری بوده، چنانکه چندی قبل تمامی تحصیل یافته گان ۲۰ سال اخیر را بیسواد و عاطل عنوان کردند که این خود مسیر آینده این نظام را در برخورد با انبوه از تحصیل یافته گان دو دهه اخیر تبلور می دهد.
البته یکی از دستاوردهای خوب طالبان همانا راندن اولیگارشهای دولتی و از بین بردن جزیره های موروثی قدرت و ثروت در کشور است. متاسفانه در 20 سال اخیر اکثریت مطلق از اراکین دولتی غرق در فساد های مالی و اخلاقی بوده و درین اواخر نشانه های از قلدوریهای اولاده های شان در شهر و بازار زبان زد خاص و عام بود. این طیف استفاده جو در اثر بی توجهی های شخص اول جمهوریت بی سروپا، کوچکترین دوراندیشی را درراستای مستحکم کردن پایه های نظام و خدمت به مردم نداشتند و یگانه مهارت سیاسی شان در سخنرانی ها و لاف های میان تهی بود که با اندک فشار با اهل و بیت شان به خانه های ملیونی شان در خارج پناه گزین شدند. اما در تشکیل یک حکومت فراگیر ملی و متخصص، تامین و تضمین حقوق انسانی افراد، توجه جدی به حل بحران فزاینده اقتصادی و تعامل با کشورهای جهان، بی علاقه و ناکام بوده اند.
اکثریت کشورها از تهدید سرحدات و جغرافیای شان توسط تجمع عناصر رانده شده یاغی این کشورها در زیر سلطه طالبان نگرانی جدی دارند. همانطوریکه مقامات ارشد پاکستان از جنگیدن جنگجویان حقانی و طالبان در کشمیر هند به نفع پاکستان اشاره کرده اند، این اظهارات خود مقامات هندی را به شدت نگران ساخته و ناگزیر اند غرض دفع احتمالی آن دست بکار شوند و یا هم ایران از تشدید حملات بر شیعیان افغانستان نگران بوده و ترس از گسترش چنین حملات در خاک خود دارد و حتی تشویش ایجاد بستر رشد و رخنه این گروه به کشورهای دارای منافع مشترک با روسیه نیز از نگرانی های جدی فدراتیف روسیه و شخص رئیس جمهور پوتین بوده و باعث شده است تا این کشورها رزمایش های نظامی را در مرزهای شان با افغانستان براه بیندازند.
در دنیای امروز پیش برد حکومت مستلزم تعاملات سیاسی و اقتصادی با دول جهان است. دیگر یک یا چند کشور نمی توانند در انزوای مطلق، دور از انظار جامعه جهانی به مراکز تجمع تروریستان، سرکوب بی رویه مردم و فروپاشی همه داشته های مادی و معنوی کشور به ظلم و تعدی ادامه داده و در عین زمان خواستار به رسمیت شناختن شان باشند. طالبان در چهار ماه حکومت شان کوچکترین حرکت برای ایجاد مصئونیت و اطمینان جمعی به آینده و تعیین خط مشی چگونگی تعامل این گروه با اقتصاد و سیاست کشوری نداشته کماکان در یک وهم کاذب سخن گفتن از شریعت و امارت اسلامی غرق اند. طالبان باید با استفاده از فرصت بوجود آمده به این حقیقت که دیگر یگ گروه نظامی نه بلکه در راس قدرت اند و نظام را در دست دارند پی ببرند و با نادیده گرفتن خواسته های مردم حساسیت های فزاینده موجود را در برابر برخوردهای شان بیشتر نسازند. اما دیده میشود برای طالبان قدرت نمایی های نظامی و میانجیگری بین حکومت پاکستان و تحریک طالبان پاکستانی در اولویت قرار دارد.
طالبان قبل از اخذ مشروعیت داخلی که همانا رسیدگی به مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه است، آستین برای به رسمیت شناختن شان در خارج بالا زده اند. همانطوریکه گفته می شود سیاست خارجی تداوم سیاست داخلی است بنا جلب حمایت مردم و احترام به تمام حقوق انسانی اتباع کشور خود راه را برای تعامل با کشورهای جهان با امارت طالبان باز کرده و باید به آن توجه شود، ورنه دیر نخواهد بود که به سرنوشت حکومت قبلی دچار خواهند شد.
محمد ناصر کوشان
نویسنده آزاد، واشنگتن
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته