سوگُلی «آمُوختَه خور - موم صفت»

۱۳ قوس (آذر) ۱۴۰۰

«افغانستان» هویت سیاسی - جغرافیایی است که  «انگلیس» با توافق پر از رمز و راز شیطانی با «روس» در اواخر قرن ۱۹ میلادی به منظور اهداف راهبردی  خود اختراع کرد. این بَرساختِه خیالی و مرموز و پر از تضادهای آشکار و شگفت آور هویتی – سرزمینی را در کشور ما  پشتون - افغان نمایندگی میکند. کیست که نداند، انگلیس  برای هویت بخشی و هویت سازی کاذب برای این معجون نامتجانس «پشتون - افغان» با این  بیسوادی های فرهنگی و بی نوائی های سیاسی- اجتماعی چه ها که نکرد. ازحذف نام «خراسان» تا  تاریخسازی برپایه توهمات، آمار ها و باور ها واهی (افغانستان کشوری است که از دوران باستان همچون واحد سیاسی مستقلی حیات داشته است، عادات و آداب قوم پشتون، عادات و آداب ملی محسوب می شود، پشتون ها اکثریت می باشند، گُروهی از "صُوبَه دار" ها و تیول دارانی پشتون تبار انگلیس را، چهره های اسطوری- تاریخی، رهبران سیاسی، زعیم و نماد ملی شُمُردند...) تا پیشینه ی مصنوعی برای واحدی بنام افغانستان طراحی  کنند. این «هویت کاذب» و بَرگِرِفتَه شده از سایه تفکر خشونت های قبیلوی،  یکی از دژآهنگ ترین دست ساختها - دست افزارهای تاریخ استعماری بریتانیای کبیر برای رسیدن به هدف و پیروزی بر سایر حریفان قدرت طلب منطقه ای و فرامنطقه ای  بود و بیشک یک نمونه موفق در تاریخ استعماری جهان میباشد.

«افغانستان» یا همان پشتون - افغان  در فرآیند استفاده ابزاری، تَبدیل شد به سوگلی استعمار بریتانیای کبیر. بر پایه رویدادهای ثبت شده در تاریخ معاصر کشور که هنوز در حافظۀ تاریخی ما حضوری حاضر دارد،  این سوگلی هرازگاهی که از طرف جوانمردان عدالتخواه - دیگر اندیشان آزاده مورد چالش قرار گرفت، استعمار بریتانیای کبیر پیدا و پنهان با چهره خشن اش در راه نگهداری و دفاع از این هویت «افغانستان» هرکاری که لازم بوده انجام داد. مثال: حمایت مالی و سیاسی و نظامی از عبدالرحمان خان - نادر خان  تا ختم حکومت ظاهرشاه در مقابل حریفان سیاسی و نظامی شان.

القصه، آینده البته در آستین  خِویش بازی های بسیار پنهان داشت که کمتر کسی در انگلیس  قرن 19 فکرش را میکرد.  این که محصول فکری استعمار بریتانیای کبیر روزی  بَدل شود به "موم" دست هر قدرت جهانگشایی حتی "پاکستان" جهان سومی.

بگذار که چنین تُوضیح دهم: حمایت های نظامی وسیاسی و اقتصادی و فرهنگی بی دریغ  با آن هویت سازی های آغشته به افسانه های بی بنیاد بوسیله بریتانیای کبیر برای پشتون – افغان،   دو پیامد داشت: اول - در داخل کشور این هویت کاذب را گرفتار یک توهم  خود بزرگ بینی -  فقرِ اخلاقی و تمامیت خواهی ساخت که  تمام این خصوصیات در رفتار - گفتار نمایندگان نالایق و دَمدَمِی مزاج این هویت قابل مشاهد است. دوم  - این هویت کاذب را  «* آمًوختَه خور - موم صفت» با قابلیت های انعطاف پذیری بالا در مقابل قدرت های بزرگ جهانی ساخت. ما همه گواه هستیم که  در یک پروسه تدریجی و تاریخی این «هویت کاذب» تبدیل شده به  مصداق همان ضرب المثل فارسی "عجوزه عروس هزار داماد" که با توجه به توان مالی و نظامی طرف، شبی عروس این قدرت و شب بعد از قدرت دیگری میشود.

مثال زنده و غیر قابل انکار «عجوزه گری - سوگلی بودن این هویت کاذب»: بیست سال حاکمیت کرزی - اشرف غنی به حمایت آمریکا،  خلع سلاح تاجیک و هزاره و ازبک طی بیست سال گذشته توسط آمریکا و در ادامه ۸۵ میلیارد دلار تجهیزات نظامی آمریکایی هدیه به پشتون - افغان - تروریسم  در سال ۱۴۰۰ در راستای اهداف راهبردی منطقه ای و فرامنطقه ای آمریکا. طالبان از این تجهیزات نظامی برای قتل عام  اطفال و زنها و مردهای تاجیک، هزاره، ازبک و اخراج و تبعید این مردم از سرزمین و خانه های شان بخاطر تحکیم این «هویت کاذب» در جلو چشم  ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎیِ ﻏﻴﺮﺩﻭﻟﺘﻲ ﻣﺤﻠﻲ، ﻣﻠﻲ ﻭ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠﻲﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ، استفاده میکنند!؟ الان این جنایت، به طور جدی و پیوسته و مستمر در «کابل - یکاولنگ – گیزاب - پنجشیر - اندرآب ها- کندز - کندهار...» انجام می شود و گورهای دسته جمعی پنجشیر و سکوت مطلق کشورهای استعماری و نمایندگان این هویت کاذب، گواه مدعای ما است.

مَخلَص کلام،  تصاحب و حفظ  قدرت سیاسی در کشور ما به کمک کشور های منطقه ای و فرامنطقه ای  در منظومه اعتقادی و فکری «پشتون - افغان - انتحاری» سنتی است مقدس و توجیه پذیر! به همین دلیل،  پشتون - افغان  در کُل در برزخ سنّت و تجدّد، اسلام و  کمونیزم، مذهب و مدنیّت سرگردان نبوده، مَوضع  آنها - واضح و روشن -  مَوضع «قومی - قبیلوی»  و حفظ قدرت  به هر وسیله  ممکن حتی همکاری با «شیطان» بوده/است. شما می بیند که یک «خداناباور» پشتون - افغان خیلی راحت «طالب مسلمان!» میشود و یک طالب به راحتی یک «کلِمَه گوی محمد رسول الله» را  به دلیل تاجیک - هزاره و ازبک بودن به قتل میرساند. این مَوضع  قومی  در واقع «** چشم اسفندیارِ»  پشتو- افغان  و حامیان خارجی شان بشمار می رود، آنها هر نوع خشونت و راهکاری را برای دفاع از این مَوضع مجاز دانسته، ذهنیت مخالف و منتقد مورد شدیدترین سرکوب قرار میگیرد (تاریخ معاصراجتماعی و سیاسی کشور ما - عموماً - بازتاب این عصبیّت ها و عصبانیّت هاست).

***

با توجه به نکات بالا، پشتون - افغان - انتحاری را چنین یافتم:  گرفتار به فقرِ اخلاقی - اعتدال، فاقد هنر و لیاقت وکفایت و کیاست سامان دهی جامعه و حکومت، غافل از خود گری - خود نگری و خودشکنی***. این جماعت به دلیل  پیشبُردِ اهداف شوم قومی - قبیله ای شان، همه فرصت های طلایی در این  صد و اندی سال گذشته را به گورِ ناکامی و شکست کشاندند و نگذاشتند استقلال، آزادی، استقرار قانون، اصل تفکیک قوا، جامعۀ مدنی و توسعۀ ملّی در کشور نهادینه شود. این  گروه وحشی اگر حمایت های بیدریغ قدرت های استعماری را نداشتند، در عرصۀ شطرنج سیاست کشور هیچ قومیتی را «مات» کرده نمی توانستند.  ای دریغا، اگر حمایت های بی حساب قدرت های استعماری شیطان صفت پسِ پُشتِ  پشتون - افغان نمی بود، امروز ما دنیای متفاوتی می داشتیم و از زندگی آسوده تر و دلخواه تری بهره می بردیم!

باری، تاجیک - هزاره - ازبک... پشتون - افغان این است که میبینی،  بیسواد و با سواد اش هیچ فرقی ندارد، همه یشان یک هدف دارند،  تاراج هست - بُود شما.  بنابر این با پشتون - افغان دیگر امکان ندارد در یک سرزمین به زنگی مشترک ادامه داد.  الان،  یک بازی جهانی درحال شکلگیری است. موازنه قدرت در منطقه - فرامنطقه به سرعت بسیار زیادی در حال تغیر است که ما نمونه اولیه آن را با توطئه تسلیمی کشور از طرف دولت ایالات متحد آمریکا به طالبان - تروریسم (سربازان بیرون مرزی پاکستان) شاهدیم. متاسفانه این یک بازی خونین و غیر انسانیست که انسان های زیادی به خاک و خون خواهند افتاد. از دل این بحران کشور واحدی به نام (افغانستان) بیرون نخواهد آمد، بلکه شما شاهد شکل گیری جغرافیایی گوناگون با هویت های متفاوت خواهید بود. این پایان پروژه ای است  که در ۱۸۸۰ میلادی توسط انگلیس - روس طراحی شده بود. بنا بر این  بایستی از محدودیّت های تاریخی و اعتقادی و جدائی و تفرقۀ عُبور نموده،  منافع مشترک تان را به گونه تعریف کنید که در راستای منافع یکی از این قدرت ها باشد، در غیر اینصورت برای اَبَد «بَردِه» و بازنده خواهید ماند.

 

پاورقی:

*- مفت خور - متکی بر کسی - طفیلی  - کسی که هرچیز را برایش آماده میکنند.

**- نمادی ازنقطه ضعف شخصی - قومی - حکومتی  ملتی. مثل: پاشنه آشیل در ادبیات غرب.

***- نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد

حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد

فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور

خود گری خود شکنی خود نگری پیدا شد

اقبال لاهوری







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



وحید تاجیک