اشتباهها و رفع اشتباههای غنی در شرایط فعلی
۱۳ اسد (مرداد) ۱۴۰۰
نبیل در تازهترین یادداشت خود ارگ را مرکز تبعیض نامید. آرمان ملی یادداشتی نوشته است، در صورتیکه طالبان کابل را تصرف کند، غنی، کرزی و عبدالله را اعدام میکند. به نظر من اینکه طالب غنی و… را اعدام میکند، چندان سخن تازه و جالبی نیست، طوریکه نجیب را کشت، دست طالب برسد، غنی را نیز میکشد. اما مهم نوستالژی و حسرت قومی غنی به طالب است که در سطح ملی قابل نگرانی است.
غنی نوستالژی و حسرتیکه برای ساختن یک حکومت تکقومی دارد، برای تحقق این نوستالژی و رویای خود با هر گروهیکه با او تعلق تباری و قومی داشته باشد، میتواند شریک شود. دلگرمی غنی به طالب به اساس تعلق قومی او به این گروه است. بنابراین از این گروه میخواست به عنوان عقبه سیاسی استفاده و سرانجام طالب را شریک قدرت برای ساختن یک حکومت قومی متمرکز مقتدر استبدادی کند.
غنی برای رسیدن به هدف تشکیل یک حکومت قومی متمرکز مقتدر استبدادی، چهار مرحله را در نظر گرفته بود. اما حقیقت این است که در کل هدف غنی برای رسیدن به یک حکومت قومی متمرکز مقتدر استبدادی اشتباه بود و اشتباه است. به این اساس مرحلههایی را که برای عملی شدن این هدف در نظر گرفته بود، نیز اشتباه است. اینکه میگویم اشتباه است، بنابه واقعیت اجتماعی، فرهنگی و قومی افغانستان به نظر من اشتباه است؛ اما به نظر غنی راهکارهای استراتژیک و درازمدت خطمشی سیاسی او است.
اشتباههای غنی
هر دو دوره انتخاباتیکه غنی به قدرت رسید، سراسر با فساد، قلدری و… برگزار شد. در جریان حکومتداری غنی، فساد در مدیریت منابع ملی، سوءاستفاده از موقف حکومتی، تبعیض قومی و… وجود داشت و دارد. اما اشتباههای هدفمندانه غنی غیر از این موارد است. اشتباههای غنی در واقع اهداف استراتژیک او است که طالب را به این جایگاه رساند و نظام سیاسی را به پرتگاه و سقوط کشاند. من این مرحلهها را که غنی به عنوان اهداف استراتژیک از آن کار گرفت، اشتباه میدانم:
مرحله نخست: کنار زدن اقوام از تصمیمگیری در قدرت و از مشارکت در نظام سیاسی بود. غنی برای کنار زدن سران اقوام و شخصیتهای سیاسی اقوام از شیوههای گوناگون استفاده کرد که شامل توطیه، استفاده از امریکاییها و زور بود. وحیدی را برای اینکه وزیر هزاره بود، قربانی نمایش مبارزه با فساد کرد.
عبدالرشید دوستم که معاونش بود و طبق قانون معاون نخست دولت بود و از حقوق قانونی برخورد بود، با دسیسهسازی و توطیه نگذاشت که دوره معاونتش را در دولت سپری کند. زیرا اگر در دولت میبود، باید در تصمیمگیریهای سیاسی شرکت میکرد. غنی نمیخواست او در تصمیمگیریهای سیاسی شریک باشد. در صورتیکه دوستم در تصمیمگیریهای سیاسی شریک میبود، نوستالژی و آرمان غنی برای برنامهریزی حکومت قومی متمرکز مقتدر استبدادی نقش بر آب میشد. بنابراین تا حذف فیزیکی دوستم تلاش کرد. جنرال مرادعلی مراد در یکی از سخنرانیهای خود حذف سازماندهی شده دوستم توسط غنی را واضح بیان کرد.
غنی به تعدادی از شخصیتهای سیاسی اقوام زور گفت. احمدولی مسعود گفت: «غنی به او گفت که با زور، با قدرت و… شما را از افغانستان بیرون میکنم.» تعدادی از جنرالان اقوام دیگر را با قلدری برکنار کرد. جنرال ظاهر عظیمی را از وزارت دفاع با قلدری برکنار کرد. قوماندان امنیه کابل که امرخیل را در تقلب انتخاباتی گرفتار کرد، با قلدری از کار برکنار کرد و به امرخیل که متهم به تقلب بود، موقف و مقام دولتی داد. غنی این مرحله را به خوبی انجام داد و وارد مرحله دوم شد.
مرحله دوم: غنی در این مرحله یک حلقه قومی چندنفره در تصمیمگیری سیاسی ساخت که غیر از این چند نفر، از اقوام دیگر در حلقه تصمیمگیری قدرت سیاسی حضور نداشت. والیها، قوماندانهای ولایت، ولسوالها، قوماندانهای لوا و قولاردو و سایر مقامات دولتی، توسط این حلقه انتصاب میشد و در امور امنیتی و… دولت این حلقه تصمیم میگرفت. این حلقه به صورت مشخص حلقه غنی – محب – فضلی بود. ساختن چنین حلقهای از طرف غنی، موجب اعتراض سران قوم پشتون نیز شد.
غنی پس از ساختن این حلقه برای تحقق حکومت قومی متمرکز مقتدر استبدادی وارد مرحله اجرایی شد. مرحله اجرایی این بود که نیروهای محلی و بومی را در بین اقوام تاجیک، اوزبیک و هزاره باید سرکوب و حذف کند تا حلقه ارگ و طالب در صحنه سیاسی بمانند و حکومت قومی متمرکز مقتدر استبدادی را شکل بدهند.
ناگفته نماند، برای رسیدن به چنین حکومتی، جریان مدنی را نیز سرکوب کرد. کشتن اعضای جریان رستاخیز توسط پاسبانان غنی برای تحقق چنین هدفی بود. زیرا برای تحقق چنین هدفی باید جریانهای مدنی نیز سرکوب میشدند تا امکان هیچ اعتراضی در جامعه باقی نمیماند.
مرحله سوم: غنی پس از این دو مرحله، وارد مرحله سوم و خطرناکی شد. قبلاً از طالب به عنوان عقبه سیاسی استفاده میکرد. اما در این مرحله، خواست از طالب استفاده نظامی کند. شخصیتهای اقوام را قبلاً از تصمیمگیری در قدرت سیاسی و از مشارکت در قدرت کنار زده بود. این شخصیتهای سیاسی در محلهای زندهگی خود رفتند و در محلهای زندهگی خود حضور سیاسی و مردمی خود را حفظ کردند. حکومت غنی این قدرت را نداشت که مارشال دوستم، عطا، صلاحالدین ربانی و… را از محلهای سیاسی و مردمی بومی و قومیشان کنار بزند. بنابراین آنها میتوانستند در محلهای مردمی و بومی خود مانور سیاسی اجرا کنند.
حلقه غنی – محب – فضلی بر آن شد که توسط طالب سران و شخصیتهای سیاسی قومی را از پایگاه و جایگاه مردمی و محلی آنها کنار بزند. از قبل جابهجایی طالب و… در سمت شمال صورت گرفته بود. بنابراین به طور مشکوک ولسوالیها در سمت شمال به طالب واگذار شد و طالب در محلهای مانور قدرت سران و شخصیتهای سیاسی قوم تاجیک، اوزبیک و… رسوخ کرد. از آنجاییکه واگذاری ولسوالیها خیلی غافلگیرانه صورت گرفت، سران و شخصیتهای سیاسی اقوام تاجیک، اوزبیک و… را چنین واگذاری، غافلگیر و جنگ در برابر طالب را برای آنها سخت کرد.
اسماعیل خان، مارشال دوستم و عطا به مشکوک بودن واگذاری ولسوالیها توسط ارگ اشاره کردند. هدف از واگذاری ولسوالیها این بود که شخصیتهای سیاسی – قومی از محلهای مانور قدرت خود فراری شوند؛ اگر کابل آمدند، نظربند ارگ میشوند، اگر خارج فرار کردند، چه بهتر. با فرارشان به خارج هدف حلقه ارگ بیشتر برآورده میشد.
برنامهریزی ارگ تا اینجا نسبتاً به خوبی پیش رفت. اگرچه نیروهای مردمی در برابر طالب مقاومت کردند. با وصف مقاومت نیروهای مردمی، واگذاری ولسوالیها به طالب باعث شد که محلهای بومی مانور سران و شخصیتهای سیاسی قوم تاجیک و اوزبیک در اختیار طالب قرار بگیرد.
مرحله چهارم: طبق برنامه حلقه ارگ (غنی – محب – فضلی) طالب باید با این حلقه کنار میآمد و صلحی صورت میگرفت تا حلقه ارگ و طالب طرح حکومت قومی متمرکز مقتدر استبدادی را اجرایی، عملی و به کمال میرساندند. اما دیده شد، طالب زیر بار حلقه غنی – محب – فضلی نرفت. بنابراین حلقه ارگ آغاز به ملامت طالب کرد و غنی گفت که طالب تغییر نکرده است.
رفع اشتباههای غنی در این شرایط چیست؟
بنابه برخوردیکه طالب با حلقه ارگ انجام داد، معلوم شد که زیر بار حلقه ارگ نمیرود و چشمداشتی را که غنی از طالب برای شکلدهی یک حکومت قومی متمرکز مقتدر استبدادی در همکاری با طالب داشت، نقش بر آب شد. بنابراین غنی گفت که طالب تغییر نکرده است. اگر تغییری کرده، بیشتر شرارتپیشه شده است. منظور غنی از تغییر طالب این بود که به عنوان یک عقبه سیاسی وارد طرح حلقه ارگ شود و با ارگ تشکیل حکومت بدهد. اما حلقه ارگ دانست که طالب راه خود را میرود، حکومت خود را میسازد. حلقه ارگ از طالب ناامید شد. بنابراین درست این است، حلقه ارگ بپذیرد که برنامههای این حلقه، ملی و مردمی نبوده و اشتباه بوده است. برای رفع اشتباه بایستی این کارها انجام شود:
یک: غنی بنابه واقعیت قومی و اجتماعی افغانستان نیت، نوستالژی و حسرت تکقومیسازی حکومت را کنار بگذارد.
دو: حلقه تصمیمگیری سلیقهای چندنفره: غنی – محب – فضلی به حلقه تصمیمگیری ملی تغییر کند. حضور تاجیک، هزاره، اوزبیک و… در این حلقه، بیانگر وحدت ملی است.
سه: مشارکت در قدرت، حکومت و دولت در سطح ولایتها و پایتخت کشور تطبیق شود. در ۳۴ ولایت کشور چند تاجیک، هزاره، اوزبیک و… والی، ولسوال و قوماندان ولایت هستند؟ در قولاردوها، لواها و… چند اوزبیک، هزاره، تاجیک و… قوماندان هستند؟ غنی متخصصان اقوام تاجیک، هزاره، اوزبیک و… را نهتنها از ارتش و پولیس، حتا متخصصان این اقوام را از ادارات ملکی پاکسازی کرد. به پاکسازی متخصصان این اقوام از دولت دلش یخ نکرد، سهمیهبندی کانکور را طراحی کرد تا مانع ورود دانشآموزان این اقوام در دانشگاههای دولتی شود. این سهمیهبندی و چکپاینتاندازی قومی برای منع ورود دانشآموزان به دانشگاههای دولتی، باید برداشته شود.
چهار: شیوه حکومتداری از متمرکز به غیرمتمرکز تغییر کند. اگر شیوه حکومتداری به غیرمتمرکز تغییر نکند، حتا اگر طالب به عنوان یک قدرت وجود نداشته باشد، با آنهم این نظام به بنبست میرسد و از درون متلاشی میشود.
پنج: همه به این نتیجه باید برسیم که اقوام افغانستان در قدرت سیاسی و در حکومت و دولت مشارکت فعال و همهجانبه داشته باشند. در غیر آن هیچ قومی به تنهایی نمیتواند حکومت و دولت ملی و فراگیری ایجاد کند.
جای خوشی این است که غنی درک کرده که طالب تغییر نکرده است و طبق سلیقه او و حلقه ارگ نمیرقصد. این درک برای غنی در ۷۲ سالهگی، یک فرصت طلایی است که غنی میتواند تغییر و بنابه درک واقعیت اجتماعی و قومی افغانستان عمل کند.
نشر شده در هشت صبح
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته