روند دگردیسی خانواده در غرب و چگونگی آن درشرق
۸ سرطان (تیر) ۱۴۰۰
بحث خانواده در فرهنگ غرب و چگونگی آن در شرق (کشور های آسیایی و افریقایی) از جهات مختلف با هم تفاوت های دارند. این تفاوت ها در گذرزمان، دگرگونی های اقتصادی و مناسبات تولیدی، تغییر ارزشهای فرهنگی ـ اجتماعی و... در خانواده، از یک سو سبک و نگرش نسبت به آن را دچار تحول بنیادین کرده و از دیگر سو ساختار و شکل آن را با دگردیسی مواجه ساخته است.
با این حال شکل گیری و موجودیت خانواده های کوچک، هسته ای، همجنسگر، تک والد و ... در غرب و خانواده های بزرگ و با ویژگی های پدر ساللارنه، شهری، روستایی، عشایری... در شرق، هر کدام نیازمند تحقیق و پژوهش مفصل و جامعی هستند ـ تا ـ ویژگی ها، ساختار و کارکرد های آنها در یک فرآیند تاریخی ـ اجتماعی به بررسی گرفته شوند.
البته بیشتر مراد من در این جُستار نشان دادن تفاوت میان فرهنگهای مختلف است که در بستر تغییرات و تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در خانواده ها پدید آمده اند. من کوشش خواهم کرد در این مقاله به صورت اجمالی به برخی زوایای مهم و گوشه های این دگردیسی ها در خانواده های غربی و چگونگی آن در شرق که ناشی از عوامل مختلف است، اشارت های داشته باشم.
چرا خانواده ها درغرب کوچکتر شده اند؟
کوچکتر شدن خانواده در غرب یک بحث جدی و گسترده در حوزه علوم جامعه شناختی است. پژوهشگران این حوزه بدین باورند که کوچکتر شدن خانواده ها در غرب با عصر رنساس آغاز شد و با انقلاب صنعتی این فرآیند تا امروز ادامه یافته است. به عقیده این صاحب نظران هر کجای که نظام اقتصادی از طریق صنعتی شدن توسعه و گسترش می یابد، الگو های خانواده متحول می شود و دگرگونی های در آن رونما می گردد.
روند صنعتی شدن که پیشرفت، نوسازی و توسعه ی شهر ها را به دنبال دارد، باعث می شود ـ تا خانواده بزرگ به خانواده کوچک و هسته ای که بیشتر با مناسبات صنعتی شدن و فرهنگ شهری همخوانی دارند، جا خالی کنند. این مناسبات را امیل دورکیم (۱۸۵۸ـ ۱۹۱۷) جامعه شناس مشهور فرانسوی در "تقسم کار" به دودسته جدا کرده است:
مناسبات «مکانیک و ارگانیک». مناسبات مکانیک متعلق به جوامع ابتدایی و سنتی است، در حالی که مناسبات در یک جامعه مدرن و صنعتی شکل ارگانیک به خود می گیرد. دورکیم بیشتر این مسأله را از نظر نظام معیشتی و تقسیم کار در جوامع ابتدایی و مدرن و تأثیرات آن را به بررسی گرفته است.
«دورکیم جوامع ابتدایی(بدوی)، اولیه(سنتی)، دیرین(بیخط) و قطاعی(تیرهای) را دارای همبستگی مکانیکی یا ساختگی میداند؛ بهعبارتی افراد کلان سر و ته یک کرباسند و هرکس همانست که دیگران هستند. وی جوامع مدرن و جدید(غیرسنتی) را دارای همبستگی ارگانیکی و اندامی می داند. بهبیانی سادهتر، دورکیم به مسأله کیفیّت و تقسیم کار اجتماعی از کار تخصصی پرداخته است. در نظر او کار تخصص مولود و نتیجۀ کار اجتماعی است. او اجتماعات ابتدایی را دارای همبستگی مکانیکی میداند؛ که چنین همبستگیای، آنها را اداره میکند. همبستگی مکانیکی مقابل عناصر مشابه و اجزای همگن در یک کلّ اجتماعی فاقد تمایزات داخلی است؛ ولی ارگانیکی از تقسیم کار اجتماعی و فرآیندهای آن منبعث میشود.
دورکیم معتقد است با دستهبندیشدن فعالیتهای مختلف فردی در نهادهای مختلفی که در کار خود تخصص دارند، جامعه به لحاظ ساختاری و کارکردی دستخوش دگرگونی و تفکیک می شود».(۱)
هم چنان در بُعد روابط مکانیکی، «دورکیم ادعا داشت که در جوامع ساده، کار افراد بیشتر شکار و جمعآوری خوراک است و وابستگی متقابل میان افراد منشأ خویشاوندی دارد. در این جوامع جمع بر فرد سلطه دارد و به دلیل کنترل شدید بر اعضا افق دید انسانها محدود و به سنت مقید است(یان کرایپ، ۱۳۸۲: ۱۲۸-۱۲۶)
اما، در جوامعی که تقسیم کار پیشرفته دارند، شباهت میان افراد کمتر و تمایز بیشتر است و همین مبنای تخصصی شدن کارهاست. همبستگی اجتماعی میان وظایف تخصصی شده به عاملان آن بستگی دارد. مجازاتهای تخطی از قواعد در این جوامع ترمیمی است و حقوق تنبیهی در این جوامع از رونق میافتند که نشانه افزایش تقسیم کار و دگرگون شدن اساسی نوع همبستگی اجتماعی است و همبستگی ارگانیک را پدید میآورد. این نوع همبستگی به روابط میان اندامهای تخصصی شده بدن شباهت دارد. [تامپسن، ۱۳۸۸: ۱۲۲] (۲)
تا اینجا دیده می شود که دگرکونی اقتصادی و صنعتی شدن نقش مهمی در نظام اجتماعی و خانوادگی داشته است. هم چنان با صنعنتی شدن و شگوفایی اقتصادی که در ذیل آن رفاه اقتصادی در جامعه شکل می گیرد، برابری و تساوی حقوق و خودکفایی اقتصادی زنان در غرب پدید می آید. جنبش های فمینیستی عرض وجود می کنند. طلاق بیشتر می شود. کاهش زاد و ولد در جامعه محسوس می شود. و در کل تغییر ارزشها و عوامل بی شمار دیگر تأثیر و نقش بارزی را در این دگرگونی های خانوادگی به همراه می آورند.
امروزه طیف وسیع از هنجار های که در دهه های قبلی بر نظام خانواده در غرب حاکم بودند، دچار تحول شده و یا حتا پذیرفتنی نیستند. خود محوری اقتصادی زنان، انتظار از خودگذشتکی را در روابط خانواده ها تنزل داده است. طلاق زیادترشده و نرخ زاد و ولد با وجود تشویق کشور ها به بچه دار شدن بشدت کاهش یافته است.
امروزه شاید در کشور های غربی فیصدی زنان و مردانی که یکبار در طول عمر خود ازدواج کنند و به پای همسران شان پیر شوند خیلی کم است. زیرا طلاق گرفتن در این کشور ها دیگر شرم محسوب نمی شود. فرد خود تصمیم به زندگی مشترک می گیرد و جدایی از همدیگر هم به خواست خودشان است.
البته یکی از ویژگی های جوامع صنعتی (روابط ارگانیگ) که در آنها لیبرال دموکراسی حاکم است، فرد محوری یا فردگرایی ست. فرد دراین جوامع بر جمع ارجیعت دارد. ازدواج، طلاق، طرز پوشش لباس، خوب و بد و بلاخره همه ای امور زندگی فردی وارزشها متعلق به فرد هستند.
با آن که "حق مداری" در این جوامع بر "تکلیف مداری" می چربد، در اکثریت موارد در زندگی و مناسبات آن، این فرد است که خوب و بد خودش را تعیین می کنند. کسی دیگر حق ندارد و نظر به فرهنگ مسلط جامعه، حتا دولت هم نمی تواند برای کسی در امور شخصی اش تعیین تکلیف کند.
هم چنان، الگـوی دیگری در خانواده غربی زوجهـای همجنس بـازند که می تواند متشکل از دو مرد و یا دو زن باشد. این هم یکی از دلایل دیگر کوچکتر شدن خانواده در غرب است؛ زیرا این گروه نمی توانند تولید مثل کنند که در دراز مدت کاهش ازدیاد جمعیت این کشور ها را در قبال خواهد داشت.
و نکته ی دیگری که نباید از آن غافل ماند، پدید آمدن دولت ـ ملت های مدرن در این جوامع است که برخلاف جوامع عقب مانده، مسئولیت های درمانی و بیمه های صحی، حقوق بیکاری، حقوق معافیت، حقوق خوب بازنشتگی و خانه سالمندان و غیره از جمله ی مکلفیت های دولت ها شمرده می شوند.
تا اینجا می بینیم که نقش خانواده های بزرگ کم رنگ می شوند و خانواده های کوچک و هسته ای می توانند در کنار ضمانت های اقتصادی ـ رفاهی دولت ها شکل بگیرند و بدون مشکل جدی به حیات خود ادامه دهند.
جمع گرایی و گسترده بودن خانواده در شرق
روند مطالعه نظام خانواده در شرق از تفاوت ها و تمایزاتی در مقایسه با غرب برخورد است که فرهنگ، اقلیم و چگونگی سازه های سیاسی ـ اقتصادی در آن نقش بسزای داشته اند.
بگونه مثال کشور خود ما افغانستان و در برخی دیگر کشور های آسیای و افریقایی که از نظر اقتصادی عقب مانده و یا درحال رشد اند، خانواده های بزرگ منحیث بیمه های اجتماعی عمل می کنند و همه در کنار هم می توانند در غلبه با چالشهای اقتصادی ـ اجتماعی همدیگر را کمک و معاونت کنند. یکی از عوامل بلند بودن زاد و ولد و ازدیاد جمعیت در این کشور برخاسته از این مسأله است. داشتن اطفال بیشتر در خانواده ها و تمایل به پسر در این جوامع در واقع تضمینی برای آینده فامیل های از نظر تعارضات اجتماعی و مشکلات اقتصادی به حساب می آیند و در نقش بیمه های اجتماعی و استراتژیک عمل می کنند.
زیرا ناتوانی دولت ها و غایب بودن دولت ـ ملت های مدرن، صنعتی نشدن، موجودیت نظام های استبدادی، خاندانی و مورثی و... در بسیاری کشور های شرقی باعث شده که دولت ها حافظ منافع جمعی مردم نبوده باشند و ثروت را در میان شهروندان نتوانندعادلانه تقسیم کنند. نبود عدالت اجتماعی در این کشور ها زمینه های گسترش فقر و بی ثیاتی را در این جوامع به همراه داشته است. این ناتوانی و نارسایی دولت ها در کنار عوامل متعدی دیگر دست به دست هم داده ـ تا این که خانواده ها بزرگ و در معاونت و دستگیری از هم خود را مصون و مطمئن احساس کنند.
بسیاری از کشور های آسیایی و افریقایی از نظر ساختار خانواده، دارای مشترکات و مشابهت های فرهنگی هستند. خانواده ها گسترده، روستایی، عشایری و حتا شهری، شامل پدربزرگ و مادربزرگ، والدین، خواهر و برادر، همراه با خانوادهای دیگر که شامل کاکا، ماما، عمه و خاله می شوند؛ بیشتر این خانواده ها با هم روابط نزدیک دارند و در زندگی اجتماعی متأثر از یکدیگرند. به سخن دیگر روابط در اینگونه جوامع روابط جمع محور یا جمع گراست و مناسبات اجتماعی شان در همسوعی و پیوند های نزدیک قابل تعریف است. همگرایی بر واگرایی در امور خانواده ترجیع داده می شود و خیر و شٌر شان در اشتراک و دستگیری از یکدیگر حل و فصل می شود.
بطور مثال، ازدواج میان دو فرد در این خانواده ها فقط مربوط و منوط دختر و پسرنمی شود، بل دیگر اعضای خانواده حتا غیر از والدین در انتخاب و تصامیم خود را حصه دار می دانند و در صورت نادیده گرفتن آنها، این را نوعی بی احترامی بخود تلقی می کنند. این بیشتر ویژگی جوامع جمع گرا و غیر صنعتی است که مناسبات و پیوند ها خیلی نزدیک و در همگرایی باهم قرار دارند.
اما، در جوامع صعنتی که دارای روابط ارگانیک اند، مناسبات اجتماعی بیشتر "فردگرا" و تصامیم در محوریت فرد صورت می گیرد و به واگریی ساختاری در آنها می انجامد. خانواده ها در این جوامع کلان و گسترده نیستند و این فرآیندی است که در جوامع پسا صنعتی رخ می دهد و مناسبات اجتماعی دچار دگردیسی می شوند.
اما آنچه را در این میان نباید فراموش کرد، جایگاه دین و مذهب، رسم و رواج ها و در کل فرهنگ و باور های مردم در این جوامع است که نقش بارز و تعیین کننده ای را در مناسبات اجتماعی و خانوادگی دارند. کشور های که در آن دین از نهاد های دولت جدا هستند و در آنها سکولاریزم سیاسی مسلط است، مناسبات اجتماعی در مقایسه با کشور های که نهاد های آنها متأثر و برگرفته از دین و مذهب است، از تفاوت های برخوردار است؛ زیرا ادیان بیشتر مشوق همگرایی اند و جماعت ها را می پسندند.
حدیثی از پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) نقل شده است که هرکسـی که ازدواج کنـد نصف دینـش را حفظ کرده اسـت. و در حدیثی دیگری می گویند:
ازدواج کنید تا صاحب فرزند شوید و بر تعداد شما افزوده شود. این احادیث در واقع انگیزه و کشش به ازدواج و تشکیل خانواده را در فرد معتقد بیشتر می سازد.
نتیجه گیری:
روند کوچکتر شدن خانواده ها در غرب ماحصل انقلاب صنعتی در این کشور ها بود که پس از رونساس آغاز شد و این فرآیند تا امروز که عصر اطلاعات و فناوری های دیجتالی نام گرفته است، ادامه دارد. دگرگونی های اقتصادی سبک و نگرش نسبت به زندگی و شکل و ساختار آن را دچار تحول ساخت. شکل گیری دولت های مدرن و سازه های بروز در عرصه های سیاسی ـ اقصادی که پدید آمدن جامعه مدنی و سازمان ها و جنبش های جدید در این کشور ها هر کدام در تغییر و ایجاد دگردیسی در خانواده و در کُل در جوامع غربی نقش بارزی داشته اند.
اما در شرق، صنعتی نشدن آنچنانی این کشور ها، شکل نگرفتن دولت ـ ملت های مدرن، یکجا بودن دین در نهاد های دولتی و در کل تغییر فرهنگ باعث شده که نگرش به زندگی و سبک آن در مقایسه با غرب از تفاوت های چشمگیری برخور باشد.
رویکرد ها:
۱ـ همبستگی ارگانیکی و مکانیکی دورکیم،داوود رحیمی سجاسی، سایت دانشنامه پژوهه
۲ـ همبستگی اجتماعی از نظر دورکیم، امیر خوشحال؛ برگرفته از سایت اطلاع رسانی دفتر انتشارات و فناوری آموزشی
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته