تحریف وقایع، رویدادها وخاطره ها
۸ جوزا (خُرداد) ۱۴۰۰
دانایی نوشت:
آیینه ات دانی چرا غماز نیست
زانکه زنگار ازرخش ممتاز نیست
رو تو زنگار از رخ خود پاک کن
بعد از آن، آن نور را ادراک کن
یاددهانی
درین دنیا و فضای کرونایی؛ با بهره گیری از انزوای اجتماعی، هرازگاهی از طریق وسایل ارتباطی با تنی چند از دوستان، درباره چند و چون و محتوای برخی کتاب ها، نوشته ها، خاطره های نشرشدۀ عدۀی از قلم بدستان و صحبتهای شفاهی عدۀ از آگاهان مربوط به طیف های مختلف اجتماعی، گفت و شنود داشتیم، و این پروگرام ادامه دارد.
با اندوه فراوان؛ برخی هنگام نوشتن و ابراز نظر؛ امانت داری و احساس مسئولیت تاریخی و وجدان را در رواق بالا گذاشته، حیف که پول مصرف دارند، وقت ضایع میکنند. اگر"پته خزانه" مشهور را نام باشد، تولید کارکرد فکری ایشان را تمام است. اینکه برای چه و چرا؟ البته پاسخ درست به چنین نوشته ها و گفتارها ، ضمن داشتن تفکر و توانای بلند علمی؛ پی بردن به چون و چرایی پشت پرده همچون نوشته ها و سخنرانی ها نیز نیاز است.
به همین خاطر؛ فشردۀ بخش های گفت و شنود و موضوع های مورد بحث "جمع ما" را به ترتیب شماره، یکی را از پی دیگر؛ درچند قسمت، و درهمین رخنامه می گذارم. تا خوانندگانی فرزانه "توانا و دانا"؛ با بزرگواری خویش، پاسخ به چراهای هریک موضوع مطروحه را جهت روشنگری به علاقمندان از جمله اینجانب (قیام) با لطف و کرم که دارند دریغ ننمایند.
قسمت یکم
اشاره کوتاه:
نوشته حاضر؛ برمحور متن و محتوای برگۀ۱۲۴ کتاب "مسعود در جهان عرب" (۱) نگارش دکتورعبدالله یوسف عزام و دیگران (۲) و توسط عبدالاحد هادف و دوکتور عبدالرحمن حنانی (هردو افغانستانی*) از عربی به فارسی ترجمه و سال ۱۳۸۷خ، " انتشارات واحد بنیاد شهید مسعود" در۲۰۰۰نسخه، شامل ۳۳۲ صفحه چاپ و به علاقمندان عرضه گردید.
جمع ما، متن برگه۱۲۴مورد بحث را؛ در چند رخنامه ** و به دنبال آن در کتاب "مسعود در جهان عرب" مطالعه نمود، و سپس آن را به کندوکاو گرفت. از شما چه پنهان: محتوای متن برگه مذکور، سبب تعجب ما گردید.
توجه نمایید؛ متن برگه۱۲۴موردنظر را درهمین صفحه گذاشته و با شما خوانندگان گرانمایه، پس از مرور به کندوکاو مجدد می پردازم. دیده شود؛ تعجب شما را نیز برخواهد انگیخت؛ یا نه؟
متن برگه۱۲۴:
"نظری به ستم ملی
یک گروه هوادار کمونیزم چین بوده که از طرف طاهر بدخشی با همکاری بحرالدین باعث بنیانگذاری شده است. این حزب در زمان ظاهر شاه تأسیس گردید. هدف از تأسیس این حزب، دعوت برای آنچه نجات تاجک ها از زیر بار ظلم و ستم رژیم های حاکم کشور خوانده می شود، می باشد. آنها بدین باور اند که تاجکان و اقلیتهای دیگر سالیان درازی در زیر سایه حکومت های قومی افغانستان، همواره مورد استبداد و ستم قرار گرفته و از حقوق اساسی شان محروم گشته اند. لذا برای اعاده حیثیت و حقوق از دست رفته آنان مبارزه باید کرد.
پس از آنکه طاهر بدخشی مؤسس این گروه در زمان ترکی در زندان کشته شد، این حزب به دو جناح ذیل منشعب گردید:
۱- سازا (سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان).
۲- سزا (سازمان زحمتکشان افغانستان). مؤسس جناح دومی (سزا) همان بحرالدین باعث می باشد و حالا رهبری آن را بشیر بغلانی وزیرعدلیه در حکومت نجیب به عهده دارد و جناح اول (سازا) را عبدالحمید جران که در دانشکده زراعت دانشگاه کابل استاد است، سر پرستی می کند."
جعلیات محتوایی برگه۱۲۴:
دکتور عبدالله یوسف عزام (۳) استاد و معلم اسامه بن لادن، الظواهری و دیگران؛ آدم سادۀی نبود که بدون مطالعه لازم و تطبع کافی، متن ناسنجیدۀ برگۀ ۱۲۴ را طوری بنویسد که بیش از نود و پنج درصد آن خلاف و غیر واقعی باشد؟! مگر؛ با اهداف سیاسی و اغوای خوانندگان، طراحی و پی ریزی شده باشد.
به همین ترتیب؛ به مترجم های کتاب "مسعود در جهان عرب"، به خصوص عبدالاحد هادف (۴) لازم بود در ارتباط با محتوا متن برگه مزبور با دو و چند شخصیت وارد به موضوع گفتگو می شد و پس از آن، یافته های خویش را در حاشیه کتاب مورد بحث می گنجانید، که چنین نشد.
به فکرم آمد؛ برای ساده سازی و دریافت خطاهای محتوای متن برگه۱۲۴، نخست متن برگه مزبور را به سه بخش قسمت نمایم، پس از آن هریک را جداگانه به کندوکاو گیرم، تا جعل از اصل جدا؛ حقایق و واقعیت ها یکی پی دیگر روشن و برملا گردد.
بخش های متن برگه۱۲۴و کندوکاو هریک:
* بخش یک.
"... ستم ملی یک گروه هوادار کمونیزم چین بوده که از طرف طاهر بدخشی با همکاری بحرالدین باعث بنیانگذاری شده است. این حزب در زمان ظاهر شاه تأسیس گردید."
* واقعیت مسئله:
۱- اینجانب؛ با شخصی طاهربدخشی و سازمان او که درمقاطع مختلف به نام های "محفل انتظار"، "سازمان انقلابی زحمتشکان افغانستان" و "حزب آزادگان افغانستان" شناخته می شود، نیم قرن و اندی به حیث عضو فعال چه در زمان حیات زنده باد بدخشی و چه پس از جانباختنش، سروکار داشتم. بدون چون و چرا و به وضاحت گفته می توانم؛ بدخشی، مابقی اعضای رهبری، همچنان کادرها و اعضای سازمان او، کدام تشکل یا گروهی را به نام "ستم ملی" یا هرنامی که پسوند یا پیشوند اصطلاح "ستم ملی" را با
خود حمل کند، به رسمیت نمی شناسند و چنین تشکیلات سیاسی اصلاً وجود خارجی نداشت و ندارد.
بلی؛ اولین بار در نیمه دوم دهه دموکراسی (۱۳۴۰خ) زمان ظاهرشاه،موضوع " طرح و حل عادلانه و دموکراتیک مسئله ملی" را طاهر بدخشی در آن سال ها نخست در داخل "جمعیت دموکراتیک خلق" و سپس به جامعه مطرح ساخت. حفیظ الله امین؛ برای تحقیر و اهانت، لقب های "ستمی" و "ستمی ها" را از متن مزبور استخراج و علیه بدخشی، همرزمان و هواداران و سازمان او به کاربرد. از آن تاریخ اصطلاح "ستمی" و "ستمی ها" سر زبان ها افتاد.
۲- به کاربرد"هوادار کمونیزم چین" و نسبت دادن آن به طاهر بدخشی و سازمان او، جز اتهام و برچسپ چیزی بیش نبود و نیست. طاهر بدخشی درارتباط با دوگرایش خط فکری آن زمان ("مسکو" و "پکن") مربوط به دو گویا مرکز بین المللی سوسیالیستی وکارگری، سیاست خارجی سازمان خود را نخست سیاست "هوچه مین - کاسترو" تعریف کرد، بعدتر؛ آن را به فرمول "سیاست عدم دنبالروی" انکشاف و ارتقا بخشید و در کنفرانس سازمانی شهر قندز- ماه سنبله۱۳۵۱خ به تصویب رساند.
دقیق یادم است؛ طرفداران "ترند مسکو" در افغانستان از سرنافهمی و ستیزه جویی، طاهر بدخشی و سازمان او را به رهبری حزبی و دولتی اتحاد جماهیر شوروی، "مائویست" معرفی کردند و طرفداران "ترند پکن" بدخشی و سازمانش را طرفدار"مسکو" گسترده تبلیغ کردند. در حالیکه نه اولی صحت داشت و نه هم دومی درست بود. زیرا؛ طاهر بدخشی و سازمان او، دیدگاه خود را در مسایل جهانی "سیاست عدم دنباله روی و ناوابستگی" انتخاب و پیشه کرده بود.
۳- طاهر بدخشی یکجا با۲۰تن از همرزمانش، تشکیلاتی را بنام "محفل انتظار" در ۱۵اسد ۱۳۴۷خ ، پایه گذاری نمودند و بحرالدین باعث، شامل آن۲۰تن نبود، اندکی بعدتر به تشکیلات مزبور پیوست.
* بخش دو.
"هدف از تأسیس این حزب، دعوت برای آنچه نجات تاجک ها از زیر بار ظلم و ستم رژیم های حاکم کشور خوانده می شود، می باشد. آنها بدین باور اند که تاجکان و اقلیتهای دیگر سالیان درازی در زیر سایه حکومت های قومی افغانستان، همواره مورد استبداد و ستم قرار گرفته و از حقوق اساسی شان محروم گشته اند. لذا برای اعاده حیثیت و حقوق از دست رفته آنان مبارزه باید کرد."
* واقعیت مسئله:
۱- کوتاه سخن؛ بادرنظرداشت اهمیت مبارزه طبقاتی، مهمترین اولویت های اصول فکری طاهر بدخشی، مکتب و سازمان او که در آن زمان مطرح کرده بود و سازمان طاهر بدخشی را از سایر جریان های چپ همزمان خود متمایز می ساخت از این قرار است:
الف - طرح و حل عادلانه و دموکراتیک مسئله ملی...ب - سیاست عدم دنباله روی و ناوابستگی...ج - نقش آگاهانه مردم در دیگرگونیهای اجتماعی و طرح جبهه متحد ملی و دموکراتیک...د - برخورد استراتیژیک با آیین مبین اسلام بحیث دین مردم افغانستان...
تذکر:
شرح و تفسیر"اصل های" فوق؛ به ترتیب در شماره های جریده میهن، ارگان مرکزی نشراتی سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان در نیمه دوم دهه ۱۳۶۰خ اقبال چاپ یافت و اکنون در"تارنمای خراسان زمین" قابل دسترس می باشد.
* بخش سه.
"پس از آنکه طاهر بدخشی مؤسس این گروه در زمان ترکی در زندان کشته شد، این حزب به دو جناح ذیل منشعب گردید:
۱- سازا (سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان). ۲- سزا (سازمان زحمتکشان افغانستان). مؤسس جناح دومی (سزا) همان بحرالدین باعث می باشد و حالا رهبری آن را بشیر بغلانی وزیر عدلیه در حکومت نجیب به عهده دارد و جناح اول (سازا) را عبدالحمید جران که در دانشکده زراعت دانشگاه کابل استاد است، سر پرستی می کند"
* واقعیت مسئله:
۱- نورمحمد تره کی در۱۶میزان ۱۳۵۸خ (هنگامی که بدخشی در زندان پلچرخی کابل زندانی بود) توسط امین و باند او به قتل رسید و بدخشی در اول سنبله سال ۱۳۵۷خ (حاکمیت تره کی و امین) توقیف و دوماه واندی پس از قتل ترکی؛ حول و حوش ۸ عقرب ۱۳۵۸خ تیرباران گردید، نه قبل از تره کی.
۲- انشعاب در سازمان طاهربدخشی زمانی به وقوع یوست، بدخشی با سپری نمودن هجده ماه زندان (پس از حادثه جوزای ۱۳۵۴ خ درواز) در اواخرماه حوت ۱۳۵۵خ پس از محاکمه از زندان محمد داوود رها گردید و انشعاب در۱۵سنبله ۱۳۵۶خ در حضور و حیات بدخشی عملی گردید، نه پس از جانباختن او.
۳- فرکسیون جدا شده از بدنه سازمان بدخشی، "سزا" (سازمان زحمتکشتان افغانستان) نه، بلکه "سفزا" (سازمان فدائیان افغانستان" بوده که باپخش اعلامیۀ مورخ۲۴جوزای۱۳۵۷خ توسط اسماعیل اکبر با این نام شناخته شد و پس از مبارزات نفس گیر در ۲۲سرطان سال ۱۳۶۳خ رسماً منحل گردید.
۴- "سزا" (سازمان زحمتکشان افغانستان) نام سازمانی بود به رهیری عبدالاحد گران و با "سازا" تفاهمنامه همکاری امضا کرد و اعلامیه مشترک "سازمان زحمتکشان افغنستان" و "سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان" در نشریه جریده میهن نشریه مرکزی (س.ا.ز.ا.) مورخ حمل و ثور۱۳۷۰خ سال چهارم، شماره (۲۷- ۲۸)، انعکاس یافته و در تارنمای خراسان زمین قابل دسترس می باشد.
۵- اینکه گفته شده؛ رهبری "سزا" را حالا بشیر بغلانی وزیر عدلیه در حکومت نجیب به عهده دارد. بکلی صحت ندارد. آگاهان مسایل بیش از نیم قرن آخیر کشور واقف اند که بشیر بغلانی در زمان انشعاب (سال ۱۳۵۶ خ)، یکی از اعضای رهبری "سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان" بود، و در ارتباط با عقد پرتوکل، بین "سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان" و "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" در سال ۱۳۶۶خ (زمان حاکمیت داکترنجیب الله) در سمت های وزارت عدلیه و لوی سارنوال جمهوری افغانستان ابقا گردید. او (بغلانی) هیچ مناسبی با فرکسیون جدا شده از "سازا" که بعد؛ نام "سفزا" را به خود اختصاس داد، همچنان "سزا" نداشت.
۶- گفته شد که عبدالحمید جران استاد دانشکده زراعت دانشگاه کابل، "سازا" را سرپرستی میکند از بیخ و بنیاد واقعیت ندارد. سرانجام بشمول سازمان مذکور- پنج تشکیلات سیاسی و فرهنگی در یکزمان منحل و حزب آزادگان افغانستان را ایجاد نمودند.
اشاره:
این عدم دقت و سطح نگری، متوجه کدام یک: راوی، نویسنده یا مترجم می باشد تا هن.ز نمی دانم و به تحقیق بیشتر نیاز است. اما درنبود تاریخ مدون؛ امکان هرنوع تحریف، کجروی و کج بحثی درباره شناخت بدخشی و تشکیلات او آنچه تا اکنون جریان دارد، به یقین ادامه خواهد یافت. لازم، حتمی و ضروریست با وجود از دست دادن فرصت های طلایی؛ بیش از این دیرنشده به تنظیم و تدوین آن پرداخت و بی توجه جفایست نابخشودنی.
نتیجه:
از مطالعه محتوای متن برگۀ۱۲۴ کتاب "مسعود در جهان عرب"، اعتقاد و باورم باردیگر برین شد؛ طاهر بدخشی را در یک توطیه و دسیسۀ از پیش طراحی شده، مانند شخصیت های هم مانند او (هرآن کی سرش به تن می ارزید) کشتند و پس از آن؛ به تحریف اندیشه و اعتقاداتش برداختند.
برایش برچسپ ها زدند، پاپوش ها برش کردند و دوختند، تا که او را بعد ازحذف فیزیکی؛ ترور شخصیت کرده باشند.
یقین دارم؛ نوشتۀی حاضر- که روی آن مکث گردید و کندوکاو گرفته شد، یکی از نمونه های آن تحریف هاست. چه بهتر وبایست هنگام مطالعۀ هرکتاب، هر نوشته و یا هربحث شفاهی؛ برخورد موشکافانه و حساب شده را از یاد نبرد. تایید دربست یا رد دربست هریک؛ دشواری های جدی را به دنبال خواهد داشت. چون"پته خزانه" ها کم نبوده و نیست، با تاسف تولید "پته خزانه" های دیگر نیز در راهست.
برایم زیبا نوشت:
من بنده خوبانم هر چند بدم گویند
با زشت نیامیزم هر چند کند نیکی.
یاددهانی:
قسمت دو پس ازین.
منابع و توضیحات:
(۱)؛ کتاب "مسعود در جهان عرب" شامل بخشها از جمله جزوه "یک ماه با قهرمانان" می باشد. جزوه مزبور به قلم شخصی دکتورعبدالله یوسف عزام تدوین گردید و توسط هادف ترجه شد. از جمله پرخوانده ترین کتاب خوانده شده است.
(۲)؛ شخصیتهای که بخشهای جداگانۀ کتاب "مسعود در جهان عرب" را نوشتند عبارت اند: برعلاوه دکتورعبدالله عزام، جمال احمد خاشقچی، استاد موسی القروی، استاد عبدالله انس، استاد کمال هلباوی، مفضل خمری ...
* حنانی و هادف، هردو افغانستانی، دارای تحصیلات بلند علمی، دیپلمات، نویسنده، به چند زبان خاجی بلدیت دارند...
** از جمله رخنامه ارجمندی فرزاد مجیدپور.
(۳)؛ دوکتور عبدالله یوسف عزام دکتر رشته فقه اسلامی، تیوریسین جهاد و القاعده، درنخستين سالهای دهۀ ١٩۸٠ با صدور فتوايی دربارۀ واجب بودن جهاد در افغانستان با اولویت دادن جهاد درافغانستان، جهاد در فلسطین (زادگاهش) علیه اسرائیلی ها رلا ازاولویت خارج کرد.
- عزام؛ در سال ١٩۸۴ در منطقۀ مرزی ميان پاکستان و افغانستان، سازمانی "مکتبه الخدمه" را برپا کرد و از ســراسر جهان اســـلام به آنجا میآمدند و سپس به افغانستان می فرستاد."مکتبهالخدمه" در ٣۵ کشور شعبه های فرعی داشت.
- عبدالله عزام روابط تنگاتنگ با فرمانده مسعود داشت، یک ماه کنارهم زیست داشتند.
- سرانجام عبدالله عزام در سال ۱۹۸۹ م یکجا با دوپسرش (محمد ۲۴ساله و ابراهم۱۳ ساله) در پشاور پاکستان به طور مرموز ترور شد
(۴)؛عبدالاحد هادف مترجم جزوه شامل برگه ۱۲۴ در دو مورد محتوای برگه مذکور ابراز نظر دارند. حتماْ در بخش کامنتها خدمت علاقمندان پیشکش خواهد شد.
یادداشت: خاطرۀ استاد موسی القرنی درباره محاکمه غیابی فرمانده احمدشاه مسعود جالب می باشد. برای معلومات بیشتر درمجموع موضوعات فوق "گوگل" مددگار خوبیست.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته