چشمۀ خورشید

۸ جوزا (خُرداد) ۱۴۰۰

از سـاز خمـوشـی بـشنو نغـمـۀ بـویی

بـاران عـرق گـشـتـه گلاب گل رویی

در تنگ غـروب از یخنی ماه بـرآمـد

خـورشید سما گشت نهان، دید چنویی

گر ساحل دریا شده بس خاطره انگیز

با سروقدی خوش بخرام برلب جویی

یکدم به لب ساحل ویکدم به لب جوی

گه زمـزمـۀ شـعـری و گاه گفـتگـویی

از ذهـن سـراسـیـمه مپرسـیـد نـشـانی

دردل زده تا ریشه وبن عشق نیکویی

از گوشۀ بامی نپرد مرغ خوش الحان

بـر پای دل افـتــاده مگـر حلـقـۀ مویی

درچشمۀ خورشید وضوکرده دل پاک

در عشـق کـنـد قبله فـقـط تـاق بـرویی

نیروی دل ازعشق ومحبت شده جاوید

در اوج تکامل بـرسـد رشـد و نمـویی

معـمـار گلی تـا که کـنـد کاخ دل آبـاد

بـا صنعـت و ابـزار هنر آمـده کـویی

گـویی که شـده آیـینه بندان هـمه گیتی

تصویر فتد دردل پاک از همه سـویی

بر قـایـق رویا دل مسـتانـه نشستسـت

پرواز کند بـر سـر امـواج چـو قـویی

دربزم طرب اردلی با دل شودهمراز

بـر سفـرۀ رنگین بنهـم جـام و سبویی

با بلبل وگل باغ دلم خرم و شاد است

دل شیفتۀ بیت و غـزل ام مایل خویی

دنیا شـده گر غرقۀ خون از ستم و آز

بـا آب محـبـت بـه کـنــم شـستـشـویی

بوی بد باروت و کروناست در عالـم

از بـاغ دل عـشـق، گلی، خندۀ بـویی

دل دردهن کینۀ دشمن شده صدچاک

تـا یـارِ عـزیـزی بکـنـد بـاز رفـویی







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رسول پویان