بیانیۀ سیاسی نهضت دادخواهانۀ افغانستان (ندا)

۱۹ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۰

 

پیشینۀ جریان های ملی وچپ:

     تفکر سیاسی به ‌گونۀ سامانمند برای ایجاد حلقه ‌ها و جریان‌های سیاسی در زمان امیر حبیب ‌الله سراج  به وجود آمد و حلقه‌ هایی به دور سراج ‌الاخبار  نطفه بستند. همزمان با بازی بزرگ  بر سر هند و استفادۀ ابزاری ازکارت سران قبائل و حاکمیت قومی دست‌ نشاندۀ  انگلیس در کابل، هرکدام از  دولت های آلمان، روسیۀ تزاری، انگلیس، ترکیۀ عثمانی وجاپان، در برخی از این گروه ها نفوذ داشتند ویا تلاش کردند در آن نفوذ کنند. صف ‌بندی در درون این گروه ها پس از انقلاب اکتوبر و اتحاد آلمان، ترکیه و  اتحاد شوروی  علیه امپراتوری بریتانیا بیش‌تر شد و بدین سان نفوذ بلشویک‌ ها، ترک‌ های جوان و آلمان پس از فروپاشی  امپراتوری عثمانی در میان حلقه های ‌مشروطه‌ از یک گرایش فکری و سیاسی، آهسته‌ - آهسته به نفوذ سیاسی ـ استخباراتی در درون برخی از گروه ها بیشتر گردید؛ ولی تعدادی از شخصیت ها وحلقه ها به ملی گرایی ومشروطه خواهی پای بند ماندند.

    مشروطه‌ خواهی، نخستین شکل مبارزۀ روشنفکری در افغانستان به حساب می ‌آید که در زیر تأثیر تفکر سیاسی جنبش مشروطۀ ایران، پان اسلامیزم، پان ترکیسم و سوسیال دموکراسی اروپا  به ویژه روسیه شکل گرفت وگرایش های مختلف فکری وسیاسی را نماینده گی می کرد. مشروطۀ  اول، واکنش نیمه ‌روشنفکری در برابر اختناق و رکود سیاسی رژیم مطلقۀ وابسته به انگلیس بود. رهبران مشروطیت تا حدی عامل استعمار را در زیربنای قدرت مطلقه‌ ، استبداد سیاسی وقومی درک کردند؛ اما این حلقه ها به جای  نهاد سازی،  جستجوی راه های تحدید؛ نفی استبداد سیاسی ــ قومی و تولید فشار سیاسی از پایین،  به آوردن اصلاحات از بالا باورداشتند و به نقش مبارزۀ فکری، فرهنگی وسیاسی در میان مردم کمتر بها دادند و همه برای آوردن اصلاحات، به دورشهزاده امان الله متحد شدند.

نداشتن طرح روشن سیاسی برای توزیع عادلانۀ قدرت، ندادن حق حاکمیت به مردم و تفکیک نکردن راه های رسیدن به عدالت سیاسی وملی برای همه جوامع واقوام، حلقه های مشروطه را قادر نساخت بر پروسه های سیاسی به طور منسجم تاثیر وارد کنند؛ تغییری در سیمای سلطنت‌ مطلقه بیاورند و اصلاحات سیاسی را تا سپردن تشکیل  حق حاکمیت به مردم پیش ببرند.

یکی از عوامل اساسی بی پایه گی مشروطه در میان مردم، پائین بودن سطح آگاهی فرهنگی وسیاسی مردم بود  که مجال نداد این حلقه ها در جامعه مورد پذیرش قرار گیرند. دل‌بستن  حلقه های مشروطۀ دوم به امان‌الله در واقع پناه بردن به زمام ‌داران خیرخواه به‌ جای اصلاحات گستردۀ سیاسی بود. طوریکه از تاریخ می دانیم حرکت سیاسی از آغاز با دربار و بیرون پیوند خورد واین معضل در دوره های بعدی نیز بر طرف نشد.

در حقیقت چشمداشت این حرکت به بالا برای اصلاحات، از توانایی آن برای تشکل وبسیج سیاسی  مردم کاست و مشروطه را با قهرمان استقلال، یک‌جا به شکست کشاند. کشور به ظاهر صاحب استقلال سیاسی شد؛ اما در مناسبات و شیوۀ قدرت تغییری به ‌وجود نیامد. سلطنت ‌مطلقه حفظ شد، مردم از هرگونه مداخله در تشکیل حاکمیت وقدرت دور نگه‌داشته شدند. احزاب‌ سیاسی، مجلس ‌انتخابی نماینده گان و سایر ارگان‌های تمثیل ‌کنندۀ قدرت مردم شکل نگرفتند و همان روند پیشین حکومت‌داری  با پاره‌ ای از اصلاحات نمایشی وتفننی ادامه یافت. چشمداشت گروه ها به حمایت دولت های اتحاد شوروی، آلمان وترکیه در برابر انگلیس، معضل دیگری بود که روشن‌فکران  مشروطه‌ خواه درک نکردند که استعمارگران و دولت های بیرونی از هر قماشی تنها برای منافع خود دلبری می‌ کنند.

 

  عقیم شدن اصلاحات ‌سیاسی، بیشتر به نبود احزاب سیاسی برای تعمیق پروسۀ اصلاحات‌ سیاسی در کشور بسته گی داشت. با آن ‌که دوجریان سیاسی عملاً در فضای روشن‌فکری افغانستان در آن زمان فعال بودند؛  اما این هردو نتواستند به حزب سیاسی مشروطه خواه تبدیل شوند. روشن‌فکران در هر دو مشروطیت (اول ودوم) از سطح حلقه‌ ها وگرایش‌های کوچک سیاسی و فکری فراتر نرفتند و نتوانستند احزاب تأثیرگذار ملی و فراگیر را ایجاد کنند و به وارد آوردن فشار سیاسی بر رژیم متوسل گردند.

 یک مسأله مهم دیگر فراراه جنبش روشن‌فکری  وحرکت های بعدی در کشور این بود، که هیچ‌ گونه طرح عملی برای حل تنش های اجتماعی، تباری وفرهنگی وشریک کردن عملی همه جوامع واقوام  در قدرت برای تأمین عدالت سیاسی وملی با درنظرداشت واقعیت‌ های تلخ تبعیض سیستماتیک و تاریخی به ‌طور مشخص در کشور ارائه ندادند و به کلی‌ گویی پرداختند. همان واژه‌ها  ومفاهیم قومی را که متعلق به هویت اجتماعی یک قوم برادر بود، به جای نماد های ملی پذیرفتند.

  مشروطیت سوم  به لحاظ سیاسی منسجم تر عمل کرد؛ اما  جو منطقه  یی، سایۀ فضای جنگ سرد و رقابت دو قدرت بزرگ در میدان افغانستان باعث سرکوب آن شد.

 بخشی از جریان هایی که زیر نام مشروطیت جا داده شدند، در واقع نهاد های سیاسی ـ قومی بودند، که در پیوند به سیاست‌های   اتحاد شوروی  برای صدور انقلاب به هند از دهلیز افغانستان  شکل گرفتند.

پس از جنگ دوم جهانی وایجاد فضای جنگ سرد در مناسبات بین اللمللی و به ویژه در افغانستان به عنوان گره گاه تقابل دوقدرت بزرگ جهانی اتحاد شوروی و ایالات  متحدۀ امریکا در دهۀ  شصت قرن بیستم میلادی و اعلام دموکراسی نیم بند، آنها به ایجاد شبکه های سیاسی ـ استخباراتی  در قالب احزاب ایدویولوژیک  با گرایش های سیاسی وفکری متضاد دست زدند. حمایت  پولی، استخباراتی وسیاسی شان ازین احزاب  در همکاری  حلقه های دربار باعث شد که فضای سیاسی توسط  آن دو گروه پر شود و حضور نیرو  های ملی، آزدیخواه ومشروطه خواه کمرنگ گردیده، به حاشیۀخلوت سیاسی کشانیده شوند.

گروه های دارای گرایش های سوسیالیستی  که  به شوروی وابسته بودند، درپئ وارد کردن انقلاب و ایدویولوژی طبقۀ کارگر به افغانستان بودند. وقتی از صدور انقلاب و ایدویولوژی حرف می زنیم به معنای آن است، که هیچ گونه زمینۀ داخلی  و شرایط فرهنگی، اقتصادی،  پیدایش وآرایش طبقاتی و مناسبات شایسته در میان مردم  برای پذیرش ایدویولوژی دوران ساز طبقۀ کارگر وجود نداشت وهمه بر پیش فرض های انتزاعی استوار بود.

 رقابت های درباری بر سر تصرف قدرت خانواده گی و تغییر موضع داود خان ازشوروی به سوی امریکا باعث دو کودتا به حمایت شوروی  شد، که جنگ سرد و رقابت سیاسی واستخباراتی  دو قدرت  بزرگ در میدان افغانستان را به جنگ خونین تبدیل کرد.

در واقع چهار دهه نبرد خونین،  قتل، معیوبیت، فرار میلونها انسان، ویرانی، ساقط شدن  کشور از هستی مادی ومعنوی ودر فرجام سلطۀ نیروهای ارتجاعی، گروه های نیابتی، تروریستی وجاسوسان خانه زاد قدرت های بزرگ وایادی منطقه یی آنها بر سرنوشت ملی وسیاسی کشور، پیامد سیاست های  دوجریان ایدویولوژیک وابسته به بیرون است که کشور را به منجلاب خونین، بحران، جنگ وتنش های اجتماعی تبدیل کرده است.

 

وضع سیاسی، ساختارها،حاکمیت ومردم:

پس از یک قطبی شدن جهان زیر رهبری امریکا و روند جهانی سازی (صدور سرمایه، ایجاد حکومت های دست نشانده، اداره و رهبری جهان از یک دست و سلطه بر منابع کشورها)  افغانستان زیر اشغال امریکا درآمد و در طی دودهۀ  زیر رهبری امریکا، حزب سازی ونهاد سازی سیاسی به طور کامل به شبکه سازی استخباراتی تبدیل شد و بازهم  وضع سیاسی وپروسه های سیاسی در بست در اختیار نیرو های وابسته  به بیرون، الیگارشی،  مافیای سیاسی واقتصادی، تمامیت خواهان و گرایش های فاشیستی قرار گرفت و این مسأله مجال نداد، تا نیروهای ملی،آزادیخواه ودموکرات درین کشور متشکل شوند و در صحنۀ سیاسی حضور منسجم یابند.

عدم حضور سیاسی پر قدرت ومنسجم  جریان های ملی در فضای سیاسی افغانستان باعث شد، تا گروه های تروریستی، اسلام  سیاسی ونیروهای وابستۀ خارجی بر وضع مسلط شوند وصداهایی برای آزادی، ناسیونالیزم میهن دوستانه، استقلال، حاکمیت ملی، دموکراسی،عدالت اجتماعی وملی ناشنیده، درحاشیه بماند.

 

در وضع کنونی مردم ما با چند معضل اساسی روبرو می باشند:

وابسته گی ودست نشانده گی حاکمیت سیاسی، تمرکز قدرت وثروت در دست یک الیگارشی سیاسی ـ قومی، بنیادگرایی بر خاسته از اسلام سلفی وسیاسی، تروریزم، تمرکز خشن وبیروکراتیک قدرت مرکزی، انحصار قدرت  به گونۀ قومی، پیشبرد سیاست تبعیض سیسماتیک تاریخی علیه جوامع واقوام  برادر، سلب مالکیت پیوسته از جوامع و اقوام غیر خودی، تشکل مافیای سیاسی، اقتصادی، مواد مخدر و گلۀ دزدان زیر نام  حاکمیت و فروپاشی همه نهاد های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی وسیاسی از ویژه گی های این دوران کشور ماست.

  مجموعۀ عوامل یاد شده در بالا  افغانستان و مردم آنرا در گیر یک جنگ نیابتی قدرت ها وکشور های مختلف از یکسو و تنش های اجتماعی وجنگ قومی از سوی دیگر ساخته  است و بر پیچده گی اوضاع داخلی کشور افزوده است.

 گله دزدیهای دسته جمعی توسط حاکمیت سیاسی باعث شده است که 80  درصد مردم افغانستان زیر خط فقر کامل بروند و از اثر گرسنه گی وکمبود مواد غذایی با مرگ دست وپنجه نرم کنند واین مملکت  لقب فاسد ترین فقیر ترین، بی ثبات ترین وگدا ترین  کشور دنیا را کمائی کند.

 در حالی که سران، شرکاء و دست اندر کاران حاکمیت سیاسی آن، لقب مرفه ترین قشر حاکم سیاسی جهان را به خود اختصاص  داده اند و همه  صاحب زنده گی افسانوی و ثروتهای باد آورده شده اند.

همزمان با آن بی ثباتی سیاسی،  نبود امنیت، بحران فرا گیر سیاسی واجتماعی، عدم اعتماد در روابط جوامع و اقوام برادر با یک دیگر وهمچنان با حاکمیت،  همه راه های پیشرفت، تکامل، ترقی، رفاه اجتماعی، اقتصادی، دموکراسی، حاکمیت ملی، استقلال، رشد مستقل ملی ،  روندهای ملت سازی، دولت سازی، همبسته گی ملی و وحدت ملی ما را بسته است.

      باور  نهضت دادخواهانۀ افغانستان(ندا) این است، تا زمانی که نیروهای ملی در یک ستاد فکری وسیاسی متشکل نشوند و درصحنۀ سیاسی کشور به گونۀ سازمان یافته بسیج نشده، حضور پرقدرت نداشته باشند؛ چشم انداز روشنی برای عبور از بحران، جنگ، کم کردن تنش های اجتماعی و قومی و رسیدن به ثبات، امنیت، دموکراسی، عدالت ملی و سیاسی، برابری و برادری به نظر نمی رسد. با در نظرداشت جمع بندی بالا، (ندا)  موارد زیر را به عنوان موضع خود اعلان می کند:

در عرصۀ سیاسی:

     ـ  نهضت دادخواهانۀ افغانستان (ندا) برای  ایجاد یک دولت دموکراتیک، مستقل، یک پارچه، دارای حاکمیت ملی، استقلال، تمامیت ارضی، غیر منسلک، بیطرف، غیر متمرکز و دارای قاعدۀ وسیع اجتماعی در افغانستان مبارزه می کند.

ـ ندا، از غیر سیاسی شدن  قوای مسلح، سیاست خارجی، قضا،  ارگان های حراست از قانون، کمیسیون های انتخابات حمایت می نماید.

ـ  ندا ، از شکل گیری حاکمیت سیاسی  بر مبنای انسان گرایی، کثرت گرایی، عرفی گرایی که در آن  دیانت وسیاست هرکدام در جای خود قرار داشته باشند، پشتیبانی می کند.

ـ  نهضت دادخواهانۀ افغانستان از وارد آوردن اصلاحات ریشه ای و اساسی در قانون اساسی کشور که  مراد از آن نا متمرکز سازی قدرت، دادن نقش اساسی به مردم درتشکیل حاکمیت وقدرت، خود گردانی محلی، دموکراتیزه کردن حیات اجتماعی وسیاسی، تضمین کامل آزادی های فردی، اجتماعی، مدنی، سیاسی، اندیشه وبیان باشد، به طور قاطع حمایت می کند.

 ــ ندا، خواهان تغییر ساختار قدرت از  رژیم سیاسی متمرکز مرکزی ، به جمهوری پارلمانی صدارتی غیر متمرکز می باشد، که در آن :

1ـ   هرسه قوا به طور مستقل از یک دگر و برای نظارت بر کار یک دگر عمل کنند و  قدرت به گونۀ  افقی  وعمودی در میان حکومت مرکزی و واحد های خود گردان محلی به طور عادلانه تقسیم شود.

 2 ــ رئیس جمهور در رأس سه قوا، بحیث نماد وسمبول قدرت و مسئوول ایجاد همآهنگی بین قوا عمل کند واز قوۀ اجراییه  منفصل گردد.   رئیس جمهور باید به اکثریت آرای هردو مجلس نماینده گان و شورای عالی اقوام انتخاب شود.

 3ــ نخست وزیر باید، در رأس قوۀ اجرائیه، نمایندۀ حزب برنده یا ائتلاف احزاب برنده در انتخابات پارلمانی باشد.

 4ــ انتخابات پارلمانی به صورت نماینده گی و رقابتی در بین احزاب سیاسی برگزار گردد.

  5ــ برای حل و فصل اختلافات قومی و نظارت بر برابری حقوقی وقانونی جوامع و اقوام برادر در عمل و تقویت همبسته گی ملی، شورای عالی اقوام انتخابی با صلاحیت های مجلس سنا بوجود آید.

7ــ تمام مقامات ارگان های محلی قدرت دولتی، در اُستان ها، شهرداری ها، شهرستان ها، نواحی، ودهکده ها  از طریق انتخابات آزاد، سری، مستقیم و مساوی انتخاب شوند.

8  ــ صلاحیت های نظارتی و اجرایی شورا های  محلی افزایش داده شود و برخی صلاحیت ها ی حکومت مرکزی در مورد تصویب بودجۀ محلی، نظارت بر تطبیق آن، مسالۀ خدمات فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و صحی به این شورا ها سپرده شود.

 ـ  نهضت دادخواهانۀ افغانستان (ندا)  معتقد است، ساختار ها و ادارات محلی بر پایۀ نفوس چنان تشکیل شوند  که در آنها ویژه گی های فرهنگی و زبانی وتباری در نظر گرفته شود.

ـ نفوس شماری کشور زیر رهبری کمیسیون ملی مشتمل از نماینده گان وارد در عرصۀ نفوس شماری همه جوامع و اقوام برادر وسازمان ملل متحد به عمل آید.

 ندا ، از آزادی های بیان، فکر، اندیشه،مطبوعات، حق تشکیل احزاب و سازمان های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و توسعۀ  آزادی های مدنی و اجتماعی حمایت می کند.

ـ ندا،  به این باور  است، که پروسۀ دولت سازی وملت سازی در کشور با درنظر داشت ویژه گی های تنوع فرهنگی، قومی، زبانی وتباری بر پایۀ « دولت ـ ملت» بنا شود.

 در گام نخست مشارکت عادلانۀ سیاسی ( وحدت سیاسی جامعه) با توافق تمام جوامع و اقوام بر سر تشکیل حاکمیت  به وجود آید و از طریق یک دولت ملی، دموکراتیک ودارای قاعدۀ وسیع اجتماعی پروسۀ ملت سازی آغاز شود. ملت متشکل است از جمع آمد داوطلبانۀ تمام جوامع واقوام برادر با حفظ هویت، تاریخ، فرهنگ، ارزش های اجتماعی و تاریخی  هر یک وادغام آنها در مای ملی ونه استحالۀ همه در یکی.

 در عرصۀ اقتصادی:

ــ  نهضت دادخواهانۀ افغانستان (ندا)  ازسیستم اقتصادیی حمایت می کند، که هدف آن، ارتقای سطح زنده گی مردم، تأمین آهنگ رشد اقتصادی با ثبات ومتوازن، دور نمای روشن انکشاف اقتصادی و اجتماعی، کم کردن فاصلۀ طبقاتی ازطریق نظارت دولت برفعالیت های اقتصادی بازار کار؛ ایجاد برنامۀ  رشد اقتصادی و اجتماعی  حمایت از طبقات تهیدست وفقیر جامعه باشد. 

 تأمین مالکیت دولت بر معادن،منابع انرژی، مواصلات، اراضی بایر، بنادر و تأسیسات مهم زیر بنایی، سرمایه گذاری دولتی در بخش های آموزش و پرورش وصحت عامه، محیط زیست، متکی ساختن کشور به تأمین انرژی از منابع داخلی وخود کفایی در این عرصه؛ میکانیزه کردن  زراعت و زیر کشت در آوردن زمین های بکر و بایر و توزیع رایگان آن به دهقانان بی زمین وکم زمین؛ حمایت از صنایع داخلی، بالا بردن مالیات تصاعدی بر درآمد ها، جایداد ها وسرمایه ها و ایجاد سیستم مختلط اقتصادی دولتی و خصوصی  از اهداف اساسی  ندامی باشد.

ــ   نهضت دادخواهانۀ افغانستان ، بر این باور است که معضل مواد مخدر یکی از چالش هایی است، که بحران همه جانبه را در عرصه های مختلف ایجاد کرده  است . تلاش شده است  که این تجارت صدها میلیارد دالری در انحصار یک قوم ومنطقه قرار گیرد؛ در حالیکه مضار آن به همۀ مردم افغانستان به طور یکسان می رسد.

افزون بر آن  تمویل گروه های تروریستی، ترویج اقتصاد سیاه ومافیایی، بی ثباتی وجنگ نیز به طور وسیع به آن گره خورده است و هر روز بر دایرۀ معتادانی که ارتباط مستقیم به جرم وجنایت  واشاعۀ فساد اخلاقی دارند، افزوده می شود.

   ندا ، خواهان ریشه کن کردن کشت، تولید، قاچاق مواد مخدر به طور کامل از کشور می باشد .این نهضت وظیفۀ اصلی حکومت می داند، تا با ترویج مشوق های بدیل برای حمایت از دهقانان به این معضل ملی پایان دهد.

   ــ در توزیع منابع مالی حکومت مرکزی سهم بیشتر باید به اُستان ها ومحلات محروم وکمتر انکشاف یافته در نظر گرفته شود و شورای عالی اقوام از صورت تخصیص بودجه و مصرف آن درین مناطق نظارت دقیق به عمل آورد.

 در عرصۀ اجتماعی:

   ــ نهضت دادخواهانۀ افغانستان ، خواهان دادن حد اقل  معشیت از جانب حکومت، برای افراد نادار، معلول، متقاعد  و بازماندۀ  شهدا می باشد. تثبیت مزد ومعاش عادلانه، داشتن بیمه های صحی ، ایجاد شغل وتحت پوشش قرار دادن طبقات واقشار تهیدست جامعه  را از وظایف اساسی حکومت به شمارمی آورد.

- ندا ، خواهان رویکرد حکومت به برابری کامل حقوقی زنان با مردان در تمامی عرصه ها بدون هیچ پیشوند و پسوند ومزد برابر در کار برابر با مردان بوده و توجه به زند ه گی،تحصیل، اشتغال مصروفیت های سالم ، ورزش  و تأمین استقلال اقتصادی  زنان  را از وظایف اصلی حکومت می داند.

ـ در محور تفکر وسیاست ندا، رفاه  اجتماعی و اقتصادی انسان قرار دارد. از این رو گسترش خدمات به تهیدستان جامعه، جلوگیری از تمرکز قدرت وثروت در دست یک اقلیت زالو صفت، تأمین بیشترین خوشبختی برای بیشترین مردم و استفاده از حقوق و وجایب یکسان برای همه اصل های عدول ناپذیر برای نهضت دادخواهانۀ افغانستان است.

در عرصۀ  مناسبات تباری، قومی و مدنی :

ـ نهضت دادخواهانۀ افغانستان، وجیبۀ خود می داند، در برابر کسانی که می خواهند با تبلیغ یک برنامۀ سیاسی و قومی تبعیض آمیز، بر پایۀ نابرابری و آقایی یک قوم، یک مذهب، یک نژاد، یک قبیله ویک گروه بر دیگران به قدرت برسند، با قوت هرچه تمامتر بی ایستد.

      ـ ندا، به طور جدی به این باور است، که تعصب قومی و برتری جویی گروه های فاشیستی، نه تنها به همسویی و اتحاد ملی صدمه زده است؛ بلکه مقولاتی مانند: دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، انتخابات، حاکمیت، وحدت ملی، منافع ملی، اتحاد اجتماعی وسیاسی جوامع و اقوام  را درخدمت برتری جویی های قومی و قبیله ای درآورده است و مانع اساسی در برابرهمبسته گی ملی درافغانستان می باشد.   لذا برای  نهضت دادخواهانۀ افغانستان ،  طرد هرگونه  مظاهر نابرابری  قومی در رابطه باقدرت سیاسی، منافع ملی، حاکمیت ملی، مناسبات اجتماعی وفرهنگی، درین کشور، دارای اهمیت اساسی می باشد.

ـ برای نهضت دادخواهانۀ افغانستان، تأمین عدالت سیاسی، ملی و اجتماعی و مبارزه برای برداشتن خصومت ملی، حاکمیت تک قومی، نفاق اجتماعی، استبداد سیاسی و نفوذ خارجی ازمؤلفه های ساختار قدرت، سر فصل حرکت جامعه به سوی اتحاد اجتماعی و سیاسی مردم در مسیر وحدت ملی است.

ـ برای شرکت عادلانۀ همۀ شهروندان  در هویت ملی، تاریخ، فرهنگ و ارزشهای ملی، ندا معتقد است، که نام کشور از  تعلق به یک جامعۀ برادر به  اسم با مسمای جمعی در یک نظر پرسی همه گانی تبدیل شود، که همه بتوانند خود را در آیینۀ جمعی و ملی شان بنگرند.

ـ ندا، با استفاده ابزاری از نام کوچی ها و  ترکه وتقسیم زمین، منابع آب، جنگل ؛چراگاه ؛ زمین های للمی غیر پشتون ها به  ناقلین پشتون پاکستانی مخالف است و پیشبرد این پروژۀ ضد ملی را باعث تداوم تنش های دوامدار در مناسبات اجتماعی بین  جوامع و اقوام برادر می داند.

ــ نهضت دادخواهانۀ افغانستان ،  با استفاده ابزاری از مفاهیم، مقولات ومصطلاحات قومی به جای مفاهیم ملی، که رویکردش حذف فرهنگی، اجتماعی وهویتی  سایر جوامع و اقوام برادر است، به طور قطعی مخالف می باشد و خواستار الغای نام های قومی به جای ملی است. پول، پرچم، نشان دولتی، سرود ملی وسایر نماد های ملی باید از زیر بار قومی در یک فرآیند دموکراتیک وهمه پرسی بیرون کشیده شوند ومتعلق به همه گردند.

    ـ تابو سازی برای وحدت ملی، منافع ملی و سایر این مفاهیم باعث شده است، که خلای وحدت ملی، منافع ملی وسایر این گونه مفاهیم کتمان شوند. ندا کاملا معتقد است، که بدون  توافق ومشارکت عادلانه ودموکراتیک همه جوامع  واقوام برای تشکیل یک حاکمیت ملی، حرف زدن از وحدت ملی ومنافع ملی توهمی بیش نیست.

ـدر عرصۀ  اندیشه وفرهنگ : نهضت دادخواهانۀ افغانستان، بدین باور است، که تداوم دراز مدت نطام سیاسی - قومی وقبیله ای،تسلط فرهنگ قبیلوی، مطلق اندیشی مذهبی، استبداد سیاسی، عدم اتکا به فرهنگ جمعی ملی و پایه های پربار فرهنگ پیشینه، تلاش در جهت تحمیل فرهنگ یک قوم بر همه ودشمنی با دانش، فلسفه وخرد گرایی، موجبات اصلی انحطاط فرهنگ ملی را درافغانستان  فراهم آورده است. بنا برین بازگشت به چشمه های پربار فرهنگی گذشته، خود شناسی ملی و توسل به فرهنگ پربار  گذشتۀ ملی،  ترویج عقل گرایی، مدنیت گرایی، کشور را از رکود طولانی مدت فرهنگی بیرون خواهد کشید.

ـ ندا، حمایتش را از تولید فراورده های فکری، فرهنگی، هنری، ادبی و استفاده از تکنالوژی اطلاعاتی و ارتباطات جمعی، ترویج فرهنگ بشر دوستی، صلح خواهی، همزیستی، خرد گرایی و رشد موزون  همه خورده فرهنگ های قومی، تباری وزبانی درین کشوراعلان می دارد. مجال دادن به روشنگری، احیا و ایجاد کتابخانه ها، موزیم ها، آرشیف ها، نگار خانه ها، حفاظت از آبدات تاریخی وبرگرداندن دو بارۀ آثار سرقت شدۀ تاریخی به افغانستان  را  مسئوولیت اساسی حکومت به شمار می آورد.

   ـ نهضت دادخواهانۀ افغانستان ، بنیاد گرایی اسلامی، خشونت پروری دینی، ضدیت با اندیشه های پیشرو بشری،  عدم تحمل ومدارا با دگر اندیشی وجریان های مخالف سیاسی را، دشمن رشد واعتلای فرهنگ ملی  به شمار می آورد.

 از این رو ندا ، برای خشکاندن سرچشمه های تروریست پروری، از توسعۀ بی رویۀ  مدارس دینی ترویج کنندۀ  خشونت در داخل کشور، ممانعت از رفتن جوانان به مدارس دینی پاکستان، و ایران ،تجدید نظر کلی در نصاب تعلیمی مکاتب ومدارس وحذف تمام نماد ها ونمود های بنیاد گرایی از آموزش و پرورش، انحلال شبکه های سلفی گری، وهابیت وبنیاد گرایی، ممنوع ساختن خشونت دینی از منابر و مساجد را در افغانستان  وظیفۀ  حکومت می شمارد.

ـ ندا، گسترش شبکه های رسانه ای مغایر با فرهنگ ملی، ترویج فساد اخلاقی واشاعۀ فرهنگ استعماری را  زمینه ساز کامل مسخ فر هنگ ملی در کشور می داند.  ازینرو  برای ایجاد مطبوعات رسالتمند ، دموکراتیک و مردمی برای روشنگری مردم اهمیت جدی قائل است.

ــ نهضت دادخواهانۀ افغانستان ، محو بیسوادی، تضمین آموزش رایگان به جوانان، بهبود آموزش و استفاده از دستآوردهای علمی و تکنولوژی جدید را درین عرصه از نیاز های اصلی رشد فرهنگ ملی ومتناسب ساختن آموزش وپرورش با بازار کار به شمار می آورد. 

ندا، به این باور است، که سیستم آموزش و پرورش در تمام سطوح وابعاد آن دارای کیفت نهایت نازل بوده وبه هیچ صورت جوابگوی رفع نیازمندی های بازار کار، اقتصاد ملی، اداره و فرهنگ ملی، نمی باشد.  نهضت داد خواهانۀ افغانستان، از چنان سیستم آموزش و پرورش درین کشورحمایت می کند، که پاسخگوی یک ادارۀ مدرن، فرهنگ پیشرفته و متعالی، توسعۀ اقتصادی واجتماعی، رفع نیازمندی های بازار کار و استفاده ازآخرین دستٱورد های علمی وتکنولوژی بشری رابرای نسل جوان وبالندۀ افغانستان   فراهم کند.

در عرصۀ دموکراسی:

   ـ نگاه نهضت دادخواهانۀ  افغانستان ، به دموکراسی عبارت از توزیع عادلانۀ قدرت سیاسی به همه شهروندان و توزیع عادلانۀ ثروت اجتماعی بین همه شهروندان می باشد. ندا، از تمرکز قدرت وثروت در دست یک اقلیت باهر اسم ورسمی، که باشد مخالف است و ذات دموکراسی را با تمرکز قدرت و ثروت مغایر  دموکراسی و ارزش های حقوق بشری و شهروندی می داند.

نهضت دادخواهانۀ افغانستان، خواهان تغییر چنان راه کار سیاسی برای دموکراسی است، که اکثریت و اقلیت سیاسی معیارش قوم، قبیله، طبقۀ  اجتماعی، دین، مذهب، جنس نباشد؛ بلکه اقلیت واکثریت را تنها رأی شهروندان تثبیت کند.

ـ اعتقادند، این است، که اقلیت واکثریت در دموکراسی، اقلیت و اکثریت رأی شهروندان به گرایش های فکری وسیاسی مختلف است. مهمترین جنبۀ مثبت دموکراسی این است، که دران از نظر حقوقی هم حق قانونی اقلیت به رسمیت شناخته شده است وهم حق قانونی اکثریت. دموکراسی سیاست حذف نیست، بلکه اشتراک جمعی شهروندان برای تشکیل حکومت و نظارت بر آن است.

   ـ نهضت دادخواهانۀ افغانستان ، اعتقاد خلل ناپذیر دارد، که فیصله های جرگه های قبایلی و قومی  « لویه جرگه» ( مجلس بزرگ قبیله یی) برای حل وفصل مسایل کلان ملی وکشوری، هم از دخالت اکثریت مردم درین مسائل و پروسه های ملی جلوگیری کرده، هم ترویج سنت های خرافاتی قرون وسطایی را بر حیات اجتماعی وسیاسی مردم  تحمیل کرده است. بنابرین ندا ،  برای تأمین و دخالت هرچه بیشتر مردم در مسائل کلان ملی وکشوری  و دموکراتیزه  ساختن حیات سیاسی و اجتماعی، به عوض این همه جرگه بازی، از شیوه های دموکراتیک مانند ریفراندم و همه پرسی  ورأی پرسی مستقیم شهروندان در مسائل کلان ملی  حمایتش را اعلام می کند.

    ـ تأکید نهضت داد خواهانۀافغانستان ، براین است، که دموکراسی مقولۀ  نوین ومدرنی است، که با اجحافات قبیله گرایی، دکتاتوری پرولتاریا، خلقی، توده ای و ملی و دکتاتوری یک حزب سیاسی  زیر نام  دموکراسی واقعی  ساز گار نیست ودر مقابل آن قرار دارد. تکیه گاه دموکراسی جامعۀ شهروندی است. ازینرو  ندا ، مخالفتش را با هرنوع برخورد  ایدئولوژیک، دینی، مذهبی و قومی به عنوان اکثریت واقلیت در قدرت سیاسی و ادارۀ امور جامعه، اعلام میدارد.

ـ نهضت داد خواهانۀ افغانستان بر این باور است، که به تفتیش عقاید، صدور احکام و فتاوا  از مراجع غیر دموکراتیک در زمینۀ تعویض نقش مردم درحکومت و ادارۀ  امور جامعه باید پایان داده شود.

در عرصۀ  صلح:

ـ نهضت داد خوانۀ  افغانستان ، معتقد است، که پروسۀ صلح هنوز صرف در گرو رقابت های دوقبیلۀ برادر پشتون است و تاکنون صلح درون قبیله یی ودرون قومی را بازتاب داده است.

رقابت و ناسازگاری جمهوری خواهان بر محور قبیلۀ برادر غلجایی و تحریک طالبان برمحور قبیلۀ برادر درانی تا کنون بر سر تصرف  رأس حاکمیت دور زده است. اختلافات  اساسی در مورد ارزش ها، نوع نظام، ساختار قدرت، مشارکت جوامع و اقوام و نا متمرکز شدن ساختار قدرت و اداره در میان هردو به ملاحظه نمی رسد. درتمام این چانه زنی ها مردم و طرف های اصلی بحران اجتماعی و جنگ قومی غایب اند.

 صلح درون قومی و درون قبیله ای نه تنها به صلح نمی انجامد؛ بلکه پیامد آن  درگیری های خونین  را به بار خواهد آورد. صلح بدون مشارکت عادلانۀ همه جوامع در قدرت و شرکت مساویانه در سر نوشت ملی وسیاسی جمعی، نه صلح؛ بلکه به معنای اعلام جنگ دیگر است.

   ـ کشور به صلحی نیاز مند است، که زمینۀ تکامل وپیشرفت و ترقی آنرا فراهم سازد وتوام با آزادی باشد؛ نه صلحی که مبنای آن اسارت جوامع دیگر و آماده گی برای سرکوب های بعدی گردد. صلحی مبتنی بر انحطاط ضرورت ملت ها نیست. صلح زمانی محقق میشود، که تضمین های نهادی و قانونی برای مشارکت عادلانۀ مردم در قدرت از طریق اصلاح ریشه ای قانون اساسی به مردم داده شود. حق برابر ویکسان به همۀ مردم بدون تبعیض وتمایز در همه عرصه ها، با آزادی، برادری، برابری مطمح نظر اساسی قرار گیرد. صلح متکی به حاکمیت  تک قومی ،بدون نامتمرکزسازی سختار قدرت واداره وتبدیل کردن همۀ مردم به محور قدرت نه مقدور است ونه میسر.

در عرصۀ مناسات بین المللی:

ـ ندا، باور راسخ دارد، که کشور باید دوباره به سیاست غیر منسلک وبیطرفی فعال ومثبت بر گردانیده شود و با مراجعه به شورای امنیت سازمان ملل متحد، تضمین های لازم حقوقی از جانب این شورا برای بیطرفی  ودر صورت توافق جمعی غیر نظامی شدن افغانستان به وجود آید.

ـ نهضت داد خواهانۀ افغانستان ، بدین باور است که حضور هر قدرت خارجی در افغانستان باعث کشمکش های منطقه یی وجهانی درین کشورمی شود. از این رو ندا  با حضور قدرت های خارجی زیر هر نامی که به منظور مداخله در امور داخلی افغانستان باشد مخالف است و باید به اشغال کشور پایان داده شود. نهضت داد خواهانۀ افغانستان اعتقاد دارد،  اگر برای غیر نظامی شدن افغانستان نیاز به  قوا ی نظامی خارجی در آینده  احساس شود، باید این نیرو زیر رهبری سازمان ملل متحد واز جوانب مختلف وکشورهای گوناگون تشکیل گردد.

ـ  ندا ، خواستار آنست، تا هرنوع اتکا بالای کشور ها و قدرت های خارجی در مبارزۀ سیاسی ورسیدن به قدرت سیاسی با حمایت خارجی، جرم و خیانت ملی در قانون اساسی محسوب گرددد.

ندا ،افغانستان را کشور دارای مرزهای بین المللی شناخته شده و تثبیت شده  باکشورهای همسایه و عضو جامعۀ ملل می داند . نهضت داد خواهانۀ افغانستان ادعای ارضی حاکمیت های قبیلوی ، سازمان ها وعناصرتمامیت خواه را درنیمقرن اخیر بر یکی از کشور های همسایه  نه تنها مغایر قوانین بین المللی ومیثاق های جهانی به شمار می آورد؛ بلکه آنرا عامل بی ثباتی ؛کشمکش ها وجنگ های ویرانگر چار دهۀ اخیرافغانستان نیز به حساب می آورد.

ندا بدین باور است که برقراری روابط نیک و حسن همجواری با همه کشورهای همسایه به سود ترقی ،صلح وامنیت افغانستان ومنطقه می باشد. ازینرو آنانی را که هنوز بر طبل تمامیت خواهی و الحاق طلبی می کوبند، خائن به منافع ملی افغانستان می داند و علیه شان به صورت آشتی ناپذیرمبارزه می کند .

ما درحالی که حاکمیت ملی و تمامیت ارضی همه کشورها، بخصوص کشورهای همسایه خویش را احترام می کنیم ؛ از این کشورها نیز چنین عملکردی را خواهانیم.

ـ زدودن سیاست دیکته، فشار، مداخله در امور داخلی کشورمان توسط قدرت های خارجی واستعماری و پاک کردن ریشه های استعماری از زیر بنای حاکمیت های سیاسی، مسألۀ مهمی برای برقراری ثبات سیاسی وپایین آوردن سطح بحران قومی درافغانستان می باشد.

ـ نهضت داد خواهانۀ افغانستان، مخالفت خود را با هرگونه تجاوز بر حریم کشور ها، جنگ افروزی قدرت های جهانی ونقض حاکمیت ملی کشور های مستقل  ومداخله در امور داخلی آنها ابراز می نماید.

ـ ندا ، حمایت خود را از ایجاد و برقراری مناسبات عادلانۀ بین المللی، برمبنای منشور سازمان ملل و میثاق های بین المللی که افغانستان آنها را پذیرفته است؛  دفاع   از حق تعیین سرنوشت ملل ؛  همبسته گی با همه احزاب و نیروهای سیاسی و اجتماعی که برای   صلح، ترقی، دموکراسی و حقوق بشر تلاش می نمایند ابراز می دارد و از مبارزۀ جوانان، اتحادیه های کارگری واصناف مختلف درتأمین حقوق صنفی شان درسراسرجهان پشتیبانی می کند.

نهضت دادخواهانۀافغانستان ،پشتیبانی خود را از حفظ محیط زیست، پیکار مردمان وکشور ها برای آزادی، استقلال وخودارادیت ملی آنها و استقرار نظام عادلانۀ اقتصادی درجهان اعلام میدارد.

  پایان







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

علی شاه صشبّار 20.05.2021 - 09:32

 آقا روند سلام عرض میکنیم! امیدوارم پیامم را دریافت نمایید. خواستم بدانم سلسلۀ نوشته هایتان در مورد تاریخ بدخشان تداوم خواهد یافت یا به همان چهار بخش نشر شده در این سایت اکتفا نموده اید. اگر دوام یافته باشد، در کجا پیگیری شده میتواند؟ ممنون شما
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رحمت الله روند