کشتار به نام دین
۲۸ میزان (مهر) ۱۳۹۹
درین هفته باز هم خبرها از کشتار بی گناهان و تهدید به کشتار ما را مبهوت کرد:
انفجار در ولایت غور افغانستان که به اساس آخرین گزارش ها، کم از کم ١٢ کشته و ١٠٠ زخمی بجا گذاشته است (بی بی سی). این کشتار وجدان انسان را تکان میدهد.
سربریده شدن معلم تاریخ در حومه پاریس انسان را به وحشت می اندازد. تهدید و فتوای مرگ جوان افغانستانی که اعلان کرده است از دین خویش برگشته است، وحشت دیگری از خشونت است.
انفجار در غور و جاهای دیگر چیزی است که مردم افغانستان به آن عادت گرفته است و بدبختانه جزو از زندگی مردم ما شده است. ما نمی توانیم فکر نکنیم که این کشتار از عقیده دینی ما سرچشمه نمی گیرد؛ عقیدۀ دینی که آن را جهاد می نامند: درینجا نه ضد کفر بلکه جهاد مسلمانان بر ضد مسلمان.
همین جهاد چهل سال است به ما آرامش و آشتی نبخشیده است. پایان این جنگ دینی هم ناپیداست. زیرا گیریم که طالب ها صد در صد صلح کنند و از جنگ ابا ورزند، باز نوبت کشتار به اسلام داعشی می رسد که به مراتب بد تر از اسلامی طالبی است.
اما سربریدن یک معلم تاریخ در حومه پاریس و تهدید به مرگ جوان افغانستانی پیوند مستقیم به آزادی بیان و عقیده دارد و به جنگ.
آیا می توان تصور کرد که کسی به خاطر بیان مطلبی برای همدیگر پذیری، به ویژه همدیگر پذیری دینی، آزادی اعتقاد و ازادی بیان سربریده شود؟
معلم مذکور به اساس گزارش ها، در جریان درس تاکید به همدیگرپذیری داشته است و آزادی بیان را امری انسانی می دانسته و درهمین راستا کاریکتور های پیامبر اسلام را نشان داده است و حتا به خاطر احترام به دانش آموزان مسلمان از آنان خواسته است که اگر فکر میکنند ممکن است تصاویر برای آنها آزاردهنده باشد، می توانند صنف را برای چند دقیقه ترک کنند.
آیا ما نباید نقد و انتقاد از دین را بپذیریم؟ آیا این کاریکاتور ها توهین است؟ در عمل این خود ما هستیم که به زعم خویش آن را توهین می پنداریم ورنه صد ها کریکاتور از حضرت عیسا را می توان ساخت (و ساخته اند) اما هیچکس از عیسویان آن را توهین نمی پندارد.
ما باید پندار خویش را در رابطه با دین خود تغییر دهیم. مدارا و بردباری دینی را قبول کنیم. حتا اگر توهین هم باشد به کسی حق نمی دهد که به نام توهین کسی را به قتل برساند. البته بسیاری مسلمانان سربریدن معلم را محکوم نیز کردند. این بدین معناست که آنها قتل و کشتار نمی خواهند و آن را توهین نمی دانند.
ما میدانیم آزادی بیان و عقیده نه تنها آزادی است بلکه هم چنان حق است. همچنان داشتن دین یا نداشتن آن نه تنها حق است بلکه آزادی نیز است. این حق و آزادی فطری است، حق و آزادی فطری به این مفهوم که انسان به سبب انسان بودن و بشر بودنش این حق و آزادی را دارد.
هر شخص حق دارد از آزادی انديشه، وجدان و دين بهره مند شود. اين حق همانگونه که اعلامیه جهانی حقوق بشر نوشته است مستلزم آزادی تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادی اظهار دين يا اعتقاد، در قالب آموزش دينی، عبادتها و اجرای آيينها و مراسم دينی به تنهايی يا به صورت جمعی، به طور خصوصی يا عمومی نیز است.
اگر ما آزادی انديشه، وجدان و دين را بپذیریم و آن را مسألۀ شخصی قرار بدهیم، کار را برای خود آسانتر کرده ایم.
آزادی دین به این مفهوم نیست که یک مسلمان حق دارد از آزادی انديشه، وجدان و دين بهره مند شود و غیر مسلمانان این حق را ندارند. این بدین معنا هم نیست که اگر غیر مسلمان می خواهد مسلمان شود نیک است اما اگر یک مسلمان، دین دیگر را پذیرفت بد است. هرکس خودش میداند چه میپرستد یا نمی پرستد. همچنان آزادی دین به این مفهوم است که مسلمان هم می تواند از دین برگردد. این کار به کسی دیگری مربوط نمی شود.
دین یک امر شخصی است و هیچکس حق ندارد کسی را به داشتن دین و آیین مجبور سازد یا او را به سبب داشتن یا نداشتن دین به قتل برساند.
هرکس می تواند و حق دارد هر دینی را که نیازمندی های دینی اش را برآورده می کند، بپذیرد. این حق برای مردم در کشورهای غیر اسلامی بسیار عادی است. تنها مسلمانان اند که حساسیت دارند.
همچنان هر فردی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر، حق آزادی عقيده و بيان دارد و اين حق، مستلزم آن است که کسی از داشتن عقايد خود بيم و نگرانی نداشته باشد و در کسب و دريافت و انتشار اطلاعات و افکار، به تمام وسايل ممکن، و بدون ملاحظات مرزی، آزاد باشد.
این حقی هست که کسی به کسی دیگر تحفه یا هدیه نمی دهد، این حقی است که انسان به خاطریکه انسان است، از آن برخوردار است.
در اعلامیه جهانی حقوق بشر سال ١٩٤٨ ماده های اند که این حقوق را برای انسان بیان کرده اند. این حقوق به سطح جهانی پذیرفته شده است و تمام کشور ها از جمله افغانستان آن را قبول دارد.
زیرا این اعلامیه جهانی حقوق بشر، وجدان و آگاهی جمعی انسان را به تراز جهان بازتاب می دهد.
نپذیرفتن ماده های اعلامیه جهانی حقوق بشر، در واقع بیانگر وحشی گری و بربریت است.
امروز در مناسبات بین المللی کسی جرأت انکار ازین حقوق را ندارد. زیرا هرکس میداند که این حقوق بنیادی ترین هنجارهای زندگی مدرن است.
این حقوق برای هرکس موجود است: اگر کسی مسلمان است یا یهود، ترسایی است یا هندو، اگر زردشتی است یا بودایی و یا هرکسی که هست، برای همه موجود است.
هیچکس حق ندارد کسی را از داشتن یک عقیده، دین و آیین، منع کند.
جالب این است کسی است که معلم فرانسوی را سربریده است، خودش به اساس همین اعلامیه حقوق بشر به فرانسه پناهنده شده بود و پناهندگی اش نیز پذیرفته شد. او چیچینی است که خودش از مزایای ماده ١۴ اعلامیه جهانی حقوق بشر استفاده کرده است که بر پایه آن: در برابر شکنجه، تعقيب و آزار، هر شخصی حق درخواست پناهندگی و برخورداری از پناهندگی در کشورهای ديگر را دارد.
چه چیزی در ماده های اعلامیه جهانی موجود است که انسان خردمند و انسان دوست آن را نپذیرد.
همجنان این ویدیو را ببینید:
https://www.youtube.com/watch?v=1R5ZtswYoLc
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
آدم | 07.11.2020 - 01:05 | ||
هموطن این آزادی ها تا زمانی مورد احترام است که طرف زر و زور نداشته باشد ، در غیر آن انتخابات و حق انتخاب داشتن هم حق است و هم آزادی اما غرب و از غرب برگشته ها همین آزادی پیش پا افتاده را هم از مردم دریغ داشتند. |