انسان کشی، آری؛ گرفتن مسؤولیت، نه! به یاد جانباختگان انفجار دایکندی
۱۳ میزان (مهر) ۱۳۹۹
میدانیم که انفجار و انسان کشی در افغانستان همچنان ادامه دارد. اهداف تروریست ها را آنگونه که طی سالیان متمادی دیده ایم، در چند مورد نشانی شده اند:
- از میان برداشتن چهره های مطرح سیاسی، نظامی و مذهبی که در پیشینه ها با طالبان مخالفت داشتند ویا در آینده از ظرفیت های بالقوه سیاسی یا مذهبی خواهند بود.
- تعدادی از افراد نظامی و غیر نظامی ناتو، افرادی که خارج از امور نظامی در زمینه های بازسازی سهم میگرفتند. اما کشتن امریکایی ها و ناتو نخست روبه کاهش نهاد وبا تعهد طالبان در برابر امریکا که امریکایی ها نمی کشیم، پایان یافت.
- کشتن ویا انفجار دادن ساختمان های دولتی با انگیزۀ ایجاد رعب و ترس تروریستی. که در نتیجۀ آن بیشتر افراد غیر نظامی کشته شده اند.
- کشتار های جمعی با انگیزۀ تصفیه های قومی - مذهبی و نسل کشی که بیشتر متوجه معتقدان به مذهب شیعه، هزاره های کشور، در داخل افغانستان وپاکستان( به ویژه در کویته)، همچنان علیه سیکه ها ها وهندو باوران کشور بوده است.
در این کشتارها که بیشترین اندوه ها، نفرت ها و نگرانی را نیز ایجاد کرده است، مواردی را هم شاهد استیم که گروه تروریست، از گرفتن مسؤولیت عمل تروریستی امتناع ورزیده و رسانه ها نیز اعلام میدارند که "تا حال هیچ گروهی مسؤولیت آنرا به عهده نگرفته است." چنین طرزالعمل در سال پسین روبه افزایش نهاده است.
هنگامی که گواه چنین رویداد های دلخراش و نگرفتن مسؤولیت آن از طرف گروه مرتکب جنایت استیم، این پرسش نیز مطرح می شود که چرا دست به عملی میزنند، اما مسؤولیت را متقبل نمی شوند؟
به نظرنگارنده، پیش از جست و جوی انگیزه ودریافت چنین رویکرد، بسیار مهم است برداشتی را بپذیریم که حاکی از حضور و کارکرد بی وقفۀ انسان کشی در جامعه است. یعنی هر لحظه و در هرجای که تروریست ها با همان مطالبات پیشینه (غیر از امریکایی کشی و دولتمردان طرفدار خود)، حضور دارند، اهداف پیشینه را دنبال میکنند. حال اگر"امنیت ملی" بگوید که شاخۀ حقانی ویا "داعشی" مسوؤل بوده است وطالبان را برائت بدهد، از همان سیاست همیشه گی و نبود مواضع تروریستی ناشی می شود. زیرا هرگز حکومتگران دست نشاندۀ دورۀ حامد کرزی، ع. وغ و حکومت کنونی اشرف غنی، دارندۀ برنامۀ ضد تروریستی نبودند ونیستند. برخلاف در جهت رشد وچاق سازی آنها پرداختند که پشتیبانی امریکایی را نیز همراه داشته است.
در مورد هویت مشخص بمب گذار ها، و حملات هاوانی وغیره، تا آنجایی که مناطق مورد نظر نشان میدهند، گروه طالبان در همه نقش دارد. نمونه های تازه در غزنی و انفجار مین های مقناطیسی در دایکندی، پیوند ناگسستنی با فعالیت های هدفمند همین گروه دارد. برای این گروه مهم است که وظیفۀ خود را انجام بدهند. وظیفه یی را که برای تحقق انسانکشی با پیامد رعب انگیز مهاجر سازی و تصفیه های قومی بر عهده دارد. بالا بردن و نازدادن سیاسی طالبان، همچنان مراودات روزانه با حکومتگران، در سطحی است که نیازی هم به گرفتن مسؤولیت ندارد. زیرا چنین تربیه شده و راه و رفتار مغایر با انسانکشی را فرا نگرفته اند.
آنها با گذاشتن مین های مقناطیسی در جاده ها، دادن انفجار و حملات هاوانی، آنچه را انجام میدهند که در ماهیت پرورش آنها ست. این وظیفۀ حکومت بود که از همان آغاز علیه فعالیت های تروریستی آنها مخالفت می کرد و با شروع زمزمه ها "صلح" پیشرط میگذاشت که دست از خونریزی بردارد. حکومت دست نشانده ، به دلیل شناخته شدۀ خیانت به مردم و سیاست طالب دوستی، برخلاف عمل کرد. اما امریکا برای پیشبرد مذاکرات و آوردن طالبان در حکومت، پیشرط نهاد که امریکایی نکشد. گروه طالبان هم این پیشرط را به سرچشم پذیرفت. هر چند بعید به نظر نمی اید که شاخه هایی از آن همچنان در خط بن لادن بمانند واگر از دست شان برآید، امریکایی کشی هم خواهند کرد.
کوتاه سخن، افغانستان و مردم درد دیده، با نیرویی مواجه است که انسان هایی را مخالف میداند، می کشد ولی مسؤولیت آنرا نمی گیرد. این هم یکی از ویژه گی های کارکرد تروریسم در افغانستان است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته