فاخرترین عنصر هویت ملی
۱۳ میزان (مهر) ۱۳۹۹
1. زبان فارسی درطول تاریخ کهنسال خود، فاخرترین عنصر”هویت تمدنی” بوده است و درتاریخ نوین سه سده ی پسین، اگر به تکوین پروسه ی دولت ـ ملت معتقد باشیم، فراگیرترین و فرهمندانه ترین عنصرِ”هویت ملی” افغانستان به شمار می رود که بعنوان میراث مشترک فرهنگی ـ معنوی، عالی ترین صورت تعامل اقوام، پیروان مذاهب و ادیان و گروههای سیاسی ـ اجتماعی این کشور را تعریف کرده است.
2. زبان فارسی، شاخص ترین و موثرترین عنصر معنوی ـتاریخی بوده که بطور گسترده و شگرفی درتولید ادبیات سیاسی، ترویج دانش علمی، تألیف اندیشه ی سیاسی ـ اجتماعی، تقویت همگنی فرهنگی، تسهیل تعامل قومی و تکوین گفتمان ملی در افغانستان کمک نموده است.
3. زبان فارسی تنها شاخصه ی فرهنگ ملی است که همه ی اقوام کشور درمالکیتِ معنوی، گستردگی اجتماعی، مقبولیت ملی و شرافت فرهنگی آن شریک هستند. نویسندگان و اندیشوران معاصرِ پشتوزبان و ترک زبان، پا به پای فارسی زبان ها در تولید شعر و نثر، غنامندی ادبیات و تکثیر سرمایه های معنوی ـ فرهنگی این زبان نقش ایفا کرده اند.
4. صرف نظر از قدمت تاریخی و گستره ی تمدنی زبان فارسی، درچند سده ی اخیر و بویژه پس از تأسیس امپراتوری احمدشاه ابدالی، زبان فارسی، زبان مشترک تمام شاهان و زمامداران و نخبگان افغانستان بوده است که دیوان اداری و مدیریت سیاسی کشور با این زبان به اشرافیت سیاسی و نظام دیوانی اعتبار و هویت سیاسی ـ فرهنگی بخشیده است.
5. فارسی، زبانِ فاخر و فرهمند مورخان، عالمان، فقیهان، متکلمان، اندیشمندان وفلسفه ورزان، دین آموزان جغرافیای سیاسی افغانستان و زبانِِ معیار کانون های فرهنگی، اندیشکده های فکری، موسسات تحقیقاتی و جامعه ی روشنفکری بوده است که دستکم درسه سده ی اخیر به نظام سیاسی و ساختار های فرهنگی این کشور حیات بنیادین بخشیده است.
6. زبان فارسی درطول دستکم یک سده ی اخیر، زبان معیار و “خانه ی وجود”ِ اندیشه ورزی مبارزان راه آزادی، روشنفکران نواندیش، مطبوعات مترقی، احزاب سیاسی، مشروطه خواهان و پیشاهنگان جنبش های آزادی بخش بوده است.
7. آن گونه که زمامدارانی معدود، سیاست مردانِ مطرود و متعصبان مغضوب با دشمنی های سیاسی، عنادورزی های زبانی و خصومت افگنی های قومی دریک قرن پسین، نتوانسته اند جایگاه فرهنگی، جلال سیاسی، جلوه گری های شکوهمند ادبی و جبهه ی فراخ اجتماعی زبان فارسی را تا اکنون متزلزل سازند، با یقین کامل می توان گفت هیچ آیین نامه ی اداری، هیچ قدرت سیاسی، هیچگونه بیگانه پنداری سیاسی وعصبیت ورزی های زبانی ازاین پس هم، نخواهد توانست اندک خللی دربارگاه شکوهمند این زبان وارد آورد. چرا که این زبان، متعلق به هویت و حیثیت و مالکیت قوم و تبار خاصی نیست، بلکه این زبانِ فاخر و مشاهیر، زبان معیار و هویت بردبار و اصالت ماندگار جغرافیای گسترده ای است که از شبه قاره هند تا آسیای میانه و از خلیج فارس تا شام و عراق و آسیای صغیر و از قندهار تا هرات و از بامیان تا بدخشان گویشوران اندیشور و گشاده در، دارد وچونان موطنی سخاوتمند، درعمق جان و در گستره ی جهان و وجدان تمامی اقوام و نخبگان و شهروندانش خانه کرده است.
8. درشرایطی که لشکرِجهل و جنون و جباریت طالب در یک جبهه ی همزبان وهم اندیش و بدکیش قرارگرفته است و با رجزخوانی مغرورانه و زیاده خواهی های زورگویانه درمصاف سیاسی قطر ایستاده اند، ضرورت اساسی این است که تمامی جمهوریت اندیشان، دمکراسی خواهان و باورمندانِ به برابری انسانی و همسویی ملی و همگرایی اقوام باید دریک صف قراربگیرند. در چنین شرایطی، جنگ زبانی و به دام تفرقه های سیاسی ـ قومی افتادن و درکمند فرقه گرایی های زبانی گیرماندن، نه تنها بیراهه روی سیاسی ـ فرهنگی ست بلکه گمراهی آشکار استراتژیک نیز می باشد. این نگرانی از آنجا صورت نگران کننده تر به خود می گیرد که با افسوس درک کنیم از یکسو درنگاهِ برخی از مدافعان دورنیندیش زبان فارسی، تحقیر و بیگانه پنداری نسبت به زبان پشتو و تعمیم دادن گروهی متصلبِ قوم گرا و تفرقه افگن و برتری جو، به کل جامعه و نخبگان پشتون، نگرانی از شیوع تنش های زبانی، گسترش رویارویی های فرهنگی و تشدید بدگمانی های قومی و جدا اندیشی های اجتماعی را در فضای مجازی و حقیقی بیشتر خواهد ساخت و از سوی دیگر، موضع گیری های علنی و نشر اعلامیه های سیاسی در حمایت از زبان فارسی، از جانب برخی از رهبران سیاسی ـ قومی، فضای پرتنشی از تعارضات سیاسی ـ قومی را تشدید می سازد. این دو موضوع، درست همان کژراهگی سیاسی ـ فرهنگی است که می تواند سودش به جیبِ جبهه سیاسی طالبان فروافتد؛ همان طالبانی که حتا ناگزیرند درگفتگوی رویارو با جبهه ی “ما”، به “فارسی” سخن بگویند.
نشرشده در کانون افغانستانی های فنلند
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته