نظام فدرالي؛ ساختاری برای حل دایمی منازعنه و کشمکش سیاسی در افغانستان

۹ میزان (مهر) ۱۳۹۹

همان گونه كه جنگ در افغانستان در اين چندين دهه ابعاد و بازيگران مختلفي داشته، صلح و قطع آن نيز خيلي پيچيده است و بستگي به منافع بازيگران داخلي و خارجي دارد. با آغاز مذاكرات ميان نمايندگان دولت و طالبان كه چندين روز از آن مي گذرد، هنوز توافق روي تهيه طرزالعمل و اجنداي صلح در اين مذاكرات بدست نيامده است. بي ترديد، موانع و چالشهاي بعدي مذاكره و رسيدن به تفاهم ميان طرفين دشوار و زمانگير خواهد بود.

دولت و طالبان دو خواست عمده ولي متضاد دارند كه پذيرفتن آن براي هيچ يك امكان پذير نيست. "جمهوريت"و "امارت"، دو نظامی که به لحاظ ماهيتي و ساختاري متفاوت و آشتي ناپذيرند؛ اولي مشروعيت خود را از راي "مردم" مي گيرد و دومي از "شوراي اهل حل و عقد"و آن يكي اصالت فردي و حريم خصوصي مردم را به رسميت مي شناسند اين ديگري فتواي اميرالمومنين را حجيت و قانون مي داند.
بنابراين طالبان مي دانند كه با قبول جمهوريت همانند حزب اسلامي حكمتيار در آن حل مي شوند و به غير از جزوه هاي از حملات و عمليات "انتحار"ي و "انفجار"ي چيزي از آنها در تاريخ باقي نخواهد ماند. 

همين گونه دولت افغانستان نيز با پذيرفتن امارت، سند تسليمي خود را امضا مي كند و ارزش هاي سالهاي پسين را در پاي آن مي ريزد.
هم چنان برسيمت نشناختن فقه جعفري از سوي طالبان و بسا موضوعاتي كه در جريان اين مذاكرات رونما خواهند شد، راهي پر خم و پيچي فراروي اين گفتگو ها خواهد بود.


پس راه حل چيست؟

كدام نظام جوابگوي گرايش هاي متضاد در جامعه چند قومي-فرهنگي افغانستان است؟ 

نظام هاي شاهي، جمهوري، رياستي متمركز و امارت اسلامي، در اين كشور آزموده شدند و برآيند آن نه براي كشور و نه هم براي مردم سودمند و عدالت گستر بوده است.

در يك كشور چندقومي و چندفرهنگي مانند افغانستان، كه هم ارزشهاي دموكراتيك و هم ارزشها و قرائت هايي ديني كه طالبان به آن معتقد هستند، و هم قرائت هاي بروز از دين را در كدام نظام مي توان جمع كرد و آشتي داد؟

به باور من و بسياري ديگر اين نظام فدرالي است كه ظرفيت، توانايي و پاسخ گويي اين مسائل را در خود دارد.

زيرا، در يك نظام فدرال، تكثر و تنوع قومي، زباني و مذهبي به رسميت شناخته مي شود و گرايش هاي متضاد آنها در بستر منافع ملي به آشتی می کنند و به هم ديگر پذيري مي رسند.

در نظام فدرالي، فدرال ها بر اساس خصوصيات جغرافيايي و فرهنگي خود و با در نظر داشت و رعايت شعاير مذهبي، امور اقتصادي، اجتماعي، زباني و ... شان را تنظيم مي كنند؛ و در "كليت" يك نظام سياسي واحد شناخته و تعريف شوند.

باري عبداللطيف پدرام رهبر كنگره ملي و يكي از نظريه پردازان فدراليسم در افغانستان به صراحت گفته بود كه با حضور طالبان در افغانستان مشكلي ندارد، مشروط بر اين كه اين گروه تحت يك اداره فدرال حضور داشته باشند.

اين سخن ايشان به معني حضور صلح آميز طالبان در قدرت است. در غير آن، براي همه اين مسأله روشن است كه اكنون زمان اعمال مطلقه قدرت به وسيله اي يك گروه و حزب به سر رسيده است.

فكر و انديشه ی گرفتن قدرت از راه جنگ و كشتار، خيال محال و غير عقلاني ست كه چندين دهه شده از مردم و كشور ما قرباني مي گيرد و ماحصل آن فقط دوام جنگ است.

بنابراين عقلانيت جمعي اكنون حكم مي كند كه همه گروه ها، احزاب، مذاهب، اقوام و فرهنگ هاي گونه گون كشور زير يك چتر واحد و در يك نظام فدرالي جمع شوند-تا از یکسو انحصار و تکروی در قدرت مهار شود و از دیگر سو همه ی شهروندان کشور خودشان را در قدرت سهیم بدانند. 

زيرا در نهايت اين نظام فدرالي ست كه توانايي و ظرفيت حل منازعات و كشمكش هاي سياسي- اجتماعي را در يك كشور چندقومي- فرهنگي مثل افغانستان دارد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



غلام اکبر نوابی