دل به کدام سوی دارد؟
۲۶ سنبله (شهریور) ۱۳۹۹
رفت و وضو به خون کرد آن عابد ستمگر
در خون کشید و آتش، یک شهر را سراسر
وانگــه کلمــه گــویان آن دین فروش چاکر
اِســــتاد رو بـــــه قبــــله بر جانمــــاز دالر
(جلیل شبگیر پولادیان)
تصور می شود که برای تعدادی از مردم ما جایی ازگمانه زنی و تردید نمانده باشد که در افغانستان هم از دین ومذهب استفادۀ ابزاری شده است. در همین جا لازم است که در بارۀ قید کردن تعدادی از مردم این یادآوری بیاید که همۀ مردم، این موضوع را نمی دانند. همانطوری که بسا از مسائل وموضوعات دیگری را نمی دانند. نا آگاهی و بی خبری هایی که استفاده جویان عوام فریب توانسته اند، با استفاده از آن سیاهی لشکر فراهم کنند و بر گرده های شان بنشینند و دعا بگیرند.
گونۀ کمتر از دو دهۀ پسین آن، کارکرد در زیر سایۀ امریکا را در نظر آوریم. فراموش نمی گردد که حرکت در زیر سایۀ امریکا در این دو دهه محدود نمیشود، منظور ما مشخص حرکت پس از 11 سپتامبر مشهور است که کار را به نماز خواندن آنها بر سجادۀ دالر کشانید.
در این رویکرد، رسیدن به مقام های محقر وبا سرانجام فساد آلود ونفرت زا، دستی یابی به پول، آرگاه وبارگاه آرزوهای اصلی را تشکیل میدهند. با داشتن زر و مقام، فرد دارندۀ آن توانسته است، کسانی را که زبان وقلم همراه با زمینه های خود فروشانه داشته اند، بخرد ودر دهن شان سخن مورد نیاز بگذارد ویا دهن بند بزند. زد وبند ها شکل مافیایی بگیرد، شکوه و شکایت به سوی زرخرید ها وتودۀ نا آگاه ببرند اما بازهم قطعه یی از همان 52 قطعه نه کمتر که پربازی انجام نمی یابد، مکمل همدیگر می شوند.( *)
از ویژه گیهای چشمگیر این سجده بر دالر، دست بالا داشتن و توان امر ونهی کردن دالر دار جهانی است که روزی رسان آنها شده است. سخن این روزی رسان، نشاندادن راه و چاره جویی هایش در دل
این تعداد که امروز به تیکه داران قدرت شهرت یافته اند، نشسته است. پس چرا جای تردید وجود داشته باشد که سجاده آنها دالر باشد، وکعبۀ آنها را کشش دالر تعیین می کند. جاذبۀ همین دالر بود که گ. حکمتیار را با آن همه شرارت و بازیگوشی های آدمکشانه و امریکایی ستیزی های منافقانه اش، ظریفانه بر سجادۀ دالر نشاند. این سجاده را فراختر می کنند. جماعت دالری برگزار میکنند. اگر هیب الله نازکرد، ستانکزی که تمرین جماعت را سپری کرده است، پیش نماز می شود.
در حالی که نماز خواندن ها ونماز جماعت محلۀ ما در کلوله پشتۀ کابل به یادم می اید که بچه ها فوتبال را تا ختم نماز معطل می کردیم و پاکی گفتار ورفتار آنها به ادای سلام ما می افزود؛ سجاده داران دالری، بر دلهای بسیاری نفرت بذر کرده اند.
این سخن یادتان باشد که اگر روزی، آن دالر دار بزرگ، سجادۀ دالری را از دست عده یی ازایشان گرفت و گفت بروید که دورۀ مصرف شما به پایان رسیده است و این ها هم حیران وسرگردان اما با کوله باری از دالر به مسجد شما رفتند، این رباعی را به یادبیاورید که:
در مسجد اگــر چه با نیــاز آمده ام
حــقا که نــه از بهـــر نماز آمده ام
اینجا روزی سجاده یی دزدیده بودم
آن کهنــه شــده ست وبــاز آمده ام.
***
(*)- این موضوع را از نوشتۀ دوست عزیزم ویس سرور دریافت داشتم.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته