ایزارکشی های خودبرتربین ها
۴ سنبله (شهریور) ۱۳۹۹
ای مصوِر صورت خوبی از این کاکا بكش چون به تنبانش رسی! بگذار او خود میکَشد!
اینکه چه کسی ایزارکشید یا لنگی برزمین زد، چندان مهم نیست. فاجعه بزرگتر از این تصویر و تصور است. سالها قبل زمانیکه هنوز مارشال فقید معاون کرزی بود ، مکتوب رسمی عنوانی میدان هوایی کابل صادر شد، مبنی بر اینکه کارمندان غیر اوغان میدان هوایی باید منفک و بجای آنها ، افغانها گماشته شوند ، بجزچند نفرمعدود، دیگران به آن بهاندادند. وقتی قطعه خاص ایجادشد، مکتوب رسمی به صفحات اجتماعی درزکرد و ازمسئولین خواسته بودند تا درتشکیل آن از تمام اقوام بجزازتاجیکان جذب شوند بازهم کسی بخود نگرفت. ازتمام ادارات دولتی تاجیک، هزاره و ازبیک رادرسنین چهل تاپنجاه سالگی به تقاعدسوق دادند وبجای شان هفتاد وهشتاد ساله احتیاط اوغان راجابجاکردند مادیدیم ولی شعار وحدت ملی سر داده خاموش شدیم. بهترینهای مانرا پیش چشمان ما کشتند ، به تقبیح کردن ، محکوم نمودن ، هشدار دادن و شهادتت مبارک باد گفتن اکتفا کردیم و صفحات مجازی مانرا سیاه ساختیم.
کارمندان رجال برجسته را که در زمان حیات مارشال صاحب فهیم از تمام اقوام افغانستان/خراسان تشکیل شده بود، آوردند ودریک دسیسه ازپیش طراحی شده ابتدا خلع سلاح کردند، تمام هم تباران خود شانرا بخانه فرستاده و دیگران رادریک صف نزدیک دیواری که عقب آن مواد انفجاری و انتحاریون خود را قرار داده و بخاک و خون کشیدند ، هیچ کس صدایش را نکشید.
از بخاک و خون کشیده شدن ، جوانان رستاخیز ، روشنایی ، جنبش تبسم ، شفاخانه چهار صد بستر ، قول اردوی شاهین ، بیمارستان نسایی ولادی غرب کابل هم که هیچ. مگر تمام بورسیه های تحصیلی را قومی نساختند و حتی از سهم افغانستان به بر های آنطرف دیورند نبخشیدند؟
مگر فاروق اعظم مشاور ارشد خان کرزی و خان غنی درحضور سران ازبیک، تاجیک و هزاره نگفت :نمیتواند بپذیردکه از بامیان، مزار، هرات و .. دو دو هزار دانش آموز بیایند و وارد دانشگاهها شوند ولی ازلوی کندهار ده تا بیست دانشجو ، و از همین زمان است که سهمیه بندی را آغاز میکنند؟ مگرشعارهای انتخاباتی غنی رافراموش کرده ایدکه نمیتوانست قبول کندکه هشتاد فیصدانتحاریون گویندگان یک تباردرزندان اندوازدیگران هیچ و وعده عدالت عمری برای پشتونهاداد؟ واقعیت اینست که هموطنان اوغان ما با این ذهنیت تولدوباهمین تفکربزرگ وباهمین حس قوم غالب یاپیر یاهم قبل از پیرشدن خود راانتخارمیکنند. بااین حال بایدبپذیریم که وحدت ملی، منافع ملی، برادری وبرابری درحقیقت شعارهای میانتهی بیش نیستند. چرا نمی پذیریم که ماازروی ناچارباهم دریک جغرافیاافتیده ومجبوریم زندگی کنیم وجان بِکنیم؟
فرض براینکه ایزارکشی مشاورموسفیدش راکه نادان است نادیده وناشنیده بگیریم، باسقوی دوم پوهاندش اسماعیل خان یون چگونه کنارمیایید؟ با ارشادات اعظم خان سیستانی، انورالحق خان احدی وتیوری مخکخ خانی آنها چکار بایدکنیم؟ قرنهاست اینهاباتمام امکانات دولتی شعار:دا زمونژ بابا وطن، دازمونژدادا وطن سرمیدهند و این وطن را مال مورثی افغانها میخوانند.
درچند ماه پیسین که خلیلزاد ریسمان جنگ و صلح را دردست داردصدهاو هزار هاجوان ما به شهادت رسیدند ولی صدای خلیلزادبیرون نشدواگر شده باشد ، تاکید بر آزادی بدون قید و شرط زنانه پوشان انتحاری هم تبارش بوده است و بس.
اماوقتی چهارطالب پشمینه باضربات هوایی به هلاکت میرسند ، می بینیم که چطور وجدانش ناراحت شده وادامه آنرا برای رسیدن به صلح زیانبار میداند؟
مگر این جز علایق تباری افغانی و امریکایی اش چیزی دیگری بوده میتواند؟
ظاهراًرتبه مارشالی یک ترک تبار اورا به این حال رسانیده ولی مشکل ایزار کشی ، بسیار عمیقترازآنست که ما فقط یک ریشدار موسفید را در پرده های تلویزیون مان دیدیم وپس ازآن کف زدنهاونعره تکبیرهایی رابار بارشنیدیم .
ریشه این ایزار کشی ها و زرد نشان دادنهای وحدت دروغین به قرنها بر میگردد. این لنگی بر زمین زدنها و تنبان کشی ها را نباید به بدن و کله پشمین آن سر سفید خلاصه کرد.
دهها سال قبل عبدالحی حبیبی واضحاً ، رازهای دل خود را با قوم والا نژادش در میان گذاشته و از آنها خواسته بود تا اگر میخواهید غژدی اوغانی تان بر قلع های هندوکش و شمال بر افراشته شود باید شمشیر بگیرید و سر بزنید.
ریشه این زنانه پوشی ، انتحار و خودکفانی با این ایزار کشی ها به آنجا ها بر میگردد. صحبتهای این ایزار کشیده نشان میدهد که ، نزد لر و بر حتی عبدالله خان دو رگه هم قابل قبول نیست .
حرکت نمادین او برای رسانیدن پیامش به زرداد و غنی از اینجهت قابل بحث است که این عصبیت و تفوق طلبی ریشه در تفکر قبیلوی جامعه اوغان دارد والی دوسه صد نفربرایش کف نمیزدندوالله اکبرنمیگفتند . جوحاکم برمناسبات قبیلوی همینی است که ما می بینیم و این ایزار کشی میرساند که ، ذهنیت جمعی جامعه پشتون یا اوغان هیچ چیزی کمتر از گفته ها و دیدگاه های او نیست.
به شعار پشت این آدمک پشمینه زرد پوش نگاه کنید. یعنی چه چیزی در ادرات دولتی باقی مانده که آنرا باید بگیرند ، تا به حقوق حقه شان برسند؟
حرف من اینست:آنچه دیگران ازآن باید بیاموزنداینست که اوغان قرن21به هیچ چیزی کمترازتمام افغانستان بسنده نمیکندوشعارهای وحدت ملی منافع ملی اخوت وبرادری بیجاومیانخالی اندودورازواقعیت.
پس برای رسیدن به آن ملی ها اولتر از همه ، ما باید خود را جمع وجورکنیم ، آدرس مشخص برای قوم مان بسازیم. فقط ازموضع قدرت میتوانیم دعوای عدالت وبرابری وبرادری داشته باشیم نه بابلی گویان مخکخ خانی مان دردم ودستگاه خان غنی. وضعیت عمومی همینیست. حال چه بپذیریم یاهنوزهم خودرا به شعارهای میانتهی به مسخره بگیریم. ما جزسرزمین مشترک، هیچ نوع مشترکات دیگری برای ملت شدن باتبار حاکم نداریم. دردماجداست وافتخارات ماجدااز هم. این تبارحاکم است که برای ما سیاست میسازد ، دکتورین نظامی مینویسد ، وجعل تاریخی را به خورد همه میدهد.
ما راهی جز اتحاد و اتفاق در برابر هژمونی قومی این حاکمیت نداریم. اگربه اتحاد خودی نرسیم ، نابودخواهیم شدودیریا زودهویت، فرهنگ، تاریخ وزبان مانرانیزازماخواهندگرفت. تباربی دولت ناپایداراست! نمونه بسیارساده اشرادرسهمیه کوچیهابرای دانشگاه ازولایات پنجشیر، پروان، کاپیسا، بدخشان، تخار، فاریاب، جوزجان و...چندی قبل دیدید. به امیدبیداری نسل نو!
نشرشده در هفته نامۀ امید، شمارۀ ۱۰۷۳
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
طارق | 24.09.2020 - 21:34 | ||
چون به تنبانش رسی، بگذار او خود میکشد |
حامد بهزاد | 09.09.2020 - 02:51 | ||
یگانه راه نجات وطن و مردم اتحاد تمام اقوام غیر اوغان برای اعاده حقوق شان است |