قهرمان زاده نمی شود
۹ اسد (مرداد) ۱۳۹۹
قهرمانان در نبرد روزگار ازمیان افراد و اشخاص معمولی دراثر شجاعت،صداقت و فداکاری به مردم خود سربلند می نمایند. سالهای ۱۹۹۰ سالهای دشوار برای روسیه بود.جنگ در جمهوری کوچک و مسلمان نشین چچن خطر جدایی این جمهوری را از روسیه به واقعیت نزدیک گردانیده بود. خاطره لیف روخلین جنرال روسیه پیرامون افغانستان و دیدگاه او درباره اعطای رتبه های عالی به افسران درشرایط امروز افغانستان اهمیت و برازندگی دارد.جنرال روخلین پیش از جنگ چچن در جنگ افغانستان شرکت ورزیده بود. بوریس یلتسین نخستین ریس جمهور روسیه درجنگ چچن به اوپیشنهاد اعطای عالی ترین مدال افتخار را نمود. او از گرفتن مدال خوداری ورزید و قاطعانه اعلام نمود که من حق ندارم که در جنگ بامردم خود مدال افتخار را دریافت نمایم. جنرال روخلین سخت ترین و تلخ ترین دوران زندگی خودرا در بزرگترین ارتش امپراطوری آن زمان جنگ افغانستان و چچن می دانست.جنرال لیف روخین افسرآرام ،خوش برخورد،متواضع و رئیس کمسیون دومای روسیه در امور دفاعی بود. مخالفت آشکاراو با رئیس جمهور درمیان نیروهای مسلح وپارلمان روسیه باعث شهرت و محبوبیت اوگردید . روخلین ازفروپاشی ارتش روسیه رنج می برد.بوریس یلتسین رادشمن نیروهای مسلح روسیه می دانست. خاطرات این جنرال افسانوی روسیه که بطور مرموز درویلای خود کشته شد در باره افغانستان فوق العاده جالب است و ایجاب یاد آوری بیشتر را در آینده خواهد نمود ...... جنرال روخلین در یک گفتگوی اختصاصی به نوشته این قلم گفت: افغانستان بهترین دوست روسیه بود. از مهمان نوازی واعتماد مردم و مخصوصا افسران جوان وتحصیل کرده افغانستان بطور واقعی که لحن رمانتیک و تشریفاتی نداشت یاد مینمود و می کفت " من در افغانستان مردم بیگناه را نه کشته ام وبه سر بازان اجازه نه داده ام که اهالی بی گناه را بکشند، کسانیکه برعلیه ما می جنگیدند ما هم می جنگیدیم. می گویند درجنگ حلوا تقسیم نمیگردد". جنرال روخلین از احمد شاه مسعود" چون دشمن که سزاوار احترام بود یاد می کرد. هرافسرشجاع و دلاور به دشمن شجاع و دلاور باید به دیده احترام بنگرد. احمد شاه مسعود نبوغ نظامی خاص در جنگهای چریکی داشت. غافلگیرانه حمله میکرد، فرصت سازی را برفرصت طلبی ترجیح می داد. به خاطرافغانستان آزاد، مستقل، و واحد جنگ میکرد. تجربه جنگ با احمدشاه مسعود دراکادمی های نظامی کشور ها مورد تحقیق کارشناسان قرار خواهد گرفت.احمد شاه مسعود نترس وبا ایمان بود واین دو عنصر درجنگ بیشتر دو دلی و ترس را برای جبهه مخالف به وجود می آورد." روخلین اعطای درجه جنرالی های سیاسی و بدون دلیل و خلاف مقررات نظامی را به افراد و اشخاص ازنمیه راه رسیده بعد از فروپاشی شوروی مهمترین عامل ومصیبت فروپاشی و ضعف روحیه نیروهای مسلح روسیه می دانست . مصیبتی که اردوی ملی افغانستان بعد از هجوم مجاهدین دچار آن گردید.
افغانستان بعد از آمدن مجاهدین چون فابریکه تولیدات جنرال سازی و مارشال سازی درجهان مقام اول را به دست آورد. جنرال شدن و مارشال شدن در افغانستان مانند لباس که در روزهای عید به کودکان ولو بازیگوش داده میشود رسم و رواج گردیده است . مارشال های افغانستان بنا به شهادت تاریخ کشور همه سیاسی و جزیه بگیر می باشند. به هرسه مارشال افغانستان در جنگهای داخلی برعلیه مردم خود رتبه های مارشالی بخشش وجزیه داده شده است .مهم تر ازهمه که هرسه مارشال واجد شرایط اعطای رتبه مارشالی از قبیل پیروزی بزرگ درجنگ،دانش و اثر علمی که راهنمای نظامیان کشور باشند نیستند وحتی از سواد لااقل لازم نیز برخوردار نمی باشند. مارشال های سیاسی افغانستان مانند کسانی اند که شاه دزدها قباله های خانه دیگران به آنان اعطا نموده باشندو زمانیکه عدالت و حکومت قانون بر قرارگردد این قباله های سیاسی وجعلی از اعتبار قانونی خود به خودسلب خواهد گردید. مارشال شاه ولی خان به خاطر اینکه کاکای شاه بود ودر جنگ برعلیه مردم به او مدال مارشالی اعطا شد وبه جای چهره مشهور و تاثیر گذار در منطقه و جهان حتی در افغانستان بنام کابل گیرک شهرت یافت. کرزی بعد ازسقوط طالبان درجه ماشالی را به فهیم جزیه داد و فهیم به پاداش وفاداری به با دار دوبار معاون اول گردید. مارشالی دوستم تا اندازه با بخشش شاه دزد وجزیه کرزی فرق دارد. دوستم مارشالی را بعد از چهار سال انزوا و مقاومت در جنگ های توطئه گرانه ، بی شرمانه و غیر قانونی ارگ بدست آورد . مظلومیت و مقاومت دوستم ،لجاجت غنی و جاه طلبی عبدالله به او کمک نمود تا هر دو به دادن رتبه مارشالی به او توافق نمایند.خوداری اشرف غنی از برگزاری مراسم اعطای رتبه مارشالی به دوستم در ارگ ریاست جمهوری بیانگر ضعف قوماندان اعلی اردو است که برخلاف میل خود مجبور به امضای فرمان رتبه مارشالی گردیده است. مارشال ها وجنرالها باید بدانند گرفتن رتبه های عالی درجنگ با مردم خود افتخار نیست.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته