کرونا و ویروس تقلب انتخاباتی

۱۶ حوت (اسفند) ۱۳۹۸

ویروس کرونا که به تازه‌گی‌ها قومیتش را در شناسنامۀ برقی «کویدو 19» نوشته و شاید هم از این راه می‌خواهد خود را به کوچۀ حس چپ بزند، امروز در یک نشست خبری که در تالار بزرگ سینۀ رییس جمهور چین برگزار شده بود به همه خبرنگاران کافر و مسلمان گفته است که اگر تمام جهان را هم که تسخیر کنم هرگز هوای رفتن به افغانستان را ندارم!

پرسیدند،چرا؟

کرونا که گاهی او را از ناز کرونا چونگ نیز صدا می‌زنند پس از یک سرفۀ دراز گفت: آن جا چنان ویروس‌های وجود دارند که در نخستین گام خودم به هزار بیماری بی‌درمان گرفتار خواهم شد!

گفتند: چه می‌شود تا بروی و آن جا مشاور ارشد در امور تابوت سازی باشی در بلند ترین مقام، هم بکُشی و هم نانت در روغن باشد و تنخواه سلطانی ات هم از کُد 91؟

کرونا چونگ، پس از خندۀ دراز گفت: کلۀ مرا مار که نکنده است که سر بی‌درد خود را به درد اندازم. نشود که در همان حساب 91، خود از زنده گی بی‌حساب شود.

 من باید متوجه مسؤولیت جهانی خود باشم. بیرق ما بیرق جهانی است، سرود همیشه‌گی کرونا دیر یا زود از کران تا کران جهان طنین انداز خواهد بود.

پرسیدند با این مسؤولیت جهانی و با این اندیشه‌ی جهانی که دارید، پس چرا از رفتن به افغانستان شانه خالی می‌کنید، شما که از مسؤولیت جهانی می‌گویید، پس این تبعیض برای چه؟

 

کرونا چونگ در حالی که سینه‌اش چونگ چونگ می کرد گفت: چیزی که در آیین ما وجود ندارد، تعصب و تبعیض است.

همه دین ‌ها،مذهب‌ها، قوم ها، نژادها و ملت‌های جهان برای ما یکی اند همه جهان خانۀ ماست. ما باورمند به جهان وطنی هستیم. جانم ده جگر و سینۀ گرم همه شان!

ما باخرد ویروسی خود می‌دانیم که تعصب و تبعیض هرگز و هرگز در قوم و قبیلۀ ما نبوده است. ما از نیاکان خردمند خود آموخته‌ایم که باید به همه انسان‌های روی رمین چه از بی‌دین و دین‌دار، چه از مسلمان و نامسلمان، از زرد تا سرخ و سیاه و سپید یک سان خدمت کنیم.

گفتند: مگر از رفتن به افغانستان هراس در دل دارید؟

کرونا چونگ: پس از خندۀ « روحانی» وار گفت: بلی، بلی، باید ماهم متوجه جان و زنده‌گی خود باشیم. بلی از ترس جان خود نمی‌رویم که در کدام انتحاری برابر نشویم؛ مگر شما چرا این همه بطی الانتقال هستید، گفتم آن جا چنان ویروس های است که از شنیدن نام شان استخوان های پدر و پدر کلان ما در گورستان ها می‌لرزند!

 

 نشست خبری به پایان خود نزدیک شده بود که خبرنگاری از « آژنس انتحاری‌های شبانۀ افغانستان» از جای بلند شد، گلوی غیرت افغانی پنج هزار سالۀ خود را صاف کرد و گفت: نباید شما به کشور من توهین کنید، اگر آن جا کدام نوع ویروس خطرناکی وجود دارد مطابق به قانون دست رسی به اطلاعات باید آن را به جهانیان معرفی کنید!

کرونا چونگ تا نام آژانس انتحاری های شبانه را شنید، از جایش نیم خیز شد، اما دو پولیس تنفگ‌دار ووهان که در دو کنارش ایستاده بودند با دستان شان بر شانه هایش فشار دادند که بنشیند و پاسخ پرسش را ارائه کند. مانند آن بود که کرونا از چونگ چونگ مانده است.

ناچار برجای نشست. گلوی خود را صاف کرد و گفت: تا حال که آن جا نرفته‌ام، برایم زیان‌های زیادی رسیده است. سازمان جهانی عدالت مرگ کرونای مرا به کم کاری و مسؤولیت ناپذیری متهم کرده است. شاید جایگاه و پایگاه سخن‌گویی خود را از دست بدهم. ناچار من هم دیروز دلیل نرفتن خود به افغانستان را برای شان به گونۀ رسمی نوشتم.

گفتند: آن چه دلیلی بود؟

گرونا چونگ با بی‌میلی گفت: آخر آن جا ویروس خطرناک‌تر از ما شیوع پیدا کرده که شاید به زودی دمار از روزگار  آن مردم برآرد.

گفتند: آخر آن کدام ویروس است.

این بار کرونا چونگ با صدای بلندی گفت: ( ویروس تقلب انتخاباتی 1398) را می‌گویم. من کوایدو 19 هستم. نگاه کنید مودل من نسبت به آن ویروس تقلب انتخاباتی چقدر پایین است.

حال چه نیاز به رفتن من است. من اگر در سینه‌ها خانه می‌سازم، آن ویروس سینه‌ها را می درد و پاره پاره می‌کنند.

اگر من این جا در سینه‌یی جای می‌گیرم، آن کس را در پس خانه‌ها قرنطین می کنند؛ اما آن جا که ویروس تقلب انتخاباتی 1398 سینۀ کسی را می‌درد، او را به میدان می‌فرستند تا بیش‌تر بدرد.

ما خون کسی را نمی‌ریزیم. ما از خون ریزی نفرت داریم، اما آن جا همه ویروس‌ها خون ریز اند. گاهی فکر می‌کنند که خون ریزی خود عبادت است و خدمتی است به مردم. در حالی که اگر کسی تاب هم‌شینی با ما را ندارد، پیش از آن که ما او را بکشیم، او خود از ترس می‌میرد. بازهم اگر کسی را بکشیم باز خون او را برزمین نمی‌ریزیم. تا در میان ملت بزرگ ویروسان قومی و طایفه‌یی نبوده است که دست به خون ریزی زده باشد.

من یک ویروس بی‌تفنگم؛ اما ویروس  تقلب انتخاباتی در آن جا تفنگ هم دارد. تانک هم دارد، حال بگو چه نیاز است که من از کوه‌های بلند پامیر گذشته و نفس سوخته بروم آن جا.

باز هم اگر سازمان جهانی کرونا مرا ناگزیر ساخت که بروم حتما پس از مراسم دستاربندی در قم، می‌روم تا با استقبال گرمی رو به شوم.

شاید هم وقتی به آن جا برسم دیگر سینۀ گرمی نباشد که چند شب و روزی مرا پناه دهد.

جانم، برو پشت کارت، ما را به کار خود بگذار! از قدیم گفته اند سنگ کمه به یاد بقال مده!

 مانند آن بود که گلوی کرونا چونگ بندبند می‌شد، زور زد تا چیز دیگری بگوید که رییس جمهور از پای افتاد و سپاهیان او را شتابان به شفاخانه بردند!

کرونا چونگ با خوش‌حالی از جای برخاست و گفت: نگفته بودم که ما در خدمت گزاری خود به مردم  در میان سلطان و دهقان در میان مسلمان و نامسلمان هرگز تعصب و تبعضی نمی شناسیم! ما همه را به یک چشم می بینیم. بروید بروید! فدای سینه‌های نرم و گرم تان، به امید دیدار!

 

کابل / حوت 1398







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



پرتو نادری