چرا و چگونه قربانی پشتونِستان خواهی شدیم؟
۹ دلو (بهمن) ۱۳۹۸
با پایان جنگ جهانی دوم صدارت محمد هاشم خان نیز به پایان رسید و در سیاست جهانی تغیرات شگرفی بوجود امد، دولت های مستقل عرض اندام کردند.
آغاز صدارت شاه محمود خان با تحولات منطقه ای و تشکیل پاکستان همراه بود. کابل هیچگونه آمادگی سیاسی و دوراندیشی نداشت و صدای دُهل پشتونستان خواهی را به آرامی و ملایمت و نوعی سازش به صدا درآورد.
محمد داود برای تحت فشار قراردادن خانواده و حریفان و تشویق محافل فرهنگی در کابل، قندهار و جلال اباد دست بکار شد و از اینجا حلقات سیاسی که پس از استبداد طولانی پا به عرصه وجود گذاشتند شریک این سیاست شدند.
یکی از عوامل کنار کشیدن شاه محمود و آمدن محمد داود به حیث صدراعظم، بحث و جدال پشتونستان بود که شاه زیر بار آن رفت. صدارت داود خان اوج مخالفت ها با پاکستان و گرایش او به سمت بلاک چپ بنا بر عدم پذیرش این سیاست از جانب کشور های غربی و حتی اسلامی بود، داود خان راهی جز همین نداشت تا به شوروی تکیه کند.
با روی کار امدن دهۀ دموکراسی جالبترین شعار احزاب و محافل چپ دادخواهی برای پشتونستان بود که رابطۀ نزدیک روسیه و هند در آن بی تاثیر نبود. با کودتای سرطان ۱۳۵۲ که محمد داود به قدرت رسید و پاکستان هنوز قامت شکسته از جدایی بنگله دیش یا پاکستان شرقی را تحمل میکرد، با به قدرت رسیدن محمد داود که حریف دیرین بود نگرانی شدید در محافل نظامی-سیاسی پاکستان به وجود آمد تا تجربۀ پاکستان شرقی در نوار شمالی ان تکرار نشود.
نزدیکی هند با داود خان خود سبب عمیق شدن این نگرانی ها و جستجوی تدابیر پیشگیرنده گردید. پاکستان با تشویق و تماس با حلقات اسلامگرا که تحت فشار حکومت محمد داود قرار داشتند، ناقوس شورشگری را به وسیلۀ انها به صدا در اورد و مجالی برای محمد داود نداد. پیش زمینه های اسلامگرایی سیاسی در زمامداری جنرال ایوب خان و تشکیل سفاری کلپ برای مقابله با خطر کمونیزم با حمایت امریکا از قبل فراهم گردیده بود. بدین ترتیب تلاش های بعدی داود خان که ذوالفقار علی بوتو را کاکا خطاب کرد و خواست کنار بیاید، با رویداد ۷ ثور ۱۳۵۷ و حاکمیت گویا کمونستی مجال نیافت. هر چند داود خان به فکر معامله برای استرداد رهبران قیام های داخلی که در پاکستان قرار داشتند و ریشه در آب (وصل شدن به بنادر آبی) را مورد سنجش قرار داد، اما روس ها به او فرصت ندادند.
اینک نیم قرن است در آتش هوس های پشتونستان خواهی، کارد در استخوان ملت رسیده و چندین بار از تشکیل یک دولت ملی مقتدر محروم گشته ایم. ارودی صدسالۀ ما بارها متلاشی گردید، آرشیف های ما حریق شد، موزیم ما را که هویت و تاریخ ما است تاراج کردند، تجهیزات اردوی نیرومند ما را که در منطقه بی بدیل بود به بازار های سیاه فروختند، و نوزده سال حضور امریکا و میلیارد ها دالر کمک جهانی از برکت دشمنی و زیاده خواهی و غرور کاذب پشتونستان خواهی به هدر رفت. امروز درگیر فقر، اعتیاد، جنگ داخلی و استیلای نیروی خارجی هستیم! آیا ممکن نیست از درس های تاریخی بیاموزیم و دیگر زمینه ساز جنگ های نیابتی نباشیم؟ برای منافع خود و سرزمین خود اندیشه کنیم و خیال خام "لُر اَو بُر" را بخاطر آرامش آیندۀ باشندگان این سرزمین به دور افگنیم؟ حق حاکمیت دیگران را احترام کنیم تا دیگران نیز به حق حاکمیت ما احترام کنند؟
نشرشده در شبکۀ اطلاع رسانی
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته