دکترغنی، يك ماکیاولیست بی ریشه است
۱۲ قوس (آذر) ۱۳۹۸
دکترغنی از نظر الگو های رفتاری و کرداری نتوانسته یک شخصیت و جایگاه اخلاقی مناسبی را در سطح "ملی" برای خودش تعریف کند. همانگونه که بارها خود گفته است، ماموریت اش تمام کردن فصل های ناتمام عبدالرحمن خان و امثالش است.
او تاحال در این راستا خوب عمل کرده و توانسته است با ایجاد تفرقه، چند دستگی های قومی، زبانی و گروهی را خوب دامن بزند و از آن به نفع خود سود ببرد.
دکتر غنی متعصب است، یک متعصب و تفوق طلب مکتبی، که توانسته ایده های تفوق طلبانه ی خود را در لفافه دموکراسی پنهان کند. دموکراسی، انتخابات، آزادی بیان و پدیده های از این دست برای وی وسیله ای است برای رسیدن به هدف.
ماکیاولی همین را می گفت: "هدف وسیله را توجیه می کند". ماکیاولی در کتاب "شهریار" خواهان یک شهریار فراقانون است. کسی که تقلب، فریب، دورویی، پیمان شکنی کند وهرگاهی لازم باشد برای رسیدن به هدف از خشونت هم دریغ نورزد.
دکتر غنی توانسته است کارکشته ترین سیاستمداران کشور را به وسیلۀ پول و مقام های بی صلاحیت و مقطعي تطمیع کند و پس از چندی زیر قول و پیمان خود زده و دوباره آنها را عزل و گوشه نشین کند. او فورمول "تفرقه بی انداز و حکومت کن" را خوب فرا گرفته و می داند که چگونه احزاب و گروه ها را از هم متفرق کند.
تقلب در انتخابات (١٣٩٣) را خوب مدیریت کرد و توانست برای پنچ سال قدرت را بگیرد. حالا دقیقن همان دیگ است و همان آش. امروز که دوماه و اندی از انتخابات (١٣٩٨) مي گذرد، نتیجه اش هنوز در هاله ای از حقه ها و تقلب او و تیمش قرار دارد.
این که غنی در میان مردم حتا در زادگاهش از ریشه و یک پشتوانۀ قومی برخوردار نیست، برای کسی پوشیده نیست؛ اما بهره گیری خوب او از سیاست های ماکیاولی، توانسته وی را در صدر نشاند و چند صباحی بر این دیار مصیبت زده حکم براند.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته