لحظۀ خاص
۱۲ عقرب (آبان) ۱۳۹۸
چند ساعت پس از همین لحظه۸عقرب بود، برای آغاز نوشتن سطرهای پایین لحظۀی چند سکوت سنگین و غمگین برایم دست داد. خدای خرد و دانا به حرمت قلم مرا ببخشایی که چرا تا هنوز زنده ام و از این زندگی نزد جان باختگان هم قطارم شرمنده، چون دیگران رفتند و من هستم تا هنوز زنده...
آنکه گوید جمله حقاند، احمقیست
وآنکه گویدجمله باطل، او شقیست
مولوی
خواننده محترم درود و احترام!
نبشته کوتاه ارجمند داکتر ذین العاب الدین آذریون که پیرامون نام و نامگذاری های تشکیلات شادروان بدخشی و گوشۀی از فراز و فرود این تشکیلات را، چه در حضور شخصی طاهر بدخشی و یا پس از جان باختن آن مرد روزگار منحیث عکس العمل در ارتباط با نوشته های تنی چند از رهروان بدخشی؛ تدوین و در رخنامه خویش به نشر رسانده است با مسئولیت تمام مطالعه نمودم، همچنان کامنت های تعدادی از یاران، شاگردان و هواخواهان مرحومی را که در پای نوشته مذکور گذاشته اند، نیز با دقت تمام خواندم.
ضمن احترام به دیدگاه ها و نظریات نویسنده (جناب آذریون) و کامنت گذاران آن، خواستم چند نکته را در این باب خدمت نویسنده، کامنت گذاران، علاقمندان راه و رسم بدخشی، عدالت خواهان و خواننده این برگه تقدیم نمایم:
۱. راستی؛ نمی خواستم همین حالا درباره نبشته یاد شده و کامنت های مربوط به آن چیزی بنویسم، چون پروگرامی داشتم/ دارم تا بحثی را در مورد ایجاد، مسیر رشد - تکامل، فراز و فرود محفل انتظار/ سازمان انقلابی زحمتکشان افغانستان (یا هر نام دیگر را عجالتاً دوستان به آن خوش اند) از بابت تشکیلاتی، نامگذاری ها، خط فکری و غیره به بحث بگذارم. و از یاران، شاگردان مستقیم بدخشی و آنانی که از نزدیک با بدخشی سرو کارد داشتند بطلبم، خواهش کنم/ میکنم تا در بحث مورد نظر اشتراک ورزند، حتا از شخصیت های وارد به مسائل و مد نظر اینجانب نام خواهم برد و ذکر خیر خواهم کرد.
به همین ترتیب؛ شاگردان غیر مستقیم بدخشی و جوانان علاقمند به مسائل یاد شده که در جریان برخی از رویدادهای مهم به این دنیا پا نگذاشته بودند، می توانند در بحث مزبور پرسش های خویش را برای دریافت پاسخ ها مطرح سازند. بنا به دلایلی از جمله تدارک، جریان رای دهی انتخابات ریاست جمهوری سال جاری و کشاله شدن اعلان نتایج نهایی انتخابات خواستم طرح موضوع مورد نظر اندکی به تعویق افتد.
دوستان و علاقمندانی که خواسته باشند، طرح موضوع بحث یاد شده را مطالعه فرمایند، به نخستین برگه رخنامه فعلی اینجانب زیر عنوان (آغاز سخن) و آخرین پاراگراف آن مراجعه نمایند. خواهند یافت: "در آینده طور فشرده؛ موضوعاتی از جمله تاریخ فشرده سیاسی کشور، فراز و فرود حیات سیاسی، تشکیلاتی و فکری محفل انتظار/ سازا/ حزب آزادگان و مسایل دیگر را یکی پس از دیگری پرسش گونه و با راه اندازی گفتمان سودمند برای دریافت پاسخ ها - ارائه و دنبال خواهم کرد. و از صاحب نظران عرصه های موضوع های مورد بحث با ذکر اسم مبارک شان خواهش خواهم کرد، با سهم گیری خویش اینجانب و خوانندگان برگه های این رخنامه را در روشنایی بیشتر قرار داده، تا فیض و برکت معنوی رسانده باشند."
۲. در نوشته دکتر آذریون و کامنت های مربوط به آن ضمن کمبودهای محتوایی نکته ها و اشارات سودمند کم نبود/ نیست. اما در شیوه بیان و به کاربرد ادبیات نوشته مزبور و برخی از کامنت ها نکات تحریک کننده، غیردوستانه از دید صاحبنظران پنهان نبود/ نیست، به آنها نمی پردازم.
۳. یک نسل پیش و یک نسل پس از من (قیام) مربوط به جهان بینی و تفکر مورد نظر که هنوز حیات دارند، تاریخ زنده و شاهد مستقیم بیش از پنج دهه اخیر استیم. پیش چشم ما؛ شخصیت های انفرادی، چند نفری و یا در گروه کلان در زمان حیات شخص بدخشی از خانواده فکری و تشکیلاتی او (بدخشی) بریدند/جدا شدند و حق آنها بود. چون انتخاب مبارزه و چگونگی شیوه های آن امری است طبیعی و داوطلبانه، صرف نظر از این، که ذی حق بود یا نه مورد بحث فعلی این نبشته نیست.
همچنان پس از شهادت بدخشی در۸عقرب سال۱۳۵۸ش همین بریدن ها و جدا شدن های یک نفره و چند نفری ادامه یافت، به آنها نمی پردازم.
۴. حال که میخواهید/ میخواهند/ میخواهیم آن فرزندان فکری زنده یاد بدخشی که در مقاطع مختلف، طور انفرادی، چند نفری و کتلوی از بدنه اصلی خود جدا شدند، باهم کنار آیند/آییم، مایه خرسندی و قابل تایید و پذیرش است. سوال اینجا است با کدام شیوه، با چه مکانیزم و از کجا بایست آغاز کرد. ناگفته نباید گذاشت در گذشته نیز چنین تلاش های صورت گرفت اما بنا به دلایلی بجز یک مورد (توافق تداوم مذاکره و همکاری بین حزب آزادی، توسعه و عدالت افغانستان و حزب آزادگان افغانستان) نتیجه به دست نیامد و اینجانب در برخی مسائل حضور بالفعل داشتم و برخی دیگر شاهد تلاشهای دوستان بودم/ هستم.
۵. عجالتاً پیشنهاد دارم؛ ادبیات خود را در نوشته ها، ملاقات های رسمی، تصادفی و شخصی، همچنان برخورد اجتماعی خود را نه تنها نسبت به یکدیگر بلکه با دیگراندیشان نیز از رهبری تا صفوف تغییر دهیم، یعنی دوستانه تر و برادرانه تر سازیم. برخی دوستان در این زمینه الگوی شرافت و نجابت بودند/ هستند، بایست از آنها آموخت و نمونه های خیلی بد و بدتر نیز داریم، به هیچ وجه شاگردان و رهروان بدخشی شده نمیتوانند، چون سر به فلک، چشم بر مال دیگران دوختن و رسیدن به جاه و جلال را به هر قیمتی پذیرفته اند.
همچنان به کاربرد فرهنگ سیاسی، مراعات اصول و شیوه های تساهل، تسامح، یکدیگر پذیری لازم است. ما اگر با دوستان دیروز خویش برخورد نکو، پسندیده و سالم نداشته باشیم، چگونه می توانیم با صاحبان تفکرات همسو و دگراندیشان و در کلیت با طیف های مختلف جامعه کنار آییم. بدون تغییر مثبت در خود، به هیچ وجه سبب تغییر در جامعه شده نمی توانیم. این بدین معنا نیست بحث و گفتگو نداشته باشیم و بر سر وجوه اشتراک و اختلاف بحث نکنیم.
۶. بایست وجوه اشتراک فکری را دریافت و آن را مشترک در عمل بکار بست. در جهت کم کردن و زدودن وجوه اختلاف آهسته و پیوسته با تدبیر و حوصله مندی از طریق گفتگوی سازنده اقدام نمود. چگونگی ساختار و مکانیزم همکاری را پیدا کرد، در نهایت تا سرحد تشکیلات (شروع از همکاری، ائتلاف، جبهه، و...تا ایجاد حزب) با تدبیر پیش رفت. این بدان معنا نیست دیگر اندیشانی که در راه بهبود زندگی مردم و کشور خود میاندیشند و عمل میکنند را فراموش کنیم. همچنان توجه جدی به جوانان بایست در اولویت کاری قرار گیرد. در نهایت سکان رهبری را در فردای نه چندان دور به آنها باید سپرد و کهنسال های با خرد منحیث مددرسان میتوانند به رهبران جوان یار و یاور شوند.
نوت: درباره موضوع های مطروحه حرف و حدیث کم نیست، بگذاریم بحثِ (نخست تاریخ فشرده سیاسی افغانستان، پس از آن تاریخ و...محفل انتظار/سازا/حزب آزادگان و غیر) را تا چند روز پس از امروز، خدمت دوستان و علاقمندان پیشکش نمایم.
یار زنده و صحبت باقی.
سعادت نصیب تان باد.
تا آن روز پدرود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته