عقل و نفس

۷ سرطان (تیر) ۱۳۹۸

دو پديده حياتي كه توسط خداوند ( ج) به اختيار انسان گذاشته شده است تا خودش در خوب و بد خود تصميم گيرنده باشد .  درين كوتاه نويس رابطه عقل را با نفس زير بحث مي گيريم كه كمتر روي اين موضوع صحبت ميشود
اول بايد بدانيم كه عقل جوهر انسانيت است . هيچ انسان بدون عقل خلق نميشود . يك تحفه خداوندي است كه تنها به انسان داده است . اين عقل انسان است كه او را هم مي تواند به معراج كمال برساند و هم مي تواند. به نابودي بكشاند. قرآن مي گويد افلا تعقلون مگر  تعقل  نه مي كنيد. عقل از نگاه مطالعات امروزي software انساني است . همه چيز مي تواند در آن گنجانيده شود . خوب و بد . استفاده آن به دست ماست. كسي كه از عقل كار نمي گيرد خودش مسول است . اصالت عقل در اساس همه گونه خرافات و موهومات و  تعصبات و تبعيضات و ناداني و جهل را مي تواند نابود كند مشروط براينكه اين تحفه خداوند درست و اساسي از آن استفاده صورت گيرد . اين عقل است كه ما را از همديكر متمايز مي سازد . تفكر ما زاده عقل ماست و قرآن مي گويد و يتفكرون مگر فكر نه مي كنيد . پير طريقت خواجه عبدالله انصاري هروي بسيار قشنگ درين مورد مي گويد: 
الهي آنرا كه عقل دادي چه ندادي
و آنرا كه عقل ندادي چه دادي؟ 
اين از بركت آزادي عقل انساني است كه ما امروز به اختراعات و اكتشافات گوناگون رسيده ايم و حتي مغرور شده ايم و چنين تصور مي كنيم كه همه و همه از زحمت خود ماست  فراموش مي كنيم كه بلاخره اين عقل هم به زوال ميرود و ديگر از آن چيزي ساخته نميشود . أمراض گوناگون مغز همين زوال عقل است . و اسلام زوال عقل را از ظلم كه به خود مي كنيم ميداند و آن عبارت است از فراموش كردن خالق است . قرآن مي گويد فاذكروني اذكركم يعني شما من را ياد كنيد كه من شما را ياد كنم. اصالت عقل انسان را به خالقش نه تنها مسول مي سازد بلكه خودش را از زوال شدن عقل اش نجات ميدهد و اينجاست كه نماز أهميت پيدا مي كند و مي گويد فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون يعني پس وآي بر نمازگزاران كه از نماز شان غافل اند . سوْال اين است كه آيا خداوند به نماز ما احتياج دارد ؟ هرگز ني . با نماز ما اصالت عقل را به تمثيل مي  كشيم كه مبارزه با شرك است و وقتي شرك از تفكر ما بيرون شد انسان مي تواند به معراج خوشبختي برسد . زيرا شرك نابخشودني است . سوْال ديگر اين است كه آنان كه نماز نه مي خوانند پس عقل ندارند ؟ عقل دارند و اما عقل شان ، از ديد اسلام عقل است كه با موجوديت شرك در تفكر شان نه مي تواند به معراج كمال انساني برسد . 
نفس كه يك ترجمه ضعيف در زبان هاي خارجي دارد و درست نه مي تواند ترجمه شود زير  تسلط عقل است . نه اينكه عقل زير تسلط نفس باشد . نفس برده و در عين زمان نقش مشاور عقل است . عقل پادشاه است و نفس وزير. نفس هيچكاري كرده نه مي تواند تا عقل فرمان ندهد. از ديد مطالعات امروزي نفس computer chip  انساني است و شما مي توانيد نفس خود را با عقل خود در كنترل خود داشته باشيد . با اينكه عقل فرمان ميدهد اما نفس  مي تواند خاصيت دفاعي داشته باشد و بعضي اوقات فرمان را سر پيچي كند زيرا نفس با اينكه زير تسلط عقل است اما حق عدالت برايش داده شده است . عقل مي تواند از دايره عدالت خارج شود و اما نفس اين صلاحيت را دارد كه عقل را متوجه بسازد مثليكه يك وزير مدبر به پادشاه نظر ميدهد. تصميم گيري هاي نفس بسيار در زندگي  انساني سازنده است و خوب را از بد مي تواند تفكيك كند كه بسياري اوقات عقل به خاطر هوس ، خودخواهي و كبر و غرور و حرص و حسادت خود را به تباهي مي كشاند و اما وقتي به نفس فرمان ميدهد نفس صلاحيت دسته بندي اين فرمان را دارد و هميشه در مبارزه است . اين مبارزه نفس اين پديده حياتي را به سه دسته تقسيم بندي مي كند 
نفس لوامه 
نفس اماره
نفس مطمئنه 
نفس لوامه يعني سرزنشگر . كوشش ميكند كه به عقل بگويد كه راه كه گرفته است به غلط است. وزير به پادشاه نظر درست ميدهد. عقل را ملامت مي كند. اينجاست كه نفس آدمي را نجات ميدهد
نفس اماره نفس حيواني انساني است كه هميشه در گناه است و در صدد اصلاح خود نيست و به توبه و استغفار اعتقاد نداردو چون عميق تعقل نه ميكند در بدبختي زندگي ميكند 
نفس مطمئنه آن است كه به تهذيب نفس پرداخته و عقل و نفس در يك هماهنكي و هارموني است  و خودش با اطمينان زندگي با سعادت دارد
دانش عميق عقل و نفس ما را يك انسان با مسوليت مي سازد زيرا سرنوشت انسان به دست خودش است. قرآن مي گويد هر خيري به شما رسد از جانب خداست و هر شري به شما رسد از جانب خود شماست و خدا مسول نيست. اينجا مي دانيم كه أكثريت نصيب و قسمت را غلط دانسته  اند و هر بدبختي را به خدا و يا نصيب و قسمت محول ميكنند در حاليكه موضوعات زندگي ما در دست خود ماست و بايد از عقل كار گرفت و آن موضوعات كه در اختيار ما نيست مربوط ميشود به نصيب و قسمت مانند زمين لرزه و يا آتشفشان 
كرامت انسان با عقل و نفس او تثبيت ميشود و اسلام انسان را يك موجود با كرامت ميداند مي گويد و لقد كرمنا بني آدم يعني به نسل آدمي كرامت داديم و كرامت در اصالت عقل و نفس انساني است كه چگونه استفاده ميكند و در مراقبت خود ميداشته باشد. خدا جزئي ترين نقش درين مورد ندارد.






به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر فرید یونس