حّی علی الدّفاع دربرابر چهارمین ایلغار و شبیخون قبایل جنوب برشمالی
۱۶ جوزا (خُرداد) ۱۳۹۸
خوانندۀ ارجمند! پیش ازبیان عرایضم دربارۀ تدارک چهارمین ایلغار وشبیخون قبایل جنوبی برشمالی، لازم است چندنقل قول مستند ازیکی ازکتب مؤثق تاریخ معاصرکشور برای شرح مبنای معروضه ام بیآورم .«محمدنادرخان روز23 میزان 1308 ه ش مطابق 15 اکتوبر1929م به کابل واردشد وسرراست به سلامخانه رفته درحضور سران لشکرسمت جنوبی و وزیری وبعضی ریش سفیدان کابل... (پادشاهی خویش را اعلان کرد.) پیش از رسیدن اوبه کابل، لشکریان قومی سمت جنوبی ساختمانهای دولتی ازجمله ارگ شاهی وقصردلکشا را باخانه های ارکان دولت حبیب الله چپاول نموده مال ومنال آنانرا به غارت برده بودند. این حادثه درذهن باشندگان شهر که چندماه پیش نظم ونسق لشکر سقاوی رادرهنگام ورودبه کابل باخودداری ایشان ازتجاوز به دارایی مردم به چشم خود دیده بودند، انتباه خوبی دربارۀ دستگاه جدید بجانگذاشت، بخصوص پس از هنگامی که معلوم شد چور وچپاول مذکور نتیجۀ توافقی بودکه قبلا درین مورد بابعضی ازسران قبایل حاصل شده بود. (افغانستان، فریزر تتلر ص 226) نقل ازصص 629-630 کتاب افغانستان درپنج قرن اخیر، میرمحمدصدیق فرهنگ)
اکثرمردم ما قضایای بعدی نادرغدار واهل یحی رابخاطردارندکه چطور آن غدارنامسلمان، برحاشیۀ کتاب الله، قرآن مجید عهد کرد که امیرحبیب الله رادرصورت تسلیمی وآمدن بکابل، نمی کشد، وآن دلیرمرد متقن به همان کتاب الله مجید، قسم نادرقسمخور را باورنمود وبکابل آمدوخود راتسلیم کرد، واین حیله ور قتل پیشۀ عاری از شرف دینداری، امیر رابدست نیروهای اشغالگرکابل، یعنی قبایل جنوبی ونامردان وزیری که ازآنسوی سرحدبا نادرآمده بودند، داد که بلافاصله امیر وارکان دولت مستعجلش به شهادت رسیدند، اجساد آن شهدا رابه امر نادرغدار روزهای متوالی درچمن حضوری کابل بر دارها آویختند.
پیامد این قصابی های نادرغدار نیز معرف حضوراکثرخوانندگان است، که چگونه لشکرخونخوار ووحشی قبایلی را بجان مردم مظلوم شمالی وشمال کابل انداخت وبه اصطلاح پشتو (ونیسی پلاره) گویان! آن جانیان را به آنسوی اورکش کش کرد، وآن وحشیان قرون وسطی کردند از نابکاریها و زمین سوزی هاوقتل عام ها و اسیرگرفتن دختران وزنان ونوجوانان آن سرزمین که هلاکو وچنگیز ودیگر خونخوران گیتی هم نکرده بودند.
اکثریت مطلق وحشیان طالب امروزی فرزندان ملعون همان قبایل خونخوار اند، که سومین یورش وایلغار جنوب برشمال رادرکشور ما عملی ساختند، ویک قتل عام مردم بیگناه، چور وچپاول دارایی مردم آن سرزمین، اجرای سیاست زمین سوخته راازسال 1996 تا2001 دنبال کردند وبه ناموس معصوم آن مردمان تجاوزهای شیطانی نمودند. به هرحال، برمی گردم به دومین ایلغار وحشیان قبایل جنوبی برشمالی وشمال، بازهم به نقل قول ازهمان منبع معتبرتاریخی (افغانستان درپنج قرن اخیر) .
شادروان میرمحمدصدیق فرهنگ درین مورد دومین قیام مردم کوهدامن وشمالی درصفحۀ 635 کتابش چنین ثبت کرده است: «قیام مردم کوهدامن درتابستان 1930م= 1309 هش بشدت هرچه تمامتر سرکوب گردید. انگیزۀ اصلی این قیام روش نادرست مأمورین دولت بودکه به جمع آوری اسلحه وپولهایی که گفته میشد حبیب الله باخود به کوهدامن برده موظف شده بودند! اینان از ابهامی که در تعیین وظیفۀ شان وجودداشت سوءاستفاده نموده در بهره کشی ازمردم بیداد میکردند. چون حکومت مرکزی نیزبه علت بدبینی اولیای امور راجع به مردم آن سامان به عریضه ودادخواهی ایشان گوش نمیداد، درآخرکار مردم به ستوه آمده اسلحه برداشتند وبرای حمله بکابل آماده شدند. اردوی نوتشکیل دولت ازجلوگیری ازایشان عاجزآمد وسرلشکرآن نایب سالارعبدالوکیل خان نورستانی به قتل رسید. حکومت چون خطر را نزدیک دید، دوباره به قبایل سمت جنوبی روآورده از ایشان برای مقابله بامردم کوهدامن کمک خواست وباز یکباردیگر دست ایشان را درچور وچپاول آزادگذاشت. دراثراین اعلان، عدۀ زیادی ازمردم آن سمت بکابل ریختند وپس ازگرفتن سلاح به کوهدامن سرازیرشده بدنبال مغلوب ساختن شورشیان نه تنها مال ومنال، بلکه یکتعداد ازافراد خانواده های شان را هم بعنوان غنیمت باخود به سمت جنوبی انتقال دادند. کوهدامن مغلوب شد اماین پیشآمد خاطرۀ تلخی ازتبعیض وتفرقه افگنی دولت در بین مردم مناطق و اقوام مختلف در اذهان بجا گذاشت.»
تا اینجا بصورت بسیار فشرده ازسه بار هجوم قبایل وحشی (پدران طالب ها) به مردم متمدن وبا فرهنگ شمالی (شامل سرزمین پربار شمال کابل و ولایات شمال وغرب کشور) مطالب کوتاه اما مستند به اسناد تاریخی یادکردیم. حالا بجاست تا از ایادی شیطان رجیم که مفکورۀ برتری نژادی و اکثریت قومی واهی وبی بنیاد را علم ساختند، وبدین مبنا تحقیر اقوام تاجیک، هزاره، اوزبک، ترکمن، ایماق، نورستانی، بلوچ وسایر تیره های نژادی را پیشۀ خویش گردانیدند، نیز باتلخیص ممکن، یادآورشویم. برای اتکا برحقایق موجود، سخن را ازیادداشت مختصرشادروان فرهنگ، مؤرخ ثقۀ معاصر، مندرج درکتاب مستطاب خاطرات میرمحمدصدیق فرهنگ (انتشارات تیسا، تهران 1394 صص 98 و99) آغازمی کنم. آن مرحوم مرقوم فرموده اند:
«...شورش جدیدی درکوهدامن رخ داد. علت این شورش بیدادگری های بی حدوحصرعمال دولت، خصوصاٌ محمدگلخان وزیرداخله بودکه بنام جمع آوری اسلحه وطلای متعلق به همکاران دولت سقاوی، تمام مردم کوهدامن را درزیرشکنجه های وحشیانه وطاقت فرسا قرار داده بودند. محمدگل خان همان شخصی است که به روایت میرغلام محمدغبار درکتاب افغانستان درمسیرتاریخ، درجنگ استقلال درمحاذ دکه فرارکرد ودر اواخر عهدامان الله خان درجلال آباد علیه او کارمیکرد. پس ازورودمحمدنادرخان به افغانستان، محمدگلخان درجنوبی به اوپیوست و به اتفاق شاه ولیخان واردکابل شد وبه مقام وزارت داخله منصوب گردید.
خاصیت بارز او دوچیزبود: یکی دشمنی باتمام ملت های غیرپشتون درافغانستان و زبان وفرهنگ آنان، و دیگری دشمنی باتمدن عصری! درقسمت اول وی به درجۀ غلو میکردکه میتوان اورا بانی اولی حرکت تفوق پسندی پشتونهادرکشوردانست. ازجملۀ مظاهر بسیار زنندۀ این تفوق خواهی او یکی آنست که هنگامیکه بحیث رئیس تنظیمیه درترکستان افغانی اجرای وظیفه میکرد، درحالیکه در قانون اساسی هردو زبان فارسی و پشتو بحیث زبانهای رسمی قبول شده بود، وی اعلان کرده بودکه تنها عرایضی رامی پذیردکه به زبان پشتو تحریرشده باشد. درین وقت یکهزار تاجیک واوزبک عریضۀ بزبان فارسی به اوفرستادند. وی بدون آن که آنرامطالعه کند ویا راجع به محتوای آن هدایت بدهد، در ذیل آن به پشتو وبه تعقیب یک دشنام رکیک نوشت: "پشتو زده کره!"
درکوهدامن هم محمدگلخان (مومند) سعی داشت تازمینداران و روشنفکران تاجیک را بنام سقاوی ازبین برده املاک شانرابه مهاجرین پشتوزبان بسپارد. چون به اثربیدادگریها طاقت مردم طاق شد، به یک قیام جدید دست زدندکه حکومت راسخت پریشان ساخت وعلاوه براعزام قوای نظامی به آن سمت، قبایل سمت جنوبی را برای سرکوبی مجدد مردم کوهدامن دعوت کرد وبه ایشان دست آزاد داد تا مردان کوهدامن را قتل نموده وزنان واموال شانرا غارت کنند. به اثراین دعوت هزاران تن ازقبایل جاجی، احمدزی، منگل وغیره به سوی کوهدامن سرازیرشدند. اهالی که ازپیش خلع سلاح شده بودند تاتوانستند دربرابراین تهاجم مقاومت کردند اماعاقبت مغلوب شدند، و قبایلیان پس از قتل عام مردان کوهدامن هزاران زن و دختررا بااموال شان باخود به جنوبی بردند وبه این طریق صحنۀ هجوم عبدالرحمن خان را بر هزاره جات یکبار دیگر تثبیت کردند...»
خوانندگان ارجمند مطلبی کوتاه ازسومین هجوم وایلغارقبایل جنوبی برشمالی، یعنی سیاست زمین سوختۀ طالبان وتمام نابکاریهای آن وحشیان قرن بیست ویک را دربالا مطالعه کردند. دراینجا ریشۀ این افکار غیرانسانی چنین اعمال را باید دردماغ ومخیلۀ کثیف بنیاد گذاران فاشیسم قومی درافغانستان جستجو و پیدا کرد. اگر ازشخص احمدخان درانی که از نوکری نادرقلی پادشاه ایران شروع به کار کرد وپس ازکشته شدن نادرشاه افشار، به برکت اموال وثروت چپاول شدۀ مردم هندوستان که درراه رسیدن به مشهدنزدآن شاه کشته شده بود، ازسوی احمدشاه درانی غارت وچپاول شد واسباب به حکومت رسیدن وی رادرقندهار فراهم آورد، بگذریم، چراکه احمدخان ابدالی قوم پشتون را بطورعام و قبیلۀ سدوزایی و ابدالیان رابصورت خاص امتیازات ویژه بخشید وازآنچه غارت ثروت واموال نادر افشاربدست آورد وبعد ازهر بارچپاول هندوستان فراچنگ می آورد، میان آنان تقسیم میکرد، بزرگترین جفاها وقتل وغارت را امیر عبدالرحمن درحق هزاره ها مرتکب شد. این ها بصورت مکتبی و فرمولبندی شده جنایات شان را عملی نساخته بودند، مگرنادرغدار بانی وایجادگر قوم پرستی ونژادگرایی وجنایت درحق سایراقوام کشور شمرده می شود، که هیئت ظلمه وسیاهکارش شامل محمدهاشم خونخوار، شاه محمود متکبرو ظالم، شاه ولی محیل بودندکه فاسدالاخلاق آدمخوری بنام محمدگل مومند حلقۀ شان راتکمیل کرده بود.
این هم لازم است بخاطرآورده شودکه قبل ازآنان، میلان قوم پرستی ملایمی ازمرحوم شاه امان الله هم گاهگاهی دیده شده، ولی آنچه درتخلیق برتری قومی وزبانی ازسوی محمودطرزی درکشور آغازشد، بسیار خطرزا و مشئوم بود، یعنی برکشیدن (زبان افغانی) به اصطلاح او که بصراحت میگفت فارسی زبان ایران است، و دولتمردان ماباید بکوشند تا زبان افغانی راتقویت ورشد بدهند، درحالیکه خودآن بدبخت کلمه وسطری به زبان افغانی اش ننوشت وبیان نداشت! آنهمه داستانها نوشت ورومان ها ترجمه کرد و به نگارش مقالات پرداخت، اما همه به زبان ایرانی! هم درینجا باید پرسید چرا بر پیشانی آن قومپرست فاشیست صفت "پدر ژورنالیسم افغانستان" را حک کرده اند؟!
و اما چرا ندا در دادم: حی علی الادفاع ؟ !
تدارک چهارمین حملۀ قبایل جنوب به شمال وشمالی، امروزه درشرایط خیلی خیلی متفاوت ترصورت می گیرد. درزمان احمدخان ابدالی تضادهای میان قبایلی بسیارملایمتر ازتضادهای امروزی بود، سلاح ووسایل جنگی بسیار محدودتر ازامروز بودودایرۀ عمل آنها نیز گستردگی چندانی نداشت، وسایل خبررسانی وآگاهی دهی درمقایسه باوسایل امروز اصلا قابل قیاس نیست ونبود. جهان بینی و نگاه به جامعه درآنزمان بسیار تنگ و محدود بود. کارگزاران سیاهکاربرتری طلب درآن وقت تعداد محدودی ازشیاطین بودند. اما درحملات دوگانۀ نادرغدار توسط قبایلیان جنوبی برشمالی، استفاده ازسلاح های ابتدایی افزونترشده وبه ویژه که درحملۀ اول شان بر شمالی، مردم شمالی تقریبا بطورکلی خلع سلاح شدند وبه همین سبب حملۀ دوم قبایلیان کشنده تر ومخربتر وتعداد اسرای زنان و دختران شمالی نزدقبایلیان چندمرتبه بیشترشد. به همین قیاس سلسله جنبانان و تفتین کنندگان فاشیست وبرتری طلب وسیعترگردید، از شخص نادرغدار وبرادران رذلش تامحمدگل مومند شیطان صفت وخونخوار، تا قوماندانان نظامی وکوتوال و احوالدار نادری لاتعد ولا تحصی شدند.
درحملۀ سوم که توسط جانوران طالب وبازهم بیشتر مرکب ازقبایلیان جنوبی وپاکستانی در1996 به عمل آمد، وسایل حمل ونقل و اتصالات تلفونی ومخابروی، کثرت وتنوع سلاح های قتاله اتومات و دور زن، توپ وتانک وراکت و ماین ها، استفاده ازمخابرات بین المللی وستلایتی، کثرت حضورآدمکشان عرب وپاکستانی وغیره، شرکت اکثریت خلقیان وطنفروش که درروسیه آموزشهای نظامی زیادی دیده بودند، همۀ اینها یکطرف، حضوراستخبارات پاکستان وانگلیس وعرب باتمام امکانات مالی وپولی وبشری، حالتی راایجاد کردکه مردم وسرزمین کابل وشمالی وشمال وشمالغرب وغرب کشورچنان فجایع وجنایات را ندیده بودند .
مشوقان جنایتکاران طالبی ومنادیان برتری قومی وزبانی وفاشیسم اوغانی این بار از ایالت رودآیلند امریکا توسط انورالحق احدی گمراه ارشد ومعلم افغان ذلتی، ازایالت مریلندامریکا، توسط اشرف غنی احمدزی کوچی، درواشنگتن دی سی توسط خلیلزاد ناجوان (برعکس نامش زلمی است، گویا برعکس نهند نام زنگی کافور!) ازکانادا توسط زاخیلوال واظلام بسیاری ازسایرکشورها و سورخلقی های بی دین ونوکر شوروی ملعون ومدفون بودند، و ازهزارها راه و روش به جنایتکاران طالب سلاح وپول وخوراک ذهنی را فراهم می آوردند.
اما و مگر، این حمله وایلغارچهارمی که برمردمان کابل وشمالی و شمالشرق وشمال وشمالغرب وغرب ومرکز کشور درراه است، ازهرنگاه غیرقابل قیاس با حملات گذشته می باشد، وبرهمین مبنا باید صدا وندا درانداخت که: یا ایهالناس! حی علی الدفاع، حی علی الدفاع، حی علی الدفاع !
ابوالخبایث ملک سعودی وآلش، شیخ های دیوس خلیجی، سازمانهای جاسوسی انگریز وامریکا وپاکستان وایران وروس وکجاهای دیگردست دردست زی های چندگانه ازکرزی واحمدزی، ام الخبایث رولاغنی احمدزی و ستانکزی و اتمرزی، ووردک زی، و خرمزی و خلیلزی (که به غلط خلیلزادش خوانند!) محبزی، اصولی زی و افعی زی و گژدم زی و غندل زی وصدها زی و خیل دیگر داده اند، گلۀ طالبان والقاعده وداعش و ده هاگروه مردارخور وجنایتکار پاکستانی وعرب و عجم دیگر را پیش انداخته اند، ثروت بیکران رادراختیارشان گذاشته، همه نوع وسایل قتاله ومخابره ونقشه های ستلایتی را نثار مقدم شان ساخته اند، و "ونیسه پلاره" گفته آنان را برسرمردم بینوا و بی دفاع کشور ما اورکش کش کرده راهی هستند !
این درحالیست که غنی کوچی احمدزی را دهسال پیش دستگاههای جاسوسی انگریز وفرنگ مسئول دی دی آر یاخلع سلاح عام وتام شمال ومرکزوغرب کشور ساختند، واین ناکس هم به زور فرنگیان چشم سبز همه انگورهای تاک ها را تاراج کرد وتفنگ موش کشی هم به آنان نگذاشت، تا درچنین ایام نحسی در سرزمین خود از ناموس خویش پاسداری کنند.
ازاینجاست که باز به همه اقوام مظلوم ومحکوم کشورم میگویم: حی علی الدفاع! خدا با مظلومین است و ظالمان روزخوشی نخواهند داشت !
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته