رییس جمهور، فرستاده و طالب: سه زندگی شکل یافته در جنگ و تحصیل در خارج
۱۳ حوت (اسفند) ۱۳۹۷
امروز آنها از سه طرف اصلی جنگ افغانستان نمایندگی میکنند و هر سه درگیر تلاش جنونآمیز برای یافتن نقطهی پایانی برای چند دهه خشونت در این کشور اند.
در طول آخرین مرحله از صلحی که نسل آنها در دهه ۱۹۷۰ شاهد بود، این سه جوان افغان، اشرف غنی، زلمی خلیلزاد و شیر محمد، هر سه مصروف پیداکردن خودشان و تحصیل در بورسیههای خارج از کشور بودند.
در طی آن سالها، آقای غنی و آقای خلیلزاد که اکنون یکی رییسجمهور افغانستان و دیگری نمایندهی ویژهی امریکا برای صلح افغانستان است، مصروف تحصیل در دانشگاه امریکایی بیروت بودند؛ دانشگاهی که در آن عصر آشفته در خاورمیانه، قطب پر جنبوجوش ایدئولوژی و دانش بود. در بیروت، آنها از سواحل مدیترانه لذت میبردند، به دورهمیهای دوستانه میرفتند و با همسران آیندهیشان ملاقات میکردند.
سومین مرد که امروز به نام شیرمحمد عباس استانکزی شناخته میشود و مذاکرهکنندهی اصلی طالبان است، آن سالها را در لباس نظامی در دامنههای همالیا سپری کرد و در معتبرترین مکاتب نظامی هند آموزش دید. موقع تفریح و استراحت، افغانهای جوانی چنان استانکزی خودشان را در تپههای کشمیر یا سر صحنه فیلمهای بالیوود به امید گرفتن عکسی با ستارههای سینما مصروف مییافتند.
زندگی هر کدام از این سه نفر، برههای از منازعهی طولانی افغانستان را بیان میکند. اکنون مسیرها و شخصیتهای متفاوت آنها در صحنهی اصلی یک نمایش جئوپلیتیک با هم تلاقی میکند.
پایاندادن به جنگی که به هر طریقی ۴۰ سال طول کشیده، کار سادهای نیست و با اینکه آقای غنی ۶۹ ساله و آقای خلیلزاد ۶۷ ساله به صورت قابلتوجهی گذشتهی مشترک دارند، اما در این اواخر به طور فزایندهای در مورد چگونگی برخورد با طالبان اختلاف نظر پیدا کردهاند.
همین اواخر آقای غنی گفت که او و آقای خلیلزاد برای اولین بار ۵۳ سال پیش در قامت دو نوجوان افغان در برنامهی تبادل دانشجو در ایالات متحده ملاقات کردند.
پس از اینکه هر دو تحصیلاتشان را در دانشگاه امریکایی بیروت به پایان رساندند، سقوط افغانستان به کام جنگ در اواخر دهه ۱۹۷۰ دوباره آنها را در ایالات متحده قرار داد. آقای خلیلزاد دکترای خود را از دانشگاه شیکاگو به دست آورد و آقای غنی مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا-جایی که آقای خلیلزاد به عنوان استادیار شروع به کار کرد-دریافت کرد.
اما حتا در روزهای دانشجویی خود، این دو مرد به طور قابلتوجهی از هم متفاوت بودند.
آقای غنی در دوران کالج در بیروت بیشتر تمایل سوسیالیستی داشت و آقای خلیلزاد بیشتر کاپیتالیست بود. آقای غنی در سخنرانیهایش محمد داوود را -که در سال ۱۹۷۳ پسر کاکای خود را از تخت پادشاهی کنار زد و افغانستان را جمهوری و خودش را رییسجمهور اعلام کرد- مورد تمجید قرار داده است.
آقای خلیلزاد در یکی از کتابهایش به طرز نامساعدی از داوود خان یادآوری کرده است. او نوشته است، اولین باری که با رییسجمهور آینده روبهرو شد، زمانی بود که دید سردار داوود خان در بزرگراهی از موترش پیاده میشود و رانندهای را که از راه کنار نمیرفت لتوکوب میکند و سپس گوش چپ آن مرد را دندان میگیرد.
اکرم فاضل که با آقای غنی و آقای خلیلزاد در دانشگاه امریکایی بیروت یکجا بوده میگوید: «آنها دارای دو شخصیت بسیار متفاوت هستند. داکتر غنی بیشتر اهل اتکا به خود بود. او روی کتابهایش بسیار متمرکز و خودش کممعاشرت بود. داکتر خلیلزاد بیشتر اهل اتفاقنظر و شیوههای مشارکتی بود و برای او زندگی فقط مطالعه و تحصیل نه، بلکه لذتبردن نیز بود.»
آنهایی که این دو مرد را میشناسند میگویند که بخشی از سردی فعلی در روابط آقایان غنی و خلیلزاد، ریشه در تفاوت اساسی در نحوهی عملکرد آنها نیز دارد. به طور طبیعی، آقای غنی در ایدههای خودش استوار و ثابتقدم است، در حالیکه آقای خلیلزاد بیشتر اهل سرهمکردن توافق از آنچه در دست دارد میباشد.
امروزه آقای غنی و نزدیکانش از آنچه که آنها به عنوان عجله از سوی شرکای امریکایی خود برای رسیدن به توافقی که بتواند خروج آنها را تضمین کند، ناامید شدهاند؛ از عجله برای خروجی که میتواند دولت شکنندهی افغانستان را در معرض فروپاشی و شکست قرار دهد.
مشاوران آقای غنی نگران این هستند که آقای خلیلزاد دارد پایانی را با طالبان رقم می زنند که دولت افغانستان را در حاشیه گذاشته و دور میزند.
آنها به یکی از اولین جلسات آقای خلیلزاد با رییسجمهور افغانستان پس از انتصاب به عنوان فرستادهی امریکا، به عنوان مدرک این نادیدهانگاری اشاره میکنند. نزدیکان رییسجمهوری میگوید که آقای خلیلزاد قبلا با طالبان ملاقات کرده بود اما وقتی آقای غنی از وی دربارهی ملاقاتش با طالبان پرسید، خلیلزاد به دلایلی انجام چنین کاری را منکر شد.
رابطهی این دو از آن زمان تا کنون سرد است. آقای غنی تلاش کرده است تا اجماعی برای برنامهاش برای صلح -که بر رهبری دولت آقای غنی در پیشبرد هرگونه مذاکره با طالبان اصرار دارد- ایجاد کند. شورشیان هنوزهم این ایده را قبول ندارند.
از سوی دیگر، آقای خلیلزاد کابل را در ملاقات با دلالان قدرتی که او به خاطر سالها درگیریاش با پروندهی افغانستان میشناسد، در مینوردد. راحتی او با اپوزیسیون باعث میشود که نزدیکان آقای غنی بیشتر از پیش گمان کنند که رییسجمهور تنها گذاشته میشود.
آقای غنی در یکی از اولین نشستهایش با خلیلزاد با اشاره به او با نسخهی کوتاهشدهی نامش که در میان دوستان شان معمول است، گفت: «مسأله اکنون در مورد زل و اشرف نه بلکه در مورد افغانستان و ایالات متحده است.»
پیچ و تابهای زندگی آقای استانکزی، مذاکرهکننده طالبان، قابلتوجهتر از زندگی آقایان غنی و خلیلزاد است.
هنگامی که آقای استانکزی -که گفته میشود در اوایل دهه ۶۰ عمرش قرار دارد- مصروف آموزش در مکاتب نظامی هند بود، در افغانستان خطوط و مرزبندیهای ایدئولوژیک در حال ضخیمتر و محکمتر شدن بودند. در یک سو رویکرد کمونیستی با گرایش به سمت اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت و در سوی دیگر، موج محافظهکارانهی اخوانالمسلمین به راه افتاده بود.
برخی از همصنفیهای پیشین آقای استانکزی در هند میگویند که او عمدتا از سیاست اجتناب داشت، اما آنها به یاد دارند که آقای استانکزی به سمت محافظهکاری شخصی، از جمله دوری از گوشت غیرحلال متمایل بود.
عبدالرازق صمدی که در دانشکدهی افسری ارتش هند به عنوان فرد ارشد از آقای استانکزی نظارت میکرد، به یاد دارد که «او با انضباطترینِ گروهش بود؛ بسیار متمرکز و سازمانیافته. حتا وقتی میخواست سیگار بکشد، آن را دور از توجه ما میکشید.»
پس از آنکه شوروی در سال ۱۹۷۹ برای حمایت از دولت کمونیست کابل به افغانستان حمله کرد، آقای استانکزی و برخی از همصنفیهایش سیاسیتر شدند. به جای بازگشت به کابل، او به پاکستان رفت تا به مقاومت ضد شوروی ملحق شود. او دو مهارت داشت، تسلط به زبان انگلیسی و توانایی نظامی که برای جنبش چریکیِ که برای تدارکات به سازمانهای استخباراتی خارجی متکی بود، مفید واقع شد.
آقای استانکزی به مامور ارشد عبدالرب رسول سیاف، یکی از فرماندهان چریکی اصلی بدل شد. او رابط آقای سیاف با استخبارات نظامی پاکستان بود؛ رابطهای که به گفتهی کسانی که آقای استانکزی را میشناسند، از آن زمان به بعد فعالیت سیاسی او را سمت و سو داده است. (احتمالا اینکه هند میبیند مردی که روزگاری در بهترین مکاتب نظامی هند آموزش میدید حالا به سرمایهی سرویس اطلاعاتی دشمنش تبدیل شده است، شاید حقیقت ناخوشایند و تلخی باشد.«
با اینکه آقای استانکزی از لحاظ ایدئولوژیکی با مجاهدین ضد شوروی همراه بود، اما به عنوان یک شهرنشین از لحاظ اجتماعی با آنها کاملا جور در نمیآمد. این را یکی از دوستانش که شناخت خوبی از وی در دهه ۱۹۸۰ داشته، میگوید. آقای استانکزی در کویتهی پاکستان، جایی که گروه آنها فعالیت میکرد، اغلب با همسرش با رستوران میرفت و این امر نقل مجلس و غیبت جنگجویان شده بود. این دوست به یاد دارد که آقای استانکزی مجاهدین همتای خود را به خاطر عقاید منسوخ و قدیمی در رابطه به مخفی نگهداشتن زنان در خانه، سرزنش میکرد.
هنگامی که طالبان تحت حمایت پاکستان پس از جنگ داخلی در پی خروج شوروی کابل را تصرف کردند، آقای استانکزی معاون وزیر خارجه شد. مهارت انگلیسی او دوباره وی را در کانون توجه رسانههای خبری بینالمللی و دیپلماتها قرار داد. او صدای دولتی شده بود که داشتن نقش عمومی را برای زنان ممنوع کرده بود.
آقای استانکزی به ایالات متحده سفر کرد تا دولت کلینتون را راضی کند که طالبان را از لحاظ دیپلماتیک به رسمیت بشناسد. او در این کار موفقیتی نداشت. نام وی مرتب در روزنامه شریعت طالبان ظاهر میشد.
در سال ۱۹۹۸، شریعت تغییری را در تقدیر آقای استانکزی به ثبت رساند: جای او را کس دیگری به عنوان معاون وزیر خارجه گرفت و پس از آن برای مدت طولانی در گزارشهای خبری ظاهر نشد.
به گفتهی چندین مقام در کابل، در آن زمان آقای استانکزی با رهبری طالبان به دلایلی از جمله سوء استفاده از قدرت و دیدگاه نرم و سست نسبت به الکل، اختلاف پیدا کرده بود.
این مقامات میگویند که آقای استانکزی تحت بازداشت خانگی قرار گرفت و در آنزمان مورد خشم شخصی ملامحمد عمر رهبر طالبان قرار داشت.
دوستانش میگویند آنچه که آقای استانکزی را نجات داد، ارتباطات پیوستهی او با سازمان اطلاعاتی نظامی پاکستان بود که بر رهبری طالبان نفوذ داشت. چند ماه بعد، او در یک سمت تنزلیافته به عنوان معاون وزیر صحت دوباره ظاهر شد.
آقای استانکزی در پیامی که از دفترش فرستاده شده است اتهامات سوءرفتار را رد کرده و گفته است که انتقال وی از وزارت خارجه به وزارت صحت از جمله تغییرات و انتصابات معمول دولت بوده است.
امروزه آقای استانکزی به عنوان فرستاده اصلی گروه شورشی طالبان خدمت میکند. او مامور مذاکره مستقیم با امریکاییها است و هیأت طالبان را در جاهایی چون مسکو و بیجینگ رهبری میکند.
او کسی است که در میز مذاکرات اخیر روبهروی آقای خلیلزاد مینشیند. اما با تمام اهمیتش هنوز معلوم نیست که آیا او اصلا روبهروی غنی، دیگر دانشجوی سابق بورسیه که زندگیاش توسط جنگ و زندگی خارج از کشور شکل گرفته، در میز مذاکره قرار خواهد گرفت یا خیر.
متن انگلیسی نشر شده در نیویارک تامز
متن فارسی نشر شده در تارنمای اطلاعات روز
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته