ناموس‌شدن زنان

۲ حوت (اسفند) ۱۳۹۷

بهتر است با چند پرسش بحث را در میان بگذاریم: «چرا زنان ناموس مردان استند؟ مردان چرا و چگونه به خود حق می‌دهند که زنان ناموس شان باشند؟ آیا امکان دارد که مردان، ناموس زنان باشند؟ چگونه می‌توان زنان را از بحث ننگ و ناموسی مردان بیرون کرد و فردیت زنان را از نظر حقوقی مستقل از دایره‌ی ناموسی مردان درنظر گرفت؟» اگر قرار باشد به این پرسش‌ها پاسخ بدهیم؛ از چشم‌اندازهای متفاوت فرهنگی، مذهبی، فلسفی و عقلی، فیمنسیتی، جامعه‌شناسی و اخلاقی می‌توان در پاسخ به این پرسش‌ها بحث کرد. پرسش‌ها به‌عنوان طرح مساله در این یادداشت مطرح شد. به‌طور مستقیم به پرسش‌ها پاسخ داده نمی‌شود. درباره‌ی پرسش‌ها خواننده‌ها فکر کنند! این نوشته، بی‌آنکه خود را ملزم به پاسخ پرسش‌ها بداند، به‌صورت کلی، مقدمه‌ای درباره‌ی ننگ و ناموس‌شدن زنان باز می‌کند تا این بحث مورد توجه قرار بگیرد و به‌عنوان یک بحث در بین افراد و جامعه، بیشتر مطرح شود.

واژه‌ی ناموس در آغاز بیشتر معنای عام داشته، این‌گونه مصطلح نبوده‌است. معنای عام ناموس «راز» بوده‌است. رازی‌که افراد نمی‌خواسته آن راز بر همگان افشا و آشکار شود. در گلستان سعدی می‌خوانیم: «پرده‌ی ناموس بندگان به گناه‌ی فاحش ندرد و وظیفه‌ی روزی‌خوران به خطای منکر نبرد.» یعنی خداوند برای گناه، راز بنده‌ها (زن و مرد) را افشا نمی‌کند و برای گناه، روزی بنده‌ها را قطع نمی‌کند. ناموس در بیتی از شعر حافظ نیز راز معنا دارد: «کرشمه‌ای کن و بازار ساحری بشکن/ به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن» منظور از ناموس سامری این است که سحر و راز سامری را از بین ببر.

اما بعدها واژه‌ی ناموس یکی از اصطلاحات فرهنگ مردسالارانه و پدرسالارانه می‌شود. بنابراین ناموس در معنای عام شامل کل قلمرو مردانه، به‌خصوص شامل قلمرو یک پدر یا یک شوهر می‌شود. در معنای خاص ناموس شامل زنان متعلق به مردان و متعلق به یک پدر یا شوهر می‌شود. وقتی مردان می‌گویند نوامیس ملی ما درخطر است؛ منظور سرزمین و قلمرو به‌عنوان همه‌ی ارزش‌ها (که زنان نیز شامل این ارزش‌های مردان می‌شود) مطرح است. موقعی یک مرد، یک شوهر یا یک پدر می‌گوید که من از خود ننگ و ناموس دارم؛ اینجا منظور بیشتر، زنان متعلق به آن مرد یا به آن پدر است. این قلمرو، قلمرو خصوصی آن مرد است‌که شامل زنان آن مرد می‌شود؛ مردان دیگر حق واردشدن به این قلمرو را ندارند.

بنابراین هنگامی به یک مرد بی‌ناموس گفته‌می‌شود؛ به این معنا است‌که تو غیرت نداری، زنانت صلاحیت دارند که بی‌اختیار و اجازه‌ی تو، کاری را انجام بدهند. بی‌ناموس‌گفتن به یک مرد، در حقیقت واردشدن به حوزه‌ی خصوصی آن مرد که شامل زنان آن مرد می‌شود، است. این‌که تو غیرت نداری زنانت را اداره کنی و از حوزه‌ی خصوصی‌ای‌که فقط خودت بر آن نظارت داشته‌باشی، نمی‌توانی نظارت کنی. به این اساس ناموس معنای خیلی خاص و محدود مردانه در فرهنگ جامعه‌ی مردسالار و پدرسالار پیدا می‌کند که ناموس فقط زن (همسر)، خواهر، دختر، عروس و... معنا می‌دهد؛ زنانی‌که یک مرد صاحب آنها استند.

زن به‌عنوان ناموس فاقد هرگونه هویت مستقل می‌شود، زیرا به ابزار و اشیا تبدیل می‌شود. ابزار به این معنا که از نظر جنسی کارکرد ابزاری دارد و ابژه‌ی جنسی مرد است. نگاه‌ی ناموسی نگاه‌ی جنسی است. اشیا به این معنا یک شی و یک چیز وقتی هویت دارد که به فردی تعلق داشته‌باشد؛ یعنی یک شی، یک حیوان هویت خود را از صاحبش می‌گیرد. می‌گویند خانه‌ی فرید، اسپ رستم، شمشیر حسین و... . زن از نظر ناموسی هویت شی‌گونه دارد. معمولا زنان هویت خود را از یک مرد می‌گیرد که آن مرد صاحب و اختیاردار زن تلقی می‌شود. وقتی می‌پرسند این زن کیست. اسم زن را نمی‌گیرند. می‌گویند زن فلانی، دختر فلانی، مادر فلانی و... .

ناموس در کنار غیرت  و غیرت در کنار ناموس معنا پیدا می‌کند که در بین مردم ما می‌گویند «ننگ و ناموس». ننگ، غیرت معنا می‌دهد. چرا این گونه است؟ ناموس زنانی است‌که متعلق به یک مرد استند و یک مرد اختیار آنها را دارد. ننگ یا غیرت این است‌که مرد بتواند اراده و اختیار خود را بر این زنان تطبیق کند و هرگونه نظارتی را بر این زنان داشته‌باشد. بنابه ارزش‌های فرهنگی جامعه‌ی مردسالار و پدرسالار هر مردی‌که با خشونت و قهار بتواند اراده‌ی خود را بر زنان متعلقش تطبیق کند؛ این مرد به ننگ، به غیرت و به ناموس است. اگر اراده‌ی خود را بر زنان متعلق به خود تطبیق نتواند؛ آن مرد بی‌ننگ، بی‌غیرت و بی‌ناموس است.

دختری اگر به اراده و اختیار خود ازدواج کرد، در واقع آبروی پدرش را برده و پدرش بی‌ناموس شده‌است. زنی اگر خواست از خشونت شوهرش فرار کند؛ بحث ناموسی دوطرفه، مطرح است. برای مردان خانواده‌ی شوهر و برای مردان خانوده‌ی پدر ارزش ناموسی دارد. یعنی از این نظر که او ناموس شوهر و ناموس پدر خود است، در واقع شوهر و پدر را بی‌ناموس کرده‌است؛ می‌تواند از هر دو طرف مورد خشونت قرار بگیرد. اینجاست که زنان می‌شود ناموس. موقعی‌که زنان ناموس شد، دیگر از خود اعتبار، هویت و حیثیت فردی ندارند. اگر حیثیت و اعتباری دارند؛ این حیثیت و اعتبار را از مردی کمایی می‌کنند؛ در واقع حیثیت و اعتبار به مردی استند. باید مواظب خود باشند تا حیثیت و اعتبار مردی را از بین نبرند. اصلا حیثیت و اعتبار خود زن مطرح نیست؛ زیرا زنان ناموس مردان استند. خشونت‌های ناموسی بین مردان برای زنان به این خاطر به وجود می‌آیند که زنان متعلق به حیثیت و آبروی آنها است؛ بحث حیثیت و آبروی مردان مطرح است. اگر دختری به میل خود ناگزیر به فرار با جوانی شد. خانواده‌ی آن جوان باید با خانواده‌ی دختر تبادله‌ی ناموسی کند؛ اگرنه نزاع ناموسی رخ می‌دهد. تبادله‌ی ناموسی این است‌که خانواده‌ی آن جوان که دختر با او رفته‌است، باید به پدر دختر یا به برادر دختر، خواهر خود را بدِ کار خود بدهد. به این «بد» دادن می‌گویند «حل منازعات ناموسی».

چندی پیش با مردی درباره‌ی درس و تحصیل دختران صحبت می‌کردم. آن مرد، مخالف درس و تحصیل دختران بود. من استدلال می‌کردم که درس‌خواندن به دختران خوب است، زیرا درس‌خواندن، یاد گرفتن مهارت و دسترسی به شغل باعث می‌شود، دختران و زنان استقلال شخصیتی پیدا کنند. آن مرد خنده کرد، گفت آنچه را که تو می‌گویی نهایتِ بی‌ننگی و بی‌عزتی برای یک مرد است. با تحقیر و تمسخر از من پرسید «از این گونه بی‌غیرت و بی‌ننگ چندتا رفیق و برادر دیگه داری». به من گفت اگر من دخترانم را به مکتب بفرستم. خدای ناخواسته کدام مرد دست به چادر دخترانم که ناموسم استند، بزند؛ خون آدم می‌ریزد. ما از خود غیرت، عزت، ننگ و ناموس داریم. آنچه را که روایت می‌کنم، این گفت وگو با یک وطندار جنوبی ما که در ایران زندگی می‌کند، چهار ماه قبل، بین من و او صورت گرفته‌بود.

بیاییم پرسش را برعکس مطرح کنیم: «چرا فرزندان پسر ناموس یک پدر یا یک مرد نیست؟»، «مرد یا شوهر چرا ناموس خانم نیست؟» و «زن چرا ناموس ندارد؟» می‌دانم بنابه ارزش‌های فرهنگ جامعه‌ی مردسالار مطرح‌کردن چنین پرسش‌های احمقانه است. همه می‌گویند نویسنده‌ی این یادداشت چقدر بی‌ننگ، بی‌غیرت، بی‌ناموس و نادان بوده که چنین پرسش‌های بی‌معنا و غلط را مطرح کرده‌است. نمی‌گویم که سخن این افراد نسبت به این پرسش‌هایم درست نیست؛ درست است. زیرا باور و برداشت‌های یک جامعه را ارزش‌ها و مناسبات فرهنگی غالب آن جامعه تعیین و مشخص می‌کند. ارزش‌ها و مناسبت فرهنگ غالب جامعه‌ی ما مردسالارانه است. در فرهنگ مردسالارانه، نگاه به زنان نگاه‌ی جنسی است. زنان فقط از منظر جنسی کارکرد جنسی برای مردان دارند؛ بنابراین ابژه‌ی جنسی مرد، متعلق به مرد و ناموس مرد است.

بحث ننگ و ناموسی در این یادداشت نه قابل توضیح است، نه قابل نقد و نه قابل ارایه‌ی راه‌حل که چگونه زنان دارای استقلال و هویت فردی شوند. نگاه به زنان جنسی و ناموسی نباشد. زنان هویت و استقلال فردی خود را داشته‌باشند. اعتبار بشری و هویتی شان به خود شان رجعت کنند نه به این‌که زن فلان مرد، دختر فلان مرد، خواهر فلان مرد و... باشند. زیرا بحث ننگ و ناموسی از نظر فرهنگی و اجتماعی بسیار پیچیده است. طوری‌که اشاره شد این یادداشت، مقدمه‌ای برای طرح موضوع است.

در پایان این یادداشت می‌توان این پرسش‌ها را مطرح کرد که «غیرت ناموسی چقدر درست است؟ و خاستگاه‌ی غیرت ناموسی چیست؟» اصولا بنابه ارزش‌های حقوق‌بشری غیرت ناموسی درست نیست، زیرا زنان را به شی و ابژه‌ی جنسی تبدیل می‌کند که مرد صاحب زن است، زن هویت خود را از صاحب خود که مرد باشد می‌گیرد و ابژه‌ی جنسی مرد است. غیرت ناموسی خاستگاه‌ی بدوی دارد. هرچه جامعه‌‌ای بدوی و دارای مناسبات فرهنگی بدوی باشد، بحث ننگ و ناموسی بیشتر است. بنابراین تا روشنگری نشود، فکر مردم و جامعه دچار تحول نشود، مناسبات اجتماعی تغییر نکنند، زنان استقلال شغلی، حقوقی و فردی پیدا نکنند؛ زنان همچنان ناموس مردان و ناموس جامعه‌ی مردسالار و پدرسالار می‌مانند.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد یعقوب یسنا