أهداف اساسي قدرت هاي بزرگ و منطقه در افغانستان
۱۸ دلو (بهمن) ۱۳۹۷
وقتي يك محقق تاريخ افغانستان موقف راهبردي (استراتيژيك) افغانستان را مطالعه مي كند ، اين سرزمين زير عنوان The Great Game يا بازي بزرگ بين قدرت هاي بزرگ هميشه ساندويچ شده است . در قرن نزدهم بازي بزرك بين روسيه تزاري و بريتانيا بود و در قرن بيستم جاي آن را اتحاد جماهير سوسيالستي شوروي و ايالات متحده امريكا گرفت . تفاوت بين دو قرن گذشته و قرن بيست و يكم درين است كه در اثر فواره گاز و نفت در ايران و عربستان سعودي ، اين دو كشور در تصميم گيري راهبردي نه تنها اقتصادي بلكه اعتقادي منطقه خود را سهيم ميدانند. گرچه وهابي ها از گذشته هاي دور يعني عصر امير شير علي خان در همين كوشش بودند تا عقايد مذهبي خود را بالاي مردم افغانستان بقبولانند كه موفق نشدند و بعد در عصر امير عبدالرحمن خان همين كوشش را كردند و بازهم ناكام ماندند. اما پطرو دالر و جهاد افغانستان در مقابل ابر قدرت دست چپي راه را برايشان هموار ساخت تا به افغانستان رسوخ كنند . در عصر امير شير علي خان و امير عبدالرحمن خان از افغانستان كشيده شدند و اين مطلب تاريخي در رساله هاي زير عنوان شهاب ثاقب و تقويم الدين به وضاحت تصريح شده است.
با اينكه افغانستان از ذخاير معدني سرشار غني بوده و است اما سياست نسبي بيطرفي دوران ظاهر شاهي مانع بهره برداري شد و افغانستان نتوانست موقعيت استراتيژيك خودش را در منطقه از نگاه سياسي و اقتصادي تضمين كند و اين پسماني اقتصادي زياد تر افغانستان را فشار داد و چون صلاحيت اقتصادي از خود نداشت نميتوانست در مورد سرنوشت خودش تصميم گيرد. اين موضوع باعث شد كه افغانستان حتي صلاحيت مردمي خود را در صفت رهبري از دست بدهد . توجه كنيد كه نادرشاه به كمك مثلث سه گانه مذهب ، قوم و انگليس به قدرت رسيد . در زمان صدارت سردار محمد هاشم خان يك كابلي جرّأت نميكرد از پياده رو سفارت شوروي در كابل عبور و مرور كند ( خاطرات پدر مرحوم اين نويسنده مرحوم استاد محمد يونس مشهور به متخصص كيميا ) . در زمان صدارت سردار محمد دَاوُدَ و شكست مذاكرات همكاري با ايالات متحده امريكا ، افغانستان نه تنها شكل پاندول ساعت ديواري را گرفت بلكه زياد تر به قدرت دست چپي منطقه حائل تمايل پيدا كرد . برنامه هاي اقتصادي روي دست گرفته شد و اما اين برنامه ها زير عنوان تجارت بارتري زياد تر به نفع اتحاد جماهير شوروي بود . افغانستان مواد خام و طبيعي خود را به شوروي ميداد و در عِوَض اسلحه و ماشين آلات را دريافت ميكرد كه نه تنها استهلاك ميشد ، افغانستان را متكي به پرزه جات روسي كرد. اين روش اقتصادي دوره صدارت سردار محمد دَاوُدَ باعث پسماني اقتصادي افغانستان گرديد. در عِوَض شوروي سابق مواد خام ما را دريافت ميكرد و آن را در روند و سير اقتصادي شامل مي ساخت و با أسعار دالر در بازار بين المللي به فروش مي رسانيد.مسله پشتونستان بعد ديگر سياست هاي بازي بزرگ بود كه همه انرژي افغانستان را مانند اينكه ريگ آب را كش ميكند چوشيد.
نه تنها افغانستان يك دشمني جاويداني را با پاكستان بخشيد در عين زمان سياست بيطرفي افغانستان را به چالش مواجه كرد كه بلاخره ظاهر شاه مجبور شد تا دست سردار دَاوُدَ را از كار بگيرد و افغانستان را شامل دهه ديموكراسي سازد. دوره رياست جمهوري سردار و روش هاي يك جانبه بلاخره كشور را سرنگون كرد و به قواي دست چپي منطقه حائل موقع را مساعد ساخت تا قواي چپي در بازي بزرگ برنده شوند. جهاد افغانستان بعد از اشغال قواي سرخ بازي بزرك را به أوج آن رساند. ايالات متحده امريكا همان بازي هاي را كه انگليس ها در قرن نوزده كردند، امريكا در قرن بيستم كرد . ايالات متحده منحيث يك كشور بزرگ سرمايه داري اعتقاد داشت كه پول و سلاح مي تواند شوروي را در منطقه شكست دهد و شكست هم داد. جهاد به نفع امريكا و زيان افغانها تمام شد زيرا افغانها بعد از ختم جهاد نتوانستند يك نظام كه براي منافع علياي كشور باشد سازمان دهي كنند . درين كشمكش ، چون جهاد يك مساله اعتقادي بود ؛ امريكا به كمك عربستان سعودي و ميانجيگري پاكستان مثلث گناه را تشكيل دادند. سلاح امريكايي ، پول سعودي و أجنت اين معامله پاكستاني . اين مثلث كه مطلق به نفع امريكا سعودي و پاكستان بود به أهداف خود رسيدند و نه تنها قواي چپي منطقه حائل را سرنگون كردند امريكا موفق شد تا مانند قواي دست چپي كه كمونيستان. را به قدرت رسانده بود ازين طرف دست راستي منطقه حائل أشخاص خود را مانند احدي ، غني و خليل زاد به قدرت برساند و مردم فريب يك دموكراسي وإرادتي و قلابي را خوردند
أهداف امريكا در منطقه زياد تر اقتصادي است همانطور كه Chevron امريكايي و BP انگليسي سعودي را زير يوغ خود آوردند، اين بار شركت هاي امريكايي با دست يافتن به ذخاير معدني مانند اورانيوم افغانستان درين كشور باقي خواهد ماند . اينكه طالبان ادعا ميكنند كه عساكر امريكايي از افغانستان خارج شود بعيد به نظر ميرسد زيرا امريكا منافع اقتصادي را با حضور قواي نظامي خودش تامين ميكند. مطالعات مراقبت الماس در افريقا شاهد اين موضوع است كه اين معادن با قواي نظامي ، حكومت طرفدار امريكا پاسداري و به نفع امريكا بهره برداري ميشود . ازين رو در راس حكومت بايد أشخاص مانند غني باشد . اشرف غني بعد از رسيدن به قدرت اولين سفرش به سعودي بود به جاي اينكه به ايران و پاكستان ميبود و در مورد افغانستان بعد از طالبان به مذاكرات جدي مي پرداخت . سفر غني به سعودي دست سعودي را در افغانستان باز ساخت و قرارداد مركز اسلامي سعودي را كه سردار محمد دَاوُدَ امضاء نكرده بود ، به امضا رساند . منافع سعودي در تكثير وهابيت و جبهه گيري هاي اعتقادي در مقابل شيعه ايران است . عربستان سعودي نه تنها به حيث حامي حرمين شريفين در عين حال خود را بزرگترين حامي سني هاي جهان ميداند و به اين منظور مليارد ها دالر به مصرف مي رساند . منافع پاكستان هميشه در موجوديت يك افغانستان ضعيف است و باج گيري براي منافع امريكا و خود پاكستان . و چون از متحدين غرب است و در عين زمان بمب اتمي دارد نقش يك ميانه رو بازي را ميكند و امريكا نه ميخواهد پاكستان را در منطقه آزرده سازد و يك بمب اتمي اسلامي را بر ضد اسرايل ترغيب كند. امريكا مي داند كه اگر پاكستان آزرده شود ، پاكستان فورا با چين و ايران بر عليه منافع امريكا همدست خواهد شد. منافع ايران در اتحاد شيعه گان جهان به شمول افغانستان است زيرا هشتاد در صد جهان اسلام سني است و بيست در صد شيعه . ايران عقايد خود را تحميل نه ميكند . اول براي اينكه در جهان سني خريدار قوي ندارد و دوم از نگاه نفوس در اقليت است و بقاي شان در جهان اسلام مهمتر جلوه ميكند . براي ايران زنده ماندن مطرح است نه جهان گشايي. ايران براي اين زنده ماندن بايد اول مخالفين امريكا را به خود جذب كند و دوم از شيعه گان جهان حمايه كند. مثلث شوم ايران ، مسكو و سوريه نه تنها يك جبهه قوي در مقابل امريكا ساخته شد بلكه براي بقاي ايران بود و است در مقابل توسعه روز افزون وهابيت در منطقه و افغانستان . امروز طالبان هم در كمپ مسكو و مثلث شوم داخل شد زيرا دولت افغانستان نه تنها در كنار ساختن طالبان از صحنه سياست ناكام ماند در عين زمان طالبان را اول به خاطر پشتون بودن شان. ودوم راضي نگهداشتن سعودي كه غني در سفر اول تعهد كرده بود تفويت كردند و برادر گفتند و از زندان ها رها ساختند. هدف روسيه احياي مجدد قدرت در منطقه و بر كنار كردن امريكا از صحنه سياست خاور ميانه بود و روس ها درين زمينه موفق هم شدند. ايران در مذاكرات انرژي اتمي برنده شد؛ امريكا در سوريه شكست خورد و امروز با اينكه اعتراف نه مي كند از افغانستان بدون اينكه گروه هاي تند رو را كه زير نام اسلام هستند شكست داده باشد ، خارج ميشود . هدف طالبان نه دموكراسي است و نه عدالت اسلامي كه پيامبر كريم ( ص) در مدينه پياده كرد. هدف طالبان تسلط قومي و تكثير وهابيت در افغانستان است زيرا درين هژده سال توسط شيخ هاي عرب تمويل شدند.
راه نجات افغانستان ازين معضله چنانچه در سال ٢٠١٠ در كانگرس امريكا پيشنهاد كردم يك افغانستان مطلق بيطرف است كه مانند سويس اروپايي در آسيا عرض اندام كند .صلح با طالبان به قيمّت اسارت سياسي افغانستان توسط پاكستان و اسارت اعتقادي افغانستان توسط سعودي براي فرد فرد افغانستان شرم آور است به جز از از چند تن أشخاص قومي و قبائلي كه منافع خود را هميشه در بقاي فرهنگ قومي ميدانند نه ملت افغانستان
دكتور فريديونس
سابق استاد انتروپولوژي فرهنگي خاور ميانه در دانشگاه ايالتي كليفورنيا
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته