به مناسبت ارجگزاري از روز معلم
۱۶ میزان (مهر) ۱۳۹۷
در فرهنگ افغانستاني ما واژه ي « استاد » را بي آنكه به هويت اصلي آن دقت شود، سخاوتمندانه مورد استفاده قرارمی دهيم. براي دريور تكسي يا سرويس مي گوييم استاد. براي آنهايي كه از نگاه سن و سال از ما بزرگتر اند، مي گوييم استاد. براي خياط و نجار گلكار ، آشپز و ... مي گوييم استاد. تمام اين شغل ها شرفتمندانه و احترام برانگيز هستند، اما تكسي ران ها ما را از يك منطقه به منطقه ديگر انتقال ميدهد، آشپز ها غذا مي پزند و خياط هم لباس ميدوزد... اما هيچ يك از اين اشخاص برای ما چیزی ياد نمي دهند. در حقيقت ايشان را نبايد استاد خطاب كرد.
مي توان گفت واژه استاد در فرهنگ ما در بعضي جا ها تا حدودي به جاي واژه هاي انگليسي « Sir ، Mr , Mrs » استفاده مي شود .
اگر به مفهوم سرشتي اين واژه «استاد يا معلم و آموزگار » انديشيده شود، آنقدر سنگيني ارزش هاي معنوي آن بسيار است كه حتا آنهاي را كه شغل معلمي را هم دارند و اما تنهايي تنها براي دريافت معاش برگزيده اند و سر به هوا به نياز هاي معنوي شاگردان لبيك مي گويند، نمي توان منحيث استاد پذيرفت . اجازه بدهيد بگويم استاد واقعي چون آفتاب است، تمام هستي او دُرخشيدن است او نمي تواند تابان نباشد، خلق شده است تا از روشنايي وي انسانهاي ديگر بهرمند شوند. او همواره به توسعه ي خرد و دانش مي كوشد ، خود تلاش خرد اندوزي دارد و آنچه را مي آموزد ، با مسووليت و اشتياق به اختيار ديگران مي گذارد.
در كشور جنگ زده و سياست پرور ما در كنار فقر و بدبختي هاي بسيار در همه جاده هاي زنده گي، دانش و خرد نيز چون كودكان يتيم از نعمت پرورش به دور مانده است . در همين روزگار غبار آلود و آشفته كمتر كساني را داريم كه وقت و انرژي خود را صرف اين مسووليت مقدس نمايند. از همين نادرات روز گار مان يكي هم استاد گرامي يعقوب يسنا است . او از جمله انسانهاي محدودي است كه من به اشتياق استاد خطابش ميكنم.
يكي از كتاب هاي كه در تابستان امسال به دستم رسيد، كتاب( نگارش و روش تحقيق ) نوشته ي استاد يسنا بود. با خوانش هر بخش كتاب بر بزرگي و حس دلسوزانه ي او براي دانش آموزان، احترامم بيشتر بر انگيخته شد.
اين كتاب كه از آشنايي با انواع نگارش ....تا نشانه هاي نگارش ... جدا نويسي پيوسته نويسي ... روش تهيه تحقيق، طرح تحقيق ...ارايه نتيجه تحقيق ... چگونگي منبع نويسي ... تا انواع مقاله و ... را در بر مي گيرد به شكل درس هاي جداگانه با شرح اهداف كلي و اهداف رفتاري ( عملي ) موضوعات، با فصاحت و درايت ويژه نگاشته شده است.
استاد يسنا در كتاب نگارش و روش تحقيق، استادانه و اما خودماني دانش آموزان را به تكاپو و جهد دعوت كرده مي نويسد:
« بسياري ها شكايت دارند: همين كه مطالعه ميكنم سردرد مي شوم. به مطالعه كه شروع ميكنم خوابم مي برد، براي مطالعه وقت ندارم. مطالعه كه ميكنم هيچ برداشت ندارم و چيزي به يادم نمي ماند و ... اين ها همه شكايت هستند؛ يعني مشكل جديي نيستند. به نوعي نادانسته بخود عادت داده ايم كه خواب برويم يا سر درد شوييم، هر قدر مصروف باشيم براي مطالعه وقت داريم، در صورتي كه بخواهيم زمان را مدريت كنيم، اگر روزانه يك ساعت مطالعه كنيم بيشتر از ٥٠ صفحه را مي توانيم بخوانيم. اما مطالعه وقتي به عادت تبديل مي شود كه روزانه در زمان مشخص، مطالعه كنيم. اگر روزانه ٥٠ صفحه مطالعه كنيم در ماه ميشود ١٥٠٠ صفحه ».*
آنچه باخواندن این كتاب در كنار موضوعات علمي در پيوند به نگارش و روش تحقيق كه محور اساسي كتاب را تشكيل ميدهد ، توجه مرا به خود جلب كرد، جرقه هاي سوزان شكايت نويسنده از جامعه و حكومتداران بود.
هرچند موضوع اصلي كتاب همه مسايل علمي را در بر مي گيرد، اما اينجا و انجا جملات كه به گونه ي مثال آورده شده است ، خود فرياد هاي تلخ روزگار مان استند.
گاهي او در مثال هايش از « مشكل فساد اداري در افغانستان » ياد ميكند و باري هم بر « نقض حقوق كودك در خانواده ها »اشاره ميكند...
به برداشت من بايد قدر داشته هاي خود را بدانيم و از انسانهاي چون استاد يعقوب يسنا با ارج گزاري ياد كنيم . هر چند هم كه در مورد نيكويي هاي استاد نوشتن همانا، بحري را در كوزه جا كردن است...
برگه فیس بوک و تارنمای استاد خود یک دانشگاه است . از همه مهمتر میتوان از شخصیت انسانی او بسیار آموخت.
استاد يعقوب يسنا يكي از محبوبترين شخصیت های روز گار مان است و در اين قسمت تنها خودش مقصر است و بس !
استاد يسناي ارجمند، عمر پُر شما پُر بار تر باد!
——————
*( يسنا، ١٣٩٧: ٤٣ )
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته