نقدی بر جریان های شبه روشنفکری دیروز و امروز ما
۲۶ سنبله (شهریور) ۱۳۹۷
در طول تاریخ جامعه و فرهنگ ما پیش از این که تجربه ها ، پیروزی ها ، شکست ها و امیدها و نومیدی های ما ، ما را مملو از خویش کند ، حلقات مزدور اجانب در یک بی ریشه گی تمام عیار با وارد کردن محموله های وارداتی ، زمین پیکر دست ناخورده ی ما را و مغز سپید و خط نخورده ی ما را پر از کثافات فکری امروزین خود کرده و ما را چه ماهرانه در انگیزه های غرایزی خودمان به پیش برده است. بسیاری از جوانان با سواد امروزین با خواندن کتاب های در زمینه های گوناگون سیاست و فلسفه و ادبیات خود را عقل کل می نامند و با طوطی وارو کردن جملات دست نوشته های سرمایه داری و امپریالیسیتی بر خود چنان می بالند که گویا کسی و چیزی دیگری را اجازه ی بحثی با او نیست. در میان تنی چند از این طوطی های خوشخوان افکار کشورهای بادار بسیاری هاش به پول وافر و جایگاه بلند خود رسیده اند و دختر ها و خانم های را می بینیم که با استفاده از زمینهء نامعقول دموکراسی لیبرالی سرمایه داری خود را زیر پای قلدران نظام سرمایه کرده اند و به رقص و پای کوبی و خوش گذرانی ها و عیاشی های بلند بالای خود مصروف اند و در رسانه های گوناگون شهری خود را روشنفکر و دانای زمان خود به معرفی می گیرند و تلاش می کنند که خود را از هر جهتی بر شانه های دیگران به بلندا ببرند. در همین زمینه پسران و مردانی را می بینیم که خود را در میدان فمینیستی و حقوق زنان یکه تاز و خردمند میدان می دانند در حالی که جز به مقام ها و منزل های بلند و شهرت و چهره های دروغین بلندگویی به جای و راه معنوی و دل و درون انسانی خویشتن با دیگران نرسیده اند.
اگر وضعیت حاکم بر روح زمانه ی امروز را به چالش بکشیم دیگر از نان و کاسه ی آب محروم خواهیم ماند و تشنه و گرسنه به ناگزیر در انزوا خواهیم ماند و رفاقت های پوشالی و میان تهی خواهد گسست و به سوی نابودی روان خواهیم شد. جریان روشنفکری از قرن نزده بدین سو کالای وارداتی از سوی غربیان به کشورهای شرقی بود که می باید همه دار و ندار و چیز و ناچیز ما را به یغما ببرد و فرهنگ مقداری انسانی معنوی ما را با فرهنگ انسان ستیز خرد ابزاری از درون چون موریانه بخورد و ما را روانه ی دوزخ این دنیایی مان کند. بسیاری از اهل سواد و معرفت و علم و اندیشه نه تنها به نقد سویه های خرافاتی فرهنگ مان نپرداختند که هم از لحاظ طبقاتی و هم از لحاظ جنسی نوع نگرش انسانی و بساانسانی را در ما زنده کنند و طبقات محروم را به طبقه ی حق گیر تبدیل کنند و زن بیچارهء محروم از اوصاف انسانی را به انسان حق به جانب محیط خود بار آورند. و این چنین است که با طوطی وار خواندن جملات چند فیلسوف غربی و به قاعده آوردن اصول و قواعد علمی سودجویانه ، خود را بی محابا روشنفکر قلمداد می کنند و دانایی را به دیگران پیش کش می کنند. و این چنین است که ما شبه روشنفکری و شبه دانایی را چون فکر آزاد و مملو از دانایی به دیگران وانمود می کنیم و مقام های بلند بالای ریاست و رهبریت انجوها و احزاب سیاسی را از آن خود کرده و در مقام های بلند دولتی مزدوری نوکرها و چاکرمنش های دول دیگر را می کنیم و افتخارانه به دست آوردهای مان که منازل بالا بلند و لقمه های پرچرب نان است فخر می فروشیم و دیگر از خودمان چیزی به بیرون نمی ماند. ما نه تنها در روشنفکری و دانایی مقلدی بیش نیستیم و از نوع زندگی و به پیش رفتن و به پیش بستن های دول امپریالیستی تقلید می کنیم که حتی در زندگی روزمره گی خود نیز دچار این تقلید های بوزینه صفت هستیم. شبه روشنفکران و مسخ شده دانایان ما باید ژرفای این سخن را ببینند و بر چگونگی خویشتن خویش اعتراف دلاورانه و انسان مدارانه کنند در غیر آن در دید نسل های بعدی چیزی جز چند دلقک روسپی مزدور بیگانگان نیستند!
از سوی دیگر بدون خم کردن اندیشه و روح و روان انسانی به ژرفای تاخت و تاز و یورش آمریکا و انگلیس و غرب ، بیشتر به پای متن ها و آشکارگی زیبایی شناسی های پلید و متوهم غربی از راه رسانه های صدا و سیمایی و هم مجازی افتاده ایم و برای به دست آوردن لقمه های چرب نان خورش و سرگرمی های بی جا و متفنن با بیگانگی با خویشتن تاریخی ، معنوی – انسانی و فرهنگی خویش بالیده ایم و با دل خوشی های مداوم خویشتن را چند سر و گردن بلندتر از تاریخ و فرهنگ و انسانیت خویش به همدیگر جلوه داده ایم. این جاست که ما تبدیل به آدمک های ساختگی رباطی غرب از به درآمدیم و تلاش نموده ایم تا در این راستا یکی از دیگری سبقت بجوییم. چون در جغرافیا و جامعهء عقب مانده ، سنتی و آبشخور ارتجاع همواره که مردم همیشه به پای جریان های ارتجاعی سجده کرده اند و در یورش غربی فکرشان چنان سطحی است که فکر روشن را هم با چشم و دست و گوش خود لمس می کنند ، جریان های ارتجاعی را هم وادار کرده اند تا بیشتر از زاویهء لمس بدن به مردم دل خوش کنک چیزهایی بدهند و با زبان ناگوار خود به متون مقدس مرجع شوند. از همین جاست که فکر روشن و روح و روان و وجدان روشن را هم در سطح لمس دست و دیدی چشم و شنوایی گوش ، با قالب های دست ساخته ی قدرت های حاکم بر دنیا و چینل ها و راهروهای آورده از غرب به جان مردم می زنند تا در بین مردم نفوذ پیدا کنند و پایگاه های قدرت و توانایی خویش را در بین مردم نهادینه کنند. و چنین است که ما همیشه در برابر تجاوز و تهاجم بیگانگان با نام و گام و اسم و رسم بزرگان خود جلوه های مزدوری و نوکرمآبی خویش را چون جلوه های شریف و زیبا و انسان محور به چشم دیگران زده ایم تا بار سنگین کثافات مان را بر شانه هاشان تحمیل کنیم و خود را بزرگ ترین نماد های امروزین زمان جلوه دهیم. از همین جاست که ما شبه روشنان و مسخ اصیل های خویشتن خویش هستیم.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته