راهبرد حل اساسی مسئله ملی در افغانستان

٢٨ قوس (آذر) ١٣٨٩

تحقق راهبردی حل اساسی مسئله ملی در افغانستان بدور از اراده دولت بوسیله همه پرسی مردم  میتواند نیز عملی گردد.

وجود اوضاع سیاسی متشنج درکشور وتجارب دست داشته از واقعیات تاریخی سرزمین ما این درس حیاتی را به ما می آموزاند که بدون حل اساسی مسئله ملی در افغانستان , تأمین صلح و ایجاد جامعه مدنی غیر محال است .

 

این هم روشن است که در افغانستان بیشتر از بیست گروه ها و فرقه های ملی و مذهبی وجود دارند . در دوهزارۀ  اخیر , زیاده ازیک هزار و پنجصد سال آنرا ــ  این گروه ها با هویت ملی خراسانی پهلوی همدیگر کار و زندگی نموده اند .  

 

عشایروقبایل افغان که قبلاً درحومه شرقی کوه های سلیمان  واقع درپاکستان امروزی زندگی خانه بدوش یی داشتند  ؛ از 460 سال به این سو که آهسته آهسته بسمت سرزمین خراسانیان کوچ کردند (1) ودر جغرافیای سیاسی این مرزبوم مقیم شدند , این قبایل مانند سایرساکنین این میهن نیز هویت ملی خراسانی رااز همان آغاز با دل و جان خود رضاکارانه پذیرفتند .  

 

همچنان از سالهای 1747 میلادی آغاز پادشاهی احمد خان ــ کلان قوم درانی ها  تا سالهای 1901 میلادی ختم پادشاهی امیرعبدالرحمان ,  تمام شاهان وامیران به اسم پاد شاهان خراسان در تاریخ کشور ما ثبت گردیده است .

ازدوران پادشاهی حبیب الله خان وبویژه پسرش امان الله خان  1919 میلادی هست که درهمه اسناد دیوانی ودولتی مقاوله ها ومعاهدات بصورت رسمی تغییرنام خراسان به افغانستان ثبت گردیده است.(2)

 

در این راستا ازدوران شاهی ــ شاه امان الله , حاکمیت تک تباری افغان ها بسبب تحکیم پایه های قدرت وحاکمیت , با برنامه های مشخص سیاسی خویش توانستند که هویت ملی خراسانی را که نماد هستی و همبستگی مردم این سرزمین بود , از ذهنیت ها, اسناد تاریخی ومطبوعات شعورانه شست وشو ومحو نمایند وبعوض آن هویت فرهنگ بادیه نشینی افغانی را جاگزین آن سازند .

رهبران عظمت خواه قبیله , با تحقق این راهبرد سیاسی موفق به تحکیم پایه های حاکمیت وهویت افغانی خودشدند , وبا اجرای چنین کار ضد انسانی , روند انشقاق ملی و چندگانی اجتماعی را بوجود آوردند وباعث ریزش خون هزاران هزار انسان بی گناه این کشور گردیدند .

چنانیکه این سیاست جنون زده همین اکنون نیزبوسیله حامد کرزی وتیم کاری افغان ملیتی اش , ملامحمد عمررهبرجنبش طالبان , گلبدالدین حکمتیاررهبرحزب اسلامی , شبکه سراج الدین حقانی ــ و... در جبهات مختلف مگر بخاطر یک هدف مشخص یعنی حفظ و بقای حاکمیت قبایل افغان ها در میهن خراسانیان با شدت هرچه تمام تر ادامه دارد .

 

اگر مردمان تحت ستم این کشورمانند همیشه برای این گروهک های تشنج پیشه وابسته به نهاد های سرمایه جهانی وارتجاع منطقه , ادامۀ شانس اعمال حاکمیت تک تباری افغانی را بدهند , این وضع سیاسی واجتماعی رقت بار درافغانستان ده ها سال دیگرمیان روشنفکران قبیله تداول خواهد نمود.  

 

با درک این مسایل ما آموخته تأکید مینمائیم که یگانه راه حل سیاسی رسیدن به صلح و امنیت جاویدان در کشور ما " راهبرد حل اساسی مسئله ملی در افغانستان " می باشد . 

 

حل اساسی مسئله ملی در کشور ما , در حقیقت پایان دادن قطعی به ستم ملی است .  یعنی بهره کشی ملیت ها وگروه های اجتماعی تحت ستم بوسیله رهبران اقوام حاکم افغان ــ پشتون برای همیشه ازبین می رود .

وموضعگیری خصمانه ملیت ها واقوام میان یکدیگر آرام آرام جای خود را به موضعگیری مسالمت آمیزعقلانی تبدیل می نماید .

 

به این مناسبت ازنگرش مامؤلفه های حل اساسی مسئله ملی که تحقق آن ارمان مقدس ملیون ها انسان این سرزمین را برآورده می سازد بقرار ذیل شناسایی می شود :

 

قبل از اینکه ما به بیان  جزئیات مفاهیم و مقولات مسئله ملی مبادرت ورزیم باید اذعان کرد که همه مشاکلی که درفراراه حیات اجتماعی , سیاسی , اقتصادی و فرهنگی شهروندان افغانستانی ما قرار دارد دردائرۀ حل اساسی مسئله مطالعه می گردد .

که در این مبحث صرف برخی از آنها را بتأمل می گیریم :

 

مؤلفه های مسئله ملی عبارت اند از :

 

اول : هویت :

 

هویت از زوایای مختلف دارای اجزای گونه گون می باشد . مگرما دراین بخش تنها به موضوعات : هویت ملی , هویت فرهنگی و زبانی که هستۀ اساسی مسئله ملی  در افغانستان را تشکیل می دهد , می پردازیم .         

هویت یعنی کیستی و اجزای ترکیبی ارزشهای ماهوی ( حیثیت و وقار , عزت و افتخار ) شخصیت انسان و ویژگی یکی شدن وایجاد همبستگی , پیوستگی و همآیشی را افاده می کند. هویت به مفهوم مسئله ملی در مراتب شناحت به پاره های زیرمنقسم می شود :

 

الف ــ هویت ملی :

 

به معنای هستی ووجود ــ تشخص اصل واساس ومنش هرفرد یا ملت ؛  شناساندن هرفرد  یا  ملت ؛  ریشه وپایه هر فرد یا ملت می باشد .

سنگپایه هویت ملی با ویژگی ای از تعلقیت سرزمینی ، فرهنگی و زبانی , تاریخی وسیاسی واجتماعی وبرخی مواقع دینی ,  درارتباط است که الزامش خودآگاهانه دارد .

هویت ملی درتاریخ بشریت بااهمیت ترین باارزشترین ومشروع ترین نوع هویت درنظامهای سیاسی واجتماعی جهان شناخته شده است .

هویت ملی دارای اعتباروارزش سیاسی کشوری , منطقوی و جهانی ست واین اعتبار وارزش نقش تعیین کنندۀ درتکامل حوزه های حیات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه دارد وبه قدرت منتخب سیاسی نظام مشروعیت می بخشد .

 

ب ــ هویت فرهنگی و زبانی :

 

زبان منحیث یک واقعیت اجتماعی وسیله ارتباط وتفاهم بین افراد جامعه است . ارزشهای  فرهنگی ای که در روند پیدایی معرفت ادبی وعلمی واجتماعی یک جامعه بوسله زبان وتفکر وعمل انسانها بدست می آید هویت فرهنگی و زبانی گویشوران آن جامعه را تشکیل می دهد.

هویت زبانی و فرهنگی مهم ترین اصلیست ست  که ماهیت ذاتی و کسبی شخصیت انسان را مشخص می کند و نمای ویژه متمایز او از دیگراشخاص میگردد  .

 

اما با یک عالم تألم ودرد وافسوس باید اذعان کرد که : با بقدرت رسیدن حاکمان شؤونیزم قبیله در کشور ما ــ ریشه های هستی این دوهویت باارزش تاریخی :

ــ هویت ملی خراسانی و

ــ هویت فرهنگی و زبانی ــ زبان فارسی

یکی پی دیگری خشکیده می شود . 

 

بخاطر احیای دوباره وهم ریشه سازی و همپایه سازی وواپسگیری همین هویت ملی وهویت فرهنگی و زبانی ـ دزدیده شده بوسیله حاکمان وامیران قبیله افغان بوده وهست که ما دو طرح راهبردی سیاسی ازمؤلفه های « حل اساسی مسئله ملی » هریک :

 

(" تغییر نام افغانستان به خراسان " و " یک زبانی زبان فارسی بمثابه زبان رسمی تفاهم ملی " ) را ازجنوری 2006 میلادی ببعد به آدرس نمایندگان پارلمان و مردم ما پیش کش نمودیم .

با این حُسن نیت که تا شهروندان این کشور:

از زیرنام هویت ملی وارداتی ــ دروغین وساختگی وتحمیلی افغانی وافغانستانی

وازقبولاندن جبری شنیدن گویش محلی پشتوــ ازورای امواج تصویری ورادیویی (دولتی وشخصی )  , رهایی یابند.

وتحت ارزشهای یک زبانی ــ زبان تفاهم ملی فارسی همبسته شوندوبا پذیرش هویت ملی خراسانی تثبیت هویت واقعی تاریخی وشریک میراث فرهنگی چندین هزار ساله این سرزمین گردند. (3)

کنون مناسبت دارد که شعری راتحت عنوان "  خروشان شو خراسانی (4) " که تجلی ای ازارمانهای مقدس جنبش « تثبیت هویت ملی خراسانی » در افغنستان میباشد , به خوانش گیریم :

 

"  خروشان شو خراسانی "

 

خــــراسانی طلسم مكـــــــر استـــــــبداد را بشكن

سـكـــــوت درد هــــای ديـــده از بيـــــــداد را بشكن

 

بگوش رود و صحـرا واژه ی برخيزجــــــاری كن

وتابــــو هــــای فــــرزند كـك كـــــهزاد (5 ) را بشكن

 

مســير انحـــطاط حـــــتم را تا چــــند پيمـــــا یـی؟

غــــرور كيـــــــنه ريــــــز مــــردم شــــياد را بشكن

 

مـــــثال مـــــردم گيـــتی اســــت تدبـــير نـياكــانت

مــــد بــربــاش خصــــم ميهـن اجــــــــداد را بشكن

 

ز نـــيرنگ عــــدو هشـدار بــوی مـــرگ مـــی آيد

تــبرشـــو خشـــم شــو زنجــير از فـــولاد را بشكن

 

سكوتت بنيه می پوسد، خروشان باش، جاری شو

بـــه گــــوش بسته ی آدمكشان فـــريـــاد را بشكن

 

خــــراسانی ديگـــــر بنياد كن عـــاری ز مجهـولی

هـــــــزار اســـتوره ی جعـــــلی بی بنــياد را بشكن

***********

 

دوم ـ  امنیت ملی :

 

امنیت ملی نیزیکی ازاساسی ترین اصل حقوق شهروندی ومتضمن  حیات سیاسی واجتماعی وفردی یک جامعه است .

امنیت ملی ارزشی ست که با گوهرهستی انسان , آزادی , خوشبختی و سعادت اوپیوند تنگاتنگ دارد .

امنیت ملی تجلی ای ازقدرت  توانایی ودفاع درامرحفظ ارزشهای اساسی :

 

1 ـ استقلال ملی وتمامیت ارضی

2 ـ  تأمین آرامش وثبات سیاسی و اجتماعی

3 ـ  تقویه همبستگی ملی

4 ـ منافع ملی و امنیت اقتصادی

5 ـ  فرهنگ باستانی وداشته های تاریخی

6 ـ صیانت نفس وآزادی شهروندی

7 ـ مصونیت فردی وملی ,  ملکیت فردی وملکیت اجتماعی وغیره  می باشد . 

 

مشکل امنیت ملی ! بمثابه یکی از شاخصهای با اهمیت «  حل اساسی مسئله ملی » در

افغانستان موضوع اساسی ست که ذهن دیگر اندیشان صلح خواه کشور مارا پیوسته بخود مصروف داشته وزندگی ده ها هزار انسان بی گناه این سرزمین به نسبت نبود امنیت ملی بخون وخاک کشانیده شده و می شود .

دررابطه با مسئله نبود امنیت ملی دوچالش اساسی ویژه در روند تاریخ تولید ناامنی های مستدام در افغانستان عرض وجود می نماید :

 

یک ـ :

علت نبود « امنیت ملی » در افغانستان درپیشبرد سیاست جنگجویانه وخشونت پرورانه رهبران وحاکمان پشتون تبارقبیله سالار وابسته به غیر ,  نهفته است.

اگرکدام علل دیگری که درناامنی کشور ما نقش نسبی یی را بازی می کند , فقط معلول اعمال همین سیاست جنگجویانه شؤونیزم قبیله افغان می باشد . که زیاده ازدو سده هست که این شیوه ضد انسانی , زندگی وآرامش و مصونیت ملی سرزمین خراسانیان را مختل ساخته است .

 

دو ـ :

یکی ازچالش های اساسی دیگریکه « امنیت ملی » افغانستان را در مدت زمان 63 سال اخیر تحدید عملی نموده و می نماید , بازگذاری دایمی سرحد شرقی افغانستان است  که معروف به خط دیورند می باشد .

رهبران پشتون به بهانه عدم شناسایی خط دیورند ازحفاظت سرحد شرقی میان دوکشور امتناع می ورزند وباتحقق چنین یک مرام قبیلوی عقب گرایانه , استفاده ناجایزمینمایند .

 

به هیچ کس پوشیده نیست که دولت افغانستان تحت رهبری حاکمان و نظامیان قبیله ازطریق دروازه های باز « خط دیورند  » نیرو های دهشت افگن , مهاجمان , جنگجویان و تروریستان قبایل پشتون تبار پاکستانی را سازمان دهی کرده وارد کشور مامی نمایند.

امکانات دولتی را در اختیار ایشان قرار می دهند وبعد از تمویل وتسلیح بوسیله آنها سرزمین خورشید , نورو روشنایی و آرامش کشورما  را , به دود و خون وباروت بدل می سازند .

« امنیت ملی » مـــــا را به « وحشت ملی » تبدیل می نمایند وازین طریق حاکمیت تفنگ راجبراً بالای مردم می قبولانند.

 

زیرا این رهبران حاکم خود خوب میدانند که با تأمین « امنیت ملی » واستقرارحاکمیت قانون , عمرسلحشوری وستمگستری شان به پایان می رسد . از این روهست که  تمام رهبران پشتون تباری که در هرم قدرت سیاسی افغانستان قرار می گیرند بدون استثناء از ین سیاست جنگ و ترور و حاکمیت تفنگ پیروی می کنند .

ما با احترام به حُسن همجواری ومصونیت سرحدات همسایگان وشناخت ارزش تأمین امنیت ملی در افغانستان به این اندیشه هستیم که مشکل مراتب تائیدی شناسایی خط دیورندازطرف دولت جمهوری اسلامی و پارلمان افغانستان ,  و همه پرسی مردم ــ هرچه زود در معرض اجراوحل قرار گیرد . دیگربس است که امنیت ملی کشور ما دستخوش دهشت افگنان وبیگانگان گردد .

 

با درک ارزش سیاسی و انسانی « امنیت ملی » بوده که چند سال پیش از این قلم :

طرح سیاسی یی  زیر نام " شناسایی خط دیورند آغازطلوع آفتاب صلح بر فراز افغانستان و پاکستان " (6) جهت همه پرسی مردم وبازبینی سیاسی مقامات دولتی کشور , پیش کش نموده بودیم .

سوم ـ حقوق ملی :

 

راهبرد سیاسی حقوق ملی مدنی سومین  رکن اساسی «  مسئله ملی  » در افغانستان را تشکیل می دهد . که تحقق آنها بدون تردید تعادل حقوق شهروندی را متعین می سازد .

این حقوق عبارت از آن ارزشهای شناخته شده ایست که ساختار های قانون گذاری واجـــــــرایی وسیاسی , نظام مشروع  یک جامعه برقرار کرده است .

حقوق ملی  مدنی انسان در یک جامعه دارای ابعاد وسیعی اجتماعی  است که شرح کلی آنها ازحوصله این بحث خارج می باشد . مگراز دید کلیت ما به برسی آن مقولات حقوقی یی می پردازیم که تعلقیت مستقیم به « حل اساسی مسئله ملی»  در افغانستان دارد وعبارت اند از:

 

1 ـ تغییر قانون اساسی براصل حقوق شهروندی

2 ـ تغییر ساختار نظام سیاسی واستقرار نظام حقوقی وقانونی                                 

3 ـ قانونمندی حق متعادل مشارکت در حاکمیت سیاسی

4 ـ قانونمندی حق ملکیت متعادل بر زمین

5 ـ قانونمندی حق استیفاء شهروندی بدون استثنا

6 ـ قانونمندی حق انتخاب آزادی اندیشه

7 ـ تحقق اجرای لغوی تمام فرمان های ضد ملی وضد انسانی  امیران و شاهان قبیله وواپس   

     دهی  ملکیت های غضب شده مردم بومی این سرزمین .

8 ـ تحقق اجرای برنامه نفوس شماری تحت نظارت ملل متحد ونهاد های سیاسی بی طرف....

 

این وده ها مؤلفه دیگری حقوقی وقانونی  وجود دارد که حقوق ملی مدنی انسان را در یک جامعه تمثیل می نماید , که یکی از مهمترین رکن «  راهبردی حل اساسی مسئله ملی »  در افغانستان را تشکیل می دهند.

 

بفکر من شرح راهبردی حل اساسی مسئله ملی وافشای تئوری توجیه ستم ملی  در افغانستان برای‌ آگاهی نسل نو اندیش خیلی بااهمیت و ضروری است . این رسالت تاریخی ماست كه‌ حركت‌ هویت شناسی در سطح‌ ملي‌ بايد مورد بازشناختی دقیق و ارزيابی همه جانبه قرار گیرد .

تا افکار عمومی در مقابله باافراد و گروه های سیاسی ایکه  كارشان‌ به‌ مخدوش‌ ساختن ‌ امنيت‌ ملی‌ می‌انجامد سمت وسو حاصل کند وبه نیروی بزرگ مقاوم و با ثبات ــ مدافع صدیق منافع ملی و امنیت ملی وپاسدارارزشهای فرهنگ باستانی سرزمین خراسانیان گردد .

 

شفاف اندیشی  , صداقت مندی , واقعیت نگری , فرزانگی‌ وعقلانیت در هر شهروند ما حکم می نماید که با دید دوراندیشانه به مسایل امنیت ملی و حل اساسی مسئله ملی در افغانستان برخورد آگاهانه نماید وازروند صلح و آزادی واستقرار حاکمیت قانون حمایت کند .

 

به این اساس با عرض حرمت از تمام  دانشجویان و دانش آموزان دانشگاه ها وموسسات عالی تعلیمی و تربیتی  و مدارس ومکاتب , روشنفکران وگروه های سیاسی صلحخواه غیروابسته به حاکمیت و کارمندان ملیونی دولتی اعم از نظامی و ملکی  , خبر نگاران ودست اندر کاران مطبوعات ورسانه های جمعی امواج رادیویی و تصویری وخردمندان ونویسندگان وسایر شهروندان فرهیخته ایکه به ارزشهای هویتی وحقوقی وملی این طرح راهبردی حل اساسی مسئله ملی در افغانستان موافق هستند ــ  احترامانه آرزو برده می شود که مفاهیم و ارزشهای این طرح سیاسی را غنای علمی بخشیده وآنرا وسیعاً در سراسرکشور تبلیغ و پخش نمایند وزمینه های عینی و عملی همه پرسی مردم را در راه تثبیت هویت ملی وتحقق راهبرد حل اساسی مسئله ملی , در کشورما مساعد گردانند .

 

بادرود فراوان

همشهری شما

بصیرکامجو

 

basirkomjo@yahoo.de

 

منابع : 

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جهت تصدیق وآگاهی بیشترتاریخی در مورد موقعیت وکوچیدن قبایل افغان ازحومه شرقی کوه های سلیمان به خراسان در قرن پانزدهم میلادی , رجوع شود به : نوشته های تاریخی :  دکترمهدی و دکتر پروفیسور لعل زاد .  در سایت خاوران .

2 ـ جهت آگاهی بیشتر تاریخی به موضوع بحث رجوع شود به :

کتاب " تغییر نام افغانستان به خراسان"  نوشته این قلم .   

3 ـ همانجا .

4 ـ شعر "  خروشان شو خراسانی "ازعبدالقدیر رحیمی از خراسان بزرگ , برگرفته شده از سایت وزین کابل پرس .

5 ـ «كك كهزاد»  قلعه دست نخورده ایست از آثار باستانی به جا مانده از دوره ساسانی که  دراستان کهکیلویه وبویر احمد واقع می باشد .             

این قلعه بر فراز كوهی در دامنه های جنوبی رشته كوه دنا به نام كهزاد استواری خود را به نمایش گذاشته است و چشم هر بیننده ای را به خود خیره می كند.

مصالح به كار رفته در این قلعه، سنگ های ریز و درشتی است كه به همراه گچ به كار رفته اند. برگرفته شده از :   « www.aftab.ir» .

6 ـ جهت آگاهی بیشتر تاریخی به موضوع بحث رجوع شود به :

کتاب " تغییر نام افغانستان به خراسان"  نوشته این قلم .   







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

انجنیر یوسف زی آسترالیا , دسامبر 14, 201019.03.2011 - 15:22

  من هم بصفت یک فرد رنجدیده این کشور کاملا به موضوع که توسط داکتر صاحب کامجو تحریر شده موافق و همنظر میباشم. تا وقتیکه هویت ملی ما، نام کشور ما ودیگر مسایل که مقایر منافع هموطنان ما میباشد تغیر و اصلاح نشود اصلا برقراری صلح و امنیت یک خواب است خیال است و محال......؟؟؟ چرا ما نمیدانیم که در کدام عصر مازندگی میکنیم؟ چه مسئولیت در قبال این ملت داریم؟ چرا با تغیر نام کشور خراسان به افغانستان مرتکب خیانت به ملیونها هموطن دیگر خود شیدیم. تغیر نام کشور چی ضرورتی بود که توسط یک مشت وغلامان حلقه بگوش آنها از خراسان به افغانستن تبدیل شد. کلمه خراسان یک کلمه عام بود که نمایندگی از تمام افراد ساکن کشور مینمود. اما افغانستان=افغان=پشتون. پشتونها باید این را درک نمایند که انسانیت، پیشرفت، ترقی و تمدن در اتفاق و سهیم ساختن تمام افراد ساکن کشور است نه به یکه تازی و پشتونولی. بیائید به لحاظ خدا از این قدر ظلم و جفا بگذریم و حق را به حقدار آن تسلیم و مصدر خدمت به وطن و نردم شویم. رفتن به سوی پشتونولی زخم های مردم را تازه میکند، کدورتها زیاد میشود. نفاق زیاد میشود. حال وقت ظاهر، احمد شاه بابا نیست که به نام سایه خدا بالای دیگر اقوام ساکن کشور به زور حکومت نمود همه را گاو خورد. زنده باد خراسان.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



بصیر کامجو