ترازنامه کاری یک ساله دونالد ترامپ بیانگر افول «امپراتوری» ایالات متحده امریکا؟
۳۰ جدی (دی) ۱۳۹۶
بتاریخ بیستم جنوری سال ۲۰۱۷ مراسم تحلیف دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رییس جمهور ایالات متحده آمریکا در واشنگتن دی سی برگزار گردید. در سخنرانی ای که او در مراسم تحلیف ایراد نمود، بر نیاز حفظ "شغل ها، مرزها و رویاهای امریکا" صحه گذاشته و گفت که روز آغاز ریاست جمهوری اش به عنوان روزی در خاطرات باقی خواهد ماند که "مردم امریکا دوباره بر سرنوشت خود حاکم میشود". آقای ترامپ سخنرانی اش را با تکرار شعار های "اول امریکا" و "عظمت را دوباره به آمریکا بر میگردانیم" به پایان رساند.
در مراسم تحلیف نه تنها یک سری از هنرمندان و ستاره های مشهور هالیوود دست رد بر سینه دست اندرکاران مراسم زدند، بلکه تعداد چشمگیری از چهره های مشهور حزب دموکرات، نهاد های مدنی و هواداران حقوق بشر نیز از اشتراک خودداری کردند. در اخیر اظهارات تحریک کننده، مواضع سیاسی ناسنجیده و نظرات اقتصادی درهم و برهم آقای ترامپ نگرانی های سران کشور های دیگر، حتی از اتحاد اروپا را به مثابه متحد امریکا نیز بر انگیختند.
حال که یک سال از دوره کاری آقای ترامپ و اقامتش در کاخ سفید میگذرد، میتوان از طریق ترازنامه کاری او روشن ساحت که رییس جمهور بنام کدام قشر اجتماعی و به نمایندگی از کدام بخش اقتصادی، "امپراتوری ایالات متحده امریکا" را به کدام سو میکشاند. آیا نظام فکری متلاطم او جوابگوی یک استراتژی در خور نقش امریکا به مثابه "یک کشور نظام مند" در رویداد "جهانی شدن پسا امریکا" میباشد یا خیر؟
در مورد خطوط فکری، تدابیر عملی و تضاد های ناشی از کار روایی های چهل و پنجمین رییس جمهور آمریکا، ضیاءالدین صدر، مدیر مسئول مرکز نشراتی "افغانستان امروز"، با دکتر سید موسی صمیمی، دانشمند اقتصاد سیاسی کشور، به گفتگو نشسته است. در این گفتگو تلاش میگردد تا خطوط کلی استراتژی واشنگتن و خطرات ناشی از آن ترسیم گردند.
ضیالدین صدر:
شما ترازنامه کاری یک ساله ای دونالد ترم را چه گونه ارزیابیی میکنید؟ آیا او به وعده های دوران مبارزات انتخابات ریاست جمهوری استوار و پایبند باقی مانده، و یا به همه چیز پشت پا زده و در مسیر خط حاکم سیاست جا افتاده ای آن کشور عمل کرده است؟
دکتر سید موسی صمیمی:
آغاز کار ریاست جمهوری آقای ترامپ توام بود با یک سری از پیش داوری ها و اظهارات نارسای شخص رییس جمهور و هم چنان کنش غیر مسئولانه ای ستاد انتخاباتی او. در این جا میتوان به شکل نمونه از گفتار او در مورد بیرون راندن مهاجران غیر مجاز، توهین به مسلمانان به مثابه "تروریست های بالقوه" و کشیدن دیوار مرزی بین مکزیک و امریکا نام برد. هم چنان ادعای بعضی زنان در مورد این که آقای ترامپ زمانی آنها را با قصد جنسی لمس کرده است، از جلال و عظمت مراسم تجلیل به شکل چشمگیر کاسته بود. نا گفته نماند که ماجرای هکر های روسی و تماس ستاد انتخاباتی وی با دیپلمات های روسی درد سر های بودند که مانند هیولا دامنه آن هنوز هم چیده نشده است.
صدر: ولی دونالد ترامپ پس از تکیه زدن بر کرسی قدرت به زودی چه تدابیری را اتخاذ کرد؟ آیا او به مثابه رییس جمهور در اتخاذ تدابیر بکلی دست باز دارد؟
صمیمی: همان طور که نظرات غیر حرفه ای، ناشی از سطح برداشت یک شخص خود فریفته ای مانند دونالد ترامپ پر از کاستی و فاقد یک استراتژی استوار بر ارزیابی منطقی با یک دور نمای روشن می باشند، تدابیر عملی و سیاست های تطبیقی این سیاستمدار نو کار نیز پر از تضاد و تابع عوامل روزمرگی سیاسی-اجتماعی زود گذر بوده و در نتیجه ترازنامه کاری او نیز نمی تواند بیرون از همین حیطه ای تصور، ترسیم و وانمود گردد.
نخست از همه بایست گفت که با وجود همه کژی ها و نقایص ساختاری، ما در ایالات متحده امریکا با یک نظام دموکراسی نهادینه شده مواجه می باشیم؛ با در نظر داشت این اصل، رییس جمهور آن کشور – با وجود اختیارات و صلاحیت های زیاد استوار بر قانون اساسی آن کشور – نمی تواند خارج از چنبره ای ارگان های قانون گذاری (کنگره آن کشور متشکل از مجلس سنا و مجلس نمایندگان) و قضایی خود سر عمل کند. اضافه بر آن در امریکا یک سری از گروه های فشار و لابی وجود دارند که گستره آنها از نهاد های مدنی و جنبش های ضد "نژاد پرستی" تا مطبوعات آزاد به مثابه "ارگان چهارم دموکراسی" میرسد. از سوی دیگر ما در وجود دونالد ترامپ با یک هویت سیاسی روبرو بوده، که با وجود همه افکار محافظه کاری و عوام فریبی حتی با خود "حزب جمهوری خواه" در تباین و تبانی دیده میشود. در اخیر و به مثابه یک عامل کلی ما در امریکا با (دولت مخفی – deep state -)، یعنی ساختار جا افتاده ای سرو کار داریم که از علایق سیاسی و خواست های اقتصادی در خور نقش آن کشور حراست میکند. در نتیجه این همه عوامل در تاثیر گذاری با هم منتج به آن گردیده که جولانگاه کار روایی آقای ترامپ به مثابه رییس جمهور تا اندازه ای محدود گردد.
صدر: در کدام بخش ها و با اشاره با کدام تدابیر میتوان این محدودیت ها را مشخص کرد؟
صمیمی: آقای ترامپ در مبارزات انتخاباتی قول داده بود که ویزای ورود به امریکا را از کشور های که با "تروریسم" به تماس هستند به تعلیق در میاورد، و کسانی که درخواست ویزا میکنند، بایست "امتحان عقیدتی" را سپری کنند. به اساس همین قول و قرار، رییس جمهور به تاریخ بیست و هشتم جنوری ۲۰۱۷ فرمان صادر کرد و در آن ورود پناه جویان را برای چهار ماه معلق کرده و موقتا باز دید شهروندان شش کشور با اکثریت مسلمان به امریکا را ممنوع اعلام کرد. این شش کشور عبارت بودند از ایران، لیبی، سومالی، سودان، سوریه و یمن.
نهاد های حقوق بشر و هم چنان یک سری از چهره های مشهور سیاسی و دانشگاهی، به شمول ده برنده جایزه نوبل این دستور رییس جمهور را "تبعیض آمیز" خواندند. آنها در یک نامه سر کشاده به درستی نوشتند که "ایالات متحده امریکا یک کشور دموکراتیک است و تقسیم بندی افراد بر اساس قومیت و مذهب در تضاد فاحش با ارزش ها و اصول مورد قبول آنها قرار دارد". به اضافه آن و بنا بر دمکراتیک بودن جامعه امریکا و تقسیم قوای سه گانه و ساختار فدرالی، چندین ایالت (واشنگتن، نیویورک، مینه سوتا، اورگن، ماسوچست و هاوایی) علیه فرمان مهاجرتی ترامپ اقدامات قضایی کردند. حرف آخر در این مورد هنوز زده نشده است. ولی قصر سفید به هواداران ترامپ "مژده" میدهد که رییس جمهور خاطر جمع است که فرمان او در دادگاه پیروز میگردد!!!. در این رابطه خود رییس جمهور هم هرگز فرصت را از دست نداده، در هر رویداد اجتماعی در درون کشور و در هر برخورد سیاسی با کشور های پیرامونی زهر افشانی میکند. چنانچه به تاریخ دوازدهم جنوری همین سال او کشور های افریقایی و چندین کشور امریکای لاتین را "چاله مستراح - shethole-" خواند. طبق گزارشات در رسانه های آن کشور آقای ترامپ گفته بود: "چرا مردم کشور های را که چاله مستراح هستند، به این جا راه میدهیم." اتحادیه افریقا که از ۵۵ کشور این قاره نمایندگی میکند، با انتشار اعلامیه ای بی سابقه از ترامپ خواست تا در مورد این سخنان توهین آمیز و نژاد پرستانه رسماً عذر خواهی کند. اما با وجود شهادت نمایندگان حرب دموکرات در مورد تایید این الفاظ زشت، شخص رییس جمهور گفته که او تنها "زبان تند" بکار برده است. چشم سفیدی هم حدی دارد!!!
صدر: با در نظر داشت این "بیگانه ستیزی"، آقای ترامپ از کدام گروه اجتماعی نمایندگی کرده و خواست های کدام قشر اقتصادی را پیاده میکند؟
صمیمی: ساختار فکری، روابط اجتماعی و تصورات ستاد انتخاباتی آقای ترامپ، که با خواست های گروه های نژاد پرست (به شمول گروه کوکوس کلان) و حلقه های محافظه کار افراطی (به شمول جنبش اجتماعی Tee Party) پا به پا حرکت میکرد، در انتخابات ریاست جمهوری منجر به پیروزی آقای ترامپ گردید؛ در واقع، پیروزی این میلیارد در بازتاب صنعت کلاسیک که در هم چشمی با "سرمایه ای سفید و فرامرزی" در روند جهانی شدن پسا امریکا قرار گرفته، تلقی میگردد؛ با پشتیبانی قشر پایین، به ویژه "کارگران سفید پوست" بخش همین صنعت کلاسیک که با خطرات بیکاری دست و پنجه نرم میکنند، دونالد ترامپ به مثابه دولت مدار "نژاد پرست، جنسیت گرا و بیگانه ستیز" بروز میکند. بر پایه همین برداشت، سیاست های اجتماعی او در درون کشور ارتجاعی و سیاست های صحی او بر ضد منافع همین قشر پایین جامعه (تا خط فقر) و تدابیر فرهنگی او عقب گرا و زمینه ساز گسست پیوند های تاریخی آن کشور می باشند. در اخیر تصورات اقتصادی رییس جمهور با التزامات اقتصادی نظام سرمایه داری در تضاد بنیادی قرار میگیرند.
صدر: قبل از این که در مورد سیاست "اقتصاد بزرگ" آقای ترامپ گفتگو کنیم، مراد شما از کدام تدابیر است که حتی به زیان همین قشر مستمند اتخاذ گردیده اند؟
صمیمی: دونالد ترامپ به تاریخ دوازدهم اکتوبر ۲۰۱۷ با امضای فرمانی روند لغو "بیمه اباما -obamacare -" را آغاز کرد. لغو خدمات صحی نوع اباما یکی از شعار های مبارزات انتخاباتی ترامپ بود. به اساس قانون خدمات صحی امریکا در سال ۲۰۱۷، نظر به ارزیابی لایحه "عامل-حاصل" کنگره امریکا این تدبیر رییس جمهور، اگر بدون مقاومت حزب دموکرات و نهاد های وابسته ای دیگر تصویب گردد، منجر میگردد به آنکه ۱۴ملیون شهروند امریکایی بزودی فاقد بیمه صحی گردیده و این رقم تا سال ۲۰۲۶ به ۲۶ ملیون بالغ خواهد گردید. نخست بایست گفت که در گروه اجتماعی که از این تدبیر نا رسای رییس جمهور متاثر میگردد، ملیون ها نفر ار همان قشری دخیل می باشند، که از آقای ترامپ پشتیبانی کرده اند. اضافه بر آن خدمات صحی یکی از نیازمندی های اولیه انسانها بوده، و دست کم در تمام کشور های خود مدار – از بریتانیا تا کانادا و فرانسه - یک اصل پذیرفته شده است که از طرق مختلف و تحت نام های مختلف تدوین و پیاده میگردد.
البته تدابیر ضد قشر های پایینی جامعه تنها به خدمات صحی منحصر باقی نمانده، بلکه در بخش تدابیر مالیات بر درآمد به نفع قشر های بالایی امریکا نیز صدق میکند. چنانچه در قانون جدید مالیات، که به ابتکار ترامپ و پشتیبانی حزب جمهوری خواهان شکل میگیرد، مالیات تصدی های صنعتی و اقتصادی از ۳۵ در صد به ۲۱ در صد کاهش می یابد. در قانون جدید هم چنان مالیات بر درآمد قشر بالایی از ۶,۳۹ در صد به ۳۷ در صد کاهش می یابد.
صدر: شما پیامد این تدبیر مالیاتی را چگونه ارزیابی میکنید؟
صمیمی: کاهش مالیات برای قشر مرفه یکی از شعار های اصلی دونالد ترامپ بود. کاهش بار مالیات را آقای ترامپ – با پیروی از آیین نو لیبرالیسم - زمینه ساز رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال میداند. نخست از همه باید گفت که این دیگرگونی بار مالیاتی هدیه ای است به قشر مرفه و منتج خواهد شد به کسر بودجه مرکزی آن کشور. نظر به بررسی کمیته قوانین مالیات، در اثر قانون جدید مالیاتی در ده سال آینده یک هزار و چهار صد میلیارد دالر به کسر بودجه آن کشور افزوده خواهد شد. از سوی دیگر آقای ترامپ بودجه نظامی آن کشور را برای سال ۲۰۱۸ به اندازه ۵۴ میلیارد اضافه کرده است. به این ترتیب بودجه نظامی آن کشور در سال ۲۰۱۸ به ۶۹۲ میلیارد دالر بالغ میگردد: این رقم یا فاصله زیاد بزرگترین بودجه نظامی جهان بوده و بیانگر "نظامی گری" امپراتوری امریکا می باشد.
دوم این که بار مالیات – در کنار مزد و دیگر شرایط زیرساخت اقتصادی - یکی از عوامل و انگیزه سرمایه گذاری بوده، نه یگانه عامل. سوم اینکه اگر کم شدن بار مالیات بر تصدی ها منجر به جذب تصدی های خارج به سوی امریکا گردد، کشور های دیگر خود مدار صنعتی نیز به تدابیر مشابه دست خواهند زد، در نتیجه تاثیر گذاری این بخش را کمتر خواهد کرد. در اخیر اگر سرمایه های خارجی به این مناسبت جذب امریکا گردد، احتمال بلند رفتن ارزش دالر در مقابل اسعار (ارز) کشورهای دیگر زیاد است. این افزایش نرخ دالر به نوبت خود تولیدات امریکایی را به تناسب تولیدات کشور های دیگر قیمت تر ساخته و کم شدن تقاضا برای تولیدات امریکایی محتمل میگردد. در اخیر، اینکه تدابیر مالیاتی و حمایتی با این ساختار به کجا می انجامد، بسیار پیچیده بوده و به این سادگی که آقای ترامپ و دار و دسته ای او تصور میکنند، کارگر نمی افتند.
صدر: حالا نظر ی می اندازیم به سیاست حارجی اداره ترامپ. طوری که در مسیر سال ۲۰۱۷ دیده شد، رابطه ایالات متحده امریکا با خاور میانه، یکی از نکات محوری سیاست خارجی آقای ترامپ تلقی گردیده، و در این زمینه عربستان سعودی – نظر به علایق چند بعدی واشنگتن – از نقش تعیین کننده برخوردار خوانده شده است. شما این روابط را چگونه ارزیابی میکنید؟
صمیمی: گرچه که روابط ایالات متحده امریکا با عربستان سعودی از بدو تاسیس این کشور عربی، از سال های سی قرن گذشته به این سو در وابستگی های سیاسی-نظامی با امریکا شکل گرفته اند، ولی تدابیر نظری و گام های عملی آقای ترامپ در قبال عربستان سعودی از ویژگی های خودش برخوردار می باشند؛ همین ویژگی ها استراتژی واشنگتن را – باوجود تداوم زمانی – با ابعاد دیگر و در پرتو دیگرگونی های سیاسی زود رس روشن میسازد. در عین زمان ما در این فرایند تاثیر گذاری بخوبی شاهد تضاد های فکری آقای ترامپ بوده و این امر به نوبت خود نمایانگر تفاوت های بنیادی اظهارات ترامپ در مبارزات انتخاباتی و گام های عملی پس از کرسی نشینی او می باشیم.
صدر: بهتر است که اسرار این "معما" را با تشریحات بیشتر افشا کنید.
صمیمی: برای روشن شدن این موضوع بایست نخست کمی به گذشته برگردیم: در سپتامبر سال ۲۰۱۶، یعنی در اوج مبارزات انتخابات ریاست جمهوری، مجلس نمایندگان آن کشور با اتفاق آرا "قانون جزای" را علیه حامیان تروریسم تصویب کرد؛ در این مصوبه اشخاص و دولت های مورد هدف قرار داده شده بودند که از تروریسم حمایت مالی میکنند. بر اساس همین قانون محاکم امریکایی میتوانند دولت های را به محاکمه کشانده و محکوم کنند که مستقیم و یا غیر مستقیم از آن سازمان ها "حمایت مالی "میکنند که در حملات تروریستی علیه امریکا دست دارند. گرچه که در این قانون مشخص از عربستان سعودی نام گرفته نشده بود، ولی این مسئله در همان زمان آفتابی بود، که هدف از آن کشور های عربی خلیج، به ویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر بودند. دونالد ترامپ در همان زمان که بالاخره به مثابه نامزد حزب جمهوری خواهان پذیرفته شده بود، از این قانون پشتیبانی کرد. زمانی که بارک اباما خواست علیه این مصوبه از حق ویتو استفاده کند، ترامپ این اقدام اباما را "یک گام خجالت آور" خواند. همچنان آقای ترامپ قبل از تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری چندین بار – و درست - تذکر داده بود که از جمله ۱۹ ترورستی که در حملات یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ در نیویورک و واشنگتن دست داشتند، ۱۵ تن آن اهل عربستان سعودی بودند. در این رابطه ترامپ گفته بود: "عربستان سعودی بزرگترین حامی مالی تروریسم می باشد. این کشور (عربستان سعودی) پول های پترو دلار ما را برای تمویل تروریست ها بکار میبرد.» آقای ترامپ در مورد کشور های عربی خلیج در کل به این نظر است که این کشور ها بجز ار پول چیزی ندارند، ولی امریکا در حدود بیست هزار میلیارد دالر بدیهی دارد. پس ار آن او می افزاید: »من از این کشور ها می خواهم تا به ما پول بدهند."
صدر: ولی آیا کار روایی های دونالد ترامپ با این اظهارات او در تضاد بنیادی قرار نمی گیرند؟
صمیمی: دقیقاً. این تضاد را میتوان یا دو مثال روشن کرد: یک هفته پس از تحلیف، آقای ترامپ با اشاره به مسئله ای تروریسم – طوری که قبلاً گفته شد - با یک فرمان ریاست جمهوری مرز های آن کشور را بر روی پناه جویان بست، و اعطای ویزا را برای اهالی شش کشور با اکثریت مسلمانان منع قرار داد. طوری که دیده میشود در بین کشور های متاثر از فرمان (ایران، عراق، لیبی، سوریه، سومالی، سودان و یمن) نام یکی از این کشور های که ترامپ آن ها را حامی تروریسم خوانده بود، دیده نمی شود. ولی اینکه این فرمان رییس جمهور – نظر به قوانین و مقررات دموکراتیک امریکا – و با اشاره به "تبعیض» تحت پرسش قضایی رفت و تا هنوز هم فیصله نهایی در مورد نشده است، یک بحث جداگانه است. ولی به هر ترتیب این امر بیانگر چهره ای دوگانه و تضاد فکری یک سیاستمدار از طیف آقای ترامپ بوده که استوار فکری نداشته و تدابیر اداری او تابع برداشت های ارتجاعی و نژاد پرستی می باشد.
صدر: مثال دوم مورد نظر کدام است؟
صمیمی: مثال دوم بازهم – در تضاد با مواضع سیاسی گذشته – نخستین دیدار ترامپ از عربستان سعودی بود، سفری که اگر از یک سو منجر به بزرگترین فروش جنگ افزار به کشور تمامیت گرای عربستان گردیده، از سوی دیگر زمینه ساز برداشتن گام عملی انتقال سفارت امریکا از تل-آویو به "بیت المقدس" گردیده، که بخشی از مسلمانان جهان این تدبیر واشنگتن را به مثابه "فروش بیت المقدس" به اسراییل تعبیر کردند.
صدر: در سفر آقای ترامپ به عربستان سعودی مگر چه اتفاق رخ داد؟
صمیمی: اینکه در ماه می سال ۲۰۱۷ قصر سفید اعلام کرد که نخستین سفر خارجی رییس جمهور به عربستان سعودی خواهد بود، با وجود آنکه آگاهان سیاسی با "تدابیر عجولانه« آقای ترامپ عادت کرده بودند، ولی این گام او بازهم شگفت آور تلقی گردید. ولی در واقع امر آقای ترامپ با ملک سلمان، پادشاه عربستان سعودی دست کم در سه بعد وجه مشابه دارد. نخست اینکه ترامپ نظر به سر گذشت زندگی اش تصدی بزرگ را شخصاً مدیریت کرده و ملک سلمان به مثابه یک تمامیت گرای سیاسی، سرنوشت یک کشور بزرگ عربی را مانند یک تصدی شخصی خانوادگی تعیین میکند. دوم این که ترامپ مانند ملک سلمان که گناهان سیاسی اش را با گزینش لقب "خادم الحرمین" ستر و پرده پوشی میکند، ایران را دشمن شماره یک تشخیص کرده و در پی بسیج هرچه بیشتر کشور های اسلامی علیه جمهوری اسلامی ایران می باشند. وجه تشابه سوم ملک سلمان و ترامپ در این نکته متمرکز میگردد که سلمان، پسر۳۲ ساله اش را به مثابه ولیعهد با اختیارات گسترده سیاسی، اقتصادی و نظامی آراسته ساخته، و آقای ترمپ جرار کوشنر، داماد سی و شش ساله اش را به مثابه "مشاور ارشد در امور خاور میانه" بر گزیده است. البته همین کوشنر که فاقد هرگونه تجارب سیاسی و دیپلماتیک می باشد، سفر آقای ترامپ را به عربستان، توافقات اقتصادی-نظامی بین واشنگتن و ریاض و برنامه های سیاسی پشت پرده بین هر دو کشور را مهندسی کرده است.
صدر: مراد از کدام توافقات و برنامه ها است؟
صمیمی: نخستین سفر آقای ترمپ که به هرزه گویی از طریق تویتر شهره گردیده است، بایست از درخشندگی بی مانند و ثمره چشمگیر بر خور دار می بود. در دیدار آقای ترامپ بتاریخ بیستم و بیست و یکم مارچ، ملک سلمان یک سری از تمامیت گرایان دینی جهان اسلام را به افتخار ترامپ دعوت کرده بود؛ آقای ترامپ در این ضیافت تصوراتش را در مورد یک "اتحاد مقدس علیه ایران" ارایه نموده و از این طریق "زهر پاشی کرده" و خواست تا از تفاوت های استراتژی بین ریاض و تهران به نفع فروش ابزار جنگی بیشتر به کشور های "خر پول" عربی استفاده ابزاری کند. در این امر ترامپ به بزرگترین پیروزی دست یافت. توافقات تجاری در حدود ۳۸۰ میلیارد دالر امریکایی و در این جمله خریداری ابزار جنگی ریاض از امریکا که ۱۱۰ میلیارد دالر رقم زده شد است، شاهد این مدعاست. نظر به اعلامیه "قصر سفید" به اساس توافقات بین ریاض و واشنگتن، "امنیت عربستان سعودی در رابطه به تهدیدات از طرف ایران تضمین گردیده، و اضافه بر آن تقویت نظامی ریاض منجر میگردد به آنکه از سنگینی بار فعالیت های نظامی امریکا در منطقه کاسته شود." آقای ترامپ، طوری که خودش ادعا میکند، میخواهد تا هرچه بیشتر از منابع مالی کشور های عربی خلیج، به ویژه از عربستان سعودی بهره برداری کند. ولی با وجود منابع سرشار و ذخایر صد های میلیارد دالر، عربستان سعودی – نظر به استراتژی تعرضی در منطقه و برنامه های اقتصادی درون مرزی، با دشواری های روز افزون مواجه دیده میشود. نظر به همین قلّت نسبی مالی، ریاض قصد دارد که شرکت نفت آن کشور را – Saudi Armacora - را قسماً به فروش برساند؛ نظر به برنامه ای طرح شده، شاید ریاض در حدود یک صد میلیارد دالر از این درک کسب کند. ولی آقای ترمپ در سفرش به ریاض با این دست آورد مالی بسنده نکرده، از خوشی و شعف زیاد در ضیافت با "رقص شمشیر"، این بقایای بدوی تکفیری، پایکوبی کرده و در پشت پرده با محمد ابن سلمان حتی سرنوشت بیت المقدس را هم، به نفع اسراییل رقم زد.
صدر: مراد شما تصمیم ترامپ در مورد انتقال سفارت امریکا از تل آویو به بیت المقدس است؟
صمیمی: بلی. طوری که قبلاً تذکر رفت، آقای کوشنر، مشاور ارشد ترامپ نه تنها توافقات جنگ افزار ها را بین دو کشور آماده کرده، بلکه راه را برای تصمیم بعدی واشنگتن در قبال سرنوشت بیت ا لمقدس نیز هموار ساخته بود. چنانچه ترامپ بتاریخ ششم دسامبر ۲۰۱۷ بیت المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت. ترامپ بر مصوبه کنگره آن کشور از سال ۱۹۹۵ تاکید کرد که «زمان اجرایی کردن این مصوبه مدت ها بود که به تاخیر افتاده بود.» رییس جمهور امریکا به این ترتیب انتقال سفارت آن کشور را از تل آویو به بیت المقدس صادر کرد. طنز تلخ سیاسی این تصمیم ترامپ در این نکته نهفته است که او در سخنرانی اش گفته که تصمیم وی در این مورد "به معنی موضع گیری کاخ سفید به نفع یکی از طرفین مخاصمه نیست."
صدر: این تصمیم کاخ سفید کدام پیامد ها را در قبال جایگاه سیاسی امریکا با خود داشت؟
صمیمی: این تصمیم آقای ترامپ نخست چهره های اغواگر سران کشور های عربی، به ویژه عربستان سعودی را افشا کرد، کشوری که در ظاهر دست "فلسطین خواهی" به سینه میزند، ولی در خفا با "اسلام ستیز" از طیف ترامپ سرنوشت ملت فلسطین را در پای منبر وهابیت و استراتژی تعرضی خویش قربانی میکند. ولی مهمتر این که این تصمیم آقای ترامپ به زودی به مثابه یک "خطای بزرگ سیاسی" آشکار گردید و منجر به "منزوی ساختن" امریکا، به ویژه در سازمان ملل متحد گردید. پس از آنکه پیش نویس مصوبه "عدم تغییر جایگاه حقوقی" بیت المقدس در شورای امنیت سازمان ملل توسط امریکا ویتو گردید، امریکا نتوانست که از افتضاح سیاسی در جلسه عمومی سازمان ملل جلو گیری کند. چنانچه در جلسه عمومی این سازمان به تاریخ بیست و یکم دسامبر، ۱۲۸ کشور عضو به نفع مصوبه و ۹ کشور علیه این مصوبه رای دادند. قابل توجه اینکه نیکی هیلی، نمایند دایمی امریکا در سازمان ملل قبل از رای گیری تهدید کرده بود که امریکا اسم کشور های که به نفع مصوبه رای میدهند، از یاد نخواهد برد. در واکنش به این تصمیم سازمان ملل، ترامپ گفت "اگر در سازمان ملل علیه مواضع ما رای گیری میشود، ما مقدار زیادی پول پس انداز خواهیم کرد." در این جا مراد آقای ترامپ، که امریکا را با شکست بزرگ تاریخی مواجه گردانیده بود، پول عضویت آن کشور در سازمان ملل در حدود ۲۸۵ ملیون دلار در سال بود. در مورد بیت المقدس بایست اضافه کرد که اسرائیل در جنگ سال ۱۹۶۷ شرق بیت ا لمقدس را اشعال کرده و در سال ۱۹۸۰ بیت ا لمقدس را "یک پارچه" و پای تخت بودن آنرا رسماً به قانون اساسی خود اضافه کرد. اما بنا بر قوانین بین المللی، شرق بیت المقدس از سرزمین های اشغالی شمرده میشود و فلسطینی ها آنرا پایتخت کشور مستقل آینده خود میدانند. ولی در این میان پروژه های خانه سازی اسراییل در سرزمین غرب اردن زمینه "دولت سازی" را برای فلسطینی ها به حد اقل پایین آورده است. در چارچوب برنامه های شهرک سازی اسراییل در خاک فلسطین ( غرب کرانه اردن) در این میان بیشتر از چهار صد هزار، و در بیت المقدس شرقی در حدود دو صد هزار اسراییلی جایگزین شده اند. نیتان یاهو، نخست وزیر اسرائیل مدت ها است که از راه حل "دو دولت" بیشتر صحبت نمی کند. با تصمیم ترامپ در مورد انتقال سفارت آن کشور، امریکا مواضع حزب لیکود مربوط را به نیتان یاهو را اتخاذ کرده و به این ترتیب نقش یک میانجی بیطرف و ضمانت گر یک راه حل منصفانه را از دست داد. از همین نگاه محمود عباس، رییس اداره خود گردان فلسطین با صراحت تمام از دیدار با مقامات امریکایی خودداری کرد.
صدر: اما دیدار دونالد ترامپ با رهبران تمامیت گرای عربستان سعودی در مورد ایران، چه پیامد های همراه داشت؟
صمیمی: دونالد ترامپ از بدو امر – در تاثیر پذیری از لابی قدرتمند اسراییل – علیه جمهوری اسلامی ایران مواضع آشتی ناپذیر اختیار کرده و قرارداد هسته ای جامعه جهانی با ایران (برجام در سال ۲۰۱۵) را تحت پرسش برد. او با "تروریست خواندن" ایران تعلیق تحریم ها علیه ایران را تمدید کرده و از کنگره آن کشور هم خواست تا در مورد "بازنگری در برجام" تصمیماتی اتخاذ کند. نخست از همه باید گفت که در منطقه تنها اسرائیل و عربستان سعودی، حتی در عدم توافق با اداره اباما، با قرارداد بر جام مخالفت کردند. ولی دونالد ترامپ در مورد امکانات بازنگری بر برجام، مانند یک سری از اقدامات ناسنجیده و بدور ار تدبیر های سیاسی بازهم به انزوا کشانده شد.
صدر: مگر با کدام دلایل؟
صمیمی: در قرارداد برجام علاوه بر امریکا چهار کشور عضو دایمی شورای امنیت (روسیه، چین، فرانسه و بریتانیایی بزرگ) و جمهوری اتحادی المان به اضافه ای نماینده اتحاد اروپا صحه گذاشته اند. چون حتی کشور های متحد امریکا (فرانسه، المان و بریتانیا) از هم سویی با این مواضع ترامپ خودداری کردند، سیاست دونالد ترامپ در مورد – دست کم تا هنوز – با شکست مواجه گردید؛ سیگما گابریل، وزیر خارجه المان در آخرین دیدار با جواد ظریف, وزیر همتای ایرانیش (بتاریخ یازدهم جنوری)، توافق هسته ای با ایران را یک رکن اساسی امور امنیتی اتحاد اروپا خوانده و در – همسویی با خانم فریدریکا موگرینی، مسئول امور خارجی اتحاد اروپا – در رد باز نگری بر این توافق، دوباره بر مواضع اتحاد اروپا در مورد صحه گذاشت. ولی قصر سفید در واقع می خواهد از این امر به مثابه "شمشیر دامکلس" بر فرق ایران استفاده ابزاری کند. آقای ترامپ، مانند همه سیاستمداران لجوج، وقت را از دست نداده، به مجرد بلند کردن صدای اعتراضات خیابانی در ایران، در یکی از توئیت ها به "حمایت" از معترضان برخواسته، ایران را "اولین کشور در تروریسم دولتی خواند". ریچارد هاس، رییس اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا به زودی اعتراضات خیابانی در ایران را زمان مناسبی خواند تا اداره ترامپ "رفع تحریم ها علیه ایران را با احترام به حقوق سیاسی مردم ایران مشروط کند". نیکی هیلی، نماینده دایمی امریکا در سازمان ملل از "حق آزادی و دموکراسی در ایران" داد سحن سر داد.
صدر: این مواضع اداره آقای ترامپ را شما چگونه ارزیابی میکنید؟
صمیمی: در این مورد بایست نخست از همه گفت که اعتراضات علیه فقر روز افزون، بلند رفتن سرسام آور قیمت ها، علیه فساد اداری و استبداد سیاسی و محروم بودن از حقوق مدنی به مثابه خواست های بر حق علیه نظام ولایت فقیه، حق هر شهروند ایرانی است. ولی زمانی که اداره ترامپ از "حق آزادی و دموکراسی" در ایران یادآوری میکند، گویا به تاریخ روابط ایران و امریکا به تمسخر و استهزا میپردازد. اگر آقای ترامپ – نظر به عدم مطالعه و فقدان سواد سیاسی – از سرکوبی دموکراسی علیه محمد مصدق توسط دستگاه سیا (CIA) در سال ۱۹۵۳ اطلاع ندارد، که ندارد؛ ولی از خانم هیلی انتظار میرفت که قبل از اظهارات غیر مسئولانه یک مرتبه این صفحه ای خونین تاریخ ایران و استبداد سیاسی دوره شاه را از نظر میگذراند. اما – طوری که دست کم تاریخ یک قرن اخیر شهادت میدهد - مسئله دموکراسی و خواست های استراتژیک امریکا شرط نیست که همیشه موازی با هم در حرکت باشند. همین حالا اوضاع سیاسی در حوزه ای خلیج بیانگر این امر است که امریکا خواهان دموکراسی برای کشور های دشمن (ایران و سوریه) و تحکیم روابط استبداد اجتماعی و تمامیت گرایی سیاسی برای کشور های دوست (کشور های عربی خلیج) می باشد: توهین به آرمان آزادی و دموکراسی تسجیل شده در قانون اساسی امریکا و استهزا به منشور حقوق بشر سازمان ملل!!!.
صدر: پس از آن که استراتژی کاخ سفید در مورد اوضاع پر تنش خاور میانه بررسی گردید، می پردازیم به تدابیر آقای ترامپ در باره افغانستان. در این مورد نظر شما چیست؟ آیا ترامپ دست به کدام ابتکار سیاسی-نظامی زده است، یا اینکه "همان شراب کهنه ای امریکایی را در مینای نو" ارایه کرده است؟
صمیمی: پس از چندین ماه بررسی و رایزنی، بالاخره دونالد ترامپ، رییس جمهور ایالات متحده امریکا در اخیر ماه اگست ۲۰۱۷ استراتژی تاره ای کشورش را در قبال افغانستان اعلام کرد. ترامپ، برخلاف اظهارات قبلی اش در زمان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری، نه تنها خواهان خروج نیروهای امریکا از افغانستان نگردید، بلکه بر نیازمندی های افزایش نظامیان آن کشور در سرزمین هندو کش صحه گذاشت. ضمن حمایت از دولت افغانستان و تقویت نیروهای امنیتی این کشور، رییس جمهور امریکا اعلام آغاز و یا پایان اقدامات نظامی را قبل از وقوع حادثه "غیر سازنده" خواند. دونالد ترامپ – با در نظر داشت خروج سریع نظامیان امریکا از عراق – گفت: او نمی خواهد اشتباهات امریکا را دوباره تکرار کرده، و عجولانه قوای نظامی کشورش را از افغانستان فراخواند.
بخش دیگری استراتژی تازه امریکا در قبال افغانستان در برگیرنده مواضع واشنگتن در مورد پاکستان بود. او گفت: "ما به پاکستان میلیاردها دلار پرداخت کرده ایم، ولی آن ها به تروریست های پناه داده اند که ما با آن ها می جنگیم. این وضع باید تغییر کند و این تغییر فورا انجام خواهد شد. هیچ همکاری نمی تواند در مورد کشوری که به شبه نظامیان و تروریست های که نظامیان و مقامات آمریکایی را هدف قرار می دهند، دوام بیاورد."
یا در نظر داشت این که در مورد تداوم حضور قوای نظامی امریکا – نظر به علایق سیاسی و خواست های استراتژیک واشنگتن – تردیدی وجود نداشت، مواضع نسبتاً تند رییس جمهور در مورد پاکستان – کم و زیاد – قابل توجه و چشم گیر تلقی گردید. در واقع سر و صدا های سیاسی و شکایت های دیپلماتیک واشنگتن در این معضل از تازگی سیاسی، نو آوری دیپلماتیک و یا تدابیر قابل ملاحظه نظامی برخوردار نمی باشد. از گذشته های دور به این سو – از اداره جورج بوش تا بارک اباما – ما چندین بار شاهد چنین هشدار های سیاسی و حتی تهدیدات نظامی واشنگتن تا مرز برخورد های نظامی به آدرس پاکستان بوده ایم. ولی هر مرتبه اوضاع به نفع "عدم فشار" بر پاکستان به خاموشی گراییده و "روزمرگی دیپلماتیک" بین واشنگتن و اسلام آباد دوباره جایگزین " اختلال زودگذر" گردیده است. با توجه به این "تسلسل عجز"، نظر به یک سری از نکات سیاسی و استراتژیک جولانگاه استراتژی واشنگتن در قبال پاکستان محدود پنداشته میشود.
صدر: مراد شما کدام نکات اند؟
صمیمی: من پس از اعلام مواضع ترامپ، در یک نوشته تحت عنوان "دایره شیطانی استراتژی تازه ایالات متحده در مورد پاکستان" از دوازده نکته یادآوری کرده ام. {*1}
گستره ای این نکات از اهمیت استراتژیک و روابط عمیق تا لابی قدرتمند پاکستان و روابط پاکستان با کشور های عربی در خلیج فارس تا "پیمان شانگ های" میرسد.
دشواری استراتژی امریکا در قبال فشار آوردن بر پاکستان در این نکه متمرکز میگردد، اگر اسلام آباد به خواست امریکا جواب مثبت ندهد، آیا واشنگتن عقب نشینی خواهد کرد و یا دامنه جنگ علیه هراس افکنی را به قلمرو پاکستان گسترش خواهد داد؟ پیاده کردن قوای نظامی، به ویژه پیاده نظام امریکایی در پاکستان – با در نظر داشت تجارب عراق و لیبی – خارج از حیطه تدابیر منطقی سیاسی-نظامی بوده، و فرو پاشی پاکستان به مثابه "خطرناکترین کشور جهان" تمام منطقه را به پرتگاه خواهد کشاند. از سوی دیگر بدون همکاری فعال اسلام آباد در جهت بستن "پناه گاه های امن"، مبارزه علیه هراس افکنی در افغانستان با کاستی های بنیادی مواجه دیده میشود. در اخیر بایست اضافه گردد که پاکستان – در کنار خواسته های سیاسی و اقتصادی – بدون راه حل خط مرزی با افغانستان از مواضع بنیادی خویش عقب نشینی نکرده و از گروه های هراس افکن طالب و حقّانی به مثابه "نیروی فشار" علیه دولت افغانستان استفاده ابزاری خواهد کرد. در نتیجه امریکا در معضل مبارزه با هراس افکنی با یک "معمای غیر قابل حل" مواجه بوده و به مشکل میتواند این "دایره شیطانی" را بشکند.
صدر: پس – به شکل مجمل - استراتژی ایالات متحده امریکا در مورد افغانستان را چگونه ارزیابی میکنید؟
صمیمی: استراتژی ایالات متحده امریکا در مورد افغانستان از نگاه نظامی با بن بست مواجه گردیده است. از نظر انکشاف و رشد اقتصادی خطرات رکود اقتصادی سرزمین هندو کش را تهدید میکند، دایره فقر هر روز گسترده تر میگردد؛ از همه مهمتر که همین استراتژی در همسویی با قشر الیگارشی نو پا، به ویژه با بخش دانشمندان شبه بومی، روند "ملت سازی" کشور را بسیار آسیب پذیر گردانیده است. بزرگترین افتضاح این استراتژی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۴ برملا میگردد. نظر به نتایج دور اول انتخابات، که عبدالله عبدالله بیش از پانزده در صد از اشرف غنی رای آورده بود، همچنان نظر به اینکه در دور دوم انتخابات نامزدان مهم از قبیل زلمی رسول و عبدالرب سیاف به نفع عبدالله عبدالله توصیه کرده بودند، و در اخیر نظر به تقلب گسترده به نفع اشرف غنی؛ هم ای این نکات بیانگر برد عبدالله عبدالله در دور دوم انتخابات بود. ولی هم یونیما، نمایندگی سازمان ملل در افغانستان و هم نمایندگی اتحاد اروپا و هم سفارت امریکا در کابل، و هم چنان آقای حامد کرزی, رییس جمهور زمان از طریق اطلاعات "سازمان امنیت ملی" کشور بخوبی مطلع بودند که اشرف غنی شکست خورده است. اما در ازای احترام به مقررات دموکراسی، توافق نامه سیاسی مبنی بر تشکیل "حکومت وحدت ملی" را به میدان کشیدند و گویا افغانستان را از بن بست سیاسی نجات دادند. این تصمیم بیانگر این نکته است که افغانستان ظاهراً و از نگاه حقوق بین الملل یک کشور مستقل بوده، ولی در عمل کرد های سیاسی در واقع - de facto- فاقد "حاکمیت ملی" می باشد؛ "کشور های کیله" پیام خوش آمدید برای حکومت اشرف غنی می فرستند!!!. در این راه کار آقای اشرف غنی با تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری به زودی نشان داد که در زمره ای آن دانشمندان کشور های پیرامونی ردیف میگردد که با وجود اعتراف لفظی به ارزش های دموکراسی در نخستین فرصت به نفع کرسی نشینی، قوانین و مقررات دموکراتیک را نقض میکنند. سیاست "زمین سوخته اجتماعی" آقای اشرف غنی، که فاقد مشروعیت قانونی بوده و از انتخابات ترس دارد، کشور آسیب پذیر ما را هر روز بیشتر به سوی پرتگاه می کشاند.
صدر: یکی از نکات داغ دیگر که در این روزها مایه نگرانی خوانده شده است، عبارت از پرخاشگری بین امریکا و کره ای شمالی است. در این مورد دونالد ترامپ چه دسته گلی به آب داده است؟
صمیمی: سیاست اداره ترامپ در مورد کره ای شمالی، از ابتدا بر "برگه ای زور و قدرت" استوار بوده و خود رییس جمهور پی هم آن کشور کمونیستی را تهدید میکند؛ این استراتژی رییس جمهور امریکا علیه کره ای شمالی از "ذهنیت نظامی گری" امپراتوری امریکا آب می خورد. نخست از همه رکس تیلرسن، وزیر خارجه امریکا – در واکنش به آزمایش های موشکی قاره پیمای کره ای شمالی - در رابطه به روابط امریکا و کره ای شمالی از "پایان حوصله استراتژیک" یاد کرد. آقای ترامپ در بیانیه اش در اجلاس سالانه سازمان ملل (در ۱۹ام سپتامبر) به کره ای شمالی هشدار داده و از "تخریب کامل" آین کشور یادآوری کرده، در صورتی که کره ای شمالی آزمایش های اتمی را قطع نکند. آقای ترامپ می افزاید: "بهتر است کره ای شمالی دیگر امریکا را تهدید نکند. این کشور (کره شمالی) با آتش و خشم، ان طوری که جهان هرگز ندیده است، روبرو خواهد شد." طوری که رسانه های امریکایی گزارش میدهند، بخش های مسئول امور نظامی امریکا به بررسی امکانات مختلف از حملات نظامی تا کشتن کیم یونگ ان، رهبر کره ای شمالی دست اندر کار می باشند.
صدر: معضل اصلی در کجا است و پس منظر این روابط تیره و تاره چیست؟
صمیمی: تنش نظامی-سیاسی بین کره ای شمای و امریکا، دست کم دیرینه هفتاد ساله دارد. پس از راندن نیروی اشغال گر جاپان، شبه جزیره کره با جنگ خانمان سوز داخلی و مداخله نظامی امریکا مواجه گردید. در نتیجه ای جنگ های داخلی با پشتیبانی شوری و چین از کره شمالی و پشتیبانی امریکا از کره جنوبی، این جنگ در سال ۱۹۵۳ به اساس یک آتش بس، که غیر از یک پیمان صلح است، به پایان رسید. پس از فرو ریزی امپراتوری شوروی و نظر به تهدید های روز افزون امریکا، کره شمالی در سال های نود قرن گذشته به طرح و ساختن موشک پرداخت. ولی قبل از آن کیم ال سونگ، پدر بزرگ رهبر کنونی کره شمالی، خواهان مذاکرات سیاسی برای عقد یک پیمان صلح و عدم تعرض با کره جنوبی و امریکا گردید. ولی امریکا که تازه رقیب شوروی را به زانو درآورده بود، این پیشنهاد را رد کرد. پس از آنکه کره شمالی در سال ۱۹۹۳ نخستین موشک ساخته ای خود کشورش را آزمایش کرد، بیل کلنتن قصد داشت بر کره شمالی حمله کند. ولی نظر به گستره خطرات، امریکا عجالتاٌ از این طرح نظامی عقب نشینی کرد و در عوض مذاکرات سیاسی بین هر دو کره، به شمول امریکا، جاپان، روسیه و چین آغاز گردید. ولی در ازای مذاکرات سازنده، امریکا تلاش کرد تا از طریق تدابیر دیپلماتیک و بستن تحریم های اقتصادی، کره شمالی را منزوی گردانیده و به زانو درآورد. کره شمالی در سال ۲۰۰۳ پیمان عدم گسترش نیروی هسته ای را ترک گفته و سه سال بعد از آن نخستین آزمایش اتمی زیر زمینی را، به مثابه گامی در راه ساختن بمب اتمی، انجام داد. با در نظر داشت تجارب کشور های لیبی و عراق به مثابه درس عبرت تاریخی، کره شمالی به این باور تکیه زد که انکشاف موشک های قاره پیما با کفایت های آراسته شدن با بمب اتمی یگانه تضمین عدم تعرض نظامی امریکا در آن کشور می باشد. از آزمایش های پی در پی موشک ها و بمب اتمی کره شمالی در سال گذشته، استنتاج میگردد که آن کشور – با وجود کاستی های کم و زیاد تکنیکی – امروز به این هدف دست یافته باشد و میتواند امریکا را تهدید کند. البته – اگر این قضیه به همین منوال باشد - نه تنها نظر به استراتژی امریکا، بلکه نظر به علایق کره جنوبی، جاپان، روسیه و چین هم اشد نیاز دیده میشود تا با این معضل مدهش در مذاکرات سازنده و چند جانبه راه حل مناسب و درخور صلح جستجو گردد. تهدید های متواتر آقای ترامپ به آدرس کیم یونگ هرگز در این راه کمک نکرده، بلکه منجر به تنش بیشتر در منطقه میگردد
صدر: پس از این سیر دور و دراز بر سیاست خارجی نظری باندازیم به تصورات اداره ترامپ در مورد سیاست اقتصادی آن کشور. آقای ترامپ هم در مبارزات انتخاباتی و هم در بیانیه مراسم تحلیف بر شعار "اول امریکا"، آماده کردن "زمینه های اشتغال " برای آمریکاییان و در اخیر "حمایت صنایع" آن کشور صحه گذاشت. این سیاست انزوا طلبی آقای ترامپ را شما چگونه میبینید؟
صمیمی: نخست از همه اصطلاح "انزوا طلبی "که در مورد سیاست های اقتصادی آقای ترامپ بکار برده میشود، دارای دو بعد متضاد می باشد. از یک سو این سیاست "درون گرایی اقتصادی" ناشی از میگردد از خواست های قشر اقتصادی و سکتور صنعتی که ترامپ ادعای پیاده کردن آن را دارد. ولی از سوی دیگر همین تصورات با خواست های جهانی شدن نظام سرمایه داری تحت هژمونی ایالات امریکا در تضاد بنیادی قرار میگیرد. سوم اینکه – با در نظر داشت وابستگی های اقتصادی به روند جهانی شدن – کمتر تصور میشود که ترامپ بتواند سیاست های عقب نشینی از نظام سرمایه داری جهانی را به آسانی و با سرعت زمانی پیاده کند. و در اخیر، چهارم، اگر باوجود دشواری های حاکم ساختاری، ترامپ خود را بازیگر این صحنه تصور میکند، این امر درست واکنش یک کشور بزرگی را تمثیل میکند که در سیر تاریخی "جهانی شدن نظام سرمایه داری" پس از فراز و بعدتر رکود، امروز در آستانه سراشیبی قرار گرفته است. این افول امپراتوری امریکا به نوبت خود بیانگر این اصل است که این کشور غول پیکر در رویداد های جهانی – به استثنای امور نظامی – دیگر نقش "نظام مند" را به آهستگی از دست میدهد؛ از همین نگاه ما امروز در روابط جهانی – به ویژه پس از بحران مالی سال های ۲۰۱۷ و ۲۰۰۸ – شاهد آغاز روند "جهانی شدن پسا امریکا" می باشیم.
صدر: این نظر ایجاب توضیحات بیشتر را میکند.
صمیمی: در ر روند جهانی شدن، ما شاهد این اصل هستیم که ایالات متحده امریکا به مثابه عامل و گرداننده چرخ های سیاست اقتصادی "جهانی شدن" استوار بر آیین "نو لیبرالیسم"، به ویژه پس از درهم ریزی امپراتوری جماهیر شوروی به "کشور بی رقیب" مبدل گردید؛ جهان – با در نظر داشت ارقام اقتصادی ناشی از تولید ناخالص ملی، سهم بزرگ در تجارت جهانی، نقش خارق العاده در سرمایه گذاری های بیرون مرزی ( و یک سری از شاخص های دیگر) – گویا "تک قطبی" خوانده میشد. ولی انکشاف سیاسی-اقتصادی کشور های دیگر از یک سو، و بحران تعبیه شده در درون "شیوه تولید سرمایه داری" که "جهانی شدن اقتصادی" بر آن استوار می باشد از سوی دیگر، این دو عامل دست بدست همدیگر داده و در روند انکشاف جهانی منجر به آن گردید تا نقش تعیین کننده ایالات متحده امریکا در تعاملات اقتصادی سیر نزولی را بپیماید. در مقابل در مقایسه با کشور های خود مدار کلاسیک، به ویژه در مقایسه نسبی با نقش ایالات متحده امریکا، سهم کشور های خود مدار نوظهور و کشور های پیرامونی در آستانه خود گردانی روز به روز بیشتر میگردد. مکانیسم این دیگرگونی را میتوان در تحقق "اضافه ارزش" به سطح جهانی از یک سو و پیاده کردن اصل "منحنی لبخند تولید" از سوی دیگر سراغ کرد.
صدر: میشد معضل سیر افول امریکا را در روابط اقتصادی جهان با یک دو رقم مشخص سازید؟
صمیمی: غرض روشن شدن بیشتر، بهتر است که به چند رقم به شکل مقایسه ای بین ایالات متحده امریکا و چین بپردازیم، دو کشور مربوط به گروه خودمدار کلاسیک و گروه خود مدار نوظهور. سیر منحنی تولیدات ناخالص ملی به قدرت خرید: از سال های نود به این سو – نظر به پایه رشد بیشتر از ده در صد – این رقم از یک سطح بسیار پایین در چین، در دهه ای دوم قرن بیست و یکم با سطح تولید در ایالات متحده مساوی گردیده و پس از آن سبقت جسته است. به طور نمونه – نظر به آمار دفتر سی آی اۍ – تولید ناخالص اجتماعی چین و امریکا در سال های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ این سیر را پیموده است. تولید ناخالص ملی چین در سال ۲۰۱۴ از ۳,۱۸ تریلیون دالر در سال ۲۰۱۶ به ۲۹,۲۱ تریلیون دالر رسیده است؛ در حالی که این سیر در امریکا از ۴۲,۱۷ به ۶۲,۱۸ تریلیون بالغ میگردد. هم چنان میتوان با سهم هر یک از این کشور در تجارت جهانی نقش روزافزون چین و سهم نزولی امریکا را دید: سهم چین در تجارت جهانی از سال های نود به این سو از چهار در صد، امروز به بیشتر از ۱۵ در صد افزایش یافته است، در حالی که سهم امریکا در همین محدوده زمان برخلاف از دوازده در صد با کمتر از هشت در صد نزول کرده است.
در این جا بزودی بایست افزود، که به این سیر آمار میتوان تنها و تنها به مثابه یک تمایل اقتصادی نگاه کرد؛ نقش این ارقام از نگاه اقتصاد سیاسی تامل پذیر است. ولی دامنه ای این بحث را میتوان در بخش های دیگر – از صدور سرمایه تا کفایت های فن آوری و امثال آن – تعمیم بخشید، و باز هم به نتایج مشابه رسید.
صدر: برگردیم مشخص به چگونگی تدابیر سیاست های اقتصادی آقای ترامپ.
صمیمی: طوری که قبلاً گفتم، سیاست های اقتصادی رییس جمهور امریکا با التزامات اقتصادی آن کشور در تضاد بنیادی قرار میگیرند. جهانی شدن یک خواست التزامی تحقق یابی سرمایه پویای امریکایی است. آقای ترامپ نمی تواند که با این سادگی تعهدات ناشی از پیمان های اقتصادی، از جمله سازمان تجارت بین المللی را پشت پا زده، و بدون واکنش کشورهای دیگر و نهادهای جهانی - دست به سیاست های حمایتی و افزایش تعرفه های گمرکی بزند. در این زمینه مذاکرات سران کشور های عضو گروه بیست در هامبورگ ( در سال گذشته) در کل بر محور غلبه بر چالش های بنیادی از قبیل حفظ محیط زیست، چگونگی تجارت آزاد جهانی و سرمایه گذاری، همکاری های بین المللی در راه تقویت رشد و انکشاف پایدار و ثبات بخشیدن به داد و گرفت امور مالی جهانی دور میزدند
ترامپ قبلاً اعلام کرده بود، که به تعهد قبلی بارک اباما در پیمان پاریس متعهد نمی باشد. در پیمان پاریس کشور های جهان به کاهش گازهای گلخانه ای به اندازه ۳۲ در صد تا سال ۲۰۳۰ تعهد سپرده بودند. ولی در نشست هامبورگ دیگر تمام اعضای گروه بیست، به جز امریکا، توافق کردند که به تعهدات خود در پیمان پاریس پابند باشند. با مثال پیمان پاریس برای نخستین بار در نشست گروه بیست واشنگتن شکست خورده و سیاست ترامپ مبنی بر "اول امریکا" در واقع به منزوی شدن آن کشور منجر گردید. آقای ترامپ حتی از نافذ شدن "پیمان تجاری کشور های کنار بحر الکاهل" - TPP- عقب نشینی کرده و گفته است که این پیمان به نفع امریکا شکل نگرفته است. همچنان او خواهان بازنگری به "پیمان تجارت آزاد" - Nafta- بین کانادا، ایالات متحده امریکا و مکزیک شده است. همچنان رییس جمهور امریکا بر کسر ترازنامه منفی تجارت کشورش اشاره کرده و تجارت جهانی را در کل غیر منصفانه خوانده است. در مقابل او تهدید کرده بود که در صورت تداوم این وضع، واشنگتن دست به بلند بردن تعرفه های گمرکی خواهد زد، تا از این طریق ترازنامه تجارت آن کشور از طریق کاهش واردات، متوازن گردیده و زمینه اشتغال بیشتر در درون کشور آماده گردد. البته در این جا دوباره کشور های دیگر در مخالفت با مواضع تامپ خواهان تداوم "آزادی تجارت بین المللی" گردیده و با نظرات ترامپ مخالفت کردند. شکفتگی موضع در این نکته نهفته است که امریکا، خود زمانی به مثابه سر دمدار تجارت آزاد نقش عمده بازی کرده و این نظر را بر کشور های دیگر گویا تحمیل کرده است. در مقابل چین که سال های متمادی علیه "دروازه های باز تجاری" موضع گرفته بود، امروز به مثابه حامی و هوا دار "تجارت آزاد بین المللی" سر برافراشته است. این اصل به نوبت خود بیانگر نزول توانایی های اقتصادی ایالات متحده امریکا خوانده میشود. در مقابل شی جن پینگ، رییس جمهور چین بر تعهدات جهان در قبال "تجارت آزاد بین المللی" صحه گذاشته و در رد تدابیر حمایتی سخن میگوید.
صدر: با در نظر داشت این سیر که جهان گویا در آستانه "جهانی شدن پسا امریکا" قرار دارد، نشود که دو ابر قدرت اقتصادی، امریکای امروز و چین فردا، باهم در تصادم قرار بگیرند.
صمیمی: در اسطوره تاریخی یونان باستان اصطلاح برای این چنین حالت "تله ای توکی دیدیس" بکار برده شده است؛ این اصطلاح اجتناب نا پذیری تصادم نظامی بین "نیروی آتن رو به فراز" با "نیروی سپارتای روبه نزول" را افاده میکند. ولی جهانیان می توانند که عجالتاٌ نفس به آرام بکشند؛ نخست این که جهان به این نکته دیگرگونی کیفی هنوز نرسیده است. دوم اینکه ما در تاریخ قرن گذشته دیدیم، که بریتانیای کبیر به مثابه یک امپراتوری رو به زوال دندان را بر جگر فشرده با همزیستی مسالمت آمیز نقش ژاندارم جهانی را برای ایالات متحده امریکا به مثابه یک امپراتوری رو به فراز واگذاشت. نظر به روابط عمیق سرتاسری از سرمایه و پیوند های هنوز هم بیشتر اقتصادی و خطرات نابودی ناشی از یک تصادم نظامی، تغییر جایگاه تاریخی به شکل مسالمت و در یک آینده بسیار دور محتمل به نظر میرسد.
صدر: نظر شما در کل در مورد ترازنامه کاری آقای ترامپ چیست؟
صمیمی: البته حکومت داری در کل، به ویژه حکومت داری در یک برهه ای پر از فراز نشیب با قطب بندی های حاد سیاسی و اجتماعی، آن هم در یک کشور مانند ایالات متحده امریکا با همه تضاد های آن کار ساده و بسیط نیست. در هفته های اول ریاست جمهوری آقای ترامپ، روزی نبود که خودش و یا از دفتر ریاست جمهوری "آمار غلط" - fake news - به نفع مواضع رییس جمهور پخش نگردد؛ مطبوعات کشور هر یک از این گفتار را بررسی کرده و محتوی غلط آنرا افشا میکرد. در نتیجه آقای ترامپ اعتماد به نفس را از دست داده و در موارد مختلف اکثراً می گفت "به من اعتماد کنید"!!! دانشمندان روانی-اجتماعی در این رابطه از "عقلانیت غیر منطقی" یادآوری میکنند. اگر آقای ترامپ - نظر به خطاهای مبارزاتی و کمیسیون های بررسی ناشی از آن – مجبور به استعفا نگردد، همین اصل روانی ناشی از حس حقارت توام با "نژاد پرستی و زن ستیزی" در یک ترکیب نا موزون با توازن نظامی آن کشور اگر جهان را بر لب پرتگاه نکشاند، منجر به دشواری های زیاد واشنگتن با جهانیان و زمینه ساز تشدید تضاد های درونی آن کشور میگردد. میگویند که سه تن از همکاران پر نفوذ و در کرسی های مهم امریکا (از قبیل مک ماستر، مشاور امنیتی، رکس تیلرسن، وزیر امور خارجه و آقای جمز متیس، وزیر دفاع آن کشور) با هم قرار گذاشته اند، که هم زمان خارج از کشور سفر نکنند: آنها نگرانی دارند از اینکه، رییس جمهور، که رمز کلید اتمی را در دست دارد، نشود که این دکمه ای خانمانسوز را به بازی بگیرد.
میگویند: در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
صدر: تشکر از این گفتگوی مهم با گستره جهانی.
صمیمی: سپاس از کنجکاوی های شما.
{*1}
"دایره شیطانی" استراتژی تازه ایالات متحده امریکا در مورد پاکستان
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته